به نام خدا
#جمعه های_انتظار
#یابن_الحسن_عج
#شاعر_ابراهیم_الهیاری
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
ای امام ای منجی کلِ جهان، یابن الحسن
وی چراغِ روشن هفت آسمان، یابنالحسن
طفل بودم یادِ من دادند باشم منتظر
منتظر ماندم که گشتم نوجوان، یابن الحسن
نوجوان بودم بسی خواندم حدیثِ انتظار
در بلوغِ زندگی طی شد زمان، یابن الحسن
در کلاس و مکتبت ،آموزگارم از تو گفت
با مرام و شیوه پیغمبران ، یابن الحسن
می ستـادم منتظر با قامتی افراشته
پیر گشتم قامتم شد چون کمان، یابن الحسن
سالها هر صبح جمعه ندبه خوانی کرده ام
سیل اشکم از بصر می شد روان، یابن الحسن
چشم بر راه تو بودم تا که بینم روی تو
لایق دیدن نبودم بی گمان، یابن الحسن
ای عزیز فاطمه ای منجی همچون منی
خود نجاتم ده از این بارگران، یابن الحسن
ما به امید تو یا مولای عالم دلخوشیم
ای امید و افتخار شیعیان ،یابن الحسن
ما که می دانیم می گریی و مینالی مدام
از خطا و از بدِ ما مردمان، یابن الحسن
خود ببخشا و بیا ما را از این ظلمت رهان
پورِ زهرا الامان و الامان، یابن الحسن
ای که موعود خدایی ای وحیدش کن دعا
تا که سازد روی تو بر ما عیان، یابن الحسن
کاروان پاک دلها پای در گل مانده اند
کن روان این قافله ای ساربان، یابن الحسن
بر دل اشک فسایی هم خدا را مرهمی
از کرم بگذار ای آرام جان ، یابن الحسن
🖋فسا : خاک پای منتظران حضرت مُنْتَظَر
خادم الادب (ابراهیمالهیاری اشک فسایی)
۱۴۰۰/۶/۱۲
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
می آید
#در_انتظار_فرج
#شاعر_ابراهیم_الهیاری
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
_________________________________
پدر در گوش من با مهربانی گفت می آید
به آرامی پس از ذکر اذانی ،گفت می آید
به گاهِ کودکی با من زمان چون گشت همبازی
زمان هم با زبانِ کودکانی گفت می آید
به مکتب چون نشستم ،مهربان آموزگار من
به صدق و شیوه پیغـمبرانی گفت می آید
به جمعِ نوجوانانی نشستم زآن میان یاری
به لبـخند قشنگِ نـوجـوانی گفت می آید
نشستم منتظر دیدم که با حسرت کهنسالی
کنار من گذشت آن قد کمانی گفت می آید
به عشق دیدنش بر چشمه حیوان نظر کردم
بر آمـد خضـر زِ آب زندگانی گفـت می آید
گشودم تا لـب قـرآن، که جویم آیتی از وی
به صوتی دلنشین و آسمانی گفت می آید
دلیلِ روشنیِّ جمعه ها از جمعه پرسیدم
بـرایـم بـا زبـان بی زبـانی گفـت می آید
به دل گفـتم سزاوار است حمـل انتظار او
دل بی طاقتـم با شادمانی گفت می آید
به(اشکِ) شوق گفـتم ای زلالِ دیده و دلها
چرا برگونه ها دُرّ می فشانی گفت می آید
اللهم عجل لولیک الفرج
فسا :ابراهیم الهیاری(اشک فسایی)
۱۴۰۰/۶/۱۲
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#یابن_الحسن_عج
بیا که خـانهٔ جهان، خــراب شد نیامدی!
جهان بدون روی تو عــذاب شد نیامدی
نقابِ چهره را فکن که طاق شد توان ما
اگرچه کـردههای ما حجـاب شد نیامدی
🖋#سید_محمد_رضا_شمس_ساقی
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
۱۴۰۰/۶/۱۲
@golvajhehaye_ahlbeyt
_______________________
بنام خدا
#غروب_جمعه
#جمعه_های_انتظار
#شاعر_مسلم_فرتوت_فاخر
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
جمعه آمد شور دیگر بر سر است
بار دیگر دیده و دل مضطر است
چشم بر بستیم خدایا شد غروب
بغض ها در سینهٔ ما شد رسوب
می سرائیم باز هم با اشتیایق
از غم و آلام جانسوز فراق
داغ" دلتنگی شرارش جان فزاست
آه در آدینه سوزش ما سواست
عده ای ساز مخالف می زنند
روز آدینه خرامان می شوند
ما از این غیبت رضائیم در خفا
هست این غیبت غنیمت بهر ما
ما به ظاهر نام مهدی می بریم
پشت پرده ما ز دشمن بدتریم
عده ای دل خسته اند و دل غمین
عصر جمعه دیده تر، زار و حزین
یا ابا صالح زبانم الکن است
عهد غیبت نون ما در روغن است
در خفا ما ساز دیگر می زنیم
ما به ظاهر دم ز دلبر می زنیم
عده ای با ریش و تسبیح و عبا
روز و شب گویند یا مهدی بیا
هست ولی اعمال شان بدتر ز بد
دوست دارند تو نیایی تا ابد
غیبتت باب مراد و میل ماست
نام تو گفتن فقط یک ادعاست
سیصد و سیزده که نه سی یار نیست
از دل و از جان کسی غم خوار نیست
فاخرا باشد حقیقت تلخ تر
تلخ تر از زهر افعیِ دو سر
گر بخواهی عزت هر دو جهان
گو ز دل یا مهدی صاحب زمان
بدترین کار جهان باشد ریا
هست ریا کار بدترین خلق خدا
✍🏻مسلم فرتوت فاخر
"""""""""""""""""""""""""""""""""""
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
محرم ۱۴۰۰/۶/۱۲
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
PTT-20210902-WA0003.opus
409.5K
به نام خدا
#شب_جمعه
#شاعر_استاد_خسروی_فر
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
عمریه تو روضه ها آقا صدایت میزنم
توی خواب و روءیاهام بوسه بپایت میزنم
اگه دعوتم کنی یه شب بیام توحرمت
بوسه برخاک درِصحن و سرایت میزنم
شب جمعه که میشه دلم هوا تو میکنه
مثل کفتری میشم پر به هوایت می زنم
گاهی وقتا که میون روضه ها دم میگیرم
بغضی تو گلوم میاد وقتی صدایت میزنم
یاحسین گفتنم و ممنون شیر مادرم
پدرم یادم داده دم زِ ولایت میزنم
تو که حاجت گدا رو از شکاف در میدی
منم امشب دست به دامن عطایت میزنم
به همه میگم که تو ارباب با کرامتی
همه جا همه جا دم زِسخایت میزنم
🖋#شعر_سبک_خسروی_فر
۱۴۰۰/۶/۱۱
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_سجاد_ع
#شاعر_حسن_لطفی
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
آنقدر داغ بود از تب که
آب اگر بود بر لبش میسوخت
احتیاجی نبود بر آتش
خیمه هم داشت از تبش میسوخت
درد را چارهای اگر بکند
چه کند با غمِ پریشانیش
نیست آبی که دستمالی خیس
بگذارند روی پیشانیش
خویش را میخورد ، ندارد جان
قوَتی نیست جز تقلا حیف
یک به یک میروند یاران و
چارهای نیست جز تماشا حیف
بارها شد به دست بی جانش
پردهی خیمه را به بالا زد
شاهدِ مقتل همه ، هربار
به سرِ خویش دستِ خود را زد
دید از خمیه روی یک نقطه
لشکری را که بی هوا میریخت
دید در بین راه تا به حرم
چقدر اکبر از عبا میریخت
بین بستر نشست در خیمه
زد به سر با دو دست در خیمه
تا صدای برادرش آمد
کمرِ او شکست در خیمه
باز هم پرده را کناری زد
قاسمش بود و سنگ باران بود
یک یتیم و هزارها ... میدید
لحظهی پایکوبی سواران بود
نالهی دختران به او فهماند
دستهایی میان راه اُفتاد
دید از خیمه خواهرش غَش کرد
مادری بینِ خیمهگاه اُفتاد
پرده را زد کنار و گفت ای وای
حرمله آمده گلو بزند
او خجالت کشید وقتی دید
پدرش رفته است رو بزند
بی برادر شدن چه حسی داشت
کمرش را دو مرتبه خَم کرد
تشنهای بود یک سپاهی که
هرچه آورده بود دَرهَم کرد
چند باری فقط برای وداع
پدرش بوسهاش زد و برگشت
دید در قتلگاه خولی را
سمت گودال آمد و برگشت
او گرفت از عصا که برخیزد
تا پدر تکیه داد بر نیزه
او زمین خورد تا حسین اُفتاد
داد میزد بجای سرنیزه
گرد و خاکی بلند شد فهمید
آخرش شمر با سنان آمد
غم ناموس دارد او یعنی
عمهاش هم نفس زنان آمد
عمه فریاد میزند که نزن
چکمه بردار احترامش کن
چقدر کُند میبُرد تیغت
زیر و رویش نکن تمامش کن
خیمهای که نگاهبانش بود
ناگهان سوخت بر سرش اُفتاد
بعد از آن سی و پنج سال آقا
ناله میزد که مادرش اُفتاد....
#حسن_لطفی
۴۰۰/۰۶/۱۲
http://eitaa.co/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#مفهوم_عرفانی_دعاها
____________________
《یا ذالعفو و الغفران》
هرعفو و بخششی از اوست و هرجلال و جمالی
《یا من هو خالق کل شی》
《الله خلقکم و ما تعلمون》
او شما را خلق کرد و هر انچه را که عمل میکنید به آن اعمال ماهم خلق اوست از نگاه توحید افعالی
خالق و صانع یعنی هم خودمان ظهور او هستیم و هم اعمال ما و هرفعل و انفعالی
@golvajhehaye_ahlbeyt
#عالم_وجود
#عالم_معنا
__________________________
دو عالم وجود داره :
اولین عالم وجود است،
دومین عالم معناست.
عالم #وجود مثل روز است، دور و
برت را، اتفاقهای اطراف راخیلی
راحت میبینی...
اما عالم #معنا مثل شب است
برای پیدا کردنش باید چراغ دلت را روشن کنی
@golvajhehaye_ahlbeyt
________________________
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
《 بسم الله الرحمان الرحیم 》
🔰#امام_سجاد_علیه_السلام
🔰#اسناد_المصائب
✍🏻#سید_حسن_حسینی_فاضل
________________________________
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ یابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ(ع) اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(س) اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا حُسَینَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُه
✅امام سجاد(ع) از هر فرصتی استفاده می کردند و مصائب کربلا و شهادت امام حسین(ع) و اسارت اهل بیت(ع) را برای مردم بازگو می کردند.
🏴نقل شده است که مردی در بازار مدینه فریاد می زد :
📜《أيُّهَا النَّاسُ! اِرحَمُونِي! أَنَا رَجَلٌ غَرِيبٌ!》
ای مردم! به من رحم کنید! من مردی غریب هستم.
امام سجاد(ع) متوجه آن مرد شد و به او فرمود :
📜《لَو قُدِّرَ لَكَ أَن تَمُوتَ فِي هَذِهِ البَلدَةِ، فَهَل تَبقَى بِلَا دَفنِِ؟》
اگر تقدیر تو چنین رقم بخورد که در این شهر مرگت فرا رسد، آیا جنازه ی تو بدون دفن می ماند؟
آن مرد گفت :
📜《اللهُ أَكبَرُ! كَيفَ أَبقَى بِلَا دَفنِِ وَ أَنَا رَجَلٌ مُسلِمُ وَ بَينَ ظَهَرَانِي أُمَّةٌ مُسلِمَةٌ؟!》
الله اکبر! چگونه جنازه ی من بدون دفن بماند، در حالی که من مسلمان هستم و جنازه ام در مقابل چشم امت مسلمان است؟!!
هنگامی که امام سجاد(ع) در سخن او را شنید، ندبه کنان خطاب به پدر مظلوم خود، فرمود :
📜《وَا اَسَفَا! عَلَيکَ يَا اَبَتَاه! تَبقِي ثَلَاثَةَ اَيَّامِِ بِلَا دَفنِِ وَ اَنتَ اَبنُ بِنتِ رَسُولِ اللهِ(ص)!》
وامصيبتا! چقدر مايه ی تأسف است ای پدرم!
که جنازه ات سه روز بدون دفن، روي خاک زمين باقي ماند، با اينکه تو پسر دختر رسول خدا(ص) هستي!(۱)
🏴هر وقت برای امام سجاد(ع) آب یا غذا می آوردند، حضرت(ع) شروع می کرد به گریه کردن!
تا جایی که با اعتراض دیگران مواجه می شدند.
📜《أَنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ(ع) بَكَى أَرْبَعِينَ سَنَةً بِدَمْعٍ مَسْفُوحٍ وَ قَلْبٍ مَقْرُوحٍ يَقْطَعُ نَهَارَهُ بِصِيَامِهِ وَ لَيْلَهُ بِقِيَامِهِ فَإِذَا أُحْضِرَ الطَّعَامُ لِإِفْطَارِهِ ذَكَرَ قَتْلَاهُ وَ قَالَ : وَا كَرْبَاهْ! وَ يُكَرِّرُ ذَلِكَ وَ يَقُولُ :
قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) جَائِعاً، قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَطْشَاناً حَتَّى يَبُلَّ بِالدَّمْعِ ثِيَابُهُ》
حضرت سجاد(ع) چهل سال با ديدگانى اشكبار و قلبى داغدار بر اين رويداد غمبار مى گريست و شبانه روزش به روزه دارى و شب زنده دارى مى گذشت!
هنگامى كه غذا براى افطارش حاضر مى شد، از شهادتگاه پدر و شهيدان به خون خفته كربلا ياد مى كرد و مى فرمود :
آه از غم و اندوه! اى واى بر اين مصيبت! و زمزمه مى كرد و اشك مى ريخت و اين جمله را بر زبان مى آورد كه :
وا كربلاه!
فرزند گرانمايه پيامبر اکرم(ص) گرسنه به شهادت رسيد!
پسر پيامبر اکرم(ص) را با لب تشنه كشتند!
و آنقدر مى گريست كه گريبان جامه اش اشك آلود مى گرديد!(۲)
در روایتی دیگر آمده است که؛
📜《فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى!》
امام سجاد(ع) مدت بيست يا چهل سال بر امام حسين(ع) گريست.
هيچ غذايى در مقابل آن حضرت(ع) نمى گذاشتند مگر اينكه گريان مى شد.(۳)
🏴روزی امام زین العابدین (ع )از بازار مدینه عبور می کرد دید قصّابی گوسفندی را می کشاند تا آن را در کشتارگاه ذبح نماید.
امام(ع) به او فرمود :
آیا این گوسفند را آب داده ای؟
قصاب گفت : ما قصاب ها تا آب به گوسفند ندهیم او را ذبح نمی کنیم!
امام سجاد(ع) گریه کرد و فرمود :
📜《وَ اَلهَفَاهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِاللهِ(ع)!
الشَّاهُ لاتُذبَحُ حَتَّی تُسقَی المَاءَ وَ اَنتَ اِبنُ رَسُولِ اللهِ تُذبَحُ عَطشَانَاً》
ای داد و بیداد بر مصائب تو ای اباعبدالله(ع)! گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولی با اینکه تو پسر رسول خدا(ص) بودی با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند.(۴)
در روایتی دیگر آمده است ک
ه امام سجاد(ع) ندبه کنان می فرمود :
📜《قَدْ مُنِعَ أَبِي مِنَ الْمَاءِ الَّذِي كَانَ مُطْلَقاً لِلسِّبَاعِ وَ الْوُحُوشِ》
پدرم را از آبی که برای درندهها و حیوانات آزاد بودند، منع کردند.(۵)
و نقل شده است که؛
📜《إِنَّهُ بَكَى حَتَّى خِيفَ عَلَى عَيْنَيْهِ》
امام سجاد(ع) آن قدر گریست تا بیم نابینایی بر ایشان می رفت.(۶)
📜《وَ كَانَ إِذَا أَخَذَ إِنَاءً يَشْرَبُ مَاءً بَكَى حَتَّى يَمْلَأَهَا دَمْعاً》
هر گاه ظرف آبی میگرفت تا بنوشد، آنقدر گریه میکرد تا پر از اشک شود.(۷)
در مقاتل آمده است که؛
وقتی اهل بیت امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، آنان در مقابلش ایستادند، امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود :
📜《أَنْشُدُكَ اللَّهَ يَا يَزِيدُ! مَا ظَنُّكَ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ الصِّفَةِ؟》
ای یزید! تو را به خدا سوگند می دهم به گمان تو اگر پیامبر اکرم(ص)ما را
به این هیئت دیدار نماید چه می کند؟
یزید در این هنگام، حکم کرد ریسمانها را بریدند و آنان را از قید طناب رها ساختند.
در این هنگام، یزید دستور داد، سر مبارک امام حسین(ع) را در بین انظار مجلس بیاورند.
امام سجاد(ع) صحنه دلخراش سر بریده مبارک امام حسین(ع) را دید و پس از آن،
📜《فَلَمْ یَأْکُلِ الرُّؤُوسَ بَعْدَ ذلِکَ أَبَداً》
ایشان دیگر تا آخر عمرش گوشت کلّه حلال گوشتی را تناول نفرمود.(۸)
اواخر عمر امام سجاد(ع) مصادف بود با حکومت ولید بن عبدالملک که از همه کس بیشتر کینه امام سجاد(ع)را در دل داشت.
او بارها می گفت :
من تا وقتی که علی بن الحسین(ع) در دنیا باشد راحت نیستم!(۹)
پدر او نیز عبدالملک بن مروان جنایاتی در حق امام(ع) انجام داد.
نقل است که، در زمان حکومت عبدالملک بن مروان، عبدالملک امام(ع) را به اجبار از مدینه به شام می آورد آن هم در هیئت یک اسیر!
ابن جوزی می گوید :
📜《حَمَلَ عَبدُالمَلَكِ بنِ مَروَانَ عَلَي بنِ الحُسَينِ(ع) مُقَيِّداً مِن المَدِينَةِ فَأَثقَلَهُ حَدِيدَاً وَ وَكَّلَ بِهِ حَفَظَةً وَ القُيُودُ فِي رِجلِيِهِ وَ الغُلُّ فِي يَديِهِ..فَمَا مَضَت إِلَّا أَربَعَ لَيَالِِ》
عبدالملک بن مروان دستور داد که امام(ع) را دستگیر کرده و دست و پای او را غُل و زنجیر کنند و به گردنش بیاویزند و از مدینه بیرون ببرند. چنین کردند و به مدت چهار روز به همین وضعیت نگه داشتند.
سپس ایشان را آزاد کرد و اجازه برگشت به مدینه را به ایشان داد.(۱۰)
امام سجاد(ع) مانند جدشان امام علی(ع) شبانه مخفیانه برای فقرای مدینه طعام به عنوان صدقه می دادند.
ابو حمزۀ ثمالى می گويد كه :
📜《كَانَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ(ع) يَحْمِلُ جِرَابَ الْخُبْزِ عَلَى ظَهْرِهِ بِاللَّيْلِ فَيَتَصَدَّقُ بِهِ وَ لَمَّا مَاتَ وَ غَسَّلُوهُ جَعَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَى آثَارٍ فِي ظَهْرِهِ!》
امام زين العابدين(ع) کیسه های آرد و نان را بر پشت مبارک خود می گذاشت و در دل شب با آن برای فقرای مدینه تصدق مي دادند.
وقتی که ایشان رحلت فرمودند، در وقت غسل دادن ایشان، ديدند كه آثار كشيدن بار بر پشت مبارك آن حضرت(ع) ظاهر است.(۱۱)
سرانجام ولید، تصمیم گرفت امام(ع) را مسموم کند.
لذا زهر کشنده ای برای کارگزارش، در مدینه فرستاد و به او دستور داد تا این زهر را به امام(ع) بخوراند و آن نانجیب نیز دستور ولید را عملی کرد.
زهر در بدن نازنین امام کارگر شد و به شهادت رسید.(۱۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
_____________________
📝 *شعر :*
شبهای غربت تو گذشت و سحر نداشت
حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت
در حیرتم که سلسله آهنین مگر
جایی ز زخم گردن تو خوبتر نداشت
زخم تن تو را همه دیدند و هیچکس
غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت
دنیا چه کرد با تو که هجده عزیز تو
تنهایشان به روی زمین بود، سر نداشت
سنگت زدند بر سر بازارهای شام
با آنکه جز تو یوسف زهرا پسر نداشت
هجده سر بریده برایت گریستند
آهت هنوز در دل دشمن اثر نداشت
سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت
یک سایبان به جز سرِ پاکِ پدر داشت
حال تو بود در دل گودال قتلگاه
چون بسملی که بال زد و بال و پر نداشت
مهمان شام بودی و بهر تو میزبان
جز گوشة خرابه مکانی دگر نداشت
#شاعر_استاد_غلامرضاسازگار
_____________________
📚منابع :
۱)رياض المدح والرثاء قديحی، ص۶۵۸
۲)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۱۱۵
۳)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۱۰۷
۴)مأساه الحسین(ع) شیخ عبدالوهاب کاشی، ص۱۵۳
۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴، ص۱۶۶
۶-۷)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۶۶
۸)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۸
۹)دلائل الإمامة طبری، ص۱۹۲
۱۰)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۹۲
۱۱)کشف الغمه اربلی، ج۲، ص۷۷
🖋سید حسن حسینی فاضل
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
♦️ (لطفا نام نویسنده حذف نشود )♦️
متاسفانه اخیرا بیشتر اشعار و یا مطالبی که رویت میشود نام نویسنده و یا شاعر حذف و نام ارسال کننده ذکر ونشر داده میشود.
چنین کاری کاملا غیر اخلاقی ناشایست است.
در صورت رویت چنین مواردی در فضای مجازی،بدون استثناء برخورد خواهد شد.
با تشکر :خادمة الزهرا (س)
@maddah_1367
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
http://eitaa.co/golvajhehaye_ahlbeyt
کانال مداحی گلواژه های اهل بیت ع
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
به نام خدا
#مسمط_تضمینی
#اسارت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
تضمین ازشعر شیخ اجلّ،سعدی شیرازی
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
می بینمش بالای نِی ، جانِ جهانم می رود
سیلاب غم در غربتش از دیدگانم می رود
با دیدن سرها به نِی ،تاب و توانم می رود
((ای ساربان آهسته ران ،کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود))
(ساربان ساربان اهسته ران اهسته ران)
مانده به صحرا پیکرش ، اما سرش شد دور از او
می تابد از بالای نی ، بر آسمانها نور از او
افتاده در جان جهان در اشتیاقش شور از او
((من مانده ام مهجور از او ، درمانده و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود))
(ساربان ساربان اهسته ران اهسته ران)
از بس جسارت دیده ام از دشمن خوار و زبون
از کوفه تا شام بلا دردم شده از حد فزون
بر چشمه اشکم شده ، جاری زِ دل ، دریای خون
((گفتم به نیرنگ و فسون ، پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود))
منزل به منزل می روم همراه این دلخستگان
دیگر نمانده طاقتی بر جسم و جان کودکان
بر حال زار ما چرا ، رحمی ندارد ساربان؟
((محمل بدار ای ساربان ! تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان،گویی روانم می رود))
درگلشن زینب دگر از گل نمانده یک نشان
با رفتن گلها شده ، باغ و بهار او ، خزان
هستم به دنبال سری ، افتان وخیزان،نیمه جان
((او می رود دامن کشان ،من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان،کز دل نشانم می رود))
از کودکی کردم صبوری بر مصیبات و مِحَن
بی مادری ، داغ پدر، آه جگر سوز حسن
از پا نیفتادم مگر ، با دیدن صد پاره تن
((در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود))
این روزها بر هر زبان افتاده نام کربلا
آنجا که دارد تربتش ، بر دردها حکم شِفا
دست من و دامان تو ، لطفی نما یا زینبا!
امسال ، خود ،روزی نما یک اربعین بر "کیمیا"
هر دَم به یاد کربلا ، آه از نهانم می رود
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۱۴
http://eitaa.co/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
Voice 001.m4a
2.98M
به نام خدا
#مسمط_تضمینی
#اسارت_حضرت_زینب_س
#شاعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
می بینمش بالای نی،جانِ جهانم می رود
سیلاب غم در غربتش از دیدگانم می رود
#سبک_مداح_عبادی_گیلان
از ذاکرین گرامی کانال
۱۴۰۰/۶/۱۵
@golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°