دل تنها نردبانی است که آدمی را
به آسمان میرساند و تنها وسیله ایست
که خدا را در می یابد
#چمران_دلها
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
"شماهـاکسۍ رودردنیاسراغدارید
🧐
کہقبلازاینکہشمابدنیابیاید👼🌿
خودشوبـراتونکشتہباشہ؟😳)
این#شهداخیلۍشماهارودوستدارن❄❤
بیاییددستتونروازدست#شهیدان
جدانکنید...🌿'👌
#حاج_حسین_یکتا🌸💞
🌹🍃🌹🍃
#شب_جمعه یاد شهدا کنیم تا ما در #کربلا در زیارت ارباب حسین ع یاد کنند
#یادشهداصلوات
🍃🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌼حاج قاسم چگونه خبر پایان داعش را اعلام کرد؟
✍سردار محمدرضا فلاحزاده معاون هماهنگکننده نیروی قدس سپاه از همراهان حاجقاسم سلیمانی در جنگ با داعش بود که در میدان جنگ او را با نام «ابوباقر» میشناسند.
وی در ویژهبرنامه «پایان سلطه داعش» با نام «ققنوس» حضور پیدا کرد و از خاطرات خود با سردار جبهه مقاومت حاج قاسم سلیمانی سخن گفت.
او در بخشی از سخنان خود در رابطه با فتح «البوکمال» و نامه سردار سلیمانی به حضرت اما خامنهای (مد ظلهالعالی) مبنی بر پایان کار داعش اظهار داشت: ۲۷ آبان آخرین مرحله عملیات انجام شد و ۲۸ آبان نیز حاج قاسم نامهای به رهبر معظم انقلاب اسلامی نوشت. در آن نامه ابتدا خدا را شکر کرد و پس از تشکر از پیامبر رحمت (ص)، اهل بیت (ع)، امام زمان (عج) و رهبر معظم انقلاب اسلامی نوشته بود که من به عنوان سرباز مکلف این جبهه، پایان داعش و پایین کشیدن پرچم داعش را اعلام و به رهبر معظم انقلاب اسلامی تبریک عرض میکنم.
زمانی که حاج قاسم در مراسم شهید حسین قمی در شمال کشور اعلام کرد ۶۰ روز آینده حکومت داعش به پایان میرسد، وقتی به سوریه آمد به او گفتم کاش گفته بودید در آینده نزدیک و آخرین مقر یا قلعه داعش نابود میشود. چرا که بوکمال آخرین مقر داعش بود. ایشان گفت خدا بزرگ است و به غیر از خواست الهی چیزی صورت نمیگیرد یعنی خودش را به منبع قدرت الهی وصل کرد.
نامه ارسال شده از سوی حاج قاسم به رهبر معظم انقلاب اسلامی و نامهای که معظم له در پاسخ به حاج قاسم نوشتند منشوری است که باید تفسیر شود. حضرت امام خامنهای (مد ظلهالعالی) پس از شکرگذاری، حکومت داعش را ساخته دست سردمداران شرک و کفر دانستند و عنوان کردند که داعش به دست شما و مجاهدان صالح سقوط کرد. در پایان نوشته بودند این پایان راه نیست و استکبار دستبردار نیست و هر روز توطئههای جدیدی را آغاز میکند که باید آن را شناخت و به آن توجه کرد.
#سرداردلها🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
16.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 مصاحبه شهید چیتسازیان
🌷خاک نشینان افلاکی
🔅 پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند …
(شهید آوینی)
📍روز بزرگداشت #شهدا (۲۲اسفند) گرامی باد
🍃🌱🍃🌱
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
#شهید_حاج_منصور_خادم_صداق
#نویسنده_بابک_طیبی
#قسمت_دهم
از رعدهایی در دل دیوارها، اتقاق می لرزد. مهتابی های اتاق برنگ برق ابرهای سیاه، خاموش و روشن می شوند. جارها جلنگ جلنگ میشکنند. منصور دست پسرک را می کشد که ببرد و او تقلا میکند. پدر به کمک پسر می آید. و محکم می کوبد به سر منصور. از سر منصور خون نمی آید ولی از سر پدر چرا. آهنگ نوار قطع می شود. منصور با دست راستش پسر را از دست پدر بیرون می کشد و با دست چپش دفه سوخته را برمی دارد. صدا غرشهای دوردست نزدیک می شود. غباری اخرایی رنگ همه جا را فرا گرفته.
لحظه نگذشته، ناگه به منطقه رسیده اند. منصور دف را به پسرک می دهد که بنوازد. ولی پسرک دل و دماغ این کار را ندار رد. بلند می شود که فرار کند پدر رو به رویش ایستاده و با مشت به دهانش کوبد. او جیغ می کشد. بیدار که می شود صدای انفجار گلوله توپی از دورها به گوشش می خورد. غباری نیست.
منصور سکوت کرده بود مثل خیلی وقتها. اما عباس خنده اش گرفته بود.
_حتماً ناهار زیاد خورده بودی یا!...بلند شو یه آبی به سرو صورتت بزن. یه صلواتی بفرست ایشالا خیره.
نوجوان به منصور زل زد و قیافه اش را بهطرز چندش آوری درهم برد. مثل اینکه دوست داشت بلند شود و محکم بکوبد به کله منصور. منصور که لبخند زد قیافه نوجوان هم عوض شد انگار حس عجیبی او را به یادی، شاید پدرش می انداخت که بیخیال منطقه و همه چیز شود و برود. اما منصور چه؟... «اصلاً منصور اونی که من میخواستم نیست از از موسیقی چی چی میفهمه. اصلا نمیدونه شعر چیه. دیگه دیگه از عشق خسته شدن من که سرباز نیستم که همش مجبورم میکنه سرمو بتراشم. تو این خاک و خولا لباس م صاف و مرتب باشه. صبح علی الطلوع ورزش کنم دلم میخواد برگردم آخه زندگی که همش کشت و کشتار. حال آنکه برای این چیزا به دنیا نیومده آخه ببین مارو به چه روزی انداخته.... »
نوجوان چند دقیقه بیشتر در این فکر ها غلت نزد چراکه بچه ها آماده شده بودند برای مسابقه فینال و او که دیروز تیمش حذف شده بود باید آبی به صورت میزد تا با عباس بشیند و وسط بازی فینال سربه سر بازیکنان بگذارند و هورا بکشند و خیلی هم شلوغ کردند با صلواتی بلند سر وتهش را به هم بیاورند و بعد که تیم قهرمان جام را نبوسیده به منصور داد از منصور بگیرد و گوشه چادر فرماندهی طوری که در دید باشد بگذارد...
ادامه دارد..
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
#درجه_های_صیادشیرازی ....
🌷 مسؤل دفتر امام جمعه شیراز بودم. به اتفاق جمعی از روحانیون رفتیم منطقه. انجا رسیدیم خدمت شهید صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش. اقای صیاد گفتند من در تیپ المهدی نوجوانی ۱۳ ساله را دیدم که بسیار چالاک و زیرک و شجاع و از نیروهای شناسایی بود.
گفتم ایشان محمد محسن, برادر کوچک من است.
#شهیدصیاد با حسرت گفت:باید درجه های من رو بردارن, روی دوش این نوجوون بزارن!
#شهیدمحسن_روزیطلب
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت
🌱🌹🌱🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید | نکته مهم ؛ سخنرانی شهید سلیمانی درباره شهادت
🔺انتشار به مناسبت ۲۲ اسفند ماه روز گرامی داشت شهدا
#روزشهدا
🌹🌹🌹🌹🌹
#ڪانال_گلزارشهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد
🌷گفتیم: کی میای؟
گفت: ان شاالله برای سالگرد محمد حسن!
گفتم: چقدر دیر, هنوز که چهارماه مانده!
گفت: مادر, تو چهارتا پسر داری, دو تاش را بده در راه خدا, محمد جواد و محمد حسین هم باشه برای خودت!
گفتم: پاشو پسر, از این حرف ها نزن, ان شاالله که سالم بر می گردی.
خداحافظی کرد و رفت... سالگرد برادرش خبرشهادتش آمد ..
🌷در محاصره بودیم. محسن اب و اذوقه اش را بین بچه ها تقسیم کرد. اخرین جمله های محسن قبل از شهادت این فراز از دعای شعبانیه بود که بلند می خواند و به سمت دشمن می رفت:الهی هب لی کمال الانقطاع الیک...(خدایا بریدن کاملی از خلق به سوی خود به من عنایت کن تا باشد که دیده های دلمان به نور لقا الهی روشن شود!)
پیکرش سه روز زیر افتاب افتاده بود...
📚 منبع:اشک های پراکنده(زندگی نامه شهیدان روزی طلب
🌱🌹🌱🌹🌱
#شهید محمد محسن روزیطلب
شهادت:۱۳۶۲/۱۲/۲۲-عملیات خیبر
🌷🌷🌷
#ڪانال_گلزارشهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹☘
متبرکـ استـ
تمـامـ روزی که صبحش
با یاد تـو آغاز شـود ؛
ای شهیــد ...
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
🌹☘
@golzarshohadashiraz
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وجه تمایز شهید سلیمانی با سایر شهدا
✍رهبر معظم انقلاب خطاب به همسر شهید سلیمانی: ما شهید زیاد داریم امّا شهیدی که به دست خبیثترین انسانهای عالم یعنی خود آمریکاییها به شهادت برسد و آنها افتخار کنند که او را توانستند شهید کنند، چنین شهیدی غیر از حاج قاسم من کس دیگری را یادم نمیآید. ۹۸/۱۰/۱۳
🔹️ انتشار به مناسبت «روز شهید»
#سرداردلها 🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_حاج_منصور_خادم_صادق*
* #نویسنده_بابک_طیبی*
* #قسمت_یازدهم*
این مدت را گیج نقاشی داداش اسماعیل بودم. بعضی از تصویر ها را نباید خیره شد که دور باشد محو باشد پشت مه مقدس که جاهایی وقتهایی یاد و خاطره را برگرداند و به آن نگاهی چیزی که همیشه دیده شود با نگاه مدام دستمالی شود از چشم میافتد.
عادت آدم است . نزدیک و دم دست که باشد هر چیز زیبایی و قدرش کم می شود .
آقای یحیی که نحوه مرگش را برایم شکافت متهٔ داغ....... سینه !!
آقا یحیی سرش را چرخاند و :((گفت ۴۵ دقیقه هست مزاحم این بنده خدا شدیم. اگه موافقی بریم یه ربع ساعتی دبستانش را هم ببینیم و ۱۱ باید برم مدرسه بچه م از اون ور هم جلسه دارم بعدش هم همینجوری گیرم تا ساعت 9/5شب.....))
پیرزن نوک موهای حنا زده اش را زیر روسری مشکی اش قایم کرد. شاید از قیافه های ما حساب برده بود یا نمی دانم شاید هم از تنهایی حوصله سر رفته بود یا به یکی از عزیزانش شباهت داشتم .که پرسید:کارتون تمام شد؟
_بااحازه رفع زحمت می کنیم.
_ هرچی خاک اوشونه عمر شما باشه. این حرفا چیه منزل خودتونه...... به سلامت.
دست و بازوی راست آقای یحیی روی دوشانه ام بود.
_بفرموین بفرموین! میگن از دست راست. آخرین نگاهم را به کاشی ها انداختم. منظم و ردیف می رفتند جلو تا به دیوار میرسند.زودتراز آقای یحیی از خانه آمدم بیرون.
دو تا پیرمرد با اورکت.های سبز نشسته بودند توی آفتاب تنبل ما را که دیدن گل از گلشان باز شد پیشانی آقا یحیی را بوسیدن و به من فقط گفتند(( سلام بابا جون))
از آدمهای قدیمی بازارچه فیل بودند از حرفهایشان فهمیدم که پسر یکی از آنها در جنگ شهید شده.
_اصلاً دورش بد شده آدما قدیمی همشون رفتن. از اونا من موندم و ای جوونی که بغلت دستمه... هه.... هه.... هه.... آخی!.... خدا رحمت کنه منصورتونه..... حاج ابراهیم آقو چطورن....
از عجله که داشتم هیچ خوشش نمی آمد دوست داشت بشیند و حالا با آنها گپ بزند ولی خوب نوشابه ای را که پیرمرد می خواست برای من از مغازه کوچک بیاورد نخوردیم و راه افتادیم.
گودی آسفالت ها پر شده بود از آب باران. از کناره ها با احتیاط میرفتیم. جاهایی سکه یا سر تپسی فرو بود در آسفالت. گریسهای روی آسفالت با قطرات شفاف باران لطافت لزجی را تشکیل داده بودند
ادامه دارد..
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
#سخن_شهید:
🌹قطعا مرگ این تشکیلات نظامی هنگامی است که با #ولایت قطع ارتباط کنیم. ما سپاهیان همه افتخار مان و نقطه مثبتمان و امید کارمان و خوشحالیمان این است که با ولایت فقیه ارتباط داشته باشیم و همین ولایت فقیه است که قطعا راه راست و صراط مستقیم ابدی را به ما نشان می دهد.
🌹شرمندگى بزرگ ما اين است كه تا كنون زند ه ايم و خدا را شاهد مى گيريم از شدت شرم و خجلت توان رويارويى خانواده شهدا را ندارم و مى گويم چرا تا كنون من شهيد نشده ام ولى مصلحت خداوند هر چه باشد مطيع امر او هستم اميدوارم در اين عمليات خداوند مرا مورد رحمت واسعه اش قرار دهد و پس از آمرزش گناهانم مرا به نزد شهدا برساند 🌹🌹
#ﺷﻬﻳﺪ ﺣﺠﺖ اﻟﻠﻪ ﺁﺫﺭ ﭘﻴﻜﺎﻥ
#سالروزشهادت
#ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ
#یادش_باصلوات
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