هدایت شده از شهید محمودرضا بیضائی
وقتی سخن #شهید_ابراهیم_هادی،
دست نوشتۀ «محمد انصاری»
بر توپ #فوتبال میشود،
یعنی:
🌷 ترویج مرام #شهدا
در میان ورزشکاران
@Beyzai_ChanneL
هدایت شده از شهید محمدرضا دهقان
#لحظه_ای_بامدافعان🌺
شکلات سوریه ای ( از خاطرات شهید مسعود عسگری)
بار اول که به سوریه رفت قبل از عید بود و اصلا به ما چیزی نگفت.😳
دو شب نبود بعدش برگشت.
شکلات سوریهای برایمان آورده بود
گفتم: کجا بودی گفت: جایی کار داشتیم😊
گفتم:
مسعود من هم مثل خودت میفهمم. گفت مادر فقط به کسی نگو.😊
من هم برای اینکه کسی متوجه نشود نوار عربی دور شکلاتها را باز کردم تا اگر اقوام از آن خوردند متوجه نشوند از کجا آمده است.
سری دوم که هم رفت گفت «مادر یک ماه و نیم ماموریت داریم»
گفتم کجا؟ گفت نمیتوانم بگویم
فقط بدان زیارت است.😍
رفت و یک هفتهای برگشت.
گفتم: چه شد برگشتی تو که گفتی یک ماهه دیگر میآیی
گفت: گاهی فرصتی میشود که برگردیم. سر بزنیم.
چند ساعتی میماند و دوباره میرفت. بار دوم باز هم گفت یک ماه دیر میآیم اما دوباره یک هفته بعد برگشت.😔
هربار که میخواست برود همین را میگفت که تا یک ماه دیگر برنمیگردم.😭
اما سری آخر گفت این بار توقع نداشته باش برگردم منتظرم نباش دیگر واقعا یک ماه طول میکشد.😊
گفتم باشد قبول.
گفت تا وقتی اسم مرا از رسانه یا تلویزیونی نگفتهاند به هیچکس نگو که من کجا رفتهام. حتی به پدر و برادر و خواهرش هم هیچ چیز نگفتم.😔😔💔💔
@shahiddehghan74
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷#داستان_یک_تفحص ☜ (1)
#شهید_مهدی_منتظرقائم❤️🕊
🌹🍃🌹🍃
🔹... نیمه شعبان سال 1369 بود. شش روز تلاشمان بی نتیجه مانده بود،
گفتیم امروز به یاد امام زمان (عج) بهدنبال عملیات تفحص میرویم اما باز هم فایده نداشت.
🔸خیلی جستوجو کردیم پیش خود گفتیم یا امام زمان (عج) یعنی میشود بینتیجه برگردیم؟
🔹در همین حین 4 یا 5 شاخه گل #شقایق را دیدم که برخلاف شقایقها، که تکتک میرویند، آنها دستهای روییده بودند.
🔸گفتم حالا که دستمان خالی است شقایقها را میچینم و برای بچهها میبرم.
🔹شقایقها را که کندم. دیدم روی پیشانی یک شهید روئیدهاند. او نخستین شهیدی بود که در تفحص پیدا کردیم، #شهید_مهدی_منتظرقائم؛ از شهدای «لشکر 14 امام حسین(ع)» اصفهان
🔸#نام_شهید و همزمانی پیدا شدن پیکرش با سالروز ولادت امام مهدی(عج)، نشان از کرامات این شهید و معجزات الهی داشت.
شادی روحش #صلوات 🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #داستان_یک_تفحص ☜ (2)
💠 حكايت اذان شهيد
🌷سال ٧٤ بود که باز دلمان هوای خوزستان کرد و در خدمت بچه های «تفحص» راهی طلائیه شدیم. علیرغم آب گرفتگی منطقه، بچه ها با دل هایی مالامال از امید یک نفس به دنبال پیکرهای مطهر شهدا بودند و با لطف و عنایت خداوند، هر روز تعدادی پیکر شهید را کشف و منتقل می کردیم.
🌷یک روز تا ظهر هرچه گشتیم پیکر شهیدی را پیدا نکردیم… دل بچه ها شکسته بود. هرکس خلوتی برای خود دست و پا کرده بود، صدایی جز صدای آب و نسیمی که بر گونه های زمین می وزید به گوش نمی آمد، در همین حین یکی از برادران رو به ما کرد و گفت: «صدای اذان می شنوم!» ما تعجب کردیم و حرف آن برادر را زیاد جدی نگرفتیم تا این که دوباره گفت: «صدای اذان می شنوم، به خدا احساس می کنم کسی ما را صدا می زند…».
🌷باور این حرف برای ما دشوار بود، بچه ها می خواستند باز هم با بی اعتنایی بگذرند، آن برادر مخلص این بار خطاب به ما گفت: «بیایید همین جایی که ایشان ایستاده است را با بیل بکنیم». ما هم درست همان جایی که ایشان ایستاده بود را با بیل کندیم. حدود نیم متر خاک را برداشتیم....
