هدایت شده از «شهید تاسوعا»
شهید محمد رضا دهقان
|#دهان_کثیف
دوران کودکی اگر از جایی حرف زشتی یاد می گرفت و در خانه تکرار می کرد،می گفتم دهانت کثیف شده و می خواستم برود و دهانش را بشوید،باور میکرد و دهانش رامی شست ،یک بار حرف زشتی را دوبار تکرار کرد ،سری اول شست و برگشت.سری دوم که آن فحش را مجدد گفت ،تشر زدم که دهانش را خوب نشسته است.این بار با مایع و صابون دهانش را شست ،و گفت حالا تمیز شده است.
🔺نقل شده از #مادر_شهید
#ابووصال
@shahid_tasooa
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃🌺|#نماد_مقدس
دوره ابتدایی وقتی در مدرسه به دنبالش می رفتم،با حجاب و چادر بودم.باشادمانی و حیرت کودکانه اش می گفت :مامان وقتی می آیی دنبالم؛همه من و تورا یک جور دیگر نگاه می کنند.کمی که بزرگتر شد ،تازه متوجه شد که آن نگاه های خاص،شکوه و ابهتی بود که در حفظ حجاب مادرش وجود داشت .از آن موقع چادر برایش یک نمادمقدس شد.
🔺نقل شده از#مادر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_6
🍃🌺@shahid_dehghan🌺🍃
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃🌹| #پل_صراط
ترک موتور بودم که ناگهان پایم بین موتور و سپر یک ماشین ماند. راننده ماشین اصرار کرد که نگه دارد، باحالتی عصبی از ماشین پیاده شد و خواست که ببیند چه شده است.
زیر سپر شکسته اش را به ما نشان داد و ادای خسارت کرد.
ما که مقصر نبودیم به او باج ندادیم، دید که نمیتواند حریف ما بشود برگشت و گفت که از ظاهرتان معلوم است مذهبی هستید.
دیدار ما به قیامت، سر پل صراط..!!
قائله که ختم شد حرکت کردیم.
در طول مسیر درباره ی این قضیه شوخی می کردیم و می خندیدیم. ناگهان برگشت گفت: باید به آن راننده میگفتم که تا تو پل صراط برسی، ما رد شدیم..!!!
به راستی که از پل صراط رد شد و ما جا ماندیم....
♦️نقل شده از #دوست_شهید
#ابووصال
#شهید_محمد_رضا_دهقان
🍃🌹| @shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال
📝 #نگران_دیگران
بسیار احساساتی و عاطفی بود.
از آن دسته آدم هایی بود که احساسات خود را عملی نشان می داد.
خیلی دلسوز و مهربان بود و بیشتر ناراحتی هایش برای دیگران بود نه خودش.
📝| نقل شده از #خواهر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۲۲
🍃📚| @shahid_dehghan
هدایت شده از ابــووصـال؛
بسمـ رب شهدا❤️
#شهیدانه 🕊❤️
#وبالوالدین_احسانا🍃
لحظاتی بود که با دوستان بیرون میرفتیم و یا برای رفتن به هیئت برنامه ریزی میکردیم. او هم همراه بود اما اگر خانواده اش چیز دیگری میگفتند، دعوت مارا رد میکرد و با آنها می رفت.
به شدت مطیع حرف پدر مادرش بود.
هر چه که آنها میگفتند در اولویت بود.
در صورتی که ممکن بود ما به خاطر دوستان با برنامه های خانواده همراهی نکنیم و وقتمان را با آنها بگذرانیم.
📝| #نقل_از_دوست_شهید 🌹
#ابـــووصــال ✨
🍃🌺 @Abo_Vasal
هدایت شده از ابــووصـال؛
بسم ربـ شهدا ❤️
#شهیدانه 💙🕊
#شیوه_خاص😊
شیوه ی خاصی برای درس📘 خواندن داشت که تحت هیچ شرایطی آن را تغییر نمی داد.
فرقی نمی کرد که سه روز یا سه ساعت⏲ به امتحان مانده باشد. کتاب را میخواند و بعد خلاصه نویسی می کرد.
همان خلاصه نویسی را مطالعه می کرد.
در تبادل اطلاعات درسی، خلاصه نویسی هایش را در اختیار دیگران قرار می داد و به این شیوه مطالعه علاقه داشت.
برای درس خواندن حرص نمیخورد و با آرامش رفتار میکرد.☺️
📝|#نقل_از_دوست_شهید 🌹
#ابـــووصــال ✨
🍂🌺 @Abo_Vasal
رهروان شهدا زمینه سازان ظهور
بسم ربـ شهدا ❤️
#شهیدانه 💙🕊
#شیوه_خاص😊
شیوه ی خاصی برای درس📘 خواندن داشت که تحت هیچ شرایطی آن را تغییر نمی داد.
فرقی نمی کرد که سه روز یا سه ساعت⏲ به امتحان مانده باشد. کتاب را میخواند و بعد خلاصه نویسی می کرد.
همان خلاصه نویسی را مطالعه می کرد.
در تبادل اطلاعات درسی، خلاصه نویسی هایش را در اختیار دیگران قرار می داد و به این شیوه مطالعه علاقه داشت.
برای درس خواندن حرص نمیخورد و با آرامش رفتار میکرد.☺️
📝|#نقل_از_دوست_شهید 🌹
#ابـــووصــال ✨
🍂🌺 @Abo_Vasal
رهروان شهدا زمینه سازان ظهور
🚦#تلنگر🚦 ⭕️ برگ برنده شیعه 🔹 دو محقق غربی به نامهای جفری هالورسون و استیون کرمن در مقالهای که به
بسمـ رب شهدا 🌹
#شهیدانه ❣🕊
#حلقه_آتش🔥
گاهی از دست بعضی آدمها ناراحت میشدم و درد و دل می کردم و گله مندی داشتم.
میگفت که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. آتش🔥 دارد دورمان حلقه میزند و به این شکل به من می فهماند که غیبت نکنم.
📝|#نقل_از_مادر_شهید 🌹
#ابـــووصــال ✨
🍃🌺 @Abo_Vasal
رهروان شهدا زمینه سازان ظهور
💢شعرخوانی سیدحمیدرضا برقعی به مناسبت روز مباهله #مباهله 🌷 #کانال_سلام_بر_ابراهیم
بسمـ رب شهدا ✨
#شهیدانه 🌹🕊
#نگران_دیگران🍃
بسیار احساساتی و عاطفی بود.☺️
از آن دسته آدم هایی بود که احساسات خود را عملی نشان می داد.
خیلی دلسوز و مهربان بود و بیشتر ناراحتی هایش برای دیگران بود نه خودش.🎈
📝| #نقل_از_خواهر_شهید 🌹
#ابـــووصــال ✨
🍃🌹 @Abo_Vasal
1⃣3⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠نمازعیدفطر
🔰 #دوساله بود که او را همراه خودم برای نماز📿 عیدفطر به مسجد محل🕌 بردم. مسجد دوقدمی خانه، وسط کوچه بود. قبل از شروع نماز کلی خوراکی🍱 و اسباب بازی جلویش گذاشتم تا مشغول شود.
🔰در #قنوت رکعت اول حواسم به سمت #محمدرضا کشیده شد،از لای انگشتان دستم نگاهش کردم. بچه خوش خوراکی بود، خوراکیهایش را مشت میکرد و میخورد😅 و در همان چند دقیقه اول⏰ همه را نوشجان کرده بود خیالم راحت بود که مشغول است.
🔰اواخر رکعت اول بود که متوجه شدم #محمدرضا نیست❌ بانگرانی #نمازم را تمام کردم. از صدای #اعتراض نمازگزاران متوجه شدم دستهگلی به آب داده است♀ شرمنده شدم.
🔰 #چادرم را سرم کشیدم و سریع رفتم، محمدرضا را از #صف_اول بغل کردم و به سرعت از مسجد خارج شدم حتی کفشهام👡 را هم نپوشیدم🚫 و #پابرهنه به خانه برگشتم.
🔰محمدرضا همه #مُهرها را برده در صف اول روی هم سوار کرده بود و داشت با آنها #بازی میکرد.چون بچه بازیگوشی🙃 بود کنترلش سخت بود و من دیگر تا وقتی که تشخیص دادم او را با خودم #مسجد و هیئت نبردم❌
🔰اما مسجد و هیئت را به #خانه آوردم و روی #اعتقادات بچه ها کار کردم👌
📚برگرفته از کتاب #ابووصال
#شهید_محمدرضا_دهقان 🌷
#شهید_دهه_هفتادی_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh