پنجرهی رو به باغ
از قیصر امینپور
دلی که معرفت کسب داغ را گم کرد
شناسنامهی گلهای باغ را گم کرد
کسی که نام عزیز تو را ز خاطر برد
کلید پنجرهی رو به باغ را گم کرد
هر آن که بی تو سفر کرد، طعمهی موج است
چرا که در شب طوفان، چراغ را گم کرد
مرا به سمت خیابان سبز عشق ببر
دلم، نشانی آن کوچهباغ را گم کرد
مجموعهی کامل اشعار قیصر امینپور، ص ۴۰۰.
#پنجره
#باغ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاهِ کوتاه
کتاب مفید📚📚📚
"داداش، یکی دو تا کتاب بِهِم میدی؟" نمیدانم چه کسی نصیحتش کرده بود که یک دفعه تا این حد، عاشق کتابخوانی شده بود.
"هر کدوم از کتابا رو که به دردت میخوره، بردار." جلوی کتابخانهام ایستاد و دو سه کتاب نسبتاً قطور که به سنّ و سالش نمیخورد، برداشت. تشکّر کرد و رفت بیرون.
می دانستم به دردش نمیخورد و آنها را برمیگرداند. چند دقیقه بعد، بلند شدم و با اشتیاق، دو سه کتاب که برایش مناسب بود را جدا کردم تا برایش ببرم. داخل اتاقش نبود. دیدم رفته داخل آشپزخانه، کتابها را گذاشته روی صندلی و روی کتابها ایستاده تا قدش برسد به ظرف شکلاتخوری!
برگردیم، مجموعه داستان کوتاهِ کوتاه، مُبینی، ص ۶۶.
#داستان_کوتاه
#کتاب
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
افسوس که نه میوه به دست آمد و نه گل
چندان که از این شاخه بدان شاخه پریدیم
(پژمان بختیاری)
دو قدم مانده به گل، ص ۱۰.
#میوه
#گل
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان یک مَثَل☘☘☘
آنها دو نفر بودند همراه، ما صد نفر بودیم تنها
کاروانی از مردمان شهری که به ترسویی مشهورند، به حاکم شکایت بردند که دو راهزن، کاروان صد نفری ما را غارت کردند. حاکم با تعجب پرسید: چگونه صد کس با دو تن برنیامدهاند؟ یکی از آنان، در پاسخ گفت: آنها دو نفر بودند همراه، ما صدنفر بودیم تنها.
امثال و حکم دهخدا، ج ۱، ص ۶۹.
#داستان_مثل
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
پیامبر اسلام(ص) فرمودند:
بهترین مردان امت من، کسانی هستند که نسبت به خانوادهی خود، خشن و متکبر نباشند و بر آنان، دلسوزی و نوازش کنند و به آنها آزار نرسانند.
مکارم الاخلاق، ص ۲۱۶.
#خانواده
#بهترین_مردان
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عشق🌹🌹🌹
غزلی از حسین منزوی
گفتی که عشق؟ گفتم: از جان و تن گذشتن
گفتی که وصل؟ گفتم: از ما و من گذشتن
ایثار یعنی از دوست، چون خواست دل بریدن
ایثار نیست ور نه، از خویشتن گذشتن
تسخیر لامکان را، بگشای بالِ جان را
زین ره نمیتوانی، با پای تن گذشتن
ای عشق، دوری، آری تا برکهی زلالت
باید ز ذرّههای لای و لجن گذشتن
در امتحان پاکی، باید که چون سیاوش
از آتشی خروشان، از مکر و فن گذشتن
آزاد سرو باشی، حتی اگر اسیری
خوش باد چون نسیمی، از هر چمن گذشتن
همچنان از عشق، مجموعه شعر منزوی، ص ۴۲ و ۴۳.
#عشق
#ایثار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مختصری از گلشن راز شبستری🦋🦋🦋
مفهوم عرفانی رخ و زلف
هر آن چیزی که در عالم عیان است
چو عکسی ز آفتاب آن جهان است
جهان، چون زلف و خال و خطّ و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
تجلّی، گه جمال و گه جلال است
رخ و زلف، آن معانی را مثال است
صفات حق تعالی، لطف و قهر است
رخ و زلف بتان را زان دو بهر است
توضیح:
تجلی، عبارت از جلوهی انوار حق بر دل عارف است. خداوند، دو گونه در این عالم تجلی کرده است: جمالی و جلالی. وقتی با صفت لطف در این عالم ظهور میکند، آن تجلی را جمالی گویند و زمانی که با صفت قهر ظهور میکند، به آن تجلی جلالی گفته میشود. به همین خاطر، روی زیبارویان را مظهر تجلی جمالی حق و زلف آنان را به جهت سیاهی و پریشانی، مظهر تجلی جلالی حق گفتهاند.
رازهایی از گلشن راز، دکتر برزگر خالقی، ص ۶۸ و ۱۷۷.
#تجلی
#رخ
#زلف
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303