🌷با کمال تعجب پیکر مطهر شهیدی را یافتیم که هنوز کارت شناسایی او کاملاً خوانا بود و پلاکش در لابه لای استخوان های تکیده اش به چشم می خورد. قدر آن لحظات توکل و اخلاص را فقط بچه های تفحص می فهمند..!
راوی: برادر ستائی از یگان تفحص تیپ ٢٦ انصارالمؤمنین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #داستان_یک_تفحص ☜ (4)
🌹شهیدی که قرض های تفحص کننده خود را ادا کرد🌹
#شهید_سید_مرتضی_دادگر🕊
🔻بخش اول
می گفت: اهل تهران بودم و پدرم از #تجار بازار تهران....
علیرغم مخالفت شدید ⛔️خانواده و به خاطر عشقم به #شهدا، حجره ی🚪 پدر را ترک کردم و به همراه بچه های #تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی #جنوب شدم...
یکبار رفتن👣 همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان☺️... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و #همسرم را هم با خود همراه کردم...
یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با #حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندیم... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلـ💞ـمان، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان، با عطر #شهدا عطرآگین.. تا اینکه...
#تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند🚌 و #مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد😰... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با #نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم😞...
با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم #شلمچه شدیم🚍....
بعد از زیارت #عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی #استخوان و پلاک شهیدی🕊 نمایان شد... #شهیدسیدمرتضی_دادگر🌹... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در #شادی😃 به ادامه ی کار پرداخت اما من😔...
استخوان های مطهر شهید را به #معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید🏷 به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم...
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #داستان_یک_تفحص ☜ (4)
🌹شهیدی که قرض های تفحص کننده خود را ادا کرد🌹
#شهید_سید_مرتضی_دادگر🕊
🔻بخش دوم
قبل از حرکت با منزل تماس📞 گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم👂 که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای #خرید💼 به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت #بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند😓...
با ناراحتی به #معراج شهدا برگشتم😔 و در حسینیه با شهیدی🕊 که امروز #تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم...
"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از #رفاهمان در تهران بریدیم... راضی نشوید❌ به خاطر مسائل مادی💵 شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفتم و گریه کردم😢...
دو ساعت⏰ راه #شلمچه تا اهواز را مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید...بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»
وارد خانه🏡 که شدم #همسرم با خوشحالی😀 به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی در🚪 خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی #پول💵 به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم... هر چه فکرکردم🤔، یادم نیامد
که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده👌...
لباسم👕 را عوض کردم و با پول ها راهی #بازار شدم🚶.. به #قصابی🍖 رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازم که در جواب شنیدم: بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است✔️... به #میوه فروشی🍒 رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز #پسرعمویتان پرداخت کرده است✅...
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #داستان_یک_تفحص ☜ (4)
🌹شهیدی که قرض های تفحص کننده خود را ادا کرد🌹
#شهید_سید_مرتضی_دادگر🕊
🔻بخش سوم
...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان #بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است✅...
گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به #پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم؟
وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری😕 از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و #گریان😭 همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار #گریه😭 می کرد...
جلو رفتم و کارت #شناسایی🏷 شهیدی را که امروز #تفحص کرده بودیم را در دستان✋ همسرم دیدم... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری، سراغ #مدارک✉️ و کارت شناسایی🏷 شهدا می روی⁉️
همسرم هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود😢... #خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس🌠 بود... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم😧... مات مات...
کارت شناسایی🏷 را برداشتم و راهی بازار شدم.. مثل #دیوانه ها شده بودم... عکس🌠 را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.. می پرسیدم: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...⁉️⁉️
نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی✅ که می شنیدم چه بگویم😥...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه👀 می کردم... شهید سید مرتضی دادگر... فرزند سید حسین... اعزامی از #ساری... وسط بازار ازحال رفتم😓...
#الله_اکبر_از_این_ماجرا😳
شرمنده شهدا هستیم😭😭😭😭😭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از برای کوثر
💠برای محمودرضا/هشتادونه
▪️احمدرضابیضائی
🌷یادم هست محمودرضا، سال ٨٨ براى فتنه تعبیر خاصی بکار می برد؛ میگفت: «انقلاب قی کرده!» و راست می گفت. من اعتقاد دارم این اتفاق باز هم تکرار خواهد شد. انقلاب، هیچ آشغالی را درون خود نگه نخواهد داشت و آنچه را ناپرهیزها به خورد او داده اند رو خواهد کرد. نمی شود انقلاب خمینی (ره) با وجود وطن فروش ها به راه خود ادامه بدهد. غیرت شهدای انقلاب اسلامی این اجازه را نخواهد داد. دیروز در سالگرد عملیات کربلای چهار عده ای به ترامپ نامه نوشتند و از او خواستند مردم ایران را تحریم کند. غیرت غواصان نهر خیّن، دیروز در سکوت بی غیرتهای سیاسی، وطن فروش ها را رسوا کرد. سید شهیدان اهل قلم نوشته است: "حب الوطن من الایمان صدق محض است. تمامیت ملی ما را نیز در جنگ هشت ساله، مؤمن ترین مردمان به دین اسلام حفظ کردند." اگر به ملی گرایی هم باشد، شهدا ملی گراترین آدمهای این مملکتند. و به بی دینی باشد، وطن فروش ها، بی دینترین آدمهایش.
هدایت شده از برای کوثر
🔴بارها در جاهای مختلفی که صحبت کرده ام،گفته ام که هر آنچه در سوریه آغاز شد جنگ رسانه ای بود ، هر انچه که در سوریه ادامه پیدا کرد جنگ رسانه ای بود هر انچه که هم اکنون در سوریه هست بیشتر از ان چیزیکه در میدان و خیابان و به قول عرب ها علی الارض سوریه می گیرد، جنگ رسانه ای است.
▪️گفتند اقلیت علوی بر اکثریت اهل سنت سوریه سالها حکومت کرده و میکند و هیچ کس نگفت که از میان چهارده استاندار سوریه همیشه در همه دولتها چه در زمان مرحوم حافظ اسد و چه در دوران بشار اسد ده دوازده نفر استاندار اهل سنت بودن
هیچ کس نگفت هفتاد تا هشتاد درصد وزارای همه کابینه های سوریه اهل سنت بودند
▪️هیچ کس نگفت همیشه و همواره وزارت دفاع سوریه در اختیار اهل سنت بود ، امرای ارتش عموما اهل سنت بودن.
هیج کس نگفت روسای سازمان های اطلاعاتی امنیتی جاسوسی سوریه عمدتا اهل سنت بودند و هستند
هیچ کس اینها را نگفت...
▪️سه چهار ماه گذشت[از شروع فتنه سوریه] دیدبان بزرگ انقلاب، در اولین سخنرانی علنی شون در باب سوریه گفتند :
ما هر انچه در سوریه میگذرد رصد میکنیم مطالبات به حق مردم را میدانیم و به دولت سوریه تاکید کرده ایم که در راستای اصلاحات و تغییرات مورد نظر مردم سوریه گام بردارد اما انچه را در سوریه میگذرد توطئه و فتنه خارجی میدانیم و بخاطر همین که این فتنه و توطئه شکل گرفته تا راس محور مقاومت را بزند، در کنار دولت ملت و ارتش سوریه می ایستیم.
▪️هسته اولیه مدافعان حرم رو در تابستان ۹۱ خود عراقیها، افغانستانیها، پاکستانیها، لبنانیها و بعضی از سوریهايي که مقیم زینبیه دمشق بودند شکل دادند .
تروريست ها در روز عاشورا، با افتخار در حلب بیانیه رسمی میدادن، که نحن ابنا الیزید ما فرزندان یزیدیم و کار نیمه تمام اجدادمون رو آمدیم تا تمام کنیم
و مي گفتند : روز عاشورا روز جشن و سرور ماست ؛
و هذا یوم فرحت آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین علیهم السلام.
▪️زهران علوش ملعون بدرك واصل شده، سركرده گروه تروريستي جيش الاسلام، که آرزوش رو به گور برد، در چند صد متری حرم مطهر عقیله بنی هاشم ام المصائب زینب کبری، روزي جلوی دوربين تلوزیون العربیه و الجزیره نشست و بر زبان ناپاکاش جاری ساخت که بزودی نام منطقه سیده زینب را به یزیدیه تبدیل میکنیم، آن بتکده را (که خاکت بردهان حرم بانو را) را با خاک یکسان میکنیم و در ورودی منطقه ی یزیدیه مجسمه ای بزرگ از یزید خواهیم ساخت در حالی که سری بریده در دست دارد.
.
♻️پي نوشت : بخش هايي از عرايضم در يادواره پاييز شهرستان اروميه و شهداي مدافع حرم در اذربايجان غربي ، يكم دي ماه نود و پنج
@Shemshadichannel
حسن شمشادی خبرنگار
هدایت شده از M arefi
اگر شهید نباشد، خورشید طلوع نميكند و زمستان سپری نميشود. اگر شهید نباشد، چشمههای اشك ميخشكد، قلبها سنگ ميشود و دیگر نميشكند، و سرنوشت انسان به شب تاریك شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها ميگیرد و امید صبح و انتظار بهار، در سراب یأس گم ميشود. اگر شهید نباشد، یاد خورشید حق در غروب غرب فراموش ميگردد و شیطان، جاودانه كرهی زمین را تسخیر ميكند.
برگرفته از فیلم "یادی از آقا تقی"
#روایت_فتح
@shahid_beyzaii