5. روضه حضرت اباالفضل ع.mp3
زمان:
حجم:
3.11M
#روضه_حضرت_اباالفضل( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
ـ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهدافمان سهیـم باشید.
─┅═༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═┅─
2. از آن موقعی.mp3
زمان:
حجم:
2.99M
#روضه_حضرت_ام_البنین
( سلام الله علیها )
#روضه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
حجه الاسلام والمسلمین
#مرحوم_کوثری
از اون موقعی که این کاروان از مدینه بیرون آمد ، اُم البنین ( سلام الله علیها ) ، می آمد کنار قبرستان بقیع صدا میزد دیگه به من اُم البنین نگویید
دیگر مرا اُم البنین نخوانید
دیگر مرا به این سِمَت ندانید
من نبودم کربلا ، ببینم با عباسم چکار کردند ؟ ولی برام خبر آوردن ، دست هاشو از بدنش جدا کردند ... واویلا ... چه موقعی رو این بی بیِ مُجلّله ، در نظر داشت ؟ همان موقعی که « «لَمّا قُتِلَ الْعَبّاسُ بانَ الْانْکِسارُ فى وَجْهِ الْحُسَیْنِ » در زیارت نامه اش بخوانیم : « أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً » مظلوم شهید شدی آقاجان ، ... چون در میدان شجاعت ، اگه از یک طرف دشمن بیاد ، دفاع برای شجاع خیلی آسانه ، اما درباره اباالفضل داره : « وَ حَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ » ... از همه طرف حمله شد به اباالفضل ، ... یاالله ...
عرض کنم یا نکنم ، برادرها ، دیده اید آدم از بالای بلندی ، بخواد رو زمین بیاید ، باید این دستها رو جلوی صورت بگیره ، با صورت نیاد به روی زمین ، ... یاالله ... ابالفضل که دست در بدن نداشت ، بمیرم ، یه وقت دیدند آقا با صورت ، به روی زمین ..
ای اهل حرم
میرو علمدار نیامد
علمدار نیامد ، علمدار نیامد
« حسین ... »
سقای حسین سید و سالار نیامد
علمدار نیامد ، علمدار نیامد
« حسین ... »
وَ قَتَلْ عَبَّاسْ ، وَ سَقَطَ الْعَبَّاسْ ، وَ سَقَطَ الْعَبَّاسْ ...
#روضه_حضرت_اباالفضل( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
بگم یا علی دستت رسید به وَرم بازو ، صدای ناله ات بلند شد ...
( حالا یه ناله هم بزن به یاد شهدا ، امام عزیزمون ، اونایی که بهمون التماس دعا گفتند .. )
بگم یا علی دستت رسید به وَرم بازو ، صدای ناله ات بلند شد ... اما یا علی نبودی کربلا ...
میدونم اگه بگم کجای کربلا ، بهتر ناله میزنی ... بگم کجای کربلا ؟ وقتی رسید بالا سر عباسش ، نگاه کرد دید دستاش رو قطع کردند ، فرقش رو عمود آهن زدند ، چشمش رو تیر زدند ...
« لمّا قُتل العبّاسُ بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام »
ای ساقی دلاورم
تو برگی و باغ و برم
از چه به خون نشستی ؟
میدونم یه جور دیگه ابالفضل رو میخای ... یا ابالفضل ... خیلی مریضا بهت التماس دعا گفتند ، از همین جا دلت رو گِره بزن ، کربلا به ضریح باب الحوائج ، بگو یا ابالفضل ... ان شاءالله اربعین تو حرم آقا ابالفضل ... گفتم و مجلس رو واگذار کردم ... یا ابالفضل ، یا ابالفضل ...
کمتر بزن
بازوی خود را بر زمین
شرمنده ام کردی
گُلِ اُمُ البنین ...
( عباس اینقده جلوی حسین بازوت رو زمین نزن ... )
برخیزو با چشمانِ
خون آلود خود
#رخت_اسیری
بر تنِ زینب ببین ...
صلی الله علیک یا مظلوم ، یا اباعبدالله ...
#مکه_حج_تمتع_98
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهدافمان سهیـم باشید.
─┅═༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═┅─
5. روضه حضرت اباالفضل ع.mp3
زمان:
حجم:
3.11M
#روضه_حضرت_اباالفضل( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
ـ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهدافمان سهیـم باشید.
─┅═༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═┅─
1. شرم مرا.mp3
زمان:
حجم:
8.19M
#روضه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_بیات_اصفهان
#دستگاه_شور
#شور_محلی (شوردشتی)
شرمِ مرا به خیمه ی طفلان
که می بَرد ؟
1403
#شب_تاسوعا
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
#روضه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_بیات_اصفهان
#دستگاه_شور
#شور_محلی (شوردشتی)
شرمِ مرا به خیمه ی طفلان
که می بَرد ؟
مَشک مرا به خیمه ی سوزان
که می بَرد ؟
از یه اهل دلی سوال کرد ،گفت :آقاجان ما شنیدیم ابالفضل قدش رشید بود اما چرا قبرش ، اینقدر کوچیکه ؟ میخوره این قبر برا یه بچه باشه ! میدونی چی جواب داد؟ آخه وقتی ابالفضل ، وقتی مَشکشو زدن ، از غُصّه و خجالت آب شد ، چه توقعی داری از قامت ابالفضل ؟
« اَدْرِکْ اَخا » سرودم و
نالیده ام زِ دل
خیلیا ميگن آنقدر با ادب بود هیچ موقع ، حسین رو برادر صدا نمیزد ، هر موقع میخواست بچه های فاطمه ی زهرا رو صدا بزنه ، هی میگفت : مولای من ، آقای من ، حتی زینبو میخواست صدا بزنه میگفت : سیده ی من ، خانوم من ، هیچ موقع اینها رو خواهر و برادر صدا نمیزد ، اما برا اولین بار حسین شنید صدا زد : « اَدْرِکْ اَخا » ، داداش حالا دیگه به دادم بِرس ...
« اَدْرِکْ اَخا » سرودم و
نالیده ام ز دل
این ناله را به محضرِ سلطان
که می برد؟
سقا به خون نشست و
عَلَم بر زمین فِتاد
با دختران ، خبر زِ مُغیلان
که می برد ؟
حالا ببین ابالفضل داره برا چی غصه میخوره ؟ دستم فتاد ، پنجه ی دشمن گشوده شد » ... تا وقتی اباالفضل زنده بود ،کسی جرات نمیکرد به سمت خیمه ها نگاه کُنه ، همه از ابالفضل میترسیدند ، اما :
دستم فتاد و
پنجه ی دشمن گشوده شد
این قِصّه را
به موی پریشان که میبرد ؟
دشمن به فکر غارت و
مَعجر کِشی فتاد
این شرح را
به طفل هراسان که می برد؟
#شاعر_محمد_سهرابی
همه شنیدید ابی عبدالله اومد سرشو به زانو گرفت ، صدا زد برادرم ، قربونت بِرَم ، ابالفضلم ، علَمداررشیدم ، پاشو قربونت بِرَم ، باید بِبرمت سمت خیمه ها ، ... اینایی که میگم زبان حاله، هیچ کجا ننوشته ، شاید ، ابالفضل بگه حسین ، پاشو برو سمت خیمه ها ، چرا ؟ آخه یه عده صدا میزدن ، ابالفضل افتاد ، علَمدار زمین گیر شد ،حالا وقتشه ، حالا باید به خیمه ها حمله کنیم ، صدا زد حسین پاشو برو ، الان میان به خیمه ها حمله میکنن ... همه جلو خیمه ها منتظرن ، « مُخدّرات » مقابل خیمه هاایستادن، ببینن چی شد؟ ابالفضل برمیگرده یا نه ؟ دخترا هی به بچه های کوچولو وعده میدن ، غُصّه نخورید ... الان عمومون ابالفضل بر میگرده ، عمو ابالفضل وعده بِده رد خور نداره ... عمومون پهلوونه ... خدا نکنه یه پهلوونی یه وعده ای بِ ده و وعدش مُحقق نشه آبروش میره ، ابالفضل خودش وعده داده آب میاره ، بچه ها غُصّه نخورید ...
یه وقت دیدن اباعبدالله داره میاد، با یه دست ، عنان ذوالجناح رو گرفته ، یه دست به کمر، داره آروم آروم میاد ، امید حسین ، نا امید شد ، اومد مقابل خیمه ها نشست ، از هیبت حسین همه فهمیدن چی شده ، کسی جرات نمیکنه بیاد سوال کنه ، یه مرتبه دیدن سکینه ، اونیکه مَشک رو به عمو داده ، حالا اومد جلو ، صدا زد ابتا « اَیْنَ عَمِّیَ الْعَبَّاسْ » بابا ما دیگه آب نمیخواهیم ، بگو عمومون برگَرده ، ابی عبدالله نتونست جواب بِده ، نمیدونم تا حالا اینجوری شدی ؟ ... بُغض گلوی حسینو گرفته ، هر کاری کرد چی جواب بِدم ؟ از جا بلند شد اومد عمود خیمه عباسو کِشید ، خیمه روی زمین خوابید، یعنی ، بچه ها ، بِرید برای اسارت آماده بشید ، این خیمه دیگه صاحب نداره ... هر جا نشستی ، ناله بزن یا حسین ...
1403
#شب_تاسوعا
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
6. حضرت اباالفضل ع.mp3
زمان:
حجم:
3.73M
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
کاشفُ الکرب مدینه ، فاطمه بود ، کاشفُ الکرب کربلا هم اباالفضل بود ... هر موقع عباسشو می دید ، غم از دلش میرفت ، اما یه صحنه ای دید ، همه غمهای عالَم روی دل ابی عبدالله نشست ، وقتی اومد کنار نهر علقمه ، یه نگاه کرد ، دید دستاشو قطع کردند ، یه نگاه کرد دید عمود آهن به فرقش زدند « وَلَمَّا قُتِلُ الْعَبَّاسُ بَانَ الْاِنْکِسارُ فِی وَجْهِ الْحُسَیْن »
جلو چشای من ،
پاتو نکِش زمین
پاشو با هم بِریم
یَلِ اُمُّ البنین ...
#عباسم
تو را به حق حیدر کرّار
پاشو علَم رو
از زمین بردار
تا بچه هام نرَن سرِ بازار
تا بچه هام نرَن سرِ بازار
( دلت رفت کربلا ؟ به یاد شهدا ، یه لحظه کنار ضریح علمدار کربلا ... )
#عباسم
اگه پاشی ، علی نمی میره
رقیه هم ، بهانه میگیره
( عباس پاشو ... پاشو ، خواهرمون آماده اسیری شده ... )
بعدِ تو میزنند
دستاشونو طناب
زینب رو میبرند
توو مجلس شراب ... ؟؟
#تک_بیت
تا تو رفتی ،
غارت گهواره شد
گوشِ طفلانِ حسینی
پاره شد ...
یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ » ( اي برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين ، بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن )
1396
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
2. حضرت اباالفضل ع.mp3
زمان:
حجم:
8.23M
#هشت_شوال
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
فدای اون حسینی که ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
16/2/1401
@navaye_asheghaan
#هشت_شوال
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
فدای اون حسینی که ، وقتی رسید کنار بدنِ بی دستِ علَمدارش ... اِی ی ی ... بریم کربلا :
باور نمیکنم
دستت جدا شده
سقایِ من چرا
فرقِت دوتا شده ؟
تورو به حقِ حیدرِکرّار
پاشو علَم رو از زمین بردار
تا بچه هام نرَن سرِ بازار
#عباسم
اگه پاشی ، علی نمی میره
علی نمیمیره ، علی نمیمیره
رقیه هم ، بهانه میگیره
بهانه میگیره ، بهانه میگیره
( آخ بمیرم ، عباس ...)
جوابِ زینبو ،
خودت پاشو بِده
از دَمِ خیمه ها
به اینجا زُل زده ...
خیلی سخت بود ، من نمیتونم توصیف کنم ، وقتی رسید کنار بدنِ بی دست اباالفضل ، یه جمله گفت ، جمله ش خیلی جگر می سوزونه ، صدا زد امان از غریبی ، ...حسییین ... جمله حضرت این بود ، توو مقتل آوردند : تا دست های بُریده را دید ، تا فرق شکافته را دید ، صدا زد « واضَیْعَتا » امان از غریبی ، ... غریبی ، غریبی ، غریبی ...
بعد تو میزنند
دستاشونو طناب
زینبو می بَرند ...
{ توو مجلس شراب }
( خجالت میکِشم آقا بگم ... چه کردند با عمه جانتون توو مجلس یزید ؟ )
طناب و دستِ بچه ها ،
« ای وای ، ای وای »
خنده ی شمرِ بی حیا
« ای وای ، ای وای »
سرِ منو طشتِ طلا
« ای وای ، ای وای »
#شاعر_حامد_شریف
#سجاد_شرفخانی
برادر ، داغِ تو کُشتم ،
شکست از مرگ تو پُشتم
که میدانم دگر
از خاکِ صحرا برنمیخیزی
#شاعر_استاد_موید
تیرو کمان عشق را
هرکه ندیده ، گو ببین
پشتِ خمیده ی مرا
قدّ کِشیده ی تو را
#شاعر_فروغی_بسطامی
هرجوری بود میخواست بدن را بیاره خیمه ، همه تلاشش را کرد ابی عبدالله بدن را بیاره خیمه ، اما توو روایت هست ، تا آقا اباالفضل متوجه شد ، گفت داداش داری چه کار میکنی ؟ فرمود عباسم میخوام بدنتو ببرم به خیمه ها ... قسمت داد ، گفت داداش ، تو را به جدّت رسولُ الله (ص) ، بدنم را نبر به خیمه ... چرا عباسم بدنت رانبرم ؟ ... فرمود آخه من از سکینه خجالت میکِشم ، من به بچه ها وعده ی آب دادم ...
گفتم که آب را
ببرَم خیمه ها نشد
شرمنده ام
بگو به خدا ، بچه ها نشد
( این یه بیت نیاز به تفسیر داره که همیشه جلو پای امام حسین بلند میشد ، ادب میکرد ، جلوتر از امام حسین راه نمیرفت ، پشت سرِ امام حسین بود ، سیدی و مولایی ، ... ادب ، خدای ادب بود آقا اباالفضل العباس ... اما نمیدونم هرچی امام حسین صداش میزد ، دیگه بلند نمیشد ... )
آقا ببخش من همه جایم
شکسته است
تو آمدی ، به پایت ،
اباالفضل پا نشد ...
#شاعر_محمد_ناصری
یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ » ( اي برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين ، بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن ) ... صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یا اباالفضلِ العباس ... صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
16/2/1401
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
5. روضه.mp3
زمان:
حجم:
4.64M
قسمت پنجم
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
آنقدر جانسوزه روضه ی حضرت اباالفضل ...
#هیئت_ثارالله_قم
#شب_تاسوعا
15/5/1401
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
قسمت پنجم
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
آنقدر جانسوزه روضه ی حضرت اباالفضل ، روضه ی حضرت عباس ، روضه تنهاییِ ابی عبدالله ست ، روضه ی غربت امام حسینِ ، یه عبارتی می دیدم توو مقتل ، زینب کبری نقل میکنه ، کنار برادرم ایستاده بودم ، یه مرتبه دیدم رنگِ حسینم پرید ،گفتم داداش چی شد ؟ فرمود : الان علمدارم از روی زین روی زمین افتاد ، تا این جمله را گفت ، بلافاصله حضرت فرمود : « واضَیْعَتا » امان از غریبی ... زینب هم دستاشو روی سرش گذاشت ، گفت امان از اسیری ... حسییین ...
خودشو رسوند بالای سرش ، یه نگاه کرد ، { باید موقعیت ابی عبدالله را درک کنی تا بفهمی وقتی رسید بالاسرِ اباالفضل « وَلَمَّا قُتِلُ الْعَبَّاس» یعنی چی ؟ دیگه هیچ کسی را نداشت ، نه علی اکبر بود ، نه قاسم بود ، نا عُون بود ، نه ظُهیر بود ، یه مُشت زن و بچه بودند و یه اباالفضل ... تا دید دستاشو قطع کردند ، عمود به فرقش زدند ، ای وای ...
