eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
885 ویدیو
116 فایل
🔰 #کانال_مداحی_شعر_آئینی 🔰 #نشر و #گسترش اشعار ناب آیینی 💢 #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_67 ایدی جهت تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎤 بگو به آوای جلی علی ولی الله به عشق اولین ولی علی ولی الله میرسه از عرش ندا علی ولی الله علی علی علی علی علی ولی الله یا علی ولی الله مدد علی ولی الله حرف حق فقط علی سند علی ولی الله در ولادتم پدر به گوش من اذان که بگفت محشرم به داد من رسد علی ولی الله در سینه غیر حب علی را نکاشتم چشم امید غیر یدالله نداشتم تا مردنم به عشق همین لحظه زنده ام من پای آن یمت یرنی رگ گذاشته ام (من ایستاده ام بمیرم به احترام علی علی امام من است و منم غلام علی)2 کرده وصیت پدرم علی ولی الله بیمه ی حوض کوثرم علی ولی الله دشمن داعشی تنش میلرزه تا وقتی میگه مدافع حرم علی ولی الله زیر دین علی ام که بدهکار علی ام مست نام علی ام اگر خمار علی ام پای زینب حیدر تموم هستیمو میدم عالم اینو بدونه که سر به دار علی ام (جنازمو ببرید وادی السلام علی علی امام من است و منم غلام http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt °°°♡🍃🌺🍃♡°°°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5796585693446671102.pdf
حجم: 694.3K
📖متن كامل دعای جوشن كبير به همراه ترجمه فارسی التماس دعا @golvajhehaye_ahlbeyt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸پیشانى عدل و عدالت را شکستند 🔸آن دسته اى که با على پیمان ببستند شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه، شب ضربت خوردن آقامون امیرالمومنینه... 🔸یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود 🔸«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود مثل امشبی امیرالمومنین... مهمان دخترش ام کلثومه... خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم... آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه... سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک... صدا زد: دخترم... تا حالا کی دیدی... بابات سر سفره ای بشینه... دو تا خورشت داشته باشه... تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره... صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار... امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم... 🔸وقتی که با نان و نمک افطار میکرد 🔸انگار که، با فاطمه دیدار میکرد امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا... هی نگاه به سمت آسمان میکنه... صدا میزنه... انا لله و انا الیه راجعون نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد... 🔸سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه 🔸سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی 🔸جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود 🔸 مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی امشب... مردم کوفه... برا آخرین بار... صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند... همچین که از بالای ماذنه اومد پایین... درمحراب عبادت ایستاد... نماز عجیبی خواند امیرالمومنین... تا سر از سجده برداشت... نانجیب حیا نکرد... ابن ملجم ملعون... با شمشیر زهر آلود... چنان بر فرق امیرالمومنین زد... صدای ناله مولا بلند شد... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خدای کعبه رستگار شدم... دیگه علی راحت شد خدا... صدای ناله مولا بلند شد... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خدای کعبه رستگار شدم... دیگه علی راحت شد خدا... صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد... «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى» تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند... دوان دوان اومدند به طرف مسجد... تا رسیدند نگاه کردند دیدند... ای وای... محراب مسجد لاله گونه... فرق بابا رو شکافته اند... تمام صورت خونیه... روی خاکهای محراب هی صدا میزنه... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد... 🔸حسن از یک طرف می کرد زاری 🔸حسین از سوی دیگر بی قراری حسنین اومدند کنار بابا... بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند... با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه... اول👇 عرضه بداریم یا امیرالمومنین... طاقت نداشتی دخترت زینب کبری... شما رو با صورت خونی ببینه... اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام... وقتی سر بریده حسنیت رو... برا دختر سه ساله اش آوردند... ای وای.. ای وای... بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد... صدا زد: وای بابای خوبم... (مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ) بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا... کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا... (مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي) کی منو تو بچگی یتیم کرد... 🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔸یتیمی خاری دوران یتیمی بابا نبودی ببینی... از کربلا تا شام... چقدر تازیانه به من زدند...بابا... دیگه طاقت ندارم...بابا ببین تمام بدنم کبود شده... موهای سرم سفید شده... بابا دیگه منم با خودت ببر... یاعلی.. سه ساله حسینت... انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد... سر بابا یک طرف افتاد... عمه جانش زینب دوان دوان اومد نگاه کرد دید... دختر جان به جانان تسلیم کرده... شعر پایان👇 🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم 🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود 🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم 🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود () عرضه بداریم آقا جان... یاامیرالمومنین... طاقت نداشتید دخترتون زینب... شما رو در اون حالت ببینه... کجا بودی آقا... وقتی زینبت... توی شهر کوفه... سوار بر محمل... یکدفعه پرده رو کنار زد... دید سر بریده برادر بالا نیزه... ( یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالًا) ای ماه زینب... (مَا تَوَهَّمْتُ يَا شَقِيقَ فُؤَادِي كَانَ هَذَا مُقَدَّراً مَكْتُوبَا) برادر میدونستم شهیدت میکنند... میدونستم اسیر میشم... ولی باور نمیکردم... یک روزی... سرت رو بالای نیزه ببینم... 🔸سری به نیزه بلند است در برابر زینب 🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt °°°♡🍃🌺🍃♡°°°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا