─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_در_رثای_امام_حسن_مجتبی_ع
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
((ز داغ تو _من پریشانم
حسن جانم _ای حسن جانم))
از این ماتم فغان دارم
شــرر در دل نهــان دارم
ز انــــدوهت نشان دارم
دو چشم از غم خون فشان دارم
به جــــــان آتش بی کــــــران دارم
((چکد آتش از گریبانم
حسن جانم_ ای حسن جانم))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ز خصم دین چهــــــا دیدی
گل ماتـــــــــم ز غــم چیدی
تو مهتـــــابی تو خورشیدی
بجز در غــم ها نتابیدی
بجز خون از دل نباریدی
((ازین غم خون گشته چشمانم
حسن جانم _ای حسن جانم))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
گل زهـــــــرا گل یاسـیــن
شـــدی پرپر ز زهر کین
لبت گلگون دلت خونین
چه کـــــــرده با قلب تو گلچین
که شـــد دل از داغ تو غمگین
((ببین از غم غرق توفانم
حسن جانم _ای حسن جانم))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر: حاج محمود تاری "یاسر"
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
406.4K
((ز داغ تو _من پریشانم
حسن جانم _ای حسن جانم))
#اجرا_استاد_تاری
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═─
هدایت شده از کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
به نام خدا
#مخمس_ترکیب
#روضه_پایان_صفر
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
روح ختم المرسلین آهنگِ هجرت کرد و رفت
توصیـه بر حرمت قرآن و عترت کرد و رفت
برحرم هردم نگاه از روی حسرت کرد و رفت
تا دَمِ آخر ، اشاره بر ولایـت کرد و رفت
با اشـاره از غـدیر خُم حکایت کرد و رفت
حرمت قرآن و عتــرت بعــدِ پیغمبــر شکست
قلب زهــرا از دو دست بســتهٔ حیدر شکست
عالم امکــان برای حضرت طاها گریست
چشم پاک مصطفی بر غربت مولاگریست
آتشِ در را تصور کرد و با زهــرا گریست
یاد داغ مجـتبـی با زینـب کبــرا گریست
لحظهٔ آخــر بیاد ظهــر عاشـورا گریست
دید زهــرا پشت در بابا صدایش می زند
نالهٔ زهــرا دلــش را سـخت آتش می زند
از هجوم شعله های فتنه،یک در سوخته
پشت آن در سینـهٔ سـوزان مادر سوخته
آیـه هـــای کوثـــر قرآنِ حیــــدر سوخته
داغ بابا دیده ، پشـت در مکـــرر سوخته
آسمـــان از غــــربت آل پیمبـــــر سوخته
اصل ایثارودفاع ازحق بنام فاطمه است
رمز اثبات ولایت در قیام فاطمه است
ناگهان درکوچه ای باریک طوفان درگرفت
دست نامردی به روی صورت مادر گرفت
هـالهٔ نیلـی تمــام یــاس را در بر گرفت
آسمان شد تیره،نور ازچشم مادرپر گرفت
چشمهـای مجتبـی با اشـکهــای تر گرفت
غـربت کوی بنی هاشم حسـن را پیر کرد
قلب او را اینچنین از زندگانی سیر کرد
ای کریم بن کریم ای سفــره دار محتــرم
ما گداییم و شمـا سلـــطان و آقــای کرم
پرچم سبزت همیشه سـایه دارد بر سرم
تا ابد با عشـق می مانیم پای این عَـلَـم
جان به قربان کریمی که ندارد یک حرم
گنبد وگلدسته می سازیم باصحن و سرا
می شــود راه بقیــع ، آزاد مثـــل کــربلا
در کرامت ، خوان تو گستـرده گویا از ازل
خوی زیبا ، روی زیبای تو شد ضرب المثل
شـد پیـام صـبر تو حَـیِّ عَلـیٰ خَیرِ العَمَـل
در شجـاعت قاسمت شد وارث شیـر جمل
یادگارت مرگ را نوشیـد اَحلـیٰ مِنْ عسل
کربلا شد جای تو، قاسم ، هوادار حسین
یادگـار دیگرت شــد آخـرین یار حسین
بودی عمـری بین مردم ظاهراً ، اما غریب
در میـان لشکــرت بی یاور و تنهـا ، غریب
پای منبر در هجـوم طعنـــهٔ اعــدا ، غریب
زندگــی کردی کنـار همسـرت حتی غریب
آه ای تنهــاترین ســردار در دنیـا ، غریب
غربت وتنهایی ات ما را پریشان کرده است
جمـع ما را زائر شـاه خراسان کرده است
حضرت شمس الشموس!آیا پناهم می دهی؟
در حریم وآستان خویش راهم می دهی؟
سرفرودم،لحظه ای اذن نگاهم می دهی؟
نامه ای ، خط امانی ، بر گناهم می دهی؟
یا امیــن الله ! اذنِ بـارگاهـم می دهی ؟
دلخوشم وقتی خودت اینگونه دعوت میکنی
آهـوی گم کرده راهی را ضمـانت میکنی
آخـر ماه صفــر کــردی چرا عــزم سفــر ؟
تا عبــا بر ســر کشیدی زندگی آمد به سـر
شد اباصـلت از عبا و حال و روزت باخبر
سوختــی در حجــرهٔ تنهـایی از سوز جگر
داغ تو بر جـان اِنس و جان عالـم زد شَرَر
روضه میخواندی به یادغربت جد غریب
ناله می زد همصـدا با ناله ات ابن شبیب
لحظـهٔ آخـر جـوادت بر سـرِ بالیــن رسید
با حضورش روح تازه بر دل وجانت دمید
تا تو را لب تشنه و تنها میان حجـره دید
سوخت بالای سرت با ناله آه از دل کشید
رفتنت را دیدو با بی صبری ازتو دل برید
بـود اگـر اینــجا سـرِ بابا به زانـوی پسـر
کربـلا ، رأس پسـر بــوده به زانوی پدر
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
رقیه سعیدی (ڪیمیا)
۱۴۰۱/۷/۲
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_روضه
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
نشستم گوشهای از سفرهی همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفتهایت
حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت
دهان وا میکند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ خاتم پیغمبران واشد به تحسینت
تو دینِ تازهای آوردهای از دیدِ این مردم
که با یک گُـل، کنیزی میشود آزاد در دینت
معزالمومنین خواندن، مذل المومنین گفتن
اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت
برای تو چه فرقی دارد ای «والتین و الزیتون»
که میچینند مضمون آسمانها از مضامینت
بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمیگشتند
خدا واداشت جبرائیلهایش را به تمکینت
بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید
که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت
بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت
خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت
تو را پایین کشیدند از سر منبر که میگفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمیآورد پایینت
درون خانه هم محرم نمیبینی تحمل کن
که میخواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت
تو غمهای بزرگی در میان کوچهها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت
سر راهت میآمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت
برای جاریِ اشکت سراغ چاره میگردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت
به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد
چه میشد مثل مادر نیمهی شب بود تدفینت
صدایت میزند اینک یتیمت از دل خیمه
که او را راهی میدان کنی با دست آمینت
هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت
کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکینت
دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفره همواره رنگینت»
شعر: سیدحمیدرضا برقعی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_روضه
#پیامبر_ص
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
خاتم الانبیا رسول خدا
که جهانش هزار بار فدا
کـرد اعـلام بـر سر منبر
به خلایق ز اصـغر و اکبر
که من ای مسلمینِ نیک خصال
دیدم آزارها به بیست و سه سال
کردهام روز و شب حمایتتان
سنگ خوردم پی هدایتتان
ساحرم خواندهاید و جادوگر
بـر سـرم ریختیـد خاکستر
گـاه کـردید سنـگ بـارانم
گـه شکستید درِّ دنـدانم
مثل مـن از منافق و کفار
هیـچ پیغمبری نـدید آزار
حال چون میروم از این دنیا
اجر و مزدی نخواستم ز شما
جـز کـه بـا عتـرتم مودّتتان
حرمت و طاعـت و محبتتان
دو امـانت مـراست بین شما
طاعت از این دو هست، دین شما
ایـن دو از امـر داورِ منّـان
یکی عترت بوَد، یکی قرآن
این دو با هم چو این دو انگشتند
تـا ابـد متصل به یک مشتند
کافر است آن کسی که در اقرار
یـکی از این دو را کند انکار
چون محمّد ز دار دنیا رفت
روح او در بهشت اعلا رفت
جمـع گشتند امـت اسـلام
تا به زهرا دهند یک انعـام
رو سوی بیت کبریا کردند
جـای گل، بار هیزم آوردند
گلشـان شعلـههای آذر بود
حـرمتِ دختـرِ پیمبر بـود
دختر وحی را به خانه زدند
بـر تــن وحی تازیانه زدند
اولیـن اجـر مصطفی این بود
حمله بـر بیت آل یاسین بود
اجـر دوم نـصیب مـولا شد
کشتـه در صبحِ شامِ احیا شد
آنکه عمری چو شمع میشد آب
رُخش از خون سر گرفت خضاب
فـرق بشْکسته و دل صد چاک
مثـل زهرا شبانه رفت به خاک
اجـر سـوم رسیـد بـر حسنش
تیربـاران شـد از جفـا بـدنش
اجر چارم بسی فراتر بود
نیزه و تیر و تیغ و خنجر بود
دست ظلم و عناد بگشادند
اجرها بر حسین او دادند
حمله بر جسم پاک او کردند
نیزه در سینه اش فرو کردند
تیر مسموم خصم او را کشت
سر به دل برد و شد برون از پشت
آب ها بود مهر مادر او
تشنه لب شد بریده حنجر او
تن او ماند در دل غربت
سر او شد جدا به ده ضربت
گلچین و تلفیقی از دو مثنوی استاد غلامرضا سازگار
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
این حسن کیست که عالم همه خُمخانهی اوست
هرچه مِی در دو جهان است به پیمانهی اوست
در جهان حُسنی اگر هست، به یُمن حسن است
در صفا صلحی اگر هست، به شکرانهی اوست
این حسن کیست که دربان حریمش عشق است
عقل با واسطه مسکین در خانهی اوست
عقل و تدبیر به هنگامهی او مجنونند
عشق وقتش برسد عاقل و فرزانهی اوست
این حسن کیست که جبریل امین سوخته بال
میپرد گِرد در و بامش و پروانهی اوست
بخشش و فضل و کرامت یکی از اوصافش
عدل و انصاف از اوصاف جداگانهی اوست
این حسن کیست که آقای جوانان بهشت
هم خود اوست و هم دلبر جانانهی اوست
این حسن کیست که آن نوگل شمشیر به دست
کز عسل آمده شیرینتر، دُردانهی اوست
این حسن کیست که با صلح به جنگ آمده است
این حسن کیست که این شیوهی رندانهی اوست
"این حسین کیست" کمی مشکل وزنی دارد!
این حسن کیست که عالم همه دیوانهی اوست
شعر: مهدی جهاندار
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─