─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#محرم
#اول_جلسه
#امام_حسین_علیه_السلام
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
اشکِ ما پاره دلی بود کـــــــه آبــــــش کردیم
چشـــــمِ ما خـــــانهی ما بود خرابش کردیم
تکهای سنگ در این سینهی ما بود ، شبی
روضـــــهاش بُــرده و با آه مذابــــــش کردیم
بارها خواســــت که دنیـــــــا بـــبرد ما را از...
درِ این خـــــانه که هربار جــــــوابش کردیم
آنکه زد طعنــــــه به احـــــوالِ پریــــشانی ما
شَمّهای از تو نوشتـــــیم و کبــابش کردیم
مَلکی خواســــت که ما را ببرد باغِ بهشت
در حـــــرم مانده و با گریه مُجابش کردیم
عمر آن نیســت که از روز و شب ما رفته
گریه کردن به تو را عمر حسابش کردیم...
شعر: حسن لطفی ۴۰۲/۰۴/۲۸
@yashobeyr_hassan_lotfi
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#محرم
#اول_جلسه
#امام_حسین_علیه_السلام
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
(صلی الله علیك یا اباعبدالله)
#خطّ_آزادی
تا ز دست ساقی بزم بلا ، ساغر گرفتم
بادهای تلخ از کفش شیرینتر از شکّر گرفتم
آتشین آبی به دستم داد ساقی کز شرارش
جرعهای تا سرکشیدم پای تا سر در گرفتم
آنچنان از جان به تيغ آبدارش تشنه بودم
کز عطش با حنجرم آب از دم خنجر گرفتم
گر نه تیغ آبدارش دارد آب زندگانی
پس چرا تا سر گرفتم زندگی از سر گرفتم
گر سلیمان، مُلک جم را داد با انگشتر از کف
من دوعالم را به یک انگشت و انگشتر گرفتم
زنگ کفر از چهرهی آیینهی دل پاک کردم
از سرِ نی تا مکان بر روی خاکستر گرفتم
هستیام را سر بهسر با نیستی سودا نکردم
تا از این سودا بهشت جاودان در بر گرفتم
تا قلم شد قدّ اكبر با مداد خون اصغر
خطّ آزادی برای اکبر و اصغر گرفتم
با رخ و قدّ و لب اکبر چه حاجت بر بهشتم
عارضش جنت قدش طوبی لبش کوثر گرفتم
در خم گیسوی او دنبالهی ابروی او را
ذوالفقار مرتضی را در کف قنبر گرفتم
جان نثارت کردم از جان تا تو را جانان شمردم
جان فدایت کردم از دل تا تو را دلبر گرفتم
کز غم هر دور اشکی از نظر افکنده (ناجی)
لؤلؤ لالا شمردم دانهی گوهر گرفتم .
"مرحوم سید احمد ناجی قمی"
http://shaeranqom.blogfa.com
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانالها و گروههای مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#محرم
#اول_جلسه
#امام_حسین_علیه_السلام
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
(ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰهِ الحُسَين)
#مُحرّم
باز این عزای کیست؟ که در چرخ نیلپوش
هستند ساکنان سماوات در خروش
از هرچه کوچه و گذر و تکیه بگذرم
گلبانگ یا حسین همی آیدم به گوش
فصل بهار گریه رسد بر حسینیان
باید ز جام غم همه گردیم جرعهنوش
هر کس که عاشق است به فرزند بوتراب
باید سبوی بادهی غم را کشد به دوش
نادب ز دست ساقی میخانهی حسین
بِستان یکی صراحی اندوه و غم بنوش
کن نوش از شراب غمِ شه ، پیالهای
تا از مَلَک تو را رسد آوازههای نوش
خرقه که رهن بادهی اندوه وی نشد
بر خرقه وای و ؛ وای بر احوال خرقه پوش
بودم به بحر فکر فرو، ناگهان به گوش
آمد مرا ز هاتف غیب اینچنین سروش
نوشد اگر که شمر از این باده جرعهای
ترسم شود شرارهی دوزخ بر او خموش
در کوه و دشت، آب نخوردند و تشنهلب
ماندند روز قتل حسین ، طایر و وحوش
پس در رثای سید مظلوم ، (نزهتی)!
مگذار دیگ طبع روانت فتد ز جوش
"شادروان عبدالحسین نزهتی قمی"
http://shaeranqom.blogfa.com
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانالها و گروههای مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#محرم
#اول_جلسه
#امام_حسین_علیه_السلام
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
(ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰهِ الحُسَين)
#خرابهی_شام
چو اهلبیت به فرمان خصم خون آشام
شدند وارد در منزل خرابهی شام
خرابهای شده ویرانه بی در و بی بام
نه بستری که درآن لحظهای کنند آرام
به روی خاک نشستند گِرد یکدیگر
فکار و خسته دل از جور و رنج راه و سفر
چو مرغ شب، شب خود را به ناله کرده سحر
گرفته دست دعا سوی خالق اکبر
که ای خدای ستمدیدگان بی یاور
تو داد ما بسِتان زین گروه بد اختر
ز مرگ اکبر ، لیلای داغدیده کباب
برای اصغر خود گرم ناله بود، رباب
سکینه بود، ز هجران باب در تب و تاب
ز غصه دیدهی زینب دمی نرفته به خواب
همه ز داغ شهیدان به درد و غم اندر
میان اهل حرم دختری رقیه به نام
چهار ساله که از غم نمیگرفت آرام
رخش چون مهر درخشنده بود و ماه تمام
ز دوری پدرش داشت آه و ناله مدام
روان ز دیدهی او جای اشک، خون جگر
شبی به یاد پدر خفت در خرابهی شام
به خواب دید که آمد ز ره امام همام
ورا نشاند به دامان خویش با اکرام
دمی ز بوی پدر کرد باز استشمام
ز لطف دست نوازش کشیدیاش بر سر
به باب گفت که از ما مگر چه بد دیدی
که رفتی از بر اطفال خویش و رنجیدی
چه شد که باز نگشتی مگر چه بشنیدی
که چون گذشته ز احوال ما نپرسیدی
که چون شدیم و چه بر ما رسید زین لشکر
چرا که هست پدرجان خرابه منزل ما
ز چیست این همه اندوه و غصه در دل ما
چرا نه شمع و چراغی بوَد به محفل ما
مگو که نیست به دست تو حل مشکل ما
بده جواب و ز نزدم دگر مرو به سفر
ز عشق روی پدر ، ناگهان ز خواب پرید
نظر نمود به اطراف و باب خویش ندید
ز سینه نالهی سوزان و دردناک کشید
فغان نمود و به تن پیرهن ز غم بدرید
دوید و دامن زینب گرفت آن مضطر
به عمه گفت که آمد پدر ز راه سفر
کجا شد و به کجا رفت باز آن سرور
مرا به همره خود از چه رو نبرد پدر
چرا که داغ دلم تازه کرد و رفت از سر
چقدر باز فشانم ز دیدگان گوهر؟
یزید دون ز صدای رقیه شد بیدار
بگفت از که بود این فغان و نالهی زار
که می دهد به تن و جان و من چنین آزار
روید و زود تفحص کنید علت کار
مرا ز واقعه آرید بی درنگ، خبر
غلامی آمد و جویای ماجرا گردید
برفت و واقعه را گفت از برای یزید
که دیده طفل صغیری بخواب شاه شهید
ز خواب طفل غم اهلبیت گشته مزید
کنون ز هجر پدر ناله دارد آن دختر
یزید گفت سر پاک سیدالشهداء
دهید جای هم اکنون میان تشت طلا
برید در بر آن عندلیب خوش آوا
که تا ز دیدن سر اوفتد ز شور و نوا
کجا تمیز دهد او که کشته گشته پدر
به تشت زر بنهادند آن سر انور
دوان دوان برساندند نزد آن دختر
رقیه دید چو رخسار تابناک پدر
به اشتیاق درآغوش خود گرفت آن سر
فتاد بر دلش از غم شرارهی آذر
ز دود گرد و غبار از سر مطهر باب
بشست روی منیرش ز اشک همچو گلاب
زپگریه کرد دل اهلبیت جمله کباب
به رأس پاک پدر بوسه داد و کرد خطاب
که کی برید سر نازنینت از پیکر
تپانچه زد به سر و روی خویش دختر زار
بکند موی و خراشید سینه و رخسار
ز سوز داغ پدر گشت ناتوان و فکار
ز هوش رفت و نماندش دگر شکیب و قرار
چو گل فتاد به روی زمین و شد پرپر
چو دید زینب کبری رقیه شد خاموش
دگر نمیرسد از او صدای ناله به گوش
گرفت طفل برادر ز مهر در آغوش
بدین خیال که در خواب رفته یا از هوش
بدید رفته ز دنیا رقیهی اطهر
تمام اهل حرم زین قضیه گشت نژند
دوباره شد دل غمدیدهشان ز غصه به بند
صدای ناله و فریادشان به ضجه بلند
که بهر آل علی رنج و صدمه تا کی و چند
چقدر رنج و تحمل توان نمود آخر
ز مرگ کودک ناکام شد یزید خبر
ز ترس مردم هشیار شد به خوف اندر
نمود امر که غسّاله شوید آن پیکر
شبانه دفن نمایند جسم آن دختر
که روز بعد نماند از این قضیه اثر
برون نمود چو غسّاله پیرهن ز تنش
كبود بود و سیه تن به زیر پیرهنش
ز تازیانه عیان جای ضربه در بدنش
گریستند به هنگام غسل و هم کفنش
ز بس که گریه نمودند شد به پا محشر
پس از فراغت غسل و کفن به حال تباه
به خاک شام سپردند پیکر آن ماه
گذشت مدتی و چاکران آن درگاه
بنای بقعه نمودند بهر دختر شاه
خدا کند که بگیریم قبر او در بر
به حالت غم و انده سرودم این اشعار
برفت طاقتم از دست و صبر و تاب و قرار
روان سرشک من از دیدگان چو ابر بهار
امید من به شفاعت بوَد به روز شمار
که دست (کاشفی) از لطف گیرد آن سروَر
"شادروان علیرضا کاشفی قمی"
http://shaeranqom.blogfa.com
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانالها و گروههای مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#محرم
#اول_جلسه
#امام_حسین_علیه_السلام
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
(ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰهِ الحُسَين)
#وصال_محبوب
آه از آن روز که شاه شهدا تنها بود
فرد چون ذات خدای احد و یکتا بود
چهره از تاب می عشق به سان گل سرخ
مست صهبای وصال بت مه سیما بود
عکس معشوق به جام دلش افکنده شعاع
سرش از آتش دیدار پر از سودا بود
مست از خیمه برون تاخت به آهنگ جدال
گرچه او مهر جهانتاب و عدو حربا بود
در پیاش اهل حرم آمده از خیمه برون
جمله را قلب پر آتش ، جگر آتش زا بود
همچنان دایره گِرد رخ شه پرده زدند
شه درآن دایره چون نقطهی پابرجا بود
هر سوی دایره از لطف، نظر کرد بدید
گردن کج زن ماتمزدهای پیدا بود
دامنش زینب دلسوخته پیچید به دست
سوز آه جگرش بر فلک اعلا بود
گفت کای همسفر خواهر خونیندل زار
کز پس جد و پدر دل به رخت شیدا بود
مادرم فاطمه یک راز سپردهست به من
آن که دیدی چو حسین بی مدد و تنها بود
غیرت لاله شده چهرهی همچون قمرش
معجز عیسیاش اندر لب شکّرخا بود
خاک راهش همه از اشک پر از گوهر کن
کن نثار قدمش هر چه در آن دریا بود
دست بر گردنش آورده گلویش میبوس
وآن لب لعل که قوت جگر زهرا بود
کرد از خواهر غمدیده وداعی که به دهر
تا جهان باشد و بودهست حکایت ها بود
تا که (انصاری) شیرین نفس این مرثیه گفت
عقل گفتش : نظر خسرو دین با ما بود
"شادروان شیخ محمدعلی انصاری قمی"
http://shaeranqom.blogfa.com
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانالها و گروههای مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#محرم
#اول_جلسه
#امام_حسین_علیه_السلام
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
(ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰه الحُسَين)
#شافع_محشر
آشنا چون خواست لب را با لب ساغر کند
شد حسین کرببلایی تا لب از خون تر کند
کرد محشر از فداکاری در آن محشر عیان
تا به محشر محشری آن شافع محشر کند
بست بار کربلا کای خصم دون سبط نبی
خاک گرم کربلا را میتوان بستر کند
میدهد سر در ره حق تا که گردد سرفراز
آن سری کاندر سنان با سرزنشها سر کند
میهمانی آن که با سر خانهی دشمن رود
استراحت میتوان بر روی خاکستر کند
قاری قرآن شود در تشت زر ، نزد یزید
تا که خصم بیحیا را واقف از کیفر کند
یافت چون توفیق مداحی (طلا) در روز حشر
زو شفاعت زادهی زهرا بر ِ داور کند
قم ـ شادروان عباس طلاییان (طلا)
http://shaeranqom.blogfa.com
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانالها و گروههای مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─