eitaa logo
اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
636 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
115 ویدیو
7 فایل
http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ اجــر و پــاداش رسالت، شعلـۀ آذر نبود این همــــه آزار، حق دخـت پیغمبـر نبود   چهرۀ انسیـه الحـورا وضـرب دست دیو فاطمـه آخــر مگـر محبوبــۀ داور نبـود؟   فاطمه نقش زمین گردید ومولا گفت آه! حیف! حیف! آنجاجناب حمزه وجعفر نبود   از فشار در همه اعضای او درهم شکست فضه رامی‌خواند وبالای سرش مادر نبود   دست اوبشکست اما دست مولا راگشود غیر او کـس را تـــوان یـاری حیـدر نبود   فاطمـه تنهـای تنهـا در پـس در اوفتاد هیچ‌کس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود   در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند سنگ‌دل‌تر هیــچ‌کس از قنفذ کافـر نبود   قاتل بیدادگر با پـا صـدف را می‌شکست در میان آن صدف آخـر مگر گوهر نبود   بر تسلای دل صـاحب‌عـزا گُل مـی‌برند گوییا اینجا ز هیزم دسته‌گل بهتر نبود!   «میثم!»این مصراع را ترسیم کن بربیت وحی تـازیانــه احتـرام ســورۀ کوثــر نبود   شعر: استاد حاج غلامرضا سازگار http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ رفتی و مانـــده در دلم نالۀ بی‌صـــدای تو چه زودمستجاب شدفاطمه جان دعای تو تو تا حیات داشتـی بهـــر علی گریســـتی علی به طول عمر خــود گریه کند برای تو دست خزان رسیدو زد لطمه به برگ یاس من کاش کبودمی‌شدی صورت من به جای تو بعد شهادت تو چـون وارد خانه می‌شوم می‌نگرم به هر طرف می‌شـنوم صدای تو بود من و نبود من، رکـــن همه وجود من با چه گناه پشت در شکــست دنده‌های تو روز ز پا نشســته‌ای روز دو دیده بسته‌ای شب ز چه رفــت زیر گِل روی خدانمای تو تویی که با نثار جان گشـــود بین دشمنان بازوی بســــتۀ مرا دســـت گره‌گـــشای تو هـــم ‌زره علی شدی هم‌ ســــپر علی شدی فـــدایی ره علی، علی شــــــود فـــدای تو تو زیر تازیانه‌ها دویــــــده در قفـــای من چهــــار طفل نازنین دویـــــده در قفای تو قسم به اشک ماتمت قبول کن که "میثمت" ریخته با شـــرار جــــان پارۀ دل به پای تو شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ آورده هیزم کافری، لشکر کشیده آتش به درب خانه ی حیدر کشیده با ضربه ی سنگینِ پا بر پهلوی یاس زخم عمیقی میخِ روی در کشیده از شاخه ی طوبایِ باغِ آل احمد مسمارِ خانه میوه ی نوبر کشیده بر ماه رویش ضرب دست بی حیایی نقش رکاب چند انگشتر کشیده پهلو به پهلو تا شده با خون پهلو گل های سرخی بر روی بستر کشیده آید صدای استخوان از سینه هر بار خود را به بستر جانب دیگر کشیده تا چشم بسته ریخته قلب حسینش گوید به خود مادر مبادا پر کشیده تا روی زردش را نبیند زینب او خوابیده بر روی سرش معجر کشیده شد روضه خوان کربلا این روز و شب ها آن جا که ناله روی تل خواهر کشیده از بوسه های فاطمه دیگر نبُّرید هر بار قاتل تیغ بر حنجر کشیده آخر کلافه شد تنش را زیر و رو کرد این بار خنجر را به پشت سر کشیده شعر:کربلای محمد داوری http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ از من مپرس از چه تبسم نمی کنم؟ جز در میان گریه ترنم نمی کنم گیرم وضو ز اشک و تو را می زنم صدا جایی که آب هست تیمم نمی کنم الحق امام من، ولی بر حقم تویی من اعتنا به گفته ی مردم نمی کنم هر گاه سوی چشم تو می افتدم نگاه غیر از غریبی تو تجسم نمی کنم بیزارم از تکلم با آن دو تن، دگر با قاتلان خویش تکلم نمی کنم دست مرا شکست عدو، دید چون تو را هرگز رها به ضربه ی چندم نمی کنم مسمار بود و کودک شش ماهه بود و من دیگر اشاره ای به تهاجم نمی کنم گم می شوی «وفایی» اگر بین موج اشک پیداست روز حشر تو را گم نمی کنم شعر:حاج سید هاشم وفایی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ سيلی، آن روز، به رويت چه غريبانه زدند «آتش آن بود، که در خرمن پروانه زدند» رسم اين است: که پروانه در آتش باشد «عاشقی شيوه‌ی رندان بلاکش باشد» سوخت پروانه و این داغ، نیاید به بیان «شرح این قصه، مگر شمع برآرد به زبان» با گل و غنچه، تو ديدی در و ديوار چه کرد؟ «ديدی ای دل! که غم عشق دگر بار چه کرد؟» قامت سرو، در اين کوچه کمان خواهد شد «چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد» تا که آرام دلم، دیدن زهرایم بود «من ملَک بودم و فردوس برین، جایم بود» آه! هجده گل از این باغ، نچيديم و برفت «بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت» جرم تو، ماه به خون خفته، فقط عشق علی‌ست «آه از این راه، که در آن خطری نیست که نیست» با من و چاه، شده غرق غمت دنیایی «گشت هر گوشه‌ی چشم از غم دل، دریایی» عمر کوتاه تو، گنجايش دنيا را بس «وين اشارت ز جهان گذران ما را بس» خانه دوست کجا؟ صحن سپيدار کجاست؟ «ای نسيم سحر! آرامگه يار کجاست؟» مصرع‌های دوم همه از حافظ می باشد. شعر: کربلایی قاسم صرافان http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ کوه بودم، بلند و باعظمت روی دامان دشت جایم بود قد کشیدم ز خاک تا افلاک ابرها، فرش زیر پایم بود شب که چشم ستاره روشن بود نور مهتاب، دل ز من می‌برد صبح، چون آفتاب سر می‌زد اولین پرتوش به من می‌خورد دفتر وحی حق که روز به روز جلوه‌اش سبز و سبزتر بادا در بیان شکوه من، دارد آیۀ «والجبال اوتادا» سینه‌ام را اگر که بشکافند لعل و الماس دیدنی دارم از گذشت زمان و «دحو الارض» خاطراتی شنیدنی دارم... صبح یک روز چشم وا کردم ضربۀ تیشه بود گوش خراش تخته سنگی شدم جدا از کوه اوفتادم به دست سنگ تراش پتک سنگین و تیشۀ پولاد سهم من از تمام هستی شد حکم تقدیر و سرنوشت این بود نام من «آسیای دستی» شد گرچه از بازگشت خویش به کوه پس از آن روزگار نهی شدم این سعادت ولی نصیبم شد که جهیز عروس وحی شدم گوشۀ خانه‌ای مرا بردند که حضور بهشت آن‌جا بود برترین سرپناه روی زمین بهترین سرنوشت آن‌جا بود دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگردان گرچه سنگم، ولی دلم می‌خواست جان او را شوم بلاگردان هر زمان گرد خویش چرخیدم می‌شنیدم تلاوت قرآن روح سنگین و سخت من کم‌کم تازه شد از طراوت قرآن راز خوش‌بختی مرا چه کسی جز خداوند دادگر داند کی گمان داشتم مرا روزی جبرئیل امین بگرداند به مقامی رسیده‌ام که چنین بوسه‌گاه فرشتگان شده‌ام مثل رکن و مقام کعبه عزیز در نگاه فرشتگان شده‌ام بارها شد که با خودم گفتم: ای که داری به کار نان دستی! کاش هرگز ز خاطرت نرود وام‌دار چه خانه‌ای هستی؟ خانۀ آسمانی خورشید خانۀ روشن ستاره و ماه خانۀ وحی، خانۀ قرآن خانۀ «انّما یُریدُ الله» از همین خانه تا ابد جاری‌ست چشمۀ فیض، چشمۀ احسان سایبانِ معطّرِ این جاست سورۀ «هل أتی علی الانسان» آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده‌ام به سایۀ نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیۀ نور یاس یاسین که با دعای پدر آیۀ نور بود تن‌پوشش داشت دستی به دستۀ دستاس دست دیگر گلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو می‌کنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده‌ست شرمسارم از این‌که می‌بینم دست زهرا جریحه‌دار شده‌ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی صبح از کوچۀ‌ بنی‌هاشم شد بلند آتش و هیاهویی تا بدانم چه اتّفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بوده درست دل به دریا زدم به خود گفتم: «چشم‌ها را دوباره باید شست» دیدم آن روز صبح منظره‌ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله‌ها را به چشم خود دیدم در همان آستانه‌ای کز عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان می‌ریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه می‌کردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچ‌کس نمی‌داند که چه آمد به روز یاس کبود با همان دست عافیت‌پرور که پرستاری پدر می‌کرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در می‌کرد هیزم آوردن، آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبر ناشنیده بسیار است خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتّفاق افتاد سنگم امّا ز غصّه آبم کرد شعر:استاد محمد جواد غفورزاده http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ مـنم شمـعی که از جـان دادن پروانه می‌لرزد به روی گـــونه‌هـایم اشـک، دانه دانه می‌لرزد از آن روزی که دشمن پشت پابر هستی من زد دل ویــــــرانـه‌ام از دیــــــــدن بیگانه می‌لرزد چرا از من حسـن حرف دلش را می‌کند پنهان چــه بغـضی در گلو دارد که بی تـابانه می‌لرزد حسینـم روضۀ دیوار و در هر لحظه می‌خواند زمیـن و آســــمان همــــراه این دردانه می‌لرزد پریشــان است موی کــــودکانم، فاطمه برگرد ببیـــــن با آه طـفلان تـو دارد شـــــانه می‌لرزد چــه آمــــد بر سر این خانه بعد از رفتنت بانو صــدای در کـــه می‌آیـد تـــــمام خـانه می‌لرزد شعر:کربلایی محسن درویش http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد تا که با نعره ی یک سنگ دل آینه ریخت شیشه ای خرد شد و از سر دیوار افتاد پای آتش به در خانه ی گل ها وا شد غنچه ای سوخت، به پهلوی گلی خار افتاد کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم دست مادر وسط معرکه از کار افتاد تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین مادری پیش نگاه همه صد بار افتاد شهر با ناله ی "یا فضه خذینی" فهمید نفس شیر خدا از نفس انگار افتاد خاک بر چشم تو دنیا که تماشا کردی عاقبت فاطمه ازضربه ی مسمار افتاد عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید قرعه ی چوب به تابوت تن یار افتاد میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد میخ تیری شد و بر چشم علمدار افتاد... شعر:ع‌ سادات حجتی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ غمِ نیامدنت را چشیده ایم آقا ز دوری ات چه عذابی کشیده ایم آقا به هر طرف که نظر میکنیم یاد توایم گمان نکن ز شما دل بریده ایم آقا اگر چه روی شما را ندیده ایم اما به خوبی تو کسی را ندیده ایم آقا ازان زمان که گره بسته ایم دل به شما دل از تمامی عالم بریده ایم آقا شبیهِ تو همه ی روزها عزادارِ درِ شکسته و قدِّ خمیده ایم آقا ... زمین ز جورِ سقیفه چو غرقِ هیزم شد تمام شهر پُر از کینه و تهاجُم شد به حالِ اشکِ علی بینِ خانه می خندند به دست و گردن مولا طناب می بندند نه آنکه ضربه زده در دلش مروت داشت نه فاطمه وسط دود و شعله طاقت داشت به قصدِ کُشت لگد می زدند آن کفار که ماند فاطمه مابینِ آن در و دیوار اگر چه مادرمان یکتنه رشادت کرد همینکه بر تنِ او میخِ در اصابت کرد ردِ کبود برآن جسمِ نازنین افتاد بزرگ بانوی اسلام بر زمین افتاد چگونه روضه ی یاسِ کبود میخوانم صدا صدایِ علی بود ، فاطمه جانم فدای تو بشوم پهلویت شکسته شده ببین که دست علی با طناب بسته شده چه آمده به سرت ، اینچنین زمین خوردی بهار زندگی من چه زود پژمردی برای ضربه به جسمت بهانه آوردند قلاف کم بوده ، تازیانه آوردند نگاه بر منِ افسرده حال کن زهرا تو را زدند ، علی را حلال کن زهرا... شعر: کربلایی امیر قربانی فر http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها دفاع از ولایت از غم بی دردی مردم به سینه آه داشت درمیان بیت الحزان ناله ی جانکاه داشت گاه از چشم کبودش اشک غربت می چکید گاه از پهلوی مجروحش شرار آه داشت گرچه آزرده شد از همسایگان خود ،ولی لب به نفرین وانمی کرد و از آن اکراه داشت لحظه ای دست از دفاع از ولایت برنداشت درغریبی علی جان و دلی آگاه داشت جان خود را او به قربان امام خویش ساخت کوثری که عمر پر عزت ،ولی کوتاه داشت کس نمی داند مزارش را کجا پیدا کند کاش مثل بچه های خود زیارتگاه داشت نیست همدردی برایش ای«وفایی» درجهان بعد زهرا گرعلی سر در میان چاه داشت شعر: حاج سید هاشم وفایی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ چه غم گرهرکسی ازمن بجزغم روبگرداند مبادا از سرم رو کاسه‌ی زانو بگرداند رهین منّت دردم که بنشسته به پهلویم به بستر،اومرا زین سوی،برآن سو بگرداند نگاه همسر تنهای من این راز می‌گوید که دیده؟همسری ازهمسر خود رو بگرداند زبس بیزارم ازدشمن عیادت چون کندازمن کمک از فضّه گیرم تا رخم از او بگرداند دلم را مژده دادم تا اجل آید به امدادم کجا بیمار رو، از کاسه‌ی دارو بگرداند پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری مگر آهم ازین پهلو به آن پهلو بگرداند فدایی علی هستم پی حفظش دلم خواهد اجل دست مرا گیرد به دور او بگرداند شعر:حاج علی انسانی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ کرامت پیشه ای بی مثل و بی مانند می آید که باران تا ابد پشت سرش یک بند می آید کسی که نسل او را می شناسد، خوب می داند که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می آید همان تیغی که برقش می شکافد قلب ظلمت را همان دستی که ما را می دهد پیوند می آید همه تقویم ها را گشته ام، میلادی و هجری نمی داند کسی او چندِ چندِ چند می آید جهان می ایستد با هرچه دارد روبروی او زمان می ایستد، بوی خوش اسفند می آید ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله علی را گرچه بعضی بر نمی تابند، می آید بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب ها برای بیعت با او نمی آیند می آید برای یک سلام ساده تمرین کرده ام عمری ولی می دانم آخر هم زبانم بند می آید بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می آید به در می گویم این را تا که شاید بشنود دیوار به پهلوی کبود مادرم سوگند... می آید شعر: محمدحسین ملکیان http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ ای مادر حسین و حسن! دیده باز کن حال علی بپرس و سپس خواب ناز کن در کار من ز مرگ تو افتاده مشکلی لطفی کن و ز کار علی، عقده باز کن من آمدم که باز برم سوی خانه‌ات بازآ به سوی خانه، مرا سرفراز کن اطفال تو، بهانه ی مادر گرفته‌اند دستی پیِ ‏نوازش ایشان دراز کن سجّاده ی نمازِ تو افکنده زینبت با پهلوی شکسته بیا و نماز کن همسایگان، دعای تو را آرزو کنند برخیز و رو به جانب محراب راز کن از پای تا به فرق «مؤید» بود نیاز لطفی بر این حقیر سرا پا نیاز کن مرحوم زنده یاد حاج سید رضا مؤید http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ با صد امید بر در این خانه آمدم اقرار می کنم که تو خوبیّ و من بدم مردودتر ز من نبود بنده ای ولی باور نمی کنم که تو مولا کنی ردم ایمان من محبّت و دینم ولایت است بگذار دشمنان تو خوانند مرتدم از بیت بیت من همه پیدا بود که هست روح القدس به وقت سرودن مؤیدم قابل نبوده ام که کند دعوتم کسی مولا کریم بود که بی دعوت آمدم هر کس گرفت دست توسّل به دامنی من دست خود به دامن آل عبا زده ام با آنهمه صفات نمک ناشناسیم عمری کنار سفرۀ آل محمّدم اینان مرا که جز تنی آلوده نیستم تبدیل می کنند به روح مجرّدم دریا حریف نیست که پاکم کند مگر مولا به خاک کوی خود از لطف شویدم من کیستم که «میثم» این خاندان شوم این موهبت بود ز خداوند سرمدم شعر:حاج غلامرضا سازگار http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ کلمینی فاطمه،،، چشـــم خود را باز کــن ای یار تــنهای علی یک نگاهی کـن به اشک سرخ سیــمای علی حالتی چـون محتضـــر دارم ز پا افتاده ام باز احــیا کـن عـلی را ای مســیحــای علی کلمـــینی فاطــمه ،جـــان علی برلب رسید رفتـــه تاب و طاقـت از جـــان توانای علی یاس من گلبرگ رویت را چــرا کردی نهان؟ رنگ نیلوفــر شده رخســــار زهــــرای علی زینبت یک سوحسینت باحسن دریک طرف از جگـــر نالنـد در ایــن شــــام یلـدای علی نیست تسکینی مرادر این فراق سینـه سوز غـــــیر غــم ناله نمی جوشــــد ز آوای علی گر که دود آه مــن، سـر می کشـد بر آسمان آتــــش داغ تـو افتـــاده بـر اعضــــای علی با کدامین حال،روی دوش خود گیرم تو را قــــوتی دیگـــر نمانــــده در ســـراپای علی ای «وفایی» آمـــده وقــــت نماز غــــربتم کـــــو اذان گـوی غــریبی در مصــلای علی شعر:حاج سید هاشم وفایی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ به اِذنِ الله امشب التجا بردم به درگاهی که عزرائیل را راند از درش آن هم به اکراهی بهشت آیینه‌ای از خانه‌ی صدیقه‌ی کبراست نباشد پیش بامش آسمان جز سقف کوتاهی صراط المستقیم اینجاست، جبرائیل هم باشی اگر راهی نداری بر در این خانه گمراهی ندارد احتشام فضه‌اش را شاه بانویی ندارد اعتبار سائل او را شهنشاهی نمی‌خواهد دلی را بشکند از خیل مشتاقان از این رو با ملائک هم تکلم می‌کند گاهی گناهان پرده ای انداخت روی فطرتم اما برایم نکته‌ای گفت از حدیثی پیر آگاهی بگو بیچاره "یا فاطر به حق فاطمه العفو" که تو با این چراغ آخر بیابی سوی او راهی که هستی؟ ای که از نور توسل بر تو یا زهرا عزیز مصریان شد یوسف افتاده در چاهی به دنیا آمده مولا اگر در صحن بیت الله تو هم در صحنه‌ی محشر سوار ناقة اللهی جهان از چادر خاکی تو چیزی نمی‌فهمد چه درکی دارد از کوهی نگاه بسته‌ی کاهی مسیر آفرینش گم شد و تاریک شد دنیا همین که بست راهت را میان کوچه گمراهی تقاصی سخت خواهد داشت، خون مانده بر دیوار یقین دارم که روزی می‌رسد از راه، خونخواهی شعر:سید میلاد حسنی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ گذشته نیمه اى از شب، دریغا رسیده جانِ شب بر لب، دریغا چراغ خانه مولاست، خاموش که شمع انجمن آراست خاموش فغان تا عالم لاهوت مى رفت به روى شانه ها، تابوت مى رفت على زین غم چنان مات ست و مبهوت که دستش را گرفته دست تابوت! شگفتا! از على، با آن دلیرى کند تابوت زهرا، دستگیرى! به مژگان ترش یاقوت مى سُفت سرشک از دیده مى بارید و مى گفت که: اى گل نیستى تا بوت بویم مگر بوى تو از تابوت بویم جدا از تو دل، آرامى ندارد على بى تو دلارامى ندارد چنان در ماتمش از خویش مى رفت که خون از چشم غیر و خویش مى رفت که دیده در دل شب، بلبلى را که زیرِ گل نهان سازد گلى را ز بیتابى، گریبان چاک مى کرد جهانى را به زیر خاک مى کرد على با دست خود، خشت لحد چید بساط ماتم خود تا ابد چید دل خود را به غم دمساز مى کرد کفن از روى زهرا باز مى کرد تو گویى ز آن رخ گردیده نیلى به رخسار على مى خورد سیلى! از آن دامان خود پر لاله مى کرد که چون نى، بندبندش ناله مى کرد على، در خاک زهرا را نهان کرد نهان در قطره، بحر بى کران کرد گُل خود را به زیر گِل نهان دید بهار زندگانى را، خزان دید شد از سوز درون، شمع مزارش على با آب و آتش بود کارش! چنان از سوز دل، بیتاب مى شد که شمع هستىِ او، آب مى شد غم پروانه اش، بیتاب مى کرد على را قطره قطره آب مى کرد چو بر خاک مزارش دیده مى دوخت سراپا در میان شعله مى سوخت مگر او گیرد از دست خدا، دست که دشمن بعد او، دست على بست شعر: استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ علیهاالسلام فرازی از یک « کوثر جوشان حق » تو آمدی و زن به جمال خدا رسید انسـانِ دردمـند، به درک دعا رسید تو آمدی و مهـــر و وفا آفریده شد تو آمدی و نوبت عشق وحیا رسید هاجرهر آنچه هروله کرد از پی تو کرد آخربه حاجت تو به سعی صفا رسید احمد اگر به عرش فرا رفت، با تو رفت مولا اگر رسید به حق، با شما رسید داغ پدر، سکوت علی، غربت حسین شعری شد و به حنجرۀ کربلا رسید در تلّ زینبیه غروبت طلوع کرد با داغ تو قیامت زینب فرا رسید با محتشم به ساحل عمّان رسید اشک داغ تو بود بار امانت به ما رسید تسبیح توست رشتۀ تعقیب واجبات قد قامت الصّلاتی و حیّ علی الصّلات... شب‌گریه‌های غربت مادر تمام شد زینب به گریه گفت که دیگر تمام شد امشب اذانِ گریه بگوید بگو، بلال سلمان به آه گفت: ابوذر! تمام شد طفلانِ تشنه هروله در اشک می‌کنند ایّامِ تشنه‌کامی مادر تمام شد آن شب حسن شکست که آرام‌تر! حسین چشم حسین گفت: برادر! تمام شد... زاینده است چشمۀ زهرایی رسول باور مکن که سورۀ کوثر تمام شد باور مکن که فاطمه از دست رفته است باور مکن حماسۀ حیدر تمام شد زهرا اگر نبود حدیث کسا نبود زینب نبود و واقعۀ کربلا نبود شب آمده‌ست گریه‌کنان بر مزار تو دریا شکست موج‌زنان در کنار تو بعد از تو چله‌چله علی خطبه خواند و سوخت چرخید ذوالفقار علی در مدار تو زینب کجاست؟ همسفر خطبه‌های خون دنیا چه کرد بعد تو با یادگار تو؟ باران تیر و نعش غریبانۀ حسن آن روزگار زینب و این روزگار تو گل داد روی نیزه، سر تشنۀ حسین تا شام و کوفه رفت دل داغدار تو تو سوگوار زینب و زینب غریب شام تو سوگوار زینب و او سوگوار تو بعد از تو سهم آینه درد و دریغ شد دست نوازشی که کشیدند تیغ شد... ای سرپناه عارف و عامی نگاه تو آتش گرفت خیمۀ گردون ز آه تو آیا چه بود قسمت تو غیر درد و درد؟ آیا چه بود غیر محبت گناه تو؟ ساقی علی‌ست، کوثر جوشان حق تویی ما تشنه‌ایم تشنۀ لطف نگاه تو در چشم من تمام زمین، سنگ قبر توست گردون کجا و مرقد بی‌بارگاه تو در کربلای چند، شهید غمت شدیم سربندهای فاطمه بود و سپاه تو از خانۀ تو می‌گذرد راه مستقیم راهی نمانده است به حق، غیر راه تو... شعر:علیرضا قزوه http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ سخت است کسی فاتح خیبر شده باشد شمشــــیر خـــداوند مقــــدر شده باشد   درخیبر و دربدرو احدیک تنه چون کوه تنها ســـــپر جــــان پیمــــبر شده باشد   در خانه ولی با همه ی هیبتش آن مرد ماتـــــم زده ی فاجعــــه در شده باشد   سخت است برایش که علی باشدوآنگاه شــــرمنده پـــژمردن همـسر شده باشد   تأکید پیمبر به هـــــمه ...بضــــعة منیّ بر ســـوختن فاطــــمه منجر شده باشد   حالا شب رجعــت شـده و حرف امانت خاک ســـیه از خـجلت او تر شده باشد                           سخت است برای پســری که تک و تنها شاهد به زمین خوردن مادر شده باشد   شعر:حسن کردی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ بضعه ی خير الورى انسية الحورا تويى خلقت كون و مكان را علت اولى تويى كاشف الآيات ، لبخند تو در صبح ازل  تا ابد مسند نشين كرسى لولا تويى طاهره ، حوراءالانسيه ،  بتول و فاضله  راضيه ، مرضيه و صديقه ی كبرى تويى آيه ی تطهير در شأن دل پاك شماست عصمت و حسن و حيا در صورت و معنا تويى ( هَل‏ اَتى ) مُهر قبول بذل قرص نان توست ليلة القدر على ، تفسير اعطينا تويى نيست از تو هيچ كس محبوب تر پيش رسول بال پرواز نبى در ليلة الاسرى تويى خاكبوست جبرئيل و دستبوست مصطفى دخترى كه در جهان شد مادر بابا تويى جلوه ی نور نمازت از ملائك دل ربود آسمان معرفت را زهرة الزهرا تويى شد شكوفا يازده گل در بهار دامنت باغبان باغ عصمت ،  مادر گلها تويى مريمى؟ نه ، حضرت مريم كنيز خانه ات در توسل ، التجاى هاجر و سارا تويى رشته‏ هاى چادرت حبل المتين انبيا محور رمز نجات آدم و حوا تويى ذكر نامت مونس يونس به بطن حوت شد نوح را مشكل‏ گشا در پهنه ی دريا تويى اختيار خلق در امر شفاعت دست توست سايه سار لطف حق در روز وانفسا تويى آنكه بر سجاده ی تسبيح ، شب تا صبح بود در نواى ( سَبَّحِ اسمَ رَبّكَ الأعلى ) تويى بانويى كه در دفاع از عشق ، پهلويش شكست داشت بر بازو مدال ( وال من والا )  تويى آنكه با ايثار جان در محضر عشق على كرد طومار ولايت را به خون امضا تويى شعر:کمیل کاشانی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ بهشت جلوه ای از کربلای توست حسین بهشت ما حرم باصفای توست حسین برات عفو به امضاى مادرت گیرد کسی که زائر صحن و سرای توست حسین به عالمی در دل بسته ايم از اول مگر به روی تو، این خانه جای توست حسین به داغ مرگ عزیزان خود نمی گرییم که اشک ما همه وقف عزای توست حسین هنوز دوست به یاد تو اشک می ریزد هنوز بر لب دشمن ثنای توست حسین سلام بر تو که قاتل، کریم خواند تو را سلام بر تو که عالم گدای توست حسین سلام بر تو که حتّی سپاه دشمن هم رهین منّت و لطف و عطای توست حسین بهای خون تو را جز خدا نداند کس تو کیستی که خدا خونبهای توست حسین  زیارت همه پیغمبران، زیارت حق  زیارت سر از تن جدای توست حسین سر بریده به بالای نیزه می بیند نگاه دل که به گلدسته های توست حسین   سر تو دفن شد امّا چهارده قرن است جهان پر از تو و بانگ رسای توست حسین تو آن صحیفهء صد پارهء ورق ورقی  که زخم های تنت آیه های توست حسین...   شعر:حاج غلامرضا سازگار http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ حضرت زهرا س ازخانه چارچوب درت راشکسته اند باب الحوائج پدرت را شکسته اند عمداً مقابل پسر ارشدت زدند یعنی غرور گل پسرت راشکسته اند بازو  و سینه ـ کتف و سرت درد می کند هرجا که بوسه زد پدرت ، را شکسته اند ای مرغ عشق خانه حیدر کمی بــپـر باورنمی کنم که پرت را شکسته اند از طرز راه رفتن و قد هلالی ات احساس میکنم کمرت را شکسته اند ابری ضخیم سرزد و ماهت خسوف شد بی شک فروغ چشم ترت را شکسته اند دندانه های شانه  پرازخون تازه شد اصلاً بعیدنیست  ، سرت راشکسته اند با بستری کبود و پر از لاله های سرخ آئینه های دور وبرت را شکسته اند زان آتشی که بر شجرطیبــه زدن ثلثی زشاخ و برگ وبرت را شکسته اند شعر:کربلایی یاسر حوتی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ کوه بودم، بلند و باعظمت روی دامان دشت جایم بود قد کشیدم ز خاک تا افلاک ابرها، فرش زیر پایم بود شب که چشم ستاره روشن بود نور مهتاب، دل ز من می‌برد صبح، چون آفتاب سر می‌زد اولین پرتوش به من می‌خورد دفتر وحی حق که روز به روز جلوه‌اش سبز و سبزتر بادا در بیان شکوه من، دارد آیۀ «والجبال اوتادا» سینه‌ام را اگر که بشکافند لعل و الماس دیدنی دارم از گذشت زمان و «دحو الارض» خاطراتی شنیدنی دارم... صبح یک روز چشم وا کردم ضربۀ تیشه بود گوش خراش تخته سنگی شدم جدا از کوه اوفتادم به دست سنگ تراش پتک سنگین و تیشۀ پولاد سهم من از تمام هستی شد حکم تقدیر و سرنوشت این بود نام من «آسیای دستی» شد گرچه از بازگشت خویش به کوه پس از آن روزگار نهی شدم این سعادت ولی نصیبم شد که جهیز عروس وحی شدم گوشۀ خانه‌ای مرا بردند که حضور بهشت آن‌جا بود برترین سرپناه روی زمین بهترین سرنوشت آن‌جا بود دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگردان گرچه سنگم، ولی دلم می‌خواست جان او را شوم بلاگردان هر زمان گرد خویش چرخیدم می‌شنیدم تلاوت قرآن روح سنگین و سخت من کم‌کم تازه شد از طراوت قرآن راز خوش‌بختی مرا چه کسی جز خداوند دادگر داند کی گمان داشتم مرا روزی جبرئیل امین بگرداند به مقامی رسیده‌ام که چنین بوسه‌گاه فرشتگان شده‌ام مثل رکن و مقام کعبه عزیز در نگاه فرشتگان شده‌ام بارها شد که با خودم گفتم: ای که داری به کار نان دستی! کاش هرگز ز خاطرت نرود وام‌دار چه خانه‌ای هستی؟ خانۀ آسمانی خورشید خانۀ روشن ستاره و ماه خانۀ وحی، خانۀ قرآن خانۀ «انّما یُریدُ الله» از همین خانه تا ابد جاری‌ست چشمۀ فیض، چشمۀ احسان سایبانِ معطّرِ این جاست سورۀ «هل أتی علی الانسان» آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده‌ام به سایۀ نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیۀ نور یاس یاسین که با دعای پدر آیۀ نور بود تن‌پوشش داشت دستی به دستۀ دستاس دست دیگر گلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو می‌کنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده‌ست شرمسارم از این‌که می‌بینم دست زهرا جریحه‌دار شده‌ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی صبح از کوچۀ‌ بنی‌هاشم شد بلند آتش و هیاهویی تا بدانم چه اتّفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بوده درست دل به دریا زدم به خود گفتم: «چشم‌ها را دوباره باید شست» دیدم آن روز صبح منظره‌ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله‌ها را به چشم خود دیدم در همان آستانه‌ای کز عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان می‌ریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه می‌کردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچ‌کس نمی‌داند که چه آمد به روز یاس کبود با همان دست عافیت‌پرور که پرستاری پدر می‌کرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در می‌کرد هیزم آوردن، آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبر ناشنیده بسیار است خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتّفاق افتاد سنگم امّا ز غصّه آبم کرد شعر:استاد محمد جواد غفورزاده http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ ‌‌‌‌‌‌〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث‌‌‌‌‌‌ 〗 ━━═━═━━━═━═━═━═━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ السلام علیک یا ایتها الصدیقه الشهیده ، المغصوبه حقها ، و الممنوعه ارثها ، و المقتول ولدها و المکسوره ضلعها و المظلوم بعلها https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh رنگ پایــــــــیز ، به دیـــــوار بهـــــاری افتاد بر در خانه ی خورشـــــید شــــــراری افتاد فاطمه ظـرفیـــت کل ولایت را داشــــــــت وقت افـــتادن او ، ایـل و تبـــــــــاری افتاد تکیه بر در زدنش دردسرش شد به خدا او کـــــــنار در و در نیــز کنـــــــاری افتاد،،، “و ضرب الباب برجله فکسره،،، ” آنقدرضربه ی پاخوردبه در تا که شکست *شماها کنایه فهمید ، ببینم ازین مصرع چی می فهمید؟* https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh آنقدر ضربه ی پاخوردبه در تا که شکست آنقدر شـــاخه تکان خورد که باری افتاد،،، *یه وقت دیدن صدا زد “یا فضه خزینی قتل والله ما فی احشایی،،، ” از وقت افتادنش رو زمین ، تا فاصله به هوش آمدنش ، نمیدونم چقدر طول کشید؟!! اما به محض اینکه به هوش اومد پرسید علی رو کجا بردن،،،؟ اومد میان مسجد ، چی جوری اومد دیگه نپرس” تازه محسنش سقط شده بود، هنوز از پهلو و سینه ش خون جاری بود یا صاحب الزمان ببخش آقا ، ما هم نمیخوایم بدونیم مادرت چه جوری آمد ،آمد هر جوری بود آمد ، دید یه شمشیر برهنه ، بالاسر امامش گرفتن،،، دستان امامشو بستن ، پیراهن امام رو کشیده بودن بالا ، تا سر و گردن امیرالمومنین که خود بی بی فرمود : “استحقروا ابا الحسن بعد رسول الله” هی میگن علی بیعت کن ، آگه بیعت نکنی “نضرب عنقک” گردنت و میزنیم ، چه کرد؟ “فخَرَجَتْ فَاطِمَه وَاضِعَهً قَمِیصَ رَسُولِ اللَّهِ عَلَى رَأْسِهَا” پیراهن پیغمبر رو رو سرش گذاشت “آخِذَهً بِیَدَیِ ابْنَیْهَا” دست حسن و حسینش رو گرفت “فصرخت و هی تبکی و تصیح” هی می گفت تو گریه هاش “خلّوا عن ابن عمّی،،، خلّوا عن ابن عمّی،،، ” هر چه ناله زد دید خبری نمیشه ، دست به معجر برد* غیرت معجر او دست علی را وا کرد همه دیدند سقیفه به چه خاری افتاد،،، *سلمان میگه دیدم ستون های مسجد شروع کرد به لرزیدن ، امیرالمومنین فرمود سلمان بلافاصله خودتو برسون به فاطمه ، بگو فاطمه جان اگه نفرین کنی یه جنبنده دیگه رو زمین نمیمونه،،، تو دلت میخوای بگی کاش نفرین میکرد ، اما من میگن اگه نفرین میکرد ما کجا براش گریه میکردیم” ممنونتیم بی بی جان،،،  تا سلمان پیغام آورد یه جمله ای به سلمان فرمود ، فرمود : “یریدون قتل علیّ ما علیّ صبرٌ” سلمان اینا میخوان علی مو بکشن ، من تحملشو ندارم ،اجازه نداد سر سوزنی آسیب به امام زمانش برسه،من میخوام بگم فاطمه جان اینا اراده ی قتل علی رو کردن، بیست و پنج سالم نتونستن جسارتی کنند به این معنی، تو طاقت نیاوردی، دست به معجر بردی،،، آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله،،، وقتی از بلندی اومد کنار قتلگاه دید همه دارند نگاه میکنم ،فرمود عمرسعد “ایقتل ابوعبدالله و انتم تنظرون” کاش همه نگاه میکردن مثل مسجد النبی،اما یه وقت زینب دید،شمشیرها بالا میره دیگه برنمیگرده،نیزه دارها،نیزهاشونو بلند میکنن ، دیگه نیزه هاشونو برنمیگردنن ، یکی داره زیر تیغ و تیر و نیزه ها میگه آخ جیگرم،،، هر جوری بود از قتلگاه فاصله گرفت ، اما دل زینب اینجا باقی موند ، رفت ، چه رفتنی ، همه ی آرزوش این بود هر چه زودتر برگرده بلکه بتونه مثل مادرش امام زمانشو از زیر تیغ و شمشیر نجات بده اما، امان از اون ساعتی که برگشت ، تا روز یازدهم نتونست برگرده وقتی هم که اومد دیگه خیلی دیر شده بود، اخه “فَوَجَدْتُهُ مَکْبُوباً عَلَى وَجْهِهِ وَ هُوَ جُثَّهٌ بِلَا رَأْسٍ” دید یه بدن بی سر،،، مقطع الاعضا،،، اربا اربا تو گودال افتاده،،، حسین،،، بابی المستضعف الغریب یا اباعبدالله،،، ای مصـحف ورق ورق روح پیکرم آیا تویی برادر من نیســـــت باورم،،، *داداش* این غم کجا برم که زهجده عزیز خود یک پیرهن نشــــــانه برم نزد مادرم،،، حسین،،، جان،،، باالحسین یا الله،،، ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهدافمان سهیـم باشید. ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم هر موقع دلگیر بودید و‌ غم دنیا به دلتون سنگینی کرد، این صوت ملکوتی رو گوش کنید.. اینقدرکامله که درس یک عمر زندگیه. و این سخنان به فضل الهی در امور جهادی چراغ راهمان شده است http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
(غلط‌های رایج در زبان فارسی) متأسفانه بسیاری از فارسی زبانان بر خلاف دستور زبان فارسی که و نمی‌شناسد به تقلید از زبان عربی شکل برای بسیاری از اسم‌ها و صفت‌ها ساخته و در فارسی به کار می‌برند. در زبان عربی، برای ترکیب وصفی قانون ویژه‌ای وجود دارد و آن این که صفت با موصوف خود هم‌جنس است، یعنی موصوف مذکر، صفت مذکر و موصوف مؤنث (و نیز جمع بی جان)، صفت مؤنث می‌پذیرد. عرب‌ها برای مؤنث کردن صفت، به پایان آن " تای " تأنیث می‌افزایند که در عربی به صورت "ة" نوشته می‌شود. مانند: قیادة السیاسیة (رهبری سیاسی) و مجالس الحاصة (نشست‌های ویژه). در فارسی تای تٱنیث را به صورت "ه" (های غیرملفوظ) می‌نویسند. ایرانیان در زبان فارسی که مؤنث و مذکر نمی‌شناسد، به ویژه در گذشته به تقلید از این قاعده‌ی زبان عربی به کارهایی بسیار جالب و البته نادرستی دست زده‌اند که خوشبختانه بخشی از آنها امروز به دلیل خودآگاهی آنان کاربرد خود را از دست داده است، ولی بخش دیگر آن هنوز در زبان ما باقی مانده و همچنان از زبان‌ها شنیده و در نوشته‌ها دیده می‌شود. در زیر با برخی از آنها آشنا می‌شویم: مشهورترین ترکیب وصفی ساخته‌ی ایرانیان استفاده از صفت عربی است که در عربی صفتی مؤنث است و همانگونه که گفته شد در این زبان فقط برای موصوف مؤنث به کار می‌رود؛ ولی ایرانیان و برخی دیگر از فارسی زبانان، هر واژه‌ای را که بخواهند (چه عربی باشد، چه فارسی، چه در عربی مؤنث باشد چه مذکر، چه مفرد باشد و چه جمع) در ترکیب با "مربوطه" به کار می‌برند و به گمان خود خیلی هم فصیح و بلیغ سخن گفته‌اند. مانند: رئیس مربوطه، قانون مربوطه، پرونده‌ی مربوطه، گزارش مربوطه، دستگاه مربوطه، و امور مربوطه. کار مؤنث کردن صفات به تقلید از زبان عربی در زبان فارسی که مذکر و مؤنث نمی‌شناسد به آنجا رسیده است که ایرانیان هر صفتی را (برای هر موصوفی، چه فارسی و چه عربی، چه مؤنث و چه مذکر، چه مفرد و چه جمع) به راحتی و بر خلاف دستور زبان‌ فارسی و عربی مؤنث می‌کنند. مانند: تحصیلات عالیه، دوره‌ی متوسطه، متون قدیمه، قانون مصوبه، پرونده‌ی مختومه، بانوی محترمه، نامه ک‌ی شریفه، کاغذ باطله، هیأت تحریریه، هیأت حاکمه، وسایط نقلیه، اعمال شاقه، امور خارجه، روابط حسنه، ارواح خبیثه، احترامات فائقه، قوه‌ی مقننه، قوه‌ی مجریه، قوه‌ی قضاییه، مکه‌ی معظمه، زن سلیطه، گناهان کبیره و انبوهی از ترکیب‌های وصفی نادرست دیگر... مؤنث کردن کلمات که در زبان فارسی محلی ندارد چنان شکلی یافته است که کار از مؤنث کردن صفات گذشته و ایرانیان دیگر نه فقط صفات، بلکه با استفاده‌ی نابجا از تای تأنیث عربی نوع مؤنث بسیاری از کلمات را نیز اختراع کرده و آنها را نیز در کنار نوع مذکر آن در زبان خود به کار می‌برند. مانند: جدّ و جدّه، حاجی و حاجیه، خال و خاله، دلال و دلاله، رئیس و رئیسه، رقاص و رقاصه، زوج و زوجه، عم و عمه، مدیر و مدیره، شاعر و شاعره، محبوب و محبوبه، معشوق و معشوقه، مَلک و ملکه، ندیم و ندیمه، والد و والده و بسیاری دیگر... با همین قاعده اسم‌ها و صفاتی نیز در فارسی پیدا شده‌اند که فقط برای زنان به کار می‌روند. مانند: ضعیفه، سلیطه، معروفه، مخدره و غیره. همانگونه که گفته شد، بخشی از این واژه‌ها و ترکیب‌های من درآوردی، اکنون دیگر به کار برده نمی‌شوند و ایرانیان می‌کوشند با به کار گرفتن برابرهای امروزی و درست برای باقیمانده‌ی آنها، از کاربرد آنها نیز در زبان فارسی خودداری کنند تا اصالت زبان فارسی را پاس دارند. آموزش عروض و قافیه و... سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/arozghafie ر‌وابط عمومی کانال آموزش عروض ابوالفضل عامری