آرایههای ادبی
حَشو
در لغت، به معنای چیزی است که با آن درون چیزی را پر کنند: آگین و آگنه. در اصطلاح، کلمه یا جملهای است که در میان کلام اصلی، بدون آن که در فهم آن موثر باشد، آورده شود.
در اصل، به آن نیازی نیست و بیشتر حالت عاطفی گوینده را بیان میکند. حشو همان جملهی معترضه در دستور است و بر سه نوع است:
الف - حشو ملیح: بر زیبایی بیت و رونق معنی آن میافزاید؛ مانند دور از تو در بیت زیر:
مشتاقی و مهجوری، دور از تو، چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
(حافظ)
ب - حشو متوسّط: گفتن و نگفتن آن مساوی است ؛ یعنی نه بر رونق معنی میافزاید و نه موجب عیب میشود؛ مانند ای دوست در بیت زیر:
زهی ز لعل لبت ، پسته بر شکر خندان
فروغ عارضت، ای دوست، شمعِ حجرهی جان
ج - حشو قَبیح: سبب زشتی کلام میشود و بیشتر، زمانی است که چیزی از مترادفها ذکر شود؛ مانند رمد چشم و صداع سر در بیت زیر:
گر خدمت تو نیامدم، جُرم بپوش
عذرم رَمَد چشم و صُداع سر بود
رمد: درد چشم. صداع: دردِ سر، سردرد.
بدیع در شعر فارسی، ص ۱۵۰ و ۱۵۱ و بلاغت، ص ۱۷۸ و ۱۷۹.
#آرایههای_ادبی
#حشو
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
حَشو
در لغت، به معنای چیزی است که با آن درون چیزی را پر کنند: آگین و آگنه. در اصطلاح، کلمه یا جملهای است که در میان کلام اصلی، بدون آن که در فهم آن مؤثر باشد، آورده شود. در اصل، به آن نیازی نیست و بیشتر حالت عاطفی گوینده را بیان میکند.
حشو، همان جملهی معترضه در دستور است و بر سه نوع است:
الف - حشو ملیح: بر زیبایی بیت و رونق معنی آن میافزاید؛ مانند دور از تو در بیت زیر:
مشتاقی و مهجوری، دور از تو، چنانم کرد
کز دست بخواهد شد، پایاب شکیبایی
(حافظ)
ب - حشو متوسّط: گفتن و نگفتن آن مساوی است؛ یعنی نه بر رونق معنی میافزاید و نه موجب عیب میشود؛ مانند ای دوست در بیت زیر:
زهی ز لعل لبت، پسته بر شکر خندان
فروغ عارضت ای دوست، شمعِ حجرهی جان
ج - حشو قَبیح: سبب زشتی کلام میشود و بیشتر، زمانی است که چیزی از مترادفها ذکر شود؛ مانند رمد چشم و صداع سر در بیت زیر:
گر خدمت تو نیامدم، جُرم بپوش
عذرم، رَمَد* چشم و صُداع* سر بود
*رمد: درد چشم. *صداع: دردِ سر، سردرد.
بدیع در شعر فارسی، دکتر عقدایی، ص ۱۵۰ و ۱۵۱ و بلاغت، دکتر محمدی، ص ۱۷۸ و ۱۷۹.
#آرایههایادبی
#حشو
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303