🌻داستان یک مثل🌻
یک خشت هم بگذار بر درش!😂😂
عروسی خودپسند را مادرشوهر، پختن کوفته میآموخت و میگفت: سبزی و گوشت را کوبی. او گفت: دانم. گفت: آب را جوشانی. گفت: دانم. گفت: مایه را گلوله کنی. گفت: دانم. گفت: یکیک در دیگ افکنی. گفت: دانم.
مادرشوهر، برآشفته، به طنز گفت: و خشتی خام هم بر درِ دیگ نهی. گفت: دانم. و راستی گمان بُرد مگر خشت نیز از بایستههای طبخ این طعام باشد.
کوفته در دیگ کرد و خشت خام بر آن نهاد. خشت با بخار آب، گِل شده، در دیگ فرو ریخت.
(امثال و حکم، دهخدا، ج ۴، ص ۲۰۴۱)
📚📚📚📚
دوازدههزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده بلوری، ص ۱۰۶۸.
#داستانمثل
#یکخشتهمبگذاربردرش
#شکورزادهبلوری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303