❁﷽❁
#مدح_ترکی
#پنج_تن_آل_عبا
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
عالَمــــی خلـــق اِیلِیـوب الله به نام پنج تن
ماسِــوایَه اِیلیـــوب واجب ، ســلام پنج تن
یِر گؤی اهلینَه آچیلدی باب تعظیم و سجود
تـا ازل دَن آشـــکار اولــدی مقــــام پنج تن
منــدَه جبرائیــل تک تا عــرشَـه پرواز اِیلَـرَم
اِئتمَــــرَم هــرگز فـراموش ، احتـرام پنج تن
خیر دنیا ، خیر عقبــایه چاتار هر شیعه کی
اِیلِـیَــه هــــر دم اطـــاعت از امـــام پنج تن
اولیــن شخصیــت خلقـت ، نظر اِیلَـر ، یقین
صدقیلـــن دوت دامـــنِ خیـــر الانام پنج تن
حاجتون وار یؤز دولاندیر حیدرین درگاهینه
جمــع اُولوب مولا علـــی دَه هر مرام پنج تن
حضرت زهـرا وِئریب قــول شفـــاعت اُمّــتَه
اُولمیــوب هــرگز یالان قــول و کـلام پنج تن
ِاِیلَـه یثــرب دَن گذر خاک بقیعَــه سـال نظـر
مجتبــــایَـه آغــــلا بهــــرِ التیــــام پنج تن
سَـسله سمت کربلادن تا یتیش سین دادیوَه
خــامـــس آل عبـــا ، حُــسنِ خِتـــام پنج تن
اهل بیتیـم جانینـی نذر اِیلَرم بِش نورَه من
وار باشیـمــدا ســایه سارِ مستــدام پنج تن
ســـائل درگــاه آل مصـطفــی ، عــزت تاپار
چــون بو درگهـده اُولار آقــا ، غلام پنج تن
"کیمیا"! سنــده مدال خـادمی ، زهـــرادن آل
خلق اولوب زهرایه خاطر چون تمام پنج تن
✍رقیه سعیدی(ڪیمیا)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
─┅══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_حسین_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
به ساحت مقدس حسین علیه السلام
« قــامــوس،،، »
هـرگـز شنیـــده ای کمــــر شـــیر بشکند؟!
در حلق شــــیرخـــواره اگــــر تیر بشکند
نفریــــن نمی کنــم نه, الـــهی که حرمله
طفلش هــــزار ساله شــــود، دیر بشــکند
خون گلوی طفل به هرجبهه ای که هست
پشت هـــزار قبضــــه ی شـمشـــیر بشکند
یا رب مباد...مرد به بازوش متکــی است
یا رب مباد ... پای علـــم مـــــیر بشـــکند
راضی مشو که تیرسه سـر در گلوی طفل
راضـی مشو که تا کمــــر شیـــــر بشــکند
پرسیده ای ز آب که در قلب خســته اش
از داغ کیست قامت تصـــــویر بشــکند؟!
رسم است غالبا که به قامــوس جنگ ها
شمشیر،دشــنه،گـــرز، ســـنان، تیر، بشکند
نه گوش طفل پاره شــود، گوشواره اش
در پنـجـــه های وحــــشی تزویــر بشکند
حتی به خواب دیدی اگرظلم فاتح است
بیدار شـــــو که قامــــت تعبــیـــر بشکند
چشم تبر ز شـــــاخه ی نادان گـرفته سو
وقتش رســـیده حر غل و زنجیـر بشکند
مولای من مبـــاد بـر ابـــروت خــــم نهی
حتـی در اســـتعــاره مهــل پـــــیر بشکند
اکنـــون که ابـــروان تـو بازو بـه بازو اند
مگـــذار قـــبلـه گاه اســــاطـیر بشـــکند
ظهر است و تو هوای نماز اسـت در سرت
شــــاید دلی به نغمــــه ی تکبــــیر بشکند
شعر: علیرضا اطلاقی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
با امام زمان(عج) در شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع)
#کانال_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
بی تو انگار آسمان صـــبر و قرارش سوخته
یا زمـــین از داغ تو بـاغ و بهـــــارش سوخته
داشتـــم اشک از فـــــراق اما نمی دانــم چرا
این زلال بی قـراری چشمه سارش سوخته
می شود شمـــع حـــریم اهــل معـنا عاقبت
جان هر عاشق که بهر وصل یارش سوخته
باید از امشــــــب مــهیا کــــرد لوح دیگـــــری
هرکه پیش دوست برگ اعتـبارش سوخته
باید از این کور چشمی خویش را سازد رها
هر که از غم دیده ی در انتظارش سوخته
بوی عطر وصل دارد سنگفرش کوچه اش
بس که در این کوچه پای رهگذارش سوخته
می برم دل را به سمت بغض اشک و بغض آه
آن دلی کز داغ هجران ، روزگارش سوخته
گلشن دل بی حضورت چون کویرستان ولی
باغ هستی در فراقت برگ و بارش سوخته
سايه ساری نیـست غیر از دود آه تشـنگان
کربلا و کــوفه نخل بی شمـــارش سـوخته
کشــــته ی دارالامـــــاره یا شـهــــــید کـــــــربلا
هرچه گویم از گلاب وگل عـذارش سوخته
پیکر بی سـر میان کوچـــــه هـای بی کسی
از شــرار کـــــینه ها گــــرد و غـبارش سوخته
بود «یاسر» شـــبنم اشکش مـدام آئينه دار
در میـــان شعله ها آئيــــنه دارش ســـوخـته
شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#مباهله
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
ایــن پنـــج نور، علت زیـــبای خلقتنـد
اسرار پنج حرفِ شریف «کــرامت»ند
ایــن خــــانـواده ، اشـــرف اولاد آدمند
آنان طبـیب درد طبــیبــان عـــالمـند
این پنج تن،خلاصهی احساس خالقند
انـــدازه دل هـمـــهی خـلق ، عاشــقـند
خـــاکی شدند تا ره افـــلاک وا کــنند
«آنان که خـاک را به نظرکیـمیا کنند»
زیباترین سـپاه به مـیدان رسیده بود
نام ابوتـراب به نجـــران رســـــیـده بود
آنان که لاف، پیـش شـه لافتــی زدند
تاچشمشان به هیبتش افتاد،جازدند
یک اخم مرتضـی علی و خـتم غائـــله
اینگونه شـد خـلاصهی روز #مباهـــله
شعر:قاسم صرافان
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#مباهله
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
کــس را نـبود و نیــــست ، تــــــوانِ مقـابله
تا مرتضـــاســـــت یک طــــــرفِ ایـن معادله
نصرانیان و صومعــــــه لــــرزند یک به یک
تا نام مرتــضاســـــت میــــان مباهـــــله
تصــــــــریحِ نَـــصِّ"انفســــــــنا" داد می زند
مابیـــــن مصطفی و علی نیســـــت فاصله
در بدر و خــــــیبر و اُحــــــــد و لیله المبیت
دستِ علیست در همــــــه جا ختـــم غائله
دنــــــــــیا پُر از کــــــتاب شود هم نمی شود
پیـــــش خطی ز خطــــبه ی او ، غیرِ باطله
از او ســوال کردن ما ، محضِ گفتگوست
ورنـــــه جــــــــــواب را بدهد قبلِ مســــــــئله
دست خداست دستِ علی ،ما گرفته ایم
آری ز دســـــت هایِ یدُاللهی اش صــــــله
کار خداسـت مدح علی ،کارِ خلق نیست
عاجــــــــز بُوَد ز فهــــمِ مقامش ، مُخیَّلِـــــه
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از آموزش عروض و قافیه و...
#منظومهی_اجمالی_عروض
ایکه خواهی در سخن گویا شوی
شاعری ، شوریده و شیدا شوی
باید آموزی : (فنون وزن) را
که بوَد بسیار ، در آن نکته ها
(وزن) اگر چه ابتدای شاعریست
گوش کن اکنون که گویم (وزن) چیست؟
شش (مُصوّت) هست (کوتاه و بلند)
گر بدانی چیست ، گردی سربلند
( اَ ) ـ ( اِ ) ـ ( اُ ) با هم همه کوتاه هست
( آ ) و (ایـ) و (او) ، بلند و دلکش است
سه (هجا) داریم (کوتاه) و (بلند)
وآن دگر باشد (کشیده) چون کمند
چون (کشیده) ، قابل (تقطیع) نیست!
بگذر از آن تا (هجا) دانی که چیست؟
هر صدایی که رسد بر گوش ما
هست در (تقطیع) ، عنوان هجا
چون (هجاها) را (نمادی) نیز هست
این (ــ) بلند و این یکی (U) کوتاه است
(من) بلند و (ما) بلند و (او) بلند
(بِه) وُ (کِه) کوتاه ، در یادت ببند
تا بدانی (وزن) این اشعار چیست؟
(رکن) آن ، در زیر شعر مولویست
"هرکسی از ظنّ خود شد یار من"
فاعلاتن ، فاعلاتن ، فاعلن
هست وزن (مثنوی) این (رکن) ها
که بوَد (معیار سنجش) ، نزد ما
نام (اوزان عروضی) ، (بحر) هست
که از آنها هرچهات گویم کم است
نام (بحر) مثنوی ، باشد (رَمَل)
که بوَد شیرینتر از قند و عسل
هست ارکانش (مُسدّس) در (شمار)
(رکن آخر) هست ، (محذوف و قصار)
هست (ده بحر) دگر بشنو چه هست؟
که به راحت ، میتوان آری به دست
(مُجتَث) است و (مُنسَرح) وآنگه (خفیف)
هم (بسیط) و هم (سریع) است ای ظریف
هم (تقارب) ، هم (مضارع) ، هم (هَزَج)
هم (رَجَز) هم (مُقتضب) شد رج به رج
(رکن اوزان) نیز باشد در (شمار)
مختلف؛ آن را به گوش جان سپار
هم (مُسَدّس) هم (مُثَمّن) نیز هست
که (زحافاتش) ، ملال انگیز هست
🔲
بعد از اینها ، (اختیار شاعری) است
گر چه گاهی (اضطرار شاعری) است
(آخر مصرع) ، چه (کوتاه) و (بلند)
یا (کشیده) ، آن (هجا) گردد (بلند)
(قافیه) ، تکرار اگر شد ناگزیر
بگذر از تقصیر عذرم ای خبیر
خوانش اشعار را باید درست
اینک آموزید ، از بیت نخست
گاه باید خواند با (تخفیف) نیز
آنچه میباشد (مشدّد) ای عزیز
گاه هم (طبق ضرورت) ، در بیان
خوانده میگردد (مشدّد) ، واژگان
گاه حرف ساکن (ت) مثلِ (چیست)
میشود (ساقط) که گویی هیچ نیست
همچنین (دو) (ساکن) از بعدِ (بلند)
گاه (یک) (ساقط) شود بیچون و چند
میتوان بینی درین مصرع عیان
(کارد) را که گشته ساقط (دال) آن
یا شود (ادغام) ، بعضی واژگان
در تلفظ میشود (در آن) ، (دران)
یا که (خواهر) ، وقت (تقطیع) کلام
طِبق خوانش هست (خاهر) والسلام
اولین رکن (فعلاتن) ، توان ،
(فاعلاتن) گردد ای آرام جان!
طِبق (ضرباهنگ) خاص شعر ها
میشود (تقطیع) هر گونه (هجا)
حرف (نون ساکنه) ، بعد از (بلند)
خارج از (تقطیع) هست ای هوشمند
مثل (جان) و (این) و (آن) و هرچه هست
جمله از (تقطیع) شعری ، (ساقط) است
هست (تسکین)، قاعده که میتوان
(دو هجا) که هست (کوته) همزمان
(دو هجا) را (یک هجا) اِعمال کرد
تا که (دو کوتاه) ، گردد (یک بلند)
(قلب) ، یعنی : (جا به جایی هجا)
که بوَد مخصوص بعضی (رکن ها)
که شود : (مُفتعلن) ، (مفاعلن)
یا شود : (مفاعلن) ، (مفتعَلن)
بعد از آن ، (اِشباع) باشد در زبان
که به شدّت میشود (کوته) ، بیان
مثل حرف (به) ، که بیشک در هجا
هست (کوته) ، دان (بلند)ش مثل (با)
وآن دگر (ابدال) ، نوعی دیگر است
در خصوص ِ (سه هجای) آخر است
که (فَعَلُن) ، میشود (فع لُن) ، عزیز
بیش ازین با خود مکن جنگ و ستیز
زآنکه هرچه بوده لازم ، گفتهام
گوهر (بحر عروضی) ، سفتهام
تا همینجا را اگر خوانی به جِدّ
میشوی در شعرگویی ، مستعد
وزن را (ساقی) به نظم ساده گفت
غنچه ی (وزن عروضی) را شکفت
گر که هستی طالب شعر وزین
باش ازین خرمن به همت، خوشهچین
سید محمدرضا شمس (ساقی)
✅ کانال آموزش عروض، قافیه و...
https://eitaa.com/arozghafie
روابط عمومی کانال آموزش عروض
ابوالفضل عامری