باور نمیکنم ،
دستات جدا شده
سقای من چرا ؟
فرقت دو تا شده ؟
تو را به حق حیدر کرّار
پاشو علَم رو از زمین بردار
تا بچه هام نرَن سرِ بازار
#زمزمه_دوم
جدا ، جدا ، جدا
شده تموم پیکرت
حسینو کُشته یاد اون
نگاه آخرت
تو زیرو رو شدی عمو
زِ حالِ مادرت
ای سَروِ خیمه ها
طوری شکستنت
که جا میشه توو قبرکوچکی
همه تَنِت
ای وای دل از
خونینِ بچه ها
بسته میشه سرِ تو از
پهلو رو نیزه ها ...
( یااباالفضل ، یااباالفضل ، یااباالفضل ... کنار بدنُ عباس ، نشست روی زمین ... )
دو دستت از بدن
جدا شده برادرم
ببین که هِلهله
به پا شده برادرم
چگونه فرق تو
جدا شده برادرم
تیرِ سه شعبه شون
توو چشم تو نشست
دستت جدا شد و
پشت منو شکست
تو بی علَم شدی
من بی برادرم
بِرس به داد خیمه ها
سردارِ لشکرم ...
#هیئت_ثارالله_قم
#شب_تاسوعا
15/5/1401
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
قسمت چهارم
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
حسییین ... جانم جانم جانم ، میگی « یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْن » چند تا كاشِفُ الْكَرْب داریم ، كاشِفُ الْكَرْبِ پیغمبر (ص) ، امیرالمومنین بود ، هر موقع به نگاه به علی میکرد ، غم های پیغمبر (ص) برطرف میشد ، توو زیارت نامه اش هم اومده كاشِفُ الْكَرْبِ پیغمبر (ص) ، ... امیرالمومنین هم یه كاشِفُ الْكَرْب داشت ، فاطمه بود ، هر موقع نگاه به فاطمه میکرد ، غم هاش برطرف میشد ... اما اون شبی که تابوت زهرا را روی دوشش گذاشت ، فاطمه جان ، یه غمی روی دوش علی گذاشتی ، که تا آخر عمر علی عزاداره ، ...
یه «كاشِفُ الْكَرْب » هم کربلا بود ، مردم ، هر موقع ابی عبدالله نگاه به چهره ی اباالفضل میکرد ، غمش برطرف میشد ، کنار بدنِ علی اکبر ، زمینگیر بود ، اما تا صدا زد جَوونها بیائید ، تا نگاهش به اباالفضل افتاد ، قدرت گرفت ، نیرو گرفت ، ... اما بمیرم برات ، کنار بدن عباس دیگه کسی را نداشت ، حسیین ...
ای ساقیِ دلاورم
تو برگی و باغ و برَم
از چه به خون نشستی ؟ 2
کمتر بزن
بازوی خود را بر زمین
شرمنده ام کردی
گُلِ اُمُ البنین
برخیزو با
چشمانِ خون آلودِ خود
رَختِ اسیری
بر تنِ زینب ببین
( عباسم پاشو ، خواهرمون آماده اسیری شده ... )
ای زورِ بازویِ حسین
سرت به زانوی حسین
حرفی بزن علَمدار 2
ساقی لبِ عطشانِ تو ،
زدآتشم
بعداز تو طعم بی کسی
را میچشم
( این یه بیت را بشنو اگر حاجتی داری توو این یه بیت بگو به قمر بنی هاشم ... « برگو چه سازم ، با دو چشمان رباب ؟ » بگو جواب رباب را چی بدهم عباس ؟ )
برگو چه سازم
با دو چشمان رباب
وقتی عمودِ
خیمه ات را میکِشم
( عباس پاشو ، پاشو ، خواهرمون آماده اسیری شده ... پاشو )
اگه پاشی ، علی نمی میره
علی نمیمیره ، علی نمیمیره
رقیه هم ، بهانه میگیره
بهانه میگیره ، بهانه میگیره
#تک_بیت_آخر
آقا ببخش ، هر چه که شد
تیر خورده ام
شرمنده ام که نیزه و شمشیر
جا نشد ...
#شاعر_محمد_ناصری
« یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ » ( اي برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين ، بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن ) ...
#هیئت_ثارالله_قم
#شب_تاسوعا
26/5/1400
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh