eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
789 ویدیو
85 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه روشن شده از زینت بابای حسن یک عروسک شده پیش از همه اهدای حسن شده شیرینی بیداری و رویای حسن موج در موج شد از او دل دریای حسن مرد مانند اسد یا که چنان زهره زن است چه رقابت سر او بین حسین و حسن است آنکه بر دور سرش واله و پروانه شده بیش از پیش ترش ساکن در خانه شده گردن خم شده اش محور دردانه شده این حسین است که قلبش همه پیمانه شده این حسین است که عالم همه دیوانه اوست یا که زینب خودش از دم همه دیوانه اوست هیچکس نیست در این شور چنان شور علی اشک شوق است به چشمان پر از نور علی سر زده پرتواش از دامنه طور علی انعکاس سخنش از لب منشور علی چون که لب باز کند لهجه ی او حیدری است چشم را باز کند جلوه ی او مادری است کار تشخیص شده سخت که مانندش کیست مثل مادر شده یا مثل پدر؟ پیدا نیست از کمالات علی یک علویِّ عالی است فاطمی سیرت و صورت شده و زهرا زیست ز جمالات خدیجه است نشان در رویش فاطمه بنت اسد دیده شود در مویش ولی انگار به گهواره تکان ها خاص است هیچکس نیست ، ولی رایحه عباس است متولد نشده ، کشته یک وسواس است بیشتر از همه بر گریه او حساس است شاید آن لحظه که بی هیچ سبب خندیده شش برادر همه را دور سر خود دیده آمده تا که کند کرب و بلا را کامل تا که دلبر بشود یا ببرند از او دل تا دهد خون خدا از مدد او حاصل تا کند از همه ی قافله حل مشکل شاید از خیمه ی او حُسن حَسَن می بارد که ابالفضل قدم جای قدم می کارد زینت اب شده یعنی که پدر تنها نیست کمتر از او که گل سرسبد زهرا نیست جز سر رود که بر دامن این دریا نیست جمله ای مثل جمیلای خودش زیبا نیست پای یک قول که داده ست به مادر یک روز نیم قرن است که پایش به رکاب است هنوز پنج ساله است که بانوی بزرگ خانه است بال می سوزد و در مطبخ جان پروانه ست به عرب نام عقیله به عجم فرزانه است چه اسیری ست؟ که یک مکتب آزادانه ست سر ترین باشد و سر را بدهد سرور نه جان و جانانه ببخشد به جفا معجر نه هر که داداش شود پس جگرش می سوزد توی گودال به فکر است و سرش می سوزد مهدی از شام غمش چشم ترش می سوزد هر که شیداش شود بال و پرش می سوزد کاش شیدایی زینب دلش آسان ببرد نام او را به کلاف نخی ارزان بخرد زینت کریمی نیا (شیدای زینب ) http://eitaa.com/sheydayezeynab
السلام علیک یا سیدتی و مولاتی با رکعتی نشسته بخوان شاهنامه را تا نشکند شکستن رستم چکامه را با یک حماسه تیغ بگردان تو خامه را تبدیل کن به سخت زره نرم جامه را تا کم کنی حماسه ی گردآفرید را با یک خطابه نقش زمین کن یزید را زیباشناس واقعی دین دو چشم توست بینا ترین مجاهد تبیین دو چشم توست بر یار ما نهایت تسکین دو چشم توست باران ترین طراوت آیین دو چشم توست باران اگر به چشم تو بانو گذر کند در خشکسال جهل تمدن اثر کند درک کلام و فقه تو لقمان نکرده است دشمن ترین ، شکوه تو کتمان نکرده است پیغمبری که رب به تو عنوان نکرده است کاری که کرده ای تو سلیمان نکرده است یک مورچه اگر به تو ایمان بیاورد جای خرابه ملک سلیمان بیاورد زینت کریمی نیا(شیدای زینب ) ۱۴۰۲/۸/۲۷ http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلیـكِ یَا أُمُّ المَصائِب) ا࿐❁❈࿐✿࿐❁❈࿐ا (راوی نینوا) کــوهِ صـبر و اسـتقامـت زینب است مظهــر شور و شهــامـت زینب است آن کـه از قــدقــامــتِ عشـق حسـین بست قـامـت تـا قیـامـت زینب است آن کـه در دشــت بـــــلای عـــاشــقی داد یـک دنیـــا غــرامـت زینب است آن کــه در راہ اســارت، سـوی شــام کـرد یــاران را زعــامـت زینب است در پـــرســـــتـاری طفــــلان یـتـــیـم اُسـوه‌ی مِهــر و کـرامـت زینب است از غیــوری ، پیـش چشـم دشمنــــان روسپید و راست قـامت زینب است آن کـه با یک خطبــه ی دنـدان‌ شکن کرد دشمــن را مــلامـت زینب است بــــرتــــریـــن راوی دشــتِ نیــــنـوا با همه رنـج و وخــامـت زینب است بــر پــرســتاران بــا مجـــد و وقــار در پـرســتاری عــلامـت زینب است آن کـه دشمــن می‌شـود از حِلـــم او غــرق دریـــای نــدامــت زینب است آن کـه بــا نــام همــامـش ، (ساقیا)! داده عــزت بـر کــلامـت زینب است آن کـه در این شعـــرِ شــیوا از کــرم خـامـه را کرده غــلامـت زینب است سید محمدرضا شمس (ساقی) 1388 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا قائِمِ آلِ مُحَمّد (عج) اسیر زلف کمند تو ، گل‌عذارانند خراب نرگس مست تو هوشیارانند قرار برده نگاهت به غمزه از دل خلق که در مسیر عبور تو رهسپارانند بشوق آنکه کنی جلوه از کرانه‌ی غیب به رهگذار تماشا ، امیدوارانند چه چشم‌ها که به ‌در خیره ماند و در حسرت به گور رفته و اکنون خوراک مارانند چه سَروها که نشد خم شکوهِ قامت‌شان به نزد ظلم، که تندیس شرمسارانند به تنگ آمده دل‌ها ز موسم پاییز که خیل منتظران، در پی بهارانند بهار فصل شکوفایی اَست و شادابی که نغمه‌ساز فلک، چهچه هَزارانند چو شام غم به سرآید به‌شوق صبح امید به کنج میکده‌ی عشق، می‌گسارانند بیا و پرده ز رخ گیر و دل‌ربایی کن که مضطرب ز حضورت گناهکارانند قیام کن که بگیری تقاص مظلومان! که در رکاب تو آماده، جان نثارانند پیاده‌ایم و حریفان سواره گرچه ولی ز عزم راسخ مان مات، شهسوارانند بزن به تیغ عدالت، تمام سرهایی که در مدارِ دیانت، ز کجمدارانند امید نیست کسی را به غیر درگه تو «که بستگان کمند تو رستگارانند» ۱ بریز (ساقی) هجران کشیده جامی را که تشنگان وصالت چو من هِزارانند . سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi ۱ـ حافظ
هدایت شده از شمس (ساقی)
(دروغ) دروغ، منشأ و سرچشمه‌ی فَساد بوَد که خوی و عادتِ افرادِ بَدنهاد بوَد دروغ، علّت پَستی و خوی حیوانی‌است نفاق، حاصل این خلق و خوی حاد بوَد دروغ‌گوی ، اگرچه برادرت باشد ولی برادری‌اش بدتر از شغاد بوَد کسی که بهره‌ور است از دروغ، بی‌تردید دروغ‌گویی او ، رو به ازدیاد بوَد دروغ، عقده‌گشای دل حقیران است شبی بوَد که به دنبال بامداد بوَد دروغ‌گوی چو بر نفع خویش می‌کوشد گمان کند که سوارِ خرِ مُراد بوَد ولی دریغ نداند که راه هموارش چو نیست راهِ سعادت، در انسداد بوَد اگرچه هست تنور دروغ‌گویان داغ دروغ‌گوی، ولیکن در انجماد بوَد دروغ‌گویی امری قبیح و شیطانی‌‌است که موجبات پلیدی و ارتداد بوَد کسی که در همه حالت دروغ می‌گوید چگونه قابل تأیید و اعتماد بوَد ؟ به دشمنی خدا بسته همت خود را اگر به ظاهر امر ، اهل اعتقاد بوَد دروغ موجب خواری و ذلّت بشر است تفاوتی نکند ، گر کم و زیاد بوَد دروغِ مصلحت‌آمیز هم بدون گمان حرام‌نطفه‌ی در حال انعقاد بوَد خوشا کسی که نگوید دروغ در همه حال اگرچه موجب تحقیر و انتقاد بوَد ولی به نزد خداوند و اولیا و رسول (ص) عزیز هست و رها از غم مَعاد بوَد به‌صدق کوش و حذر از دروغ کن (ساقی)! که در طریق خدا ، بهترین جِهاد بوَد. سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
هدایت شده از خادمة الزهرا (س)_ع
شعرخوانی آقای یزدی اصل.mp3
2.56M
شعرخوانی آقای رضایزدی اصل در آیین افتتاحیه دور جدید مجمع نغمه سرایان آل محمدص استان قم پس از پنجاه سال خدمت به حوزه ستایشگری اهلبیت عصمت وطهارت علیهم السلام یکشنبه شب ۱۴۰۳۰۸/۱۳ به میزبانی هیئت فاطمه الزهرا در حسینیه فاطمه الزهرا س قم
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ آتش ظلم فاطمه در آتش ظلمی نمایان سوخته مرتضی از دیدن این داغ سوزان سوخته آمدند آتش زدند اهل جهنم بر بهشت قدسیان را با خبر سازید رضوان سوخته کوچه‌های شهر از عطر گلاب آکنده است اشک می‌ریزند گل‌ها چون گلستان سوخته ناله جانسوز زهرا شهر را آتش زده آنچنان سوزانده حتی بیت الاحزان سوخته این طرف دست امیر مومنان را بسته‌اند آن طرف در شعله‌های فتنه ایمان سوخته سوره کوثر میان شعله‌ها افتاده است ای مسلمانان به پا خیزید قرآن سوخته لااقل از منظر انسانیت کاری کنید پیش چشمان شما مردم یک انسان سوخته آتش از یک سمت و داغ محسن از سوی دگر با چنین وضعیتی زهرا دو چندان سوخته ظلم در حق پیمبر بیش از این ممکن نبود پاره جان نبی تا حد امکان سوخته فاطمه در کربلا هم سوخت آنجایی که دید در میان خیمه ها طفلی هراسان سوخته گرگ‌ها سالار زینب را به نحوی کشته‌اند قلب حیوانات وحشی بیابان سوخته زیر نور آفتاب داغ دشت کربلا پیکر صدپاره شاه شهیدان سوخته ظاهراً شام غریبان آب نوشیده رباب پس عروس فاطمه شام غریبان سوخته شعر: آرش براری 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشحالم از اینکه، مرا هم دوست داری هرگز نمی‌گویم، مرا کم دوست داری خیلی زیاد از تو عنایت دیده‌ نوکر از بس مرا، ای باوفایم دوست داری من تازه فهمیدم، چقدر از یار دورم اما مرا، باز ای امامم دوست داری گاهی ز تو دورم ولی، گه‌گاه نزدیک والله در وصل و فراقم دوست داری من از علی دم می‌زنم، تا زنده هستم از بسکه خاطرخواهِ اویم دوست داری خاکِ من از شاه نجف باشد معطر حتی مرا، وقتِ گناهم دوست داری شاید مرا روزِ مبادا کاری داری با تو قراری را که دارم دوست داری آیا مرا از یاورانت می‌شماری؟ آیا مرا خطّ مقدم دوست داری؟ جدّ غریبت با غلامان همنشین بود آری غلامت را مسلَّم دوست داری روی سیاهم را مبین، قلبم سفید است نورِ حسینی را به قلبم دوست داری آقا دعا کن تا بمانم پای کارَت تو ماندَنَم را زیرِ پرچم دوست داری خواهم برایت، قطعه قطعه گردم آقا روزیکه می‌بینی شهیدم دوست داری حرفِ از شهادت می‌کُشد ما را، شنیدم وقتی ز مادر روضه خوانم دوست داری مادر ترا، بینِ در و دیوار خوانده فریادِ ما را، بهرِ این غم دوست داری گریان تمامِ عمر، از این ماجرایی چشمانِ گریانِ مراهم دوست داری شعر:حاج محمود ژولیده https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12