6. حضرت اباالفضل ع.mp3
زمان:
حجم:
3.73M
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
کاشفُ الکرب مدینه ، فاطمه بود ، کاشفُ الکرب کربلا هم اباالفضل بود ... هر موقع عباسشو می دید ، غم از دلش میرفت ، اما یه صحنه ای دید ، همه غمهای عالَم روی دل ابی عبدالله نشست ، وقتی اومد کنار نهر علقمه ، یه نگاه کرد ، دید دستاشو قطع کردند ، یه نگاه کرد دید عمود آهن به فرقش زدند « وَلَمَّا قُتِلُ الْعَبَّاسُ بَانَ الْاِنْکِسارُ فِی وَجْهِ الْحُسَیْن »
جلو چشای من ،
پاتو نکِش زمین
پاشو با هم بِریم
یَلِ اُمُّ البنین ...
#عباسم
تو را به حق حیدر کرّار
پاشو علَم رو
از زمین بردار
تا بچه هام نرَن سرِ بازار
تا بچه هام نرَن سرِ بازار
( دلت رفت کربلا ؟ به یاد شهدا ، یه لحظه کنار ضریح علمدار کربلا ... )
#عباسم
اگه پاشی ، علی نمی میره
رقیه هم ، بهانه میگیره
( عباس پاشو ... پاشو ، خواهرمون آماده اسیری شده ... )
بعدِ تو میزنند
دستاشونو طناب
زینب رو میبرند
توو مجلس شراب ... ؟؟
#تک_بیت
تا تو رفتی ،
غارت گهواره شد
گوشِ طفلانِ حسینی
پاره شد ...
یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ » ( اي برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين ، بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن )
1396
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
2. حضرت اباالفضل ع.mp3
زمان:
حجم:
8.23M
#هشت_شوال
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
فدای اون حسینی که ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
16/2/1401
@navaye_asheghaan
#هشت_شوال
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
فدای اون حسینی که ، وقتی رسید کنار بدنِ بی دستِ علَمدارش ... اِی ی ی ... بریم کربلا :
باور نمیکنم
دستت جدا شده
سقایِ من چرا
فرقِت دوتا شده ؟
تورو به حقِ حیدرِکرّار
پاشو علَم رو از زمین بردار
تا بچه هام نرَن سرِ بازار
#عباسم
اگه پاشی ، علی نمی میره
علی نمیمیره ، علی نمیمیره
رقیه هم ، بهانه میگیره
بهانه میگیره ، بهانه میگیره
( آخ بمیرم ، عباس ...)
جوابِ زینبو ،
خودت پاشو بِده
از دَمِ خیمه ها
به اینجا زُل زده ...
خیلی سخت بود ، من نمیتونم توصیف کنم ، وقتی رسید کنار بدنِ بی دست اباالفضل ، یه جمله گفت ، جمله ش خیلی جگر می سوزونه ، صدا زد امان از غریبی ، ...حسییین ... جمله حضرت این بود ، توو مقتل آوردند : تا دست های بُریده را دید ، تا فرق شکافته را دید ، صدا زد « واضَیْعَتا » امان از غریبی ، ... غریبی ، غریبی ، غریبی ...
بعد تو میزنند
دستاشونو طناب
زینبو می بَرند ...
{ توو مجلس شراب }
( خجالت میکِشم آقا بگم ... چه کردند با عمه جانتون توو مجلس یزید ؟ )
طناب و دستِ بچه ها ،
« ای وای ، ای وای »
خنده ی شمرِ بی حیا
« ای وای ، ای وای »
سرِ منو طشتِ طلا
« ای وای ، ای وای »
#شاعر_حامد_شریف
#سجاد_شرفخانی
برادر ، داغِ تو کُشتم ،
شکست از مرگ تو پُشتم
که میدانم دگر
از خاکِ صحرا برنمیخیزی
#شاعر_استاد_موید
تیرو کمان عشق را
هرکه ندیده ، گو ببین
پشتِ خمیده ی مرا
قدّ کِشیده ی تو را
#شاعر_فروغی_بسطامی
هرجوری بود میخواست بدن را بیاره خیمه ، همه تلاشش را کرد ابی عبدالله بدن را بیاره خیمه ، اما توو روایت هست ، تا آقا اباالفضل متوجه شد ، گفت داداش داری چه کار میکنی ؟ فرمود عباسم میخوام بدنتو ببرم به خیمه ها ... قسمت داد ، گفت داداش ، تو را به جدّت رسولُ الله (ص) ، بدنم را نبر به خیمه ... چرا عباسم بدنت رانبرم ؟ ... فرمود آخه من از سکینه خجالت میکِشم ، من به بچه ها وعده ی آب دادم ...
گفتم که آب را
ببرَم خیمه ها نشد
شرمنده ام
بگو به خدا ، بچه ها نشد
( این یه بیت نیاز به تفسیر داره که همیشه جلو پای امام حسین بلند میشد ، ادب میکرد ، جلوتر از امام حسین راه نمیرفت ، پشت سرِ امام حسین بود ، سیدی و مولایی ، ... ادب ، خدای ادب بود آقا اباالفضل العباس ... اما نمیدونم هرچی امام حسین صداش میزد ، دیگه بلند نمیشد ... )
آقا ببخش من همه جایم
شکسته است
تو آمدی ، به پایت ،
اباالفضل پا نشد ...
#شاعر_محمد_ناصری
یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ » ( اي برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين ، بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن ) ... صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یا اباالفضلِ العباس ... صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
16/2/1401
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
3. زمزمه.mp3
زمان:
حجم:
2.95M
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
ای زورِ بازویِ حسین
سرت به زانوی حسین
حرفی بزن علَمدار
کمتر بزن
بازوی خود را بر زمین
شرمنده ام کردی
گُلِ اُمُ البنین
برخیزو با
چشمانِ خون آلودِ خود
رَختِ اسیری
بر تنِ زینب ببین
( اگه کاری داری ، خدارو به این لحظه امام حسین قسم بِدِه ... امام حسین این لحظه خیلی غریب بود ، تنها بود ، کسی رو نداشت ! )
برخیزو با
چشمانِ خون آلودِ خود
رَختِ اسیری
بر تنِ زینب ببین ...
برادرم ، وای وای
آب آورم ، وای وای
عجب محفلی شد امشب ، نام قمر بنی هاشم ، بابُ الجوائج ، میگن آقاهم روضه عموشو دوست داره ، من از وقتی اومدم توو مجلس احساس کردم امشب به عنایت دیگری به مجلس هست ، آخه مهمونای ماه رمضون خیلی عزیزند ، امروز روزه بودی اومدی ، گفتی بعد افطار بِرَم مسجد جمکران ... خدایا به اشک امام حسین ، کنار بدن اباالفضل ، فرج مولامون امام زمان را برسان ، خدایا مارا از یاورانش قرار بِدِه ، خدایا به حق امام زمان علیه السلام ، توطئه های دشمنان اسلام را به خودشان برگردان ...
#مسجد_مقدس_جمکران
1394
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
5. روضه.mp3
زمان:
حجم:
4.64M
قسمت پنجم
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
آنقدر جانسوزه روضه ی حضرت اباالفضل ...
#هیئت_ثارالله_قم
#شب_تاسوعا
15/5/1401
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
قسمت پنجم
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
آنقدر جانسوزه روضه ی حضرت اباالفضل ، روضه ی حضرت عباس ، روضه تنهاییِ ابی عبدالله ست ، روضه ی غربت امام حسینِ ، یه عبارتی می دیدم توو مقتل ، زینب کبری نقل میکنه ، کنار برادرم ایستاده بودم ، یه مرتبه دیدم رنگِ حسینم پرید ،گفتم داداش چی شد ؟ فرمود : الان علمدارم از روی زین روی زمین افتاد ، تا این جمله را گفت ، بلافاصله حضرت فرمود : « واضَیْعَتا » امان از غریبی ... زینب هم دستاشو روی سرش گذاشت ، گفت امان از اسیری ... حسییین ...
خودشو رسوند بالای سرش ، یه نگاه کرد ، { باید موقعیت ابی عبدالله را درک کنی تا بفهمی وقتی رسید بالاسرِ اباالفضل « وَلَمَّا قُتِلُ الْعَبَّاس» یعنی چی ؟ دیگه هیچ کسی را نداشت ، نه علی اکبر بود ، نه قاسم بود ، نا عُون بود ، نه ظُهیر بود ، یه مُشت زن و بچه بودند و یه اباالفضل ... تا دید دستاشو قطع کردند ، عمود به فرقش زدند ، ای وای ...
باور نمیکنم ،
دستات جدا شده
سقای من چرا ؟
فرقت دو تا شده ؟
تو را به حق حیدر کرّار
پاشو علَم رو از زمین بردار
تا بچه هام نرَن سرِ بازار
#زمزمه_دوم
جدا ، جدا ، جدا
شده تموم پیکرت
حسینو کُشته یاد اون
نگاه آخرت
تو زیرو رو شدی عمو
زِ حالِ مادرت
ای سَروِ خیمه ها
طوری شکستنت
که جا میشه توو قبرکوچکی
همه تَنِت
ای وای دل از
خونینِ بچه ها
بسته میشه سرِ تو از
پهلو رو نیزه ها ...
( یااباالفضل ، یااباالفضل ، یااباالفضل ... کنار بدنُ عباس ، نشست روی زمین ... )
دو دستت از بدن
جدا شده برادرم
ببین که هِلهله
به پا شده برادرم
چگونه فرق تو
جدا شده برادرم
تیرِ سه شعبه شون
توو چشم تو نشست
دستت جدا شد و
پشت منو شکست
تو بی علَم شدی
من بی برادرم
بِرس به داد خیمه ها
سردارِ لشکرم ...
#هیئت_ثارالله_قم
#شب_تاسوعا
15/5/1401
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
1. سقای دشت کربلا.mp3
زمان:
حجم:
2.29M
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
سقای دشت کربلا
اباالفضل اباالفضل اباالفضل
سالار دست از تن جدا
اباالفضل اباالفضل اباالفضل
آبی رسان بر خیمه ها
اباالفضل اباالفضل اباالفضل
( عباس پاشو ، علی اصغرم تشنه است ، عباس پاشو سکینه تشنه است ... )
آبی رسان بر خیمه ها
اباالفضل اباالفضل اباالفضل
گر نشد آب مُیسّر گردد
گو عمو خود به حرم برگردد
( بابا آب نمیخوام ،
آب نمیخوام ... )
دیگر به خیمه ، عمو نداریم
عمو نداریم عمو نداریم
از تشنه کامی ، جان می سپاریم
جان میسپاریم ، جان میسپاریم
#محفل_اشک_حرم_مطهر
5/2/1401
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
2. ای مشک مریز.mp3
زمان:
حجم:
4.47M
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
ای مَشک نریز آبرویم
بر باد مَده ، تو آرزویم
سیراب زِ آب خوشگواری
از اهل حرم ، خبر نداری
#شاعرمحمدحسین_صادقی
ای ساقیِ دلاورم
تو برگی و باغ و برَم
از چه به خون نشستی ؟ 2
کمتر بزن
بازوی خود را بر زمین
شرمنده ام کردی
گُلِ اُمُ البنین
( این یه بیتش ،
با دلت بازی میکنه ... )
برخیزو با
چشمانِ خون آلودِ خود
رَختِ اسیری
بر تنِ زینب ببین
( تا نام اسیری میآد ، دلت میلرزه ، ... زینب ...)
ای زورِ بازویِ حسین
سرت به زانوی حسین
حرفی بزن علَمدار 2
( تعبیر ناقص من اینه ، ابی عبدالله التماس میکرد ، جواب حسین را بده ، حسین غریبه )
ای زورِ بازویِ حسین
سرت به زانوی حسین
حرفی بزن علَمدار 2
ساقی لبِ عطشانِ تو ،
زدآتشم
بعداز تو طعم بی کسی
را میچشم
(« برگو چه سازم ، با دو چشمان رباب ؟ » بگو جواب رباب را چی بدهم ؟ )
برگو چه سازم
با دو چشمان رباب
وقتی عمودِ
خیمه ات را میکِشم
( حالا دستت را بیار بالا )
سقای من « وای وای » تکرار
#محفل_اشک_حرم_مطهر
5/2/1401
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
قسمت چهارم
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
حسییین ... جانم جانم جانم ، میگی « یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْن » چند تا كاشِفُ الْكَرْب داریم ، كاشِفُ الْكَرْبِ پیغمبر (ص) ، امیرالمومنین بود ، هر موقع به نگاه به علی میکرد ، غم های پیغمبر (ص) برطرف میشد ، توو زیارت نامه اش هم اومده كاشِفُ الْكَرْبِ پیغمبر (ص) ، ... امیرالمومنین هم یه كاشِفُ الْكَرْب داشت ، فاطمه بود ، هر موقع نگاه به فاطمه میکرد ، غم هاش برطرف میشد ... اما اون شبی که تابوت زهرا را روی دوشش گذاشت ، فاطمه جان ، یه غمی روی دوش علی گذاشتی ، که تا آخر عمر علی عزاداره ، ...
یه «كاشِفُ الْكَرْب » هم کربلا بود ، مردم ، هر موقع ابی عبدالله نگاه به چهره ی اباالفضل میکرد ، غمش برطرف میشد ، کنار بدنِ علی اکبر ، زمینگیر بود ، اما تا صدا زد جَوونها بیائید ، تا نگاهش به اباالفضل افتاد ، قدرت گرفت ، نیرو گرفت ، ... اما بمیرم برات ، کنار بدن عباس دیگه کسی را نداشت ، حسیین ...
ای ساقیِ دلاورم
تو برگی و باغ و برَم
از چه به خون نشستی ؟ 2
کمتر بزن
بازوی خود را بر زمین
شرمنده ام کردی
گُلِ اُمُ البنین
برخیزو با
چشمانِ خون آلودِ خود
رَختِ اسیری
بر تنِ زینب ببین
( عباسم پاشو ، خواهرمون آماده اسیری شده ... )
ای زورِ بازویِ حسین
سرت به زانوی حسین
حرفی بزن علَمدار 2
ساقی لبِ عطشانِ تو ،
زدآتشم
بعداز تو طعم بی کسی
را میچشم
( این یه بیت را بشنو اگر حاجتی داری توو این یه بیت بگو به قمر بنی هاشم ... « برگو چه سازم ، با دو چشمان رباب ؟ » بگو جواب رباب را چی بدهم عباس ؟ )
برگو چه سازم
با دو چشمان رباب
وقتی عمودِ
خیمه ات را میکِشم
( عباس پاشو ، پاشو ، خواهرمون آماده اسیری شده ... پاشو )
اگه پاشی ، علی نمی میره
علی نمیمیره ، علی نمیمیره
رقیه هم ، بهانه میگیره
بهانه میگیره ، بهانه میگیره
#تک_بیت_آخر
آقا ببخش ، هر چه که شد
تیر خورده ام
شرمنده ام که نیزه و شمشیر
جا نشد ...
#شاعر_محمد_ناصری
« یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ » ( اي برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين ، بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن ) ...
#هیئت_ثارالله_قم
#شب_تاسوعا
26/5/1400
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
قالیچه سوخته چقدر بها دارد؟
مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود، يك ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ توی خونه ﺩﺍﺷﺖ،
ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
مجبور بود، همون رو برداشت برد بازار برای فروش.
ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﯼ كه میرﻓﺖ، میگفتن: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ١٠٠ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمیخریم.
ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت.
داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩﻫﺎ، حاج جواد فرشچی از منصفهای بازار و از ارادتمندان اهل بیت(علیهم السلام) پرﺳﯿﺪ:
قالی خوبیه، چرا ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟
ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ،
ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎلها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.
حاج جواد یک تکونی به خودش داد: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟
گفت: بله.
گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ یه ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ میخرﻡ.
قالیچه رو خرید و روی میزش پهن کرد و تا آخر عمرش روی قسمت سوخته قالیچه که به اندازه کف دست بود، گل محمدی پرپر میکرد و دوستان صمیمی و همکارانش همه به نیت تبرک یک پر از گل را برداشته تو چاییشون میریختند.
اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ تو روضه سوخته ﺑﻮﺩ، قیمت گرفت.
کاش دل ما هم تو روضهها بسوزه.
اون وقت بگیم: یا امام حسین(علیه السلام) دل سوخته رو چند میخری؟!
🥀صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🌺🌺🌺
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh