eitaa logo
رهروان شهدا زمینه سازان ظهور
134 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
49 فایل
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🌹کانال شهدا و علما شروع به کار کرد برای اینکه با محتوا قابل عمل کردن سخنان و شیوه زندگانی معصومین علیهم السلام ، علما و شهدا بتوانیم زمینه ساز ظهور باشیم و بتوانیم دیگران را هم مشتاق به ظهور بابا جانمان بکنیم @asemon_1311
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 حرف‌حســــاب این #شهــدا🌷 🔸اول از #دلشون مراقبت کردند 🔹بعد #مدافع_حرم شدند. چون ‌قلـ♥️ـب؛ ‌خونه‌‌ ی خداست از حرم #خدا دفاع کردند که بهشون لیاقت دفاع از #حرم_حضرت_زینب(س) رو دادند👌... #حاج_حسین_یکتا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
Beheshty950509_05.mp3
6.75M
🔻آرزویم اینه که باشم.... 🔻روسفید پیشه خواهر باشم شهادت آرزومه... شهادت آبرومه... 🎤🎤با نوای سیدرضا 👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🐚🍃🐚🍃🐚 میانبر رسیدن به خدا "نیت" است کار #خاصی لازم نیست بکنیم کافی است کارهای #روزمره_مان را به خاطر #خدا انجام دهیم اگر تو این کار #زرنگ باشی شک نکن #شهید بعدی تویی...😍 #شهید_همت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 ⃣8⃣ 💠حکایت عباس ریزه😇 🔸من برای خودم کسی هستم. اما فقط می گفت: «نه❌! یکی باید بماند و از چادرها مراقبت کند. بمان بعداً می برمت!» گفت: «تو این همه آدم من باید بمانم😔 و !» 🔹وقتی دید نمی تواند دل فرمانده را نرم کند دست به آسمان بلند کرد و نالید: « ای خدا تو یک کاری کن. بابا منم بنده ات هستم! 😞» چند لحظه ای کرد. حالا بچه ها دیگر دورادور حواس شان به او بود. 🔸عباس ریزه یک هو دستانش پایین آمد😟. رفت طرف منبع آب و گرفت. همه حتی فرمانده کردند. عباس ریزه وضو ساخت و رفت به چادر🏕. دل فرمانده 💓. فکری شد که عباس حتماً رفته نماز بخواند و راز و نیاز کند. 🔹 رهایش نکرد. آرام و آهسته با سر قدم های بی صدا در حالیکه چند نفر دیگر هم همراهی اش می کردند👥 به سوی چادر رفت. اما وقتی چادر را کنار زده و دید که عباس ریزه دراز کشیده و 😴، غرق حیرت شد. پوتین هایش را کند و رفت تو. 🔸فرمانده صدایش کرد: «هی عباس ریزه … خوابیدی؟  پس واسه چی گرفتی؟» عباس غلتید و رو برگرداند و با صدای خفه گفت: «خواستم را بگیرم😏!» 🔹فرمانده با چشمانی گفت😳: «حال کی را؟» عباس یک هو مثل که روی آتش🔥 افتاده باشد از جا جهید و زد: 🗣«حال خدا را. مگر او حال مرا نگرفته!؟ چند ماهه می خوانم و دعا می کنم که بتوانم تو شرکت کنم. حالا که موقعش رسیده حالم را می گیرد و جا می مانم. منم گرفتم وضو بگیرم و بعد بیایم بخوابم. یک به یک!»😂😂 🔸فرمانده چند لحظه به عباس نگاه کرد. بعد برگشت طرف بچه ها که به زور جلوی را گرفته بودند و سرخ و سفید می شدند. یک هو فرمانده زد زیر خنده و گفت😂: «تو آدم نمی شوی. یا الله آماده شو برویم.» 🔹عباس پرید هوا و بعد رو به آسمان گفت: «خیلی خدا. الان که وقت رفتنه. عمری ماند تو خط مقدم می خوانم تا بدهکار نباشم!» بین خنده بچه ها😄😄 عباس آماده شد و دوید به سوی ماشین هایی🚌 که آماده حرکت بودند و فریاد زد: «سلامتی خدای مهربان !»😂😂  😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣6⃣3⃣ 🌷 💠درسی که ازنوجوان١٣ساله گرفتم. 🔰در یکی از عملیات ‌ها مجروحان بسیاری را به بیمارستان « » آوردند. وقتی که رزمندگان مجروحین را به داخل بیمارستان 🏥منتقل می‌ کردند، یک نفر آمد و گفت: مراقب او باش. به عقب نگاه کردم👀 کسی را ندیدم! 🔰بار دیگر یک نفر دیگر از آمد و با عجله گفت: خواهرم مراقب آن مجروح باش. دوباره به این طرف و آن طرف سرک کشیدم اما چیزی ندیدم😟. برای بار که به من توصیه کردند تا مراقب مجروح باشم از آنها پرسیدم: «اینجا که کسی نیست❌. می‌ شود به من نشانش دهید؟» 🔰یکی از رزمندگان جلو آمد و ملحفه ‌ای را که تقریبا ١٣ ساله در داخل آن بود نشانم داد. او دست و پاهای خود را در از دست داده و حالش وخیم بود😔. 🔰هنگامی که نزدیکش رفتم تا به او رسیدگی کنم به خیره شد و با لحنی خاص و آرام گفت: «من هستم به دیگر مجروحان رسیدگی کنید👌.» منقلب شده بودم😢، به حرفش گوش ندادم و خواستم هر طوری که شده به او رسیدگی کنم. اولین کاری که باید انجام می‌دادم به او بود. اما.... 🔰اما دست و پایش قطع شده بودند و نمی‌ شد رگی پیدا کرد😔 تا سرم را به آن زد. در نهایت توانستم از رگ بگیرم و سرم را از آنجا به بدنش تزریق کنم. 🔰نوجوان ١٣ ساله که در آخرین دقایق⌛️ عمرش در یک جمله کوتاه داده بود بعد از ١٥ دقیقه شد🌷. اما همچنان صحنه‌ ای را که به چشمانم خیره شد و آن جمله را گفت، به یاد دارم💬. راوى: پرستار دفاع مقدس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از پست های روز
4_438945988363681883.mp3
2.29M
🎧 مداحی 🎤🎤سیدرضا 🌹 👈تقدیم به شهدای"تیپ فاطمیون"📣 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
#روزشمار_غدیر 🗓12 روز تا روز جداسازی"حق از باطل" باقیست 📩 #پیشنهادتبلیغی ⬅همه كاسبان می توانند با پذیرایی از مشتریان و ارائه #تخفيف ويژه به مناسبت #عيد_غدير گامی را در جهت بزرگداشت این عید بردارند. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
همیشه به فکر جمع کردن #باقیات_الصالحات بود، مدتها مینشست و فکر میکرد که چطور ذخیره ای برای #آخرتش جمع کند .. 🌷شهید روح الله قربانی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣5⃣3⃣ 🌷 💠پای حرفهای یک (2/1) 🌺زینب فروتن همسر بزرگوار روح الله قربانی، یک است ڪہ طعمِ همسر شهید بودن🌷 را تجربہ ڪرده و در میانِ هم دهہ اے هایش از خاطراتش📖 سخن میگفت.. 🌷میگفت: شهدای🕊 هشت سال دفاع مقدس رو سر ما جا دارن ⚡️اما گفتن مدافعین حرم دو تا اجر دارن: 👈1.هجرت 2.جهاد 🌷میگفت: از درد آدما دردش می گرفت... نمیتونست🚫 بی تفاوت باشه . روزی نبود که نگه دنیــ🌍ــا کم و کوتاهه ها! 🌷میگفت: انقد به روح الله وابسته بودم💞 ک حتی یه گیره روسری بدون روح الله نمیخریدم❌ اما حالا خودمو انداختم توو . اگه آدم باشه خدایی هست، پشت سرشو حتی نگاه نمیکنه📛! 🌷میگفت: وقتی ازدواج💍 کردیم حتی یک درصد هم فکر نمیکردم همسرم ... روح الله همه ی زندگیم بود😊. 🌷میگفت: خونه های بی مرد داره تکرار میشه؛ ♨️مراقب باشید جا نمونیم! مردمو مطلع کنید از مدافع حرم... همه میگن میخواستن نرن... خیلی مظلوم واقع شدن😔... خود شهدا🌷 دعاتون میکنن! 🌷میگفت: که آزاد شده...باید شماها زندگی هایی رو شروع کنید✔️ که توش بچه های شجاع💪 واسه آزادکردن پرورش داده بشه.. 🌷میگفت: هروقت میخوام خودمو آروم کنم😌، میگم: اگه همه کس و همه چیزتو از دست دادی، خدا رو شکر که واسه بوده هرچند تو کجا و ؟!... 🌷میگفت: با خبر شهادت🕊 خیلی بی تاب بودم، چند روز بعد روح الله بهم زنگ زد☎️. بهش گفتم من خیلی گریه کردم😭 واسه شهید همدانی؛ روح الله گفت: بعدازاین دیگه واسه خبر هیچ کس گریه نکن⛔️! عاقبت بخیری آدما گریه نداره... ... 😭 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به دخترمون بگو: بابات رفت سوریه، از حرم حضرت رقیه(س) برات یه عروسک آورد... گفت: بهش بگو، یادت باشه باید مثل اون باشی ... 🌷شهید روح الله قربانی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣6⃣3⃣ 🌷 💠پای حرفهای یک (2/2) میگفت: بعد از شهادت روح الله زنگ زد بهم و گفت: ببین همسر مصطفی رو؛ چقدر محکمه👌... تو هم دوست دارم اگه اینطوری باشی☺️ 🌷میگفت: روح الله واسه من مثل بود؛ از قنوت های نمازش حاجت✨ میگرفتم! 🌷میگفت: خیلی ها میگن شهید مرده🙁، نیست دیگه کنارت⚡️ اما من این روزا روح الله رو بیشتر از زمانی که کنارم بود ؛ آدمایی که دنبال جسم ان رو مرگ میبینن... باید نگاه رو تغییر داد👀... ما خدا رو نمیبینیم و لمسش نمیکنیم ⚡️اما همیشه هست و کمکمون میکنه☺️. 🌷میگفت: خط مقدم ایران🇮🇷...اگه شوهرای ما جلوی داعش اونجا مقاومت نمی کردند 🚫الان داعش وسط ایران بود😨 🌷میگفت: خیلی وقتا بهم میگن شهید شده عوضش کلی پول 💰و سهمیه و اینا بهتون میدن😏... بهشون میگم به ولله اگر دربرابر یک میلیارد حاضر باشید ما رو به هنگام زنده بودن همسرامون و دلتنگی 💔ما بعد از رو تحمل کنید. 🌷میگفت: روح الله همیشه میگفت من به خاطر این چادر 🌸روی سرت دارم میجنگم، نیاد روزی که روو سرت نباشه😔. 🌷میگفت: خدا خودش توی# قرآن گفته جهاد، مرگ هیچ کس رو جلو عقب نمیکنه❌... پس اگر هم نمیرفتن، اجلشون اون موقع بود...چه خوب که رفتن🕊... 🌷میگفت: چون راکت خورده بود به روح الله و شهید سرلک تقریبا هیچی ازشون برنگشت😔 به ما از روح الله نشون دادن... . 🌷میگفت: ایشالا یه روز میشه شلمچه... اردوی راهیان میریم سوریه😍 و محل همسرامون رو میبینیم... 🌷میگفت: برامون که توو این راه صبور باشیم... ماهایی که عزیزترین❤️ کسمون همه چیزمون رو توو راه دادیم... 🌷میگفت: اگر یه چیز تو زندگیم باشه که به سبب اون توفیق پیداکردم که عنوان بگیرم، ... ♨️متولد بود اما ادبياتش شده بود همان ادبيات 👈همسران شهيد در سالهاي دهه شصت ... همان استحكام... همان دل قرص... همان شور و حال... و من در تمام طول حرف زدن هايش به اين فكر ميكردم كه او قد كشيده در همين دهه اي ست كه ميلياردها ميليارد همايش ها و سمينارهاي بي حاصلى كرده اند😔 كه نكند تهاجم فرهنگي او و هم نسلانش را به بيراهه🔞 ببرد... 😭 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 ⃣7⃣ 💠 دنبال جریان جُوی بود 📌خاطره ای از 🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh