─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#محرم
#اول_جلسه
#امام_حسین_علیه_السلام
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
(ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰهِ الحُسَين)
#خرابهی_شام
چو اهلبیت به فرمان خصم خون آشام
شدند وارد در منزل خرابهی شام
خرابهای شده ویرانه بی در و بی بام
نه بستری که درآن لحظهای کنند آرام
به روی خاک نشستند گِرد یکدیگر
فکار و خسته دل از جور و رنج راه و سفر
چو مرغ شب، شب خود را به ناله کرده سحر
گرفته دست دعا سوی خالق اکبر
که ای خدای ستمدیدگان بی یاور
تو داد ما بسِتان زین گروه بد اختر
ز مرگ اکبر ، لیلای داغدیده کباب
برای اصغر خود گرم ناله بود، رباب
سکینه بود، ز هجران باب در تب و تاب
ز غصه دیدهی زینب دمی نرفته به خواب
همه ز داغ شهیدان به درد و غم اندر
میان اهل حرم دختری رقیه به نام
چهار ساله که از غم نمیگرفت آرام
رخش چون مهر درخشنده بود و ماه تمام
ز دوری پدرش داشت آه و ناله مدام
روان ز دیدهی او جای اشک، خون جگر
شبی به یاد پدر خفت در خرابهی شام
به خواب دید که آمد ز ره امام همام
ورا نشاند به دامان خویش با اکرام
دمی ز بوی پدر کرد باز استشمام
ز لطف دست نوازش کشیدیاش بر سر
به باب گفت که از ما مگر چه بد دیدی
که رفتی از بر اطفال خویش و رنجیدی
چه شد که باز نگشتی مگر چه بشنیدی
که چون گذشته ز احوال ما نپرسیدی
که چون شدیم و چه بر ما رسید زین لشکر
چرا که هست پدرجان خرابه منزل ما
ز چیست این همه اندوه و غصه در دل ما
چرا نه شمع و چراغی بوَد به محفل ما
مگو که نیست به دست تو حل مشکل ما
بده جواب و ز نزدم دگر مرو به سفر
ز عشق روی پدر ، ناگهان ز خواب پرید
نظر نمود به اطراف و باب خویش ندید
ز سینه نالهی سوزان و دردناک کشید
فغان نمود و به تن پیرهن ز غم بدرید
دوید و دامن زینب گرفت آن مضطر
به عمه گفت که آمد پدر ز راه سفر
کجا شد و به کجا رفت باز آن سرور
مرا به همره خود از چه رو نبرد پدر
چرا که داغ دلم تازه کرد و رفت از سر
چقدر باز فشانم ز دیدگان گوهر؟
یزید دون ز صدای رقیه شد بیدار
بگفت از که بود این فغان و نالهی زار
که می دهد به تن و جان و من چنین آزار
روید و زود تفحص کنید علت کار
مرا ز واقعه آرید بی درنگ، خبر
غلامی آمد و جویای ماجرا گردید
برفت و واقعه را گفت از برای یزید
که دیده طفل صغیری بخواب شاه شهید
ز خواب طفل غم اهلبیت گشته مزید
کنون ز هجر پدر ناله دارد آن دختر
یزید گفت سر پاک سیدالشهداء
دهید جای هم اکنون میان تشت طلا
برید در بر آن عندلیب خوش آوا
که تا ز دیدن سر اوفتد ز شور و نوا
کجا تمیز دهد او که کشته گشته پدر
به تشت زر بنهادند آن سر انور
دوان دوان برساندند نزد آن دختر
رقیه دید چو رخسار تابناک پدر
به اشتیاق درآغوش خود گرفت آن سر
فتاد بر دلش از غم شرارهی آذر
ز دود گرد و غبار از سر مطهر باب
بشست روی منیرش ز اشک همچو گلاب
زپگریه کرد دل اهلبیت جمله کباب
به رأس پاک پدر بوسه داد و کرد خطاب
که کی برید سر نازنینت از پیکر
تپانچه زد به سر و روی خویش دختر زار
بکند موی و خراشید سینه و رخسار
ز سوز داغ پدر گشت ناتوان و فکار
ز هوش رفت و نماندش دگر شکیب و قرار
چو گل فتاد به روی زمین و شد پرپر
چو دید زینب کبری رقیه شد خاموش
دگر نمیرسد از او صدای ناله به گوش
گرفت طفل برادر ز مهر در آغوش
بدین خیال که در خواب رفته یا از هوش
بدید رفته ز دنیا رقیهی اطهر
تمام اهل حرم زین قضیه گشت نژند
دوباره شد دل غمدیدهشان ز غصه به بند
صدای ناله و فریادشان به ضجه بلند
که بهر آل علی رنج و صدمه تا کی و چند
چقدر رنج و تحمل توان نمود آخر
ز مرگ کودک ناکام شد یزید خبر
ز ترس مردم هشیار شد به خوف اندر
نمود امر که غسّاله شوید آن پیکر
شبانه دفن نمایند جسم آن دختر
که روز بعد نماند از این قضیه اثر
برون نمود چو غسّاله پیرهن ز تنش
كبود بود و سیه تن به زیر پیرهنش
ز تازیانه عیان جای ضربه در بدنش
گریستند به هنگام غسل و هم کفنش
ز بس که گریه نمودند شد به پا محشر
پس از فراغت غسل و کفن به حال تباه
به خاک شام سپردند پیکر آن ماه
گذشت مدتی و چاکران آن درگاه
بنای بقعه نمودند بهر دختر شاه
خدا کند که بگیریم قبر او در بر
به حالت غم و انده سرودم این اشعار
برفت طاقتم از دست و صبر و تاب و قرار
روان سرشک من از دیدگان چو ابر بهار
امید من به شفاعت بوَد به روز شمار
که دست (کاشفی) از لطف گیرد آن سروَر
"شادروان علیرضا کاشفی قمی"
http://shaeranqom.blogfa.com
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانالها و گروههای مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─