هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 راز شهادت #شهید_محمد_مهدی_مالامیری،
بعد از سه سال از زبان پدر
🌷☘🌷☘
🔹گفت میخواهم #عربی یاد بگیرم، کسی نمی دانست چرا جز خودش و خدا.
🔸پیشنهاد مباحثه به یکی از آشنایان عراقی را داده بود. برای شروع باید متنی را ترجمه می کردند. محمد مهدی با یک تیر دو نشان زده بود: #سلام_بر_ابراهیم
🔹آنچنان تسلطی بر این کتاب داشت و مجذوب ابراهیم شده بود، که گویی خاطرات برای خودش اتفاق افتاده بود و در آخر همینطور هم شد.
🔸در اتاق کارش سلام بر ابراهیمی داشت که با عربی حاشیه نویسی کرده بود. می خواست خاطرات ابراهیم را برای سوری ها بخواند تا همه بدانند #فرمانده_ی_معنوی او کیست.
🌷☘🌷☘
🔹به همه گفته بود باید جانانه بجنگیم که حتی اثری از جسم ما نماند تا مردم به زحمت تشییع نیفتند.
🔸درست مثل #ابراهیم_هادی که آرزوی گمنامی داشت. انگار گمنامی گمشده همه ی #مخلصین است.
🔹حالا دیگر کسی از خودش نمی پرسد چرا محمد مهدی در آن #محاصره ، کنار بچه های مجروح ماند و برنگشت. مثل ابراهیم، او هم فرمانده نبود و اگر برمی گشت کسی بر او خرده نمی گرفت. اما ماند تا به همه ثابت کند آنچنان که شهدا زنده اند، سیره عملی آنها نیز هنوز راه گشا و کلید سعادت است.
🌷☘🌷☘
🔸شاید خودش را برده بود به سال ۶۱، والفجر مقدماتی و محاصره در کربلای کانال کمیل.
🔹با خودش گفت مگر عاشق ابراهیم نبودی؟ مگر نمی خواستی مثل او باشی؟ امروز همان روزی است که سالهاست منتظرش بودی، #بسم_الله، ابراهیم ماند کنار بچه های کمیل تو هم کنار بچه های فاطمیون بمان.
🔸او ماند و معبری زد از بصر الحریر به کانال_کمیل.
🌷☘🌷☘
🌹او #محمدمهدی_مالامیری است.🌹
🔹نامش را به خاطر بسپار، #شبیه_ترین شهید مدافع حرم به ابراهیم هادی اما تفاوتی هم وجود دارد، اگر کسی دلتنگ ابراهیم شد ، کانال کمیلی در قلب #فکه هست که در پی او برود، اما رفقای محمدمهدی در فراقش مامنی جز خانه ی پدری اش ندارند !
🔸تو بی آشیان تری ای خلد آشتیان
#اولین_شهید_روحانی_مدافع_حرم #شهیدمحمدمهدی_مالامیری🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطرات_شـهدا
🌷ارتفاع جاده قدیم #اهواز به خرمشهر، هفتاد هشتاد سانت است. و گردان سلمان به #فرماندهی قجهای در محاصره مانده است. 😰روز اول برادر احمد متوسلیان، شهید محسن وزوایی را فرستاد دنبالش. تا آن موقع سابقه نداشت❌ کسی روی حرف حاج احمد #حرف بزند.
🌷 وقتی در #محاصره افتادند حاج احمد با بیسیم 📞به شهید حسین قجهای میگوید: «برادر حسین! بیا عقب.» او میگوید: «برادر احمد نمیآیم!»⚠️ شهید محسن وزوایی که سه ماه بود با شهید قجهای در #ارتباط بود را میفرستد جلو تا او را برگرداند.😥
🌷 وزوایی میرود آنجا و #شهید قجهای پیغام میفرستد که به برادر احمد بگوییدمن #عقب نمیآیم‼️."اگر مقاومت سه روزه قجهای💪 و گردان #سلمان نبود معلوم نبود چند سال دیگر #خرمشهر آزاد شود...
#کلید_فتح_خرمشھر
#سردارشهید_حسین_قجهای🌷
📎سالروز شهادت
http://eitaa.com/joinchat/2590638082Cd5b472439f
✍ #خاطره_شهدا🌷
مصطفی صدرزاده روز #تاسوعا شهید شد.
خیلی دمغ و ناراحت بودیم. کمرمان شکسته بود. عصر عاشورا بعد از شکسته شدن #محاصره توانستیم به عقب برگردیم.
با عمار رفتیم مقر، با چند نفر دیگر روضه گرفته و به سر و صورتشان گِل مالیده بودند. با سر و ریش گِل زده آمد پیش ما.
تکتک نیرو های سید ابراهیم را #بوسید. جملهاش به بچه های عرب زبان این بود:《أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ》 به من که رسید، توی گوشم آرام گفت:《غصه نخور! منم چند روز دیگه #مهمان سید ابراهیم هستم.》
📚قسمتی از کتاب #عمار_حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهدای_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh