eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
781 ویدیو
83 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
(آشنایی با علائم نگارشی در فارسی) ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا (.) نقطه اولین و رایج‌ترین علامت نگارشی است که در پایان جملات ساده آمده و این منظور را می‌رساند که پیام یا مفهومی که می‌خواستیم آن را انتقال دهیم به پایان رسیده است. جایگاه در یک جمله، چسبیده به کلمه‌‌ی آخر و بدون هیچ فاصله‌ای است. : ۱- در انتهای جملات ساده و خبری امروز هوا سرد و برفی است. ۲- در انتهای پاسخ‌های کوتاه یا کلماتی که در مفهوم جمله استفاده می‌شوند. آیا به عنوان کارمند مشغول به کار هستی؟  _ بله. ۳- در انتهای مشخصاتی که برای منبع یک تحقیق یا پژوهش ذکر می‌شوند. : صبا سعادت، بهترین استراتژی‌های تولید محتوا، ص ۱۲۰. ۴- بعد از حروف اختصاری که ارجاع دهنده به کلمات دیگری هستند. : ر.ک. (رجوع کنید)، ه.ق. (هجری قمری) ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 2 ـ (،) ویرگول (کاما، درنگ نما): نشانه‌ی یا وقفی کوتاه است. موارد کاربرد ویرگول: ۱ ـ در بین عبارت‌ها و جمله‌های غیرمستقلی که با هم در حکم یک جمله‌ی کامل باشد. این همه خلف وعده و تأخیر، از شما بعید بود. ۲ ـ آوردن کلمه یا عبارتی توضیحی در ضمن جمله یا عبارت دیگر... احمد، برادر مسعود، دیروز اینجا بود. ۳ ـ در مواردی که چند کلمه دارای اسناد واحدی باشند. آب، غذا، هوا و مسکن از ضروریات اولیه‌ی حیات آدمی است. ۴ ـ‌ آوردن ویرگول میان دو کلمه برای جلوگیری از احتمال غلط خواندن جمله. ما، در خلوت به روی خلق ببستیم. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 3 ـ (؛) نشانه‌ی وقف یا درنگ و تر از و کمتر از است. موارد کاربرد نقطه ویرگول: برای جدا کردن عبارت و جملاتی که به‌ظاهر مستقل اما در معنی مربوط به همدیگر باشند. : وقتی صداقتش را آزمودی؛ به او اعتماد کن. روز خوبی بود؛ همه شاد بودند؛ هيچكس به فكر بدی‌ها نبود. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 4 ـ (:) توضیح دادن در مورد آنچه بیان شده. : سعدی در گلستان چنين گفته است: «نصيحت از دشمن پذيرفتن خطاست ...» ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 5 ـ (پرانتز ) ( ) برای جدا کردن بعضی از جملات یا کلمات و یا توضیح جمله‌ای که خارج از بحث متن است. : همه‌ی ما در آرزوی ظهور حضرت مهدی (عج) هستیم. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 6 ـ («») نشانه‌ی مستقیم است. : علی گفت: «من فردا به مدرسه می‌روم.» همچنین در شعر هنگامی که مصراع و یا بیتی تضمین می‌شود در قرار می‌گیرد. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 7 ـ (...) زمانی که بخواهیم از نام بردن مواردی صرف نظر کنیم از استفاده می‌کنیم. : ماشا ...! انسان هنرمندی هستید. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 8 ـ (؟) همان‌طور که از نام این علامت مشخص است؛ از آن در انتهای جملات استفاده می‌کنیم. : بزرگترین دستاورد‌های انسان موفق چیست؟ در یک کاربرد دیگر، می‌توانیم از علامت سؤال برای نشان‌ دادن در جمله استفاده کنیم. : توئیتر در سال ۱۳۸۸ (؟) فیلتر شد. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 9 ـ (!) علامت تعجب ، تنها نشانه‌ی تعجب و شگفتی نیست ، بلکه بیشتر در پایان جمله‌هایی می آید که یبان‌کننده‌ب یکی از حالات خاص و شدید عاطفی یا نفسانی است ؛ از قبیل «تعجب» ، « تاکید» ، «تحسین» ، «تحقیر» ، «تنفر» ، «ترحم» ، «استهزا» ، «شک و تردید» ، «امر و نهی» ، «تهدید» ، «حسرت» ، «آرزو» ، «درد و الم» ، «دعا» ، «تنبیه» ، «تأسف» ، «ندا و خطاب» و جز آنها ؛ چنانکه : چه عجب! عجب آدم ریاکاری! آفرین بر این همه ذوق و سلیقه! دست‌مریزاد! دریغ است ایران که ویران شود! آقا هنر کرده! جایزه هم می‌خواهد! ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 10 ـ (کروشه) [ ] این علامت نشانه‌ی است؛ گاهی در یک جمله یک یا دو واژه کم است یا از قلم افتاده است. این کمبود باعث نارسایی جمله می‌شود؛ به این خاطر واژه‌ی مشابهی را در نظر می‌گیرند. : پرویز [با چهره‌ای عبوس و گرفته] دلم نمی‌خواهد او نیز بیاید. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا 11 ـ (تیره) (ـ) خط فاصله برای و جمله‌هایی که معمولاً را به مفهوم اصلى جمله می‌افزایند یا مفاهیمی از قبیل دعا و نفرین را بیان می‌کنند. : سعدی - بزرگترین سجع‌نویس ایرانی - در قرن هفتم می‌زیست. به‌جای استفاده از (تا) برای نشان دادن مسافت یا فاصله‌ی زمانی. قطار سریع السیر تهران- شیراز راه اندازی شد. کلاس آموزشی از 5–3 بعدازظهر دایر است. جداسازی کلمات مرکب. : ژانر مورد علاقه‌ی من در فیلم، کمدی–رمانتیک است. همچنین در شعر پس از ابیات موقوف المعانی از این علامت استفاده می‌شود. آموزش عروض وقافیه و... سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/arozghafie روابط عمومی کانال آموزش عروض ابوالفضل عامری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب زیارتی تو شب مراد من است اگر چه دیرشود باز هم به یاد من است دلم دوباره سفر می کند به عزم سلام همین سلام روزی از سر زیاد من است همان شبی است یکی از کبوتران حرم و شخص اول رفتن به روی جاده من است فقط همین که بگویی و بشنوم کافی است که این یکی ز غلامان خانه زاد من است زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─ هر شب جمعه دلم ، شوق زیارت دارد به حسین و حرمش عرض ارادت دارد باز هم زمزمه ای ورد زبانم شده است اشــک با ذکر لبــم حـــس رقابت دارد زمزمِ اشک مرا زمـزمه می جوشـــاند شعر، سر می رسد و شور قیامت دارد واژه ها دور سرِ سبز قلم می چرخند قلم این بار ، چنین قصد روایت دارد می شکافد دل این فاصله ها را هربار خوب در چیدن هر واژه ، مهارت دارد روضه می چیند ویک خیمه ویک مشک وعلم به علمــــداری عبـــاس ، اشـــارت دارد ولی این فـاصـــله آزرده دل تنــگ مـــرا که از این فاصله عمریست شکایت دارد از نیستانِ حرم مانده جــدا این دل من مثل نِی ، از غم این هجر ، حکایت دارد دل من انس گرفته است به هیئت به عَلَم روزگاریست به این مرثیـــه ، عادت دارد شور شیرین غزل تا به جنون می کشدش ولی از تاب و تب عشـــق ، رضـایت دارد شده تفســیر ، میان دو حرم معنیِ عشق عشــق در کرب و بلا رنگ اصـــالت دارد شب جمعه شده ام دست به دامان حسین که هوای حرمش ، عطــر اجابت دارد "کیمیا"می شود از لطف حسین خاک وجود نظرش بر همگان لطف و کرامت دارد ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
چون ندادم دست شیطان اختیار خویش را حفظ کردم تا همیشه ، اعتبار خویش را از ضَلالت دور بودم ، تا مبادا ناگهان... مایه‌ی خفّت شوم قوم و تبار خویش را دوستی‌هایی که کردم در همه ایام عمر درس الفت داده‌ام، هم‌روزگار خویش را در مسیر زندگی از بس دویدم ، عاقبت خود بپای خود درآوردم دَمار خویش را‌‌‌ حجم انبوه فشار زندگانی را به دوش می‌کشم تا کِی گذارم کوله‌بار خویش را بس که گردیدم به دور نقطه‌ی ابهام دهر نقش کردم گِرد خود خطّ حصار خویش را خویش را در قلعه‌ی آزادگی کردم اسیر خود نمی‌خواهم که بردارم جدار خویش را از ستم‌هایی که می‌بینم ز شهر کینه‌ها می‌گذارم زیر پا ، روزی دیار خویش را چونکه دل، در رهن این دنیا ندادم هیچگاه می‌‌سپارم بر جهان ، دار و ندار خویش را خواب بر چشمم نمی‌آید ز رنج روزگار ای خوش آن روزی که می‌بینم مزار خویش را زخم‌ها دارم به دل از زخمه‌‌های جان‌شکار کز تنیدن داده‌ام از کف، قرار خویش را چون درخت زندگانی حاصلی ما را نداد می‌شمارم غصه‌های بی‌شمار خویش را تا بدانی کیستم ـ در این دیار نامراد؟... لحظه‌ای کردم بیان، حالِ نزار خویش را تا شود سرمشق ، بر آیندگان این جهان شرح دادم یک دو خطّی از هزار خویش را با همه رنجی که شد شامل مرا در زندگی شاکرم کز کف ندادم اقتدار خویش را تا نگیرد گرد غم چشم دل از طوفان غم می‌زنم جارو به مژگانم غبار خویش را چون نکردم قامتم را خم به نزد ظالمان "تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را" ۱ سال‌ها در انتظار مقدم روی نگار ... مانده‌ام اما ندیدم گلعِذار خویش را جمعه‌ها را می‌نشینم با امید وصل او... تا کنم طی فصل رنج و انتظار خویش را کاش می‌شد تا زمستان، بار بندد از میان تا ببینم لحظه‌ای، روی بهار خویش را (ساقیا) آیا شود با جرعه‌ای، از جام عشق امشبی را با تو طی سازم خمار خویش را؟. سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi ۱. سعدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃﷽❃ سبک:ای قلم سؤزلریمده اثریوخ.... ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای قلم باخ بو اشک و فغــانه عرضیمی یُوللا صاحب زمانه یاز، دِنن شیعــه لَر منتـظردی دؤندی عاشقلرین قلبی قانه(۲) چاره قیل دردیمه یابن زهرا سســلیور فاطمه یابن زهرا هجرون آغلارقویوب شیعیانی آیریلیــق دردی یاندیردی جانی گؤزلریم آختـــاریر جمعـه لرده تا گــۏرَم یار صــاحب زمـــانی هارداسان الامــان یابن زهرا حامیِ اِنس وجان یابن زهرا درد هجـــرانیـــوه مــن دچــارم دردیوه دؤزمَــگه یوخدی چــارَم دای گئدیب طاقت وصبریم الدن گؤزلـــریم یـــولدادور بی قـرارم العجل العجل یابن زهرا العجل العجل یابن طاها ای قلم یازئورَک عرض حالین آشــکار اِئت فراقیـــن ملالین قالمیـــشام حســرت کربلاده قسمت اِئت کربلانین وصالین اربعین کربلا منتظردی زائر نیـــنوا منتـظردی کربــلادن صُــورا، سـال گذاری سمــت یثرب ، بقیع نین دیاری مــادرین تربتــبن آشــــکار ائت بی نشان قالماسین گؤل مزاری یوسـف فاطمـــه هارداسان گَل گلدی بوجمعه ده هارداسان گَل ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) اللهم عجل لولیک الفرج🤲 کانال اشعاررقیه سعیدی(کیمیا) https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال درایتا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(امام جعفر صادق علیه‌السلام) (صادق آل عبا) تا که کردی توسن علم و فقاهت را تو زین تاختی بر جاهلان ، با منطق حق الیقین صادق آل عبایی و شدی بر شیعیان رهنما در زندگانی تا به فردوس برین پایه ریز مکتب فقه و اصولی در کمال عالمان چون کودکی هستند نزدت خوشه‌چین وارث یاسین و طاهایی و باشد منطقت! مُنطبق با جمله‌‌ی آیات قرآن مبین شرع را در آسمان علم ، دادی بال و پر سایه افکندی به بال علم بر روی زمین آنچنان بخشیده‌ای جان بر احادیث و علوم که یقیناً آفرین گفته تو را ، جان آفرین چون هُشام بن حَکم‌ها و مُفَضَّل‌ها به صدق سوده‌اند از عجز بر محراب درگاهت جبین ذوالفقار عِلم را در دست داری چون علی می‌زنی بر فرق بدخواهان و دشمن‌های دین کرد ویران مکتب تو ، خانه‌ی تزویر را مَنطقت چون بود هم‌سان امیرالمؤمنین ریختی بر هم بساط جهل و ظلمت را به علم نور بخشیدی به قلب شیعیان راستین شهد نوشاندی به کام خلق با علم و عمل زهر بر کامت اگرچه کرد منصور لعین مرغ روحت کرد تا پرواز ، سوی آسمان شد دل اهل مدینه در غم مرگت حزین تیره‌گون شد آسمان از این مصیبت گوییا بر زمین افتاد ماه و گشت با ظلمت قرین آرمیدی در گلستان بقیع اما دریغ! کرد ویران دست جهل و کینه آن حصن حصین مضجع نورانی‌ات بی بارگه باشد اگر... هست دشمن از عناد خویش نزدت شرمگین شیعه‌ی آل علی ، پاینده از علم تو شد عالَم اسلام می‌باشد علومت را ، رهین مثل خورشیدی فروزان تافتی تا بر جهان آسمان شد از فروغ یک نگاهت نقطه‌چین گفت (ساقی) در مدیحت این غزل را با خلوص دارد امّیدی که در محشر شوی او را معین. سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقدیم به امام صادق علیه السلام صادق شدی شیعه ولا را یابد از تو هر صبح صادق روشنا را یابد از تو راه نجات از هر بلا صدق است مردم شیعه نجات از هر بلا را یابد از تو صادق شدی تا شیعه مثل حال حمران حتی نرفته حج دعا را یابد از تو صادق شدی تا آیه ها هم جان بگیرند اشعار بویی از خدا را یابد از تو در زیر آوار دروغِ شعر ، شاعر یک چشمه صدق وصفا را یابد از تو وقتی که گویم ایها الصادق دل من شش گوشه کرب و بلا را یابد از تو آه این کبوتر که پرد سوی بقیعت ای کاش یک گنبد- طلا را یابد از تو زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
(علیه السلام ) چقدر نام تو نیکو چقدراسم تو زیباست چقدر آینه درچشم های پاک تو پیداست تمام نور خدا راگرفته آینه هایت در انعکاس فقط نور صادق از تو هویداست به پای درس تو صدیق های شهر تمامی قلم به دست شده مکتب صدوق تو برپاست قلم رسیده به ما منتظرکه باز بگویی به یاوران صدیقت تنور داغ مهیاست اگرچه غیرت هارون مکی است به جوشش یقین شده که تنورت بهشت بردوسلاماست برات سینه شیعه شده است فرش سلیمان که تار قالی تو عشق و پود ، دیده دیباست فضای مبهم دوران سیاه وتیره وگنگ است در آن زمان که حدیثت سپید وروشن وگویاست به قال صادق تو گوش علم هم شده محتاج هنوز پرچم شیعه به آبروی تو ازماست چه می شود که هِشام حکم شوم بنوازی به روح قدسی باران مرا که لطف تو دریاست به نام فاطمه حساس بوده ای وعجیب است چقدر شعله این در شبیه خانه زهراست زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
(شراب کهنه) به بحر زندگی ، عاقل تأمل می‌کند پیدا گهر از حلم در دریا ، تکامل می‌کند پیدا بکش در آسیای صبر ، بار خدمت مردم که زیرین سنگ، عنوان تحمل می‌کند پیدا ز کم علمی بُوَد غوغای اطفال دبستانی سبوی نیمه پُر بر دوش غلغل می‌کند پیدا من از افراط و تفریط شتا و صیف دانستم میانه رو ، بهارآسا ، تعادل می‌کند پیدا میان عِلم و ثروت نسبتی معکوس می‌باشد بری گردد ز علم آنکو ، تموّل می‌کند پیدا بَرد مالک ، حصول دسترنج برزگر ، زیرا کند زاغ آشیان هرجا که بلبل می‌کند پیدا بشر زآغاز خونخوار است و خونریز است تا پایان که شیر اوّل بود خون و تبدّل می‌کند پیدا سَحر دزدِ گرانخوابی ، زند راه سحرخیزان ز سارق، محتسب این دم تغافل می‌کند پیدا بنای ظلم را نبوَد بقا ، ور هست پولادین ز سیل اشک مظلومان ، تزلزل می‌کند پیدا به یُمن عصمت یوسف، زلیخا گشت نام آور بلند آوازگی را ، بلبل از گل می‌کند پیدا غم دل با دل خود گو ، مدد از همّت خود جو  که روشندل به سعی خود توکل می‌کند پیدا وطن ، از انقلاب فکر گردد رونقش افزون زمین، حاصل فزون از یک تحول می‌کند پیدا کم و بسیار کالا ، نرخ را بسیار و کم دارد سخن کم گو که بسیارش تنزل می‌کند پیدا شراب کهنه دارد نشئه‌‌ای دیگر که (شمس قم) به یاران کهن ، طبعش تمایل می‌کند پیدا... شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاٰ جَعفَر بْنِ محمّدٍ الصّادِق ......... در حقیقت نگری آینه ای صادق بود آنچه می داشت ز ایزد همه را لایق بود این که باید به ولایش همه عاشق باشیم پیر عشق است بیا عاشق صادق باشیم عاشق آن است که از نسل شقایق باشد شجری میوه رسانده ست که لایق باشد ششمین شمس سپهر ازلی آن مولاست خط سِیْرِ افق چشم علی آن مولاست جعفرش نام نهادند که جانش نور است ظلمت از ساحتِ قدسی ش ، همانا دور است عشق در دایره ی چشم سبو می گردد عِلْم در حیطه ی اندیشه ی او می گردد مدفنش عینِ بهشت است اگر ویران است گنج در گوشه ی ویرانه فقط پنهان است کاش دل زائر آن تربت بی زائر بود کاش بر گِرد حریمش دل من حائر بود کاش چشمان منِ خسته کبوتر می شد بال و پر می زد و در اشک شناور می شد اگر آن مدفن ویرانه رواقی می داشت لااَقل داغِ دل آینه کمتر می شد آه ای شهر نبی شاهد این قصّه تویی که چه با زاده ی آزاده ی حیدر می شد بوی گلچین به گلستان ولایت پیچید باغی از اشک در آن مرحله پرپر می شد خانه ی فاطمه می گشت تداعی آری داشت آن حادثه ی تلخ مکرّر می شد آه آن روز اگر دست علی را بستند لیک این بار چنین حضرت جعفر می شد در دل شب به نماز آمده بود آن مولا بود در زمزمه ، در حال سجود آن مولا ناگهان خصم هجوم از در و بامش آورد تلخی اهل ستم باز به کامش آورد دست او بسته و از خانه برونش بردند شعله بر جان زده و با دل خونش بردند بعد ازین حادثه آسوده نبود آن مولا داشت از خون جگر چشم کبود آن مولا حالتی داشت که غم بود همی دنبالش گرچه بودند همه فارغ ازین احوالش همه بودند در اندیشه ی خود آسوده جگری سوخت ز انگور به زهر آلوده جگری سوخت و آتش به همه عالم زد نفسی شعله شد و کار جهان بر هم زد آتشی بود که بال و پر پروانه بسوخت آتشی بود که آئینه و گلخانه بسوخت داغ گل مشتعل و جلوه ی محشر دارد "یاسر" از آتش آن شعله به پیکر دارد شعر: حاج محمود تاری "یاسر" 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرثیه آفتاب در غروب صبح صادق دیده ی عالم گریست آسمان ها و زمین از داغ این ماتم گریست با خزان لاله ی عرفان و حکمت صبح گاه گل گریبان چاک زد همراه با شبنم گریست تا سیه پوش از غمش شد کعبه در بیتُ الحرم مروه و رکن و مقام و چشمه ی زمزم گریست شعله ور شد تا حریم خانه اش در نیمه شب سوخت زهرا زین مصیبت،حضرت خاتم گریست پاره پاره شد دلش تا از شرار زهر کین آب شد چون جسم پاکش شوکران از غم گریست چون محرم شد عزای ماه شوال از غمش چشمه چشمه کوه هم مانند چشم یم گریست مکتب علم و فقاهت شد یتیم از داغ او آسمان بار دگر هم ناله با آدم گریست شک ندارم روز دفنش بی صدا خاک بقیع همره خیل ملک آهسته و نم نم گریست سینه ی سرخ " شقایق" داغدار صادق است بر غریبیِّ مزارش آدم و عالم گریست شعر: استاد حمید رضازاده " شقایق" کرمان 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در غم نشست سینه ی لبریز آذرش در شعله سوخت قلب شریف و مطهرش با آن که داشت موی سپید و قد کمان رحمی نکرد خصم لعین ستمگرش در خانه دید دشمن خود را شبانه او آمد به یاد غربت جانسوز مادرش در پیش چشم پر از اشک کودکان بستند دست او به طنابی چو حیدرش بردند سر برهنه برون آن امام را آتش زدند قلب لبالب ز اخترش یک سو پسر گریست به اندوه این پدر یک سو فغان و ناله به لب داشت دخترش خونش نریخت خصم ستم پیشه اش ز کین با آن که دید تیغ عدو را برابرش گرچه غریب بود و ستم دید از عدو دیگر ندید خنجر دشمن به حنجرش شد عاقبت ز زهر جفا بی قرار آه کشتی شکست در دل امواج لنگرش باید گریست در غم جانسوز آن امام کز زهر کینه گشت خزانی صنوبرش دارد بقیع سینه ی پر خون ز داغ او شد لاله گون تراب ز اشک مکرّرش آخر فتاد بهر عزای امام نور شال عزا به گردن موسی بن جعفرش " یاسر" ز داغ خونِ جگر داشت آسمان تأثیر درد آمد و بشکست شهپرش ،،،،،،،،،،، محمود تاری «یاسر» 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا همه ے وظایف ما، در دوره‌هاے مختلف زندگی؛ یا تغییر می‌کنند! یا کلّاً از ما برداشته می‌شوند! جز مراقبت از قلبهامان مراقبش باشیم تا آلوده نشود، به حسادت، غرور، بدبینی، قضاوت، شک، ریا، زودرنجے و .... نبرد ما با خودمان، براے حفاظت از قلبمان، تا لحظه‌ے "تولدمان به آخرت " ادامه دارد! باید این قلب را، سالم به صاحبش برسانیم. الهے به نام تو که بے نیازترین تنهایی... با تکیه بر لطف و مهربانے ات روزمان را آغاز مے کنیم: الهے به امید تو اے مهربان ترین مهربانان عرض سلام صبح زیبایتان بخیر و خوشے ان شاءالله. روزتان متبرڪ به نگاه خداوند @maddah_1367 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا