گلزار شهدای کرمان
🌱گفتند #شهید_گمنام پلاڪ هم نداشت اصلا هیچ نشونہ اے نداشت امیـــدوار بودم روے زیرپیرهنیش اسمش رو
خوشا به حال بندهای #گمنام که
خدا او را بشناسد و مردم او را نشناسند...
-پیامبرﷺ
-اصول کافی ج۲۲۵،۲
#شهید_گمنام
#گلزار_شهدای_کرمان
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#حاج_حسین_یکتا: به شما جوانان توصیه میکنم زندگی بابرکتی داشته باشید ❤️ و در حد توان به دنبال رف
..توصیه میڪنم
ـ جوان ها اگر بخواهند
از دستِ شیطان راحت شوند
ـ {عشق بھ #شهادت}
را در وجودِ
ـ خود زندھ نگه دارند . . .🌱
#حاج_حسین_یڪتا🍃
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان #من_محمد_را_دوست_دارم مردم همیشه در صحنه و انقلابیِ دیار کریمان با رعایت پروتک
#گلزار_شهدای_کرمان
عهدبستن با #شهیدان
ڪاراحساس است وعشق
بهرماندن بر سرپیمان
بصیرت لازم است
#ما_ملت_امام_حسینیم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
درسته که تو #فرمانده سپاه قدس بودی ولی دلی نبود که توتسخیر نکرده باشی.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🌷
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
12-azizam.mp3
1.01M
#صوت
🥀بده که پیش تو
موی سرم سفید نشه😭
بده که نوکرت بمیره😔
و #شهید نشه 🌷
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#حمید_علیمی 🎤
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان عهدبستن با #شهیدان ڪاراحساس است وعشق بهرماندن بر سرپیمان بصیرت لازم است #ما
#گلزار_شهدای_کرمان
🔶امروز عصر...
حضور تیم فوتسال ایثار
جیرفت در گلزار شهدای
کرمان به منظور تجدید
میثاق با آرمانهای #شهدا
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#اطلاعیه
🔸فراخوان جذب
"خــــادم الشهدا افتخاری"
گلزار شهدای ڪرمان
🔹از تمام علاقهمندان واجد
شرایط برای خدمت به
سیدالشهدای محور مقاومت
و بیش از هزار شهید
والامقام گلزار مطهر شهدای
کرمان برای نام نویسی
دعوت بعمل میآید..
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_shohada_kerman
﴿اۍمحمّد !
اگࢪ ٺُ نبودۍهستۍࢪانمۍآفریدم﴾
『حدیثِقدسۍ』
💚 #من_محمد_را_دوست_دارم (ﷺ)
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_روز_تیغ📖
زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی"
🔹صفحه : ۵۰_۴۹
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🔸فصل پنجم
#قسمت_سی_و_ششم🦋
فاطمه ماهانی نگاهش مات است و انگار چیزی را در درون خودش جستجو می کند .
می گوید من سه سال از علی آقا بزرگتر بودم ، اما این ظاهر قضیه بود .
او همیشه الگوی زندگی من بود .
گاهی فراموش می کردم که باید حداقل بخاطر سن و سالم از او پخته تر باشم .
در واقع آرزویی که هیچگاه عملی نشد .
حتی وقتی حرفهای خواهر و برادری هم پیش می آمد و به اصطلاح، نشانی از توبیخ در آن مشاهده می شد، باز هم درس معرفت در آن بود .
روزهایی را به یاد دارم که ماه مبارک رمضان بود و گاهی اوقات یادم می رفت که روزه هستم
و به غذای افطاری ناخنک می زدم .
علی آقا می گفت مگر تو از من بزرگتر نیستی؟ پس چرا فراموش می کنی که روزه هستی؟ راست می گفت، گاهی اوقات مشغله دنیا فرصت
پرداختن به #آخرت را از آدم می گیرد .
یک روز گفت :
حضرت نوح پس از نهصد سالگی برای خودش سایبانی ساخت تا حالا که پیر شده ، در زیر آن راحت تر بتواند #خدا را #عبادت کند .
چندین سال بعد که هنگام رحلتش فرا رسید ، فرمود : « اگر می دانستم زندگی در این دنیا
اینهمه کوتاه است ، این را هم نمی ساختم .»
علی آقا می خواست با این قصه، ما را که داشتیم در روزمرگی خودمان غرق می شدیم و مدام از نداشتن حرف می زدیم ، با زیرکی متوجه کند که در این عمر کم، همه اش هم دنبال مال دنیا نرویم .
حتی درد کشیدنش هم برای خدا بود . فقط برای خدا ..!❤️
چون دلش نمی خواست هیچکس بداند به او چه گذشته یا می گذرد.
زمستان بود و روزهایی که علی آقا در عملیات شکست حصرآبادان، از ناحیه دست به سختی مجروح شده بود ، شبی برای خواندن #قرآن و #دعا تا پاسی از شب در اتاق او بودم و شب را هم در آنجا خوابیدم .
نزدیک اذان صبح ، با شنیدن ناله جانکاهی از خواب بیدار شدم .
علی آقا صورتی که کاملا بود که ناله می کرد و ذکر می گفت و #آیه می خواند، در خواب بود .
این
اولین بار بود که درد کشیدن او را می دیدم.
بعد از نماز صبح ، کمی دست دست کردم و گفتم : «علی آقا ، دیشب خیلی ناله می کردی! درد داشتی؟ »
نگران و مضطرب نگاهم کرد و با حالت مظلومانه ای گفت : « تو را به جان پسرت روح الله ، ناله
کردن مرا برای مادر یا دیگری تعریف نکن .»
او در حالیکه بسیار متواضع بود ، اما هیچ وقت در مقابل ظلم سر خم نکرد .
اگر هم می دید کسی مجبور است، نهیبش می زد تا به خودش بیاید .
هیچ راهی برای پذیرفتن زور و ظلم از نظر او توجیه پذیر نبود، حتی به خاطر خودش قبل از انقلاب، بخاطر فعالیتهایی که داشت توسط ساواک دستگیر و زندانی شد .
مدتی به اصرار مادرم و به خاطر دلتنگی او، به هرسختی و زحمتی که بود، اجازه ملاقات گرفتیم . علی آقا دوست نداشت مشکلات خودش را به دوش کسی بیندازد یا کسی از درد و ناراحتی او آزرده خاطر شود .
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه 🌙 ✨مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ... 💫خدایت تو را رها نکرده و تنها نگذاشته . ضحی ۳ 🍃نه حدیث
#مناجات_نامه ✨
أَینَما تُوَلّوا فثَمَّ وَجهُ اللّه🌱
به هر طرف که روکنید،
وجہ الهے آنجاست....
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🍂دلنوشتهی فاطمه سلیمانی (دختر #شهی
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
✍دیدم اینطور نمیشه راپید را گذاشتم زمین و گفتم : « حاجی من اینجور نمیتونم کار کنم!.»
داشتم کالک #عملیات می کشیدم.
#حاج_قاسم مدام میگفت : «پس چی شد؟» اطلاعات دیر به دستمان رسیده بود!
حالا باید فوری میکشیدم و میدادم دستش! در جوابم گفت : «ناراحت نشو خودم الان میام کمکت » رفتیم توی اتاق خودش، یک راپید گرفت دستش. نشست ان طرف کالک. گفت: «من اینطرف رو میکشم تو اونطرف رو» یک نفر دیگه هم امد کمکمان. با همان دست مجروحش تند تند کالک میکشید و میآمد جلو!
خیلی کم روی اطلاعات نگاه میکرد. برعکس ما که هی باید سراغ اطلاعات میرفتیم و بعد پیاده میکردیم روی کالک. بیست و سه دقیقه بعد کالک کامل عملیاتی جلویمان بود .
حاج قاسم نگاهی به من انداخت و گفت :«خسته نباشی» نگاه کردم و دیدم مثلا قرار بود من بکشم! اما بیشتر زحمتش را حاجی کشیده بود. از بس شناسایی رفته بود و همه را به چشم دیده بود!
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman