داستان یک مثل
از صد دینار دوم محروم است!
روزی دو کاتب بدخط، با یکدیگر به گفتگو نشسته بودند. اولی گفت: خط من تا بدان حد ناخواناست که صد دینار از مشتری برای تحریر نامه میگیرم و صد دینار دیگر، برای خواندن آن.
رفیقش آهی کشید و گفت: منِ بدبخت، از صد دینار دوم، محروم هستم؛ زیرا آن قدر بد مینویسم که خود نیز از خواندن خط خویش عاجزم.
نظیر: صاحبش از صد دینار دوم محروم است.
خطش را آفتاب بگذاری، راه میرود.
📚📚📚📚
دوازدههزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده بلوری، ص ۹۹ و ۱۰۰.
#داستانمثل
#ازصددیناردوممحروماست
#شکورزادهبلوری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303