eitaa logo
گلزار شهدا 🇮🇷
5.2هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
55 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 تبادل و‌تبلیغات نداریم⛔️ . ادمین: @Kh_sh_sh . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد همه عملیات رمضان بخصوص شهید ذاکری 🌷عملیات رمضان بود, روز شهادت امیرالمؤمنین بود که به شدت زخمی و به عقب منتقل شد. روز بعد دوباره او را در میدان نبرد دیدم. عمامه سیاه نیم سوخته اش را بر سر گذاشته بود و پیشانی زخمی اش را با دستمالی سفید بسته بود. از سال ۵۶ می گفت:خدایا شهادت را نصیبم کن! حال بعد از پنج سال, در ماه رمضان با تنی پر زخم و لبی تشنه حاجت روا شد! 🌹🍀🌹🍀 ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰۵ سالش بود.... روز اول مهد... اﺯ ﻣﻬﺪﻛﻮﺩﻙ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺳﺮﻳﻊ ﺑﻴﺎ...ﭘﺴﺮﺕ ﺳﺮﻛﻼﺱ ﻧﻤﻴﺮﻩ😳 سریع خودمو به مهد رسوندم.... با اخم پشت در اتاق مدیر نشسته بود... گفتم: چی شده مهدی، چرا سرکلاس نمیری؟ بغضش ترکید و گفت: «آخه خانم معلم بی حجابه!» تا معلمش را عوض نکردم به کلاس بر نگشت. ✍قسمتی از وصیت نامه شهید: پای خویش را در جای پای گذارید که در جریان زندگی بدون امام به هدف منتهی نخواهید شد و نسبت به امام خویش عشق بورزید و او را از دل و جان دوست داشته باشید و بغض اعداء او را در دل بگیرید فارس و ﻋﻔﺎﻑ 🌱🌷🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰محمد حسین از همان روز های اول اعزام حال و هوای عجیبی داشت. علاقه زیادی به ذکر مصیبت اهل بیت(ع) خصوصأ سالار شهیدان، بن علی(ع) داشت. با اینکه مداح نبود ولی بین نماز و یا در مراسم دعای صبح که زیارت عاشورا برگزار می شد، بی مقدمه شروع به می کرد و حال و هوای همه را منقلب می کرد. 🔰چیز عجیبی که در وجود محمد حسین بروز کرد، این بود که هر چه ما به ایام اعزام به اهواز و منطقه نزدیک می شدیم، لکنت زبان پیدا کرده و رفته رفته قدرت تکلم ایشان تحلیل رفته و تا شب ورود به منطقه چزابه به حدی کم شد که حتی قادر به ادای کوچکترین کلمه ای هم نبود! 🔰محمد حسین با همان زبانی که دیگر کلمات را درست ادا نمی کرد، از شهادت و نحوی شهادت خودش به ما خبر می داد و محمد حسین همان طور که خودش پیش بینی کرده شهید شد ... محمد حسین بهاری خوب فارس 🌱🌷🍃🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💢شهیدی که امام حسین ع او را طلبید... می گفت من از امام حسین(ع) طلب شهادت می کنم تا مثل علی اکبر و علی اصغرش شهید شوم. دوست دارم نه سر بر بدن داشته باشم,نه قبری داشته باشم و نه نشانی از من باشد! چند شب گذشت. از خستگی گوشه سنگر خوابم برده بود که از صدای گریه جمشید از خواب پریدم. می گفت یا امام حسین, مگه من چی کار کردم که من را نمی طلبی؟ با اشک التماس می کرد, من خوابم برد تا نماز صبح هنوز صدای گریه جمشید می امد. اما چهره ای شاد و خوشحال داشت. گفتم چی شد, خبریه؟ با خوشحالی گفت امروز به هدفم می رسم, اقا منو طلبیده! گفت اقا, امام حسین را در خواب دیدم. گفت ناراحت نباش, امروز تو را می طلبم... همون روز شهید شد و بدنش برنگشت .... جمشید پایخوان , فارس 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹 میهمانی لاله های زهرایی🌹 💢و گرامیداشت مدافع حرم و شهدای حمله تروریستی حرم شاهچراغ(ع) 🔹با خانواده‌ معزز شهدای مدافع حرم و رزمندگان تیپ غیور فاطمیون 💢با روایتگری :سردار محمد علی شیخی 💢 : حاج رسول مومنی کربلایی رضا جعفری : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۲۶ مرداد / از ساعت ۱۷ 🔺🔺🔺🔺 🔺🔺🔺 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
💠مختار از طرف جبهه به عنوان تشویقی به حج مشرف شده بود. همه خانواده منتظر بازگشت ایشان بودند. قرار بود زمانی که به شیراز رسید خبر بدهد تا همه اقوام برای استقبال ایشان از داراب به شیراز برویم. 💠آن شب ساعت حدود نه بود که صدایی از داخل حیاط به گوشمان رسید. تا وارد حیاط شدیم، دیدم حاج مختار است که از روی دیوار داخل حیاط پریده است. داشت در را باز می کرد تا ساک و وسایلش را داخل بیاورد. با خوشحالی او را در آغوش کشیدیم و گفتیم چرا بی خبر! با خنده زیبایی گفت: همین جور بهتره، رسیدنم را خبر می دادم همه شما به زحمت می افتادید و من مدیون می شدم. 💠چند روز بعد عازم جبهه شد، دیگر برنگشت تا اینکه جنازه اش آمد. چه زیبا حاجت روا شده بود.... از زیارت خانه خدا تا زیارت خدایش، چهل روز نشد.😞 مختار اشرف فارس 🌱🌷🌱🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
👇خاطره ای به روایت شهید سید کاظم خاتونکی 💠مدتی در منطقه شرهانی در مقر تفحص شهدای لشکر 14 امام حسین(ع)؛ مشغول تفحص شهدا بودیم. همیشه با بچه های اصفهان بحث داشتیم که بچه های شیراز و تیپ امام سجا(ع) هم در این منطقه بوده اند، آنها می گفتند نبودید و فقط بچه های اصفهان و امام حسین(ع) بودند. می گفتم در شب عملیات محرم، تیپ امام حسین(ع) دچار سیل شد و اصلاً وارد نشد، بچه های امام سجا(ع) وارد شدند، خط شکنی کردند. باور نمی کردند. یک روز از مقر تفحص با دو نفر از بچه ها با ماشین بیرون آمدیم، جلو تپه 178 یک میدان مین پاکسازی نشده بود. متوجه یک نارنجک وسط میدان مین شدم. ایستادم، گفتم بچه ها این نارنجک را بردارم، بعد می ندازیم توی رودخانه ماهی می گیریم. از سیم خاردار رد شدم و وارد میدان مین شدم. کنار نارنجک متوجه لبه یک پوتین تاف شدم. پوتین را بیرون کشیدم، همراهش یک استخوان بالا آمد. آن را روی زمین گذاشتم. بیرون آمدم و گفتم برید به [شهید] حاج محمود توکل بگید، سید کاظم شهید پیدا کرده بیاد. گفتند محاله ما هر روز از اینجا رد میشیم. همه جا را گشتیم شهید نیست. گفتم من شهید پیدا کردم. بچه ها آمدند و شروع به کار کردیم. همان جا ده شهید بوشهری که عضو تیپ امام سجا(ع) بودند تفحص شد که در میدان مین به کمین دشمن خورده بودند. بچه ها تابلو نوشتند محل کشف ده شهید که نصب کنند. گفتم نه بنویسید محل تفحص ده نفر از شهدای تیپ پیروز امام سجاد(ع). 🌹🍃🌷🌱🌹 هدیه به جمیع تیپ امام سجاد و شهید سید کاظم خاتونکی https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
💠 قاسم از کودکی اهل اذان بود، وقت اذان که می شد هرجا بود، کوه و دشت و صحرا و خانه و شهر و جبهه، شروع به گفتن اذان می کرد، برای همین معروف بود به بلال... 💠۱۸ بار به جبهه اعزام شد، ولی شهید نشد.. یکبار وقتی به خانه آمد به بیماری سختی دچار شد. با ناله می گفت خدایا من این همه در جبهه جنگیدم و شهید نشدم، مرا در بستر بیماری از دنیا نبر! 💠 یکبار از کربلا که ظاهرا مخفیانه رفته بود، مقداری خاک تربت برای مادرش آورده بود. مادر مقداری از این خاک را به خانواده ای که صاحب فرزند نمی شدند داده بود که از برکت آن تربت صاحب فرزند شده بودند... سرانجام در کربلای ۴، بلال لشکر فجر، به آرزویش رسید. قاسم اولیایی(بلال) فارس 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
4.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 گلزارشهدای کرمان..🖤 🔹من اگر سلاح به دست گرفتم..🕊 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰اولین نمـاز جماعتی که به او اقتدا کردم، در مـسجدڪشن نماز مغـرب وعـشا بود. بعد ازنمـاز مغـرب و آغاز نماز عشاء بوسیله یک گروه ناآگاه چند سنگ از بیرون مسجد داخل نماز جماعت«جهت بر هم زدن نماز جماعت و آسیب رسـاندن به امام جماعت» پرتاب کردند. سر و صدا از بیرون جهت حمله به داخل مسجد بلند شد. صــف جمــاعت به قصــد برخورد با آنها به هــم ریخت،او هــمه را به آرامـش و دعـوت کرد. بعد از نماز نحوه برخورد با آنها را توضیح داد، همه از سخـنان دلنشینش آرام گرفتند. 🔰هـیچ وقـت خشمگیـن نمی شد و همیشــه با سخــن رسا با مردم صحبت می کرد، بی ریا و مهـربان بود. اســم را می آورد چشمش اشکبار میشد.🌹 نادر هندیجانی فرد کربلای ۵ 🌹🍃🌹🍃🌹 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شود
💠پسرم محمدمهدی تازه به دنیا آمده بود. به خانه پدر رفتم. یک شب پسرم بی تابی می کرد. گهواره را وسط سالن پذیرایی گذاشتم و شروع کردم به راه رفتن و لالایی خواندن. ولی فایده ای نداشت. عسکر به خانه آمد .مرا در آن وضع دید. محمدمهدی را گرفت و گفت: شما بروید و بخوابید. گفتم: داداش بچه بی تابی می‌کند... گفت: ایرادی ندارد شما بروید و استراحت کنید. آن موقع عسکر ۲۰ ساله بود. به اتاق رفتم. چند دقیقه ای گذشت و دیگر صدای گریه بچه نمی آمد. خوب که گوش کردم صدای زیارت عاشورای عسکر را شنیدم. آن شب عسکر در کنار گهواره محمدمهدی با صوتِ دلنشینش، زیارت عاشورا را برای محمدمهدی خواند و او تا صبح راحت خوابید.(راوی خواهرشهید) ✍قسمتی از وصیت شهید: هر شخصی عهده دار ولایت شد برای ما واجب التعظیم است و وظیفه ما هست که از آن مواظبت کنیم تا به دست صاحب اصلی اش برسد و همه ما را از این منجلاب در بیاورد ان شاءالله. عسکر زمانی مدافع حرم 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید