eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
781 ویدیو
83 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شمس (ساقی)
(روز جانبازان عزتمند و غیور مبارک) روز جــانبــاز است، میلاد اباالفضل علی آنکه مـاهِ عــالـم آرا شد ز رویـش منجلی بر شما بادا مبارک ای سلحشوران عشق! روز جـانبـازان و میـلاد ِ ابـاالفضـل علی. سید محمدرضا شمس (ساقی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السّلامُ عَلیكَ یا اباالفضل العباس ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (مسمط) باد نوروزی، ز طرْف لاله‌‌زار آید همی وز گلستان نغمه‌ی نغز هزار آید همی گویی از شهرِ شتا ، پیک بهار آید همی مژده‌ی دیدار ، از مشکوی یار آید همی طبع من در این‌چنین وقتی به‌کار آید همی تا سُرایم وصف روح افزای آن فرخنده یار باغ فردوس‌است گويی كوه و صحرا و دمن هر طرف روييده اندر گلسِتان سرو و سمن سوسن و سيسنبر و نسرين و ياس و ياسمن عندليبان نغمه‌‌خوان در دشت و گلزار و چمن عاشقان را رفته صبر و تاب، از تن همچو من كز فراق دوست نبوَد در وجود من قرار لشكر اسپند و دی، از عرصه‌ی ميدان گريخت شهسوار فرودين ، شيرازه‌اش از هم گسيخت شاهد وصل آمد و با عقل ، طرح عشق ريخت باده‌ی پيروزی‌ام ، در ساغر ايام ريخت مُشک عزت بر سرم بر نظم اين اشعار بيخت گفت : بر گو مِدحت پور ولی نامدار آنكه بوفضل است زيبا كنيه‌‌ی جانپرورش آنكه اندر فضل ، صد جبريل نبوَد همپرش آنكه در جود و سخا حاتم، گدايی بر درش آنكه در تقوا بُوَد سلمان ، كهينه چاكرش آنكه چون ام‌‌ّالبنين ، باشد مهينه مادرش آنكه باشد پور سلطانِ سرير اقتدار چارم شعبان، جهان روشن شد از مولود او مُلک دين ، آباد شد از مقدم مسعود او شد زمين رشک برين از فضل و بذل و جود او حمد بی حد گفت حيدر در برِ معبود او زآنكه تابان كرد بر عالم ، رخ محمود او مكتب اسلام را افزوده بَر مجد و وقار شد مَه برج بنی‌هاشم فروغ چرخ دين كشتی بحر هدايت ، پيشتاز صالحين افسر عالی ‌مقام ارتش شرع مبين رهبر دانشور دين ، پور مير مؤمنين آنكه فضل و علم گيتی بودش اندر آستين ميوه‌ی قلب رسول و نور چشم هشت و چار مظهر لطف و صفا و مخزن مهر و وفا مخزن مهر و وفا ، فرماندهِ جيش هدا جيش ارباب هدا را پيشوای و مقتدا مقتدای اوليا و راهدار انبيا انبيا را غير خاتم ، رهنما و پيشوا پيشوای اتقيا ، عبد سليم كردگار بهر استقرار دين شد ياور و يار حسين در صف هيجا شدی از جان علمدار حسين لحظه‌‌ای غافل نشد از ماه رخسار حسين بود در هر وقعه‌ی جانسوز غمخوار حسين هيچكس چون او نشد يار فداكار حسين هيچكس چون او نكرده در رهش جان را نثار باغ دين را آبياری كرد ، با خون جگر تا نهال دين حق از همّتش شد بارور جانفشانی كرد در بستان دين همچون پدر زآن پدر ، بايد به بار آيد چنين رعنا پسر باغ دين را بايد این‌سان حاصل و این‌سان ثمر گلشن دين را سزد چون پور حيدر ، آبيار خُلق او خُلق علی و خوی او خوی علی در بيان ِ حكم حق ، لعل سخنگوی علی در صداقت ، پيرو دستور نيكوی علی در شجاعت ، همتراز و همترازوی علی نيروی بازوی او نيروی بازوی علی ماحصل زآن شمس دين این‌سان قمر شد آشكار (شمس قم) شد مكتسب از نور آن ماه عرب گرچه مَه ، از پرتوِ خورشيد باشد مكتسب شوكت دين را كمال و فضل او باشد سبب زآنكه در علم و ادب زآن شاه دين دارد نسب كيميای فضل آن شَه ، خاک را سازد ذهب داروی مهرش ، شفای دردمندان نزار شادروان سيد عليرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یٰا بٰابُ‌الحَـوائـج) ا࿐❈❁࿐✿࿐❈❁࿐ا (اسطوره ی عشق) ادب را بـرتـریــن آواست عبـــاس وفــا را واژه و معنــاست عبـــاس بـوَد اُسطــوره ی عشـق و مَحبـّـت نمـــاد حضـرت مــولاست عبـــاس سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ السلام علیک یا اباالفضل العباس ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁🌼❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ماه فــــرو مانـده از جمـــالِ اباالفضل دیده چو رخســارِ بی مثــالِ اباالفضل رُخ  نگشــود آفتاب ، تا که درخشیــد جلوه ای از هیئـت و جــلال اباالفضل قـدّ فلک شـد از آن خمیده که دیدست مــاه ترین  اَبــرویِ  هـــلال  اباالفضل سَــرو ترین سَــرو، هـمچنان نرسیدست در قـــد و قامت ، به اعتــدال اباالفضل داده  به او مادرش چــو  شیـــرِ ادب را با  ادب  آرایه شـــد ، خِصــال اباالفضل فرصــت سبـزی ، قلم ، گرفته ،  بگوید از ادب و دســـتِ با  کمـــال اباالفضل کلـکِ خیــالم  هــوایِ  علقـمـــه دارد بُــرد  مـــرا  باز  در خیـــال اباالفضل باز  به  تصــویر می کشیــــد خیــالم جلـــــوه ای از غیـــرتِ زلال اباالفضل غیرت او را ، فرات ، خوب ، سُرودست دشت ، عیان گفته ، وصفِ حال اباالفضل ریخت به هم از همان دَمی که به هم ریخت حالِ حسیـــن از غــم و مَـــلال اباالفضل واژه به واژه غزل شد اشک و فرو ریخت مَشک ، خجــل گشــت در قبـــال اباالفضل زمزمـــه خوانـیِ آب ، روضـــهٔ مَشک است خوانده شد از آن زمان به حــال اباالفضل تا به ابد چشمــه سار و منبــع نور است مــــاهِ جهــانتــابِ بــی زوال  اباالفضل هســـت ، مــدال وفــا به گردن عبـــاس نام حسیــن اســت بر مـِـدال  اباالفضل ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁🌼❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعار در ایتا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(ع) کیست آیا بر زمین ماه است این افتاده دست ؟ یا همان اصل ید الله است این افتاده دست "فوق ایدیهم" به والله است این افتاده دست قاسمِ میراث این راه است این افتاده دست این علم را بیشتر این دست بالا می برد تشنگان عشق را دریا به دریا می برد علقمه در خویش می پیچد که ناکام است از او آب در تاب و تب است از او بگیرد آبرو آه این ماه از چه رو می گیرد از خورشید رو با برادر زاده ها دارد چه عشقی این عمو یک نفر انگار اینجا عطر یاس آورده است مادری گل را به منظور سپاس آورده است یک " احامی ابدا عن دینی" اش تضمین کند آنچه شعر و شاعری در درگه آیین کند نیمه ی مصراع او تکمیل عمر دین کند کاسه ی با نقش دستش شعر را شیرین کند نقش یاس و آب در پرونده عباس چیست ؟ آنکه آرد روز محشر دست از عباس کیست؟ دست روی دست مادر ها قیامت می کند دست می گیرد نبی ختم رسالت می کند دستِ بسته* زیر خاک اعلام بیعت می کند سوره فتح* اینچنین ابراز نصرت می کند عاقبت" انا فتحنا" ارز رایج می شود نوبت پیروزی باب الحوائج می شود یک نفر نه ، ملتی در مکتب عباس هاست هم سپهدار است هم در قله احساس هاست اینکه سر بر دامن پاک نژاد یاس هاست یعنی اینکه خاص تر از خاص تر از خاص هاست شرم دارد از سکینه سینه ی احساسی اش علقمه انباشته از عطر های یاسی اش دست روزی می شود فریاد از بغدادها سر دهد از شامگاه شام هم فریادها مانده اند از درس او والاترین استادها ناز شستش خوب بست از پشت ، دست رادها هر که از دریای او نوشد کمی ، قاسم شود تا یکی از یاوران مهدی قائم شود زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
🍁🌹ای اهل حرم🌹🍁 ای اهل حرم میر وعلمدار رسیده صد مژده طبیب دل بیمار رسیده بر خسرو خوبان دوعالم ز ره عشق سقا وعلمدار ومدد کار رسیده طالع شده ماهی که زند طعنه به خورشید نوریست، که از مشرق انوار رسیده هر دیده که افتاد بر آن طلعت زیبا گفتا که بحق جلوه ی دادار رسیده در آینه اش روی علی هست هویدا گویا که علی باز به تکرار رسیده دریای خروشنده ی فضل است وکرامات از بحر ادب گوهر شهوار رسیده گردیده معطر همه عالم ز قدومش عطری که صفا داده به گلزار رسیده هم مظهر غیرت بوَد و هم ادب و شرم الگوی وفاداری و ایثار رسیده اخلاص و ادب قطره ای از وصف مقامش بر هاشمیان ماه شب تار رسیده دستان یداللهی او حامی دین است انکس که بوَد محرم اسرار رسیده دلگرمی زینب بوَد و یار حسینش عباس علی ، سید و سالار رسیده ابیات شقایق نَمی از بحر کمالش در وصف رُخش واژه ، به اقرار رسیده شاعر: حمید رضازاده ( شقایق) کرمان سوم شعبان ۱۴۴۲ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط، حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا قَمَرِ بَنی هٰاشِم» (ماهِ بنی هاشم) بوَد روشنگر بزم جهان ، ماهِ بنی هاشم فروزان‌تر ز ماهِ آسمان ، ماهِ بنی هاشم نه تنها بزم عالم را کند رخشان رخ ماهش که روشن کرده ماهِ آسمان، ماهِ بنی هاشم بوَد عبّاس ، نام و کنیه‌اش باشد ابوفاضل اباالفضل است در عِلم و بیان، ماهِ بنی هاشم پدر، حیدر، برادر چون حسین، امّ البنین مادر سزد هاشم ببالد بر چنان ماهِ بنی هاشم بنی هاشم نجوم دین و شمس الدین حسین امّا درآن منظومه ـ عبّاس جوان، ماهِ بنی هاشم مَه از خورشید کسب نور می‌باید کند آری ز مولایش علی دارد نشان، ماهِ بنی هاشم فضیلت، معرفت، عزت، شهامت، حریّت، همت به دانشگاه دین داد امتحان، ماهِ بنی هاشم به جانبازی بسی فخریه بودش ورنه در خویشی ز شمرش بود سرخطّ امان، ماهِ بنی هاشم فتوّت بین که بهر کودکان تشنه کام شَه ننوشید آب از آن شطّ روان، ماهِ بنی هاشم جهانِ جان بُد و جانِ جهان کز راهِ جانبازی به راهِ عشقِ جانان داد جان، ماهِ بنی هاشم حسینش بود جانان و بدادش جان چو جانانه که در جان باختن شد شادمان، ماهِ بنی هاشم نباشد معرفت در مدح آن مَه (شمس قمّی) را که روشن کرد طبعش ناگهان، ماه ِ بنی هاشم شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(السلامُ عَلَیكَ يا عَلی بِن الحُسَيِن السَجّاد) ا࿐❈❁❈❁࿐✿࿐❈❁❈❁࿐ا "بهـــاری دیگـــر" شـب میـــلاد زيــن العــابــديــن است ز لطـف حضرت جـــان آفــريــن است گلـی روييــده در بســتان احمـد (ص) کــه رشـکِ گــل‌عِـــذاران زميــن است ز مــاهِ طـلعـتـش ، بنگـــر کــه امشـب زمين روشن‌تـر از عـرش بــريـن است مَهــی رخشــان‌‌تــر از مــاه سمـــاوات که مـاه از ماهِ رويش شرمگيـن است بخـــوان بلبـــل! بهــــاری ديگـــر آمـد زمسـتان گرچـه مـا را در كميـن است بـــزن مطـــرب! بــه آهنــگِ حجـــازت كه غم عمری‌ست با ما همنشين است بـــزن بــر دف ، نمـــا اعجـــاز امشـب که نـای و نغمه‌‌ات سِحـرآفـریـن است بـــزن پــا بر زميــن امشب كـه گیــتی مصفـــــا از يســار و از يـمـیـــن است چه خـوش تــابیـــده‌ای مــاه چهــارم! که انــوار سجــودت بــر جبــین است ولایــت پــایــدار از هســتی تــوســت ولایــت بـرتـریـن حصن حصـین است الا (ساقی) قــدح ‌نـوشـم کـن امشـب که میـــلاد امــام الســاجــديــن است مبـــارک بــاشـد ایــن مــولــود فـــرّخ که شـادی‌‌بخش دل‌هـای حـزیـن است سيد محمدرضا شمس (ساقی) 1378 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(دانایی) ای دل به راه جهل منه پا را زایل مساز ، فکر مصفّا را دانش بجو که از اثر دانش قدر و بهاست مردم دانا را دانشوران ، هماره توانایند پیروزی اَست خلق توانا را دانا به هرچه می‌نگرد خواند آیات فضل ِ خالق یکتا را دانا نمی‌کند به عبث سودا پاره گلیم و پرده‌ی دیبا را دانا نمی‌دهد گهر و گیرد پاداش آن حَجاره‌ی خارا را دانا به یُمن علم ، نماید حل از مشکلات خویش معمّا را آن را که هست مشعل دانایی روشن بر اوست پرده‌ی ظَلما را دانشوران ز فضل و هنر باشند قائم مقام ، ساحت غَبرا را گیرد بشر ، ز قدرت دانایی بر اوج چرخ، منزل و مأوا را دانا ز راه علم ، همی بیند شئِ عُجابِ سُفلی و علیا را دانشور از ثریٰ زاثر بینش آرد به عقد ، عِقد ثریا را نادانی اَست موجب هر لغزش نادان به جان خَرَد غم دنیا را نادان کجا حقیقت دین فهمد اسلام یا که مذهب بودا را؟ با سامری ز جهل یکی داند اعجاز موسیٖ و ید بیضا را زیبا و زشت را ندهد تشخیص آنکو نخوانده زشتی و زیبا را از هم تفاوتی ، نتواند داد صیّادِ جهل، پشّه و عنقا را نادان چه‌سان تمیز دهد از جهل از کعبه ، فرق دیر و کلیسا را؟ نادان نمی‌دهد به جهان تمییز فرق سفال و لؤلؤ لالا را نادان ز جهل خود نتوان فهمید خسران و سود حنظل و خرما را آن کس که بی تمیز بوَد هرگز نتوان شناخت پستی و بالا را آن‌کس که هست فاقد دانایی داند قرینه ، قطره و دریا را نادان چو کور فاقد بینایی‌ست کی می‌دهد تمیز ، الف و با را؟ نادان ز کور هم ، بوَد اعماتر روشندلی‌ست اعمی ِ دانا را آن را که نیست بینش و دانایی زآن برتری‌ست دیده‌ی اعما را داند برابر ، آن که بوَد جاهل سنگ سیاه و درّه‌ی بیضا را چون فرصت‌است وقت غنیمت دان گر که تو را ست همّت و یارا را زین عمر می‌توان که بری بهره دانی ز خَلق ِ خود اگر امّا را یغماگر است گرگِ اجل زنهار با گلّه باشدش ، سر یغما را امروز سعی خود منما باطل خواهی اگر سعادت فردا را خورشید فیض اگر طلبی ای دل کمتر مباش! همّت حربا را گر خود شدی به طالع خود بدخواه از کس مکن گلایه و شکوا را نبوَد به قدر ذرّه ، قضای حق خواهان درد و رنج تو و ما را ایزد نموده حافظِ کِرمی پَست در قعر بحر ، صخره‌ی صمّا را چون اختیار در کف ما باشد از سعی خود بجوی ، تمنا را هستی مریض و بی‌مدد دارو ممکن مدان عِلاج و مُداوا را بنیان فکن هَریمن شهوت را کن طرد ، دیو نفس هیولا را با نیزه‌ی شکسته، چه‌سان داری؟ دعوی جنگ و عرصه‌ی هیجا را دکّان بی متاع ، نمودی باز دعوی کنی به سفسطه سودا را مزد قبال سعی و عمل ، بخشند خلد و قصور و سدره و طوبا را آنکو قرین رنج بوَد یک‌چند آخر بیافت ، گنج ِ مهیّا را نایل به روز وصل شود آنکو بیند فراق ِ یک شب یلدا را با جِدّ و جهد کسب توانی کرد جاه و جلال خسرو و دارا را آوخ که جمله فاقد تقواییم پوشیده‌ایم جامه‌ی تقوا را نادان صِرف و گمره هر راهیم داده به خلق، حکمت و فتوا را با ما کسی به فکر مدارا نیست کز دست داه‌ایم ، مدارا را خواهی اگر سعادت جاویدان بنیوش این نمونه سخن‌ها را بیهوده طی مکن گهر عمرت از کف مده ، نیامده فردا را (ساقی) بیان شعر تو خود کافی‌ست با یک اشاره ، مردم دنیا را سيد محمدرضا شمس (ساقی) 1394/11/20 https://eitaa.com/arozghafie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(کویر مشدد) با نغمه‌های پر شده در گوش‌ات... دل بسته‌ام به آنچه نشاید من از قصه‌های زندگی با تو... گفتم هرآنچه را که نباید من دیوانه‌وار عاشق دنیاییم... غافل ز بی‌ثباتی خوشبختی بخت سعید ، سوده شده بر تو... نحسی زندگانی بی‌حد من بذری ز عشق زیر قدم‌هایت... پاشیدم و به وقت درو دیدم گل‌میوه‌های چیده ، از آن تو... اما کسی که هیچ بچیند من آری! تو آن اقاقی جاویدی... سرسخت و استواری و پابرجا ترجیعی از اقامه‌ی باران، تو... ترکیبی از کویر مشدّد من سرگشته در حوالی نومیدی... آواره از تزلزل جان‌فرسا شیرازه‌بند دفتر عرفان، تو... صدپاره برگه‌های مُردّد من در بیکران آینه ، می‌بینم... تصویری از تجسم باورها سرخی دلبرانه ، از آن تو... زردی غم‌فزای زبانزد من جاری آبشار بهارانی... مرداب کوچکم که ندارد جان بالا بلند زلف چلیپا تو... در خود تنیده زلف مجعّد من در کوچه‌سار ظلمت تنهایی... در این خزان مبهمِ جان‌فرسا لبریز ، از نشاط بهاران، تو... آکنده از مصائب ممتد من در انحنای آمد و رفتن‌ها... در پیچ و تاب بغض گره خورده خالی شدی ز گفتن و ، آزادی... درمانده و اسیر چه گوید من یک پرسش بدون جوابم که... حیران میان این همه اضدادم رَستم ز قید آنچه که می‌دانی... هستم اگرچه نیز مقیّد من مستأصلم میان دوراهی‌ها... در بین این سپید و سیاهی‌ها تو گشته‌ای رها ز تباهی‌ها... وامانده‌ای که داده ز غم رد من سر می‌رسد اجل ز فراسوها... ناخوانده ـ ناگهانی و ناهنگام آسوده از گذاره‌ی گردون، تو... درمانده‌ی نباید و باید من ماییم و برزخ و غم بعد از آن... تا روز حشر شیهه کشد بر ما سرمست جام (ساقی) محشر تو... آنکس که از خمار برنجد من . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1391 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
آنکس که هست پیرو پندار اهل‌بیت باشد تمام عمر ، گرفتار اهل‌بیت جز راه اهل‌بیت نپوید به هیچ وجه دوزد فقط نگاه ، به رفتار اهل‌بیت بی اعتنا بوَد به متاع جهان دون از جان و دل چو هست خریدار اهل‌بیت کالای زندگی‌ست به چشمش بدون ارج وقتی که رفته ا‌ست به بازار اهل‌بیت تکیه نمی‌کند به کسی در تمام عمر چون تکیه کرده است به دیوار اهل‌بیت سرمشق زندگی‌ست برای جهانیان پندار نیک و خصلت و گفتار اهل‌بیت دارد بس افتخار به نزد فرشتگان هر کو که گشت خادم دربار اهل‌بیت آنکو که بست دل بجز ایشان به هر جهت گویی که کرده در عمل انکار اهل‌بیت هرجا که نیست عدل و مساوات و همدلی بی‌شک بوَد مخالفِ معیار اهل‌بیت حتی اگر که دم زند از شرع و دین حق اما نبرده راه ، به پندار اهل‌بیت اُف بر کسی که راهِ ریا کرده اختیار دم می‌زند ولیک، ز هنجار اهل‌بیت پوشیده چشم خویش ز اوضاع روزگار دوری گزیده چونکه ز کردار اهل‌بیت مال حرام می‌خورد و شادمان بوَد در ظاهر است اگرچه عزادار اهل‌بیت دزد شریعت است کسی که بدون زهد پوشد عبا و جامه و دستار اهل‌بیت خوش دیده‌ای که خواب نرفته به روزگار چون بوده است رهروِ بیدار اهل‌بیت (ساقی) به‌هوش باش که گر بشکنی دلی یعنی شکسته‌ای دل بیمار اهل‌بیت سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/shamseqomi
🌹ولادت حضرت علی اکبر ع مبارک باد🌹 لاله ی سرو قدی زینت بستان شده است عالم از نور رُخش باز چراغان شده است پسر حضرت خورشید و خودش ماه تمام آسمان در قدمش آینه بندان شده است طلعتش طعنه زند بر قمر و اختر صبح فلک از دیدن او واله و حیران شده است نام زیبای علی دارد و بازوی علی ع کعبه از دیدن او مست و خرامان شده است دل سنگی حرم سر نشناسد از پای شاهدش باز همان چاکِ گریبان شده است لاله ی سرخ حسین اکبر لیلا زاد است جلوه ی ذات خدا باز نمایان شده است سیرت و صورت وخُلقش همه تکرار نبی ست مظهر روی نبی آینه گردان شده است دل هر عاشق دلداه شده مجنونش آری این زاده ی لیلاست که جانان شده است آسمان سجده کند پیش بلندای قدش سِرّ قد قامت او شاخص ایمان شده است نور چشمان حسین است و علمدار سپاه کربلایی نشده فاتح میدان شده است مثل عباس بوَد مظهر ایثار و ادب چون پدر داعیه دار ره عرفان شده است تا ابد نسل جوان را شده الگوی کمال هر که شد پیرو او رهرو قرآن شده است تا که میلاد تو را روز جوان نامیدند در دل پیر و جوان عشق فراوان شده است مهر می بارد و شعبان شده هنگامه شور با " شقایق " همه ی دشت غزلخوان شده است حمید رضازاده "شقایق" کرمان 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط، حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(میــلاد امـام زمـان "عج" مبـارک باد) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (همیشه بهار) امـيــــر قـــافلــــــه ـ آن شـهســوار می‌آيد قــــرار ِ خـــاطـــر ِ هـــر بـی‌قــــرار می‌آيد خـــزان اگرچه گـرفتــه فضای عـــالـــم را گلـــی كــه هسـت هميـشـه بهـــــار می‌آيد چو هست قحط تراوت درين كوير عطش بــه كـــام تشـــنه لـبــــان ، آبشـــار می‌آيد سحــاب رحمـت حق آن بهـــار جــاویـدان بـــه آبـیــــــارى ايــــن شــــوره‌ زار می‌آيد نسـيم مِهـــر ، وزيـــدن گــرفتــه بر عــالـم نشــــاط و خـــــرّمـــی پــــایــــدار می‌آيد مَهی كه هست ز پشت و قبيله‌ی خورشید بـه دفـــع ظـلمـت اين شــام تـــــار می‌آيد غبـــار گام به گامش دواى ديــده‌ی ماست طبـيـبِ عشــق چــه نيكـــوعِــــذار می‌آيد بگو به يوسـفِ كنعــان بساط خود برچيـن كــه يــوســف دگــــری، از قـــــــرار می‌آيد هـلا، كه خفته به غـاريـد وقت بيداريست! خبـــر رســيده كــه آن یــــارِ غــــار می‌آيد شكسته‌كشتی دل‌هاى مــوج حـــادثـــه را بَـــرَد ز بحـــر بــــلا ، تـــا كنـــــار ، می‌آيد بـــراى آنکـــه بسـوزد بـــه آهِ ســوتــه‌دلان رداى كفــــر و ســـتم ، شعــــلـه‌‌وار می‌آيد بـــراى آنكـــه بگيـــرد تـقــــاصِ کـــرببـــلا يگــانــه منـتـــقم هشــت و چـــــار می‌آيد بـــراى آنكـــه كنــد قلــع و قمــع دجـّــالان عَلــم به دوش ِ بـه كــف ذوالفـــقار می‌آيد بــراى آنكــه بـه خـاک افكنــد شقـــاوت را ز شـــاهـــــراه عـــــدالــت ، ســوار می‌آيد بــراى آنكــه كنـــد شهــــر عشــق را آبــــاد خبــــر دهيـــد كــه آن شهــــريــــار می‌آيد بگــو به مطــرب عرفان تـــرانــه‌ای سر کن کــه از کـــرانــه ی غیـبـت ، نگــــار می‌آید بـــزن بــه چـنــگ تـــرنـــم ، نـت نکیـسا را که عشق و شـادی و شـور و وقــار می‌آید چو هست (ساقی) عشّـاقِ دردمنــد جهـان دواى دل‌شـــــدگـــــان ِ خمـــــــــار می‌آيد . سيد محمدرضا شمس (ساقی) 1392 http://eitaa.com/shamssaghi