eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
788 ویدیو
85 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ به میمنت میلاد امام موسی بن جعفر (ع) پیدا به دهر جلوه ی خورشید داور است یا در طلوع چهره ی موسی بن جعفر است بر مادر حمیده ی خود دیده بر گشود یعنی گلی شکفته در آغوش مادر است شهر مدینه پر شده از عطر روی او اکنون مدینه از گل رویش معطّر است این هفتمین ستاره شبهای عاشقی ست شبهای عاشقی که سراسر منوّر است ذِالْحَجِّه را چو کعبه منوّر نموده است با طلعتی که باز فراتر ز گوهر است هفت آسمان شکفت چو گل از دو چشم او لبریز عطر و نور ببین مهر خاور است آمد امام صابر و صالح ، امام عشق آن گوهر نفیس که از نسل کوثر است این گوهر نفیس درخشد چو نور ناب مانند مهر آینه دار پیمبر است حسِّ عجیب دارد ازین رهگذر جهان کز یُمن اوست بارش رحمت مکرّر است بعد از امام صادق و ، در باغسار عشق جاری ترین نسیم ز زهرای اطهر است بنوشته عشق با خط زیبا به روی عرش میلاد با سعادت سرو و صنوبر است زیباترین شقایق عالم شکفته است این هفتمین شکوه به گلزار حیدر است این کودکی که گشت شکوفا به مهد نور در لاله زار عشق ز هر لاله برتر است یک ذَرّه از طلوع نگاهش برای ما با روشنای عالم هستی برابر است باشد امام صالح و عبدِ خدای خویش عبدی که کائنات به امرش مسخّر است او کاظم است مثل پدر ، مثل جدّ خویش لبریز مهر باشد و شوقش به هر سر است باب الْحَوائِجی ست که دستان پاک او در موجی از نسیم کرامت شناور است هفتم امام نور که از شش جهت رخش در چشم اهل عرش به خوبی مصوّر است بگشوده بال دیده ی "یاسر" از آن سبب این جلوه های نور به چشمش چو شهپر است شعر: حاج محمود تاری «یاسر» 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(طلوع ماه هفتمین مبارک باد) (ماه هفتمین) این بوی گل بوَد که مشامم معطّر است؟ يا بوی مُشک و عِطرِ دل انگیز عنبر است این نفحه‌ای که در همه عالم وزیدنی ست آیا ز بوی کیست که عالم معطر است؟ آمد ندا ز هاتف غیبم ، به گوش جان : کامشب شب ولادت موسَی بن جعفر است این عِطر جان فزا ، ز شمیم حضور اوست کز هرچه بوی خوش که بوَد نیز برتر است حور و مَلک به آدمیان غبطه می‌خورند چون بر زمین حلول خداوند داور است بلبل به شاخسار ـ زند چهچه نشاط تا وارهد ز غصه دلی که مکدّر است ظلمت_سرای عالم هستی در امشبی از ماهِ روی حضرت کاظم، منوّر است دردانه ی امام ششم ، گوهر کرم گنجینه‌ی خصایل ناب پیمبر است از رویش گلی ز گلستان احمدی (ص) خشنود قلب حضرت زهرای اطهر است آن کوثری که داده خدا وعده بر نبی (ص) امشب بوَد به رغم عدویی که ابتر است هر میوه‌ای به باغ ولا بعد از او که هست از شاخ این درخت عظیم و تناور است سرسبزی بهار و گلستان ، همیشه نیست اما همیشه سبز ، جهان زین صنوبر است این سرو سرفراز ، ز بستان معرفت رشک مدام سروِ سهی است و سرور است مرآت ایزدی ، بُوَد و ماه هفتمین کآیینه ‌دار طلعتِ او مِهر خاور است در حیرت از جمال منیرش ، در آسمان یک کهکشان نگاه زِ هر ماه و اختر است با یوسفش ، اگر که برابر نموده خلق حسن و مرام او به جهانی برابر است ذی الحجه ـ ماه منزلت شیعیان بوَد بعد از غدیر ، منزلت از نوع دیگر است شیرازه_بند دفتر ترجیع چون علی‌ست الحق که بند هفتم آن ، زیبِ دفتر است هشتم امام و قبله‌ی حاجات، شاه توس فرزند این امام همام و دلاور است این بارگاه ‌ها که به هر جا بوَد عیان هر یک ز نسل این گل شمشاد منظر است شد در مدینه ، يار و مددکار بی کسان آری چنین عمل فقط از آلِ حیدر است باب الحوائج است و بوَد ملجأ امید در دست اوست هرچه از ایزد مقدر است (ساقی!) به بزم امشب ما کن عنایتی زآن ساغری که از میِ جانبخش کوثر است. ‌ سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ما ریزه خوار سفره موسی بن جعفریم حاجات خود به درگه این خانه می بریم دلــدادهٔ کـــرامت بـاب الحـــوائـجـیــــم مــدیـون استـجابت و اعجـــاز این دَریم مــا ذره ایم و در پــیِ خورشیــد آمـدیم در ســایه ســـارِ رحمتِ آن ذره پروریم احسان و جود، عادت این خانواده است پــروردهٔ سخــــاوت اولاد حیـــدریــم ماییم و مهرحضرت سلطان و خواهرش شـــرمنــدهٔ عطـــای این خـواهـر برادریم صـدها گره به زندگی افتـاد اگر ، چه غم زیرا دخیـــل سفـــرهٔ موسی بن جعفـریم مقصـــود مـا زیارت ســلطان کــربلاست در انتــظار دعـوت آن شــــاه بی سـریم ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(لولاك لما خلقت الافلاك) ‌‌ ‌‌مقصـود خــدا ز خلقــت نــوع بشـر ‌ ‌بی شبهه بـوَد شـاه ولایـت ، حیــدر ‌ ‌گر عشق علی نیست کسی را در سر ‌ ‌بـایـد که نمـاید این سؤال از مـــادر ‌ ‌سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
نمی‌دانم جهان، خالی چرا از شر نمی‌گردد ؟ بنی آدم ، شریکِ دَرد ِ یکدیگر نمی‌گردد ؟ اگر ابلیس را قدرت نمی‌دادی خداوندا...! عیان می‌شد که حتی یک نفر کافر نمی‌گردد یقین دارم که شد ابلیس، غالب بر بشر، زیرا دلی خالی ز بغض و کینه‌ی مُضمر نمی‌گردد چو بذر کینه را قابیل در دل کاشت از اول درخت همدلی و مِهر ، بارآور نمی‌گردد برادر ، با برادر چون شود دشمن بدون شک انیس و خیرخواه مادر و خواهر نمی‌گردد همه دم از خدا و دین و مذهب می‌زنند اما به باطن یک نفر حتی خداباور نمی‌گردد به ظلْمات فنا خو کرده این مخلوق بی ‌وجدان همه نحس‌اند و یک تن نیز نیک اختر نمی‌گردد دَد و دیوند این نامردمان آدمی صورت که این‌سان نیز حتی گرگ و گاو خر نمی‌گردد اگرچه لفظ انسان زینت این خلق می‌باشد ولی آدم ، کسی با زینت و زیور نمی‌گردد چنان گندی زده این اشرف مخلوق ، بر عالم که پاک این گندها با زمزم و کوثر نمی‌گردد سؤالی می‌کشد ما را که از این خلقت جانکاه چرا مأیوس از خلق بشر ، داور نمی‌گردد پدر ، آدم ؛ ولی فرزندِ آدم چون نشد آدم ستروَن از چه دیگر حضرت مادر نمی‌گردد ؟ بشر خونریز بود از بَدوِ خلقت نیز تا پایان بوَد خونریز و دنیا هم از این بهتر نمی‌گردد ز نص جمله‌ی " لولاكَ " ، فهمیدم که در عالم بجز آل محمد(ص) هیچکس سروَر نمی‌گردد هدف از خلقت عالم ، محمد بوده چون؛ یعنی منزه از گنه ، جز آل پیغمبر (ص) نمی‌گردد ز دینداری ما و آل پیغمبر (ص) همین دانم خزف باشد ز گِل ، هم‌سنگ با گوهر نمی‌گردد ملاکِ برتری ، رنگ و نژاد و خون نمی‌باشد اگرچه شاه باشد ، برتر از قنبر نمی‌گردد یلی در راه دین از خطه‌ی ایران به دانایی نظیر حضرت سلمان دانشور نمی‌گردد کسی که ساغری گیرد ز دست ساقی کوثر دگر دنبال جام و ساغری دیگر نمی‌گردد میان خیل اصحاب وفادار علی (ع) هرگز امیری جانفدا ، چون مالک اشتر نمی‌گردد نظیر جندب و مقداد و عمار و دگر یاران به حق‌گویی چو حُجر و میثم و بوذر نمی‌گردد شهید کربلا گشتند هفتاد و دو گل اما گلی در بین گل‌ها چون علی اصغر نمی‌گردد سه ساله دختری که از غم مرگ پدر جان داد کسی همچون رقیه ، آن گل پرپر نمی‌گردد به راه علقمه تشنه لبی با پیکری بی دست یلی چون حضرت عباس آب آور نمی‌گردد جوانمرد رشیدی که بوَد تالی پیغمبر(ص) شهید نینوا ، همچون علی اکبر نمی‌گردد اگرچه این همه گفتم ولی داغی درین عالم چو داغ شاه دین آن خسرو بی سر نمی‌گردد خدایا نقص دارد خلقتت طرحی دگر انداز که بینی هیج انسانی خیانتگر نمی‌گردد چو معصوم آفریدی آل طاها را همین کافی که شیطانت حریف دوده‌ی حیدر نمی‌گردد منزه از گنه باشد اگر هر کس ، تو خود دانی حریفش نیز شیطان با دو صد لشکر نمی‌گردد چو شیطان آفت انسان شد از آغازِ این خلقت یقین نخلی که زد آفت، دگر خوش‌بر نمی‌گردد بشر را چون ‌که او ، آمر بوَد با اذن رحمانی لب انسان ، بدون اذن شیطان ، تر نمی‌گردد اجل را گو خدایا ، تا بگیرد جان شیطان را که انسان ، مُرده‌ی ابلیس را نوکر نمی‌گردد ازین وضعی که می‌بینم گمان دارم خداوندا مُیسّر ، پاسخ شعرم به جز محشر نمی‌گردد که می‌بینم بشر را جمله در قعر جحیم اما کسی خلد آشیان ، جز آل پیغمبر نمی‌گردد سخن کوتاه کن (ساقی) سرودی آنچه را باید که تفسیر کلامت جا ، به صد دفتر نمی‌گردد. سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
به ساحت مقدس حضرت علی ع غزل ش ۵۸ خلافت ... بمیرد اسب نادانی که نشناسد سوارش را خلافت دست نا اهلان چرا داده مهارش را ؟! چرا چون مرغ دست آموز در حبس غلاف آورد امیر لافتایی ها شکوه ذوالفقارش را ؟! علی این پا و آن پا می کند صید خلافت را چو آن شیری که گریان می شود صید شکارش را چه میدان ها که از تیغ علی دشمن گریزان بود شگفتا که نمی بستند بیراه فرارش را ! اگر ساقی کوثر شد بدون شک دلیلی داشت فقط کافی است یک ره بنگری چشم خمارش را علی را جور دیگر دوست دارد کردگار من هنرمندی که بی شک می پرستد شاهکارش را جهان مرتضی کم کم عوض می گشت و می بایست به روی و موی زهرا بنگرد لیل و نهارش را انار سرخ خندان بر سر شاخ است یا نیزه؟! کدامین زن سر فرزند می کاهد ویارش را ؟! زنی چون کوه محکم مثل دریا پر طمأنینه زنی میراث برده از نبی جنس وقارش را عصب سوزان بینایی است نور بیقرار او سزد کز چشم مشتاقان نهان سازد مزارش را به لشگر احتیاجی نیست هنگامی که مولایم هوا دارند فرزندان ، یمینش را ...یسارش را .... به شمشیر علی زیر و زبر می شد سپاه کفر ولی یک عده دوشیدند سهم افتخارش را قدم هایش چنان محکم که بر پیشانی معبر توان جستن مسیر گام های استوارش را شگفتا شاعر بیدل که با مهر علی جان یافت و رهن دین و آیین کرد قلب داغدارش را اگر چشمش سیاهی می رود، سرگیجه می گیرد توان فهمید از نبض غزل افت فشارش را . https://eitaa.com/etlaghialireza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(سفیر سرفراز) کیستم عاشق‌ترین عشاق شاه کربلایم پیشگام پاکبازان دیار نینوایم محرم اسرار خاص خامس آل عبایم در حریم یار با نور ولایت آشنایم کشته ی راه عدالت تشنه‌ی آب بقایم اولین فرمانبر فرمانده ملک ولایم کیستم من پاسدار دین و قرآن مبینم رهنورد راه مولایم امیر المئومنینم مَظهر آزاد مردی مُظهرحق الیقینم از تبار راستان و در طریق راستینم پیرو افکار پاکان حریم کبریایم اولین فرمانبر فرمانده ملک ولایم کیستم مست ولای ساقی روز الستم جام هشیاری بُوَد از دولت قرآن به دستم از کمند حیله‌ی نا مردمان کوفه رستم بر مقام و منصب دنیای فانی دل نبستم سر بدار و جان نثار زاده‌ی خیرالنسایم اولین فرمانبر فرمانده ملک ولایم کیستم پرچم فراز نهضت شاه شهیدان کیستم محورگشای لشکر سلطان خوبان کیستم شورآفرین عرصه‌ی شورآفرینان کیستم آیینه‌دار مکتب اسلام و قرآن بر سپاه حق مدار مسلمین محورگشایم اولین فرمانبر فرمانده ملک ولایم با سلاح عدل و ایمان کوفه را در هم شکستم رشته‌ی زنجیر استبداد را از هم گسستم از ازل عهد مودت با امام خویش بستم بر سر پیمان خود تا پای جان همواره هستم در طریق عرصه‌های حق و باطل حق نمایم اولین فرمانبر فرمانده ملک ولایم از امان این ستمکاران بدگوهر گذشتم از سر و جاه و مقام فکر سیم و زر گذشتم با رشادت از مدار خصم بدگوهر گذشتم از سر و جان در هوای خالق اکبر گذشتم قاصد قربانی قربانیان کربلایم اولین فرمانبر فرمانده ملک ولایم کوفیان بی‌وفا عهد مودت را شکستند رشته‌ی آزادگی را از سر غفلت گسستند راه را بر کاروان عترت اطهار بستند قلب زهرا و پیمبر را ز راه کینه خستند واقف این ماجرا از ابتدا تا انتهایم اولین فرمانبر فرمانده ملک ولایم بر سر بیدادخواهان داد را فریاد کردم بر سر دارالاماره منع استبداد کردم کوفیان را با نثار خون خود ارشاد کردم و اندر آن بزم شهادت کربلا را یاد کردم من سفیر سر(فراز ) زاده خیرالنسایم اولین فرمانبر فرمانده ملک ولایم آری آری مسلمم فرزند دلبند عقیلم نسل اسماعیلم و از دوده‌ی پاک خلیلم از تبار جرعه نوشان زلال سلسبیلم تا به‌‌دست کوفیان هرگز نپنداری ذلیلم پیرو شاه شهید کربلای پر بلایم اولین فرمانبر فرمانده ملک ولایم شعر: استاد فراز مردانی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
هدایت شده از شمس (ساقی)
(لولاك لما خلقت الافلاك) (پنج تن آل عبا) جمله‌ی "لولاك" شد نازل برای پنج تن در بیان اعتبار جان‌فزای پنج تن از کرامات ولا ، قاصر بوَد لوح و قلم تا دهد شرح یک از بی انتهای پنج تن کی همای عقل ما ره می‌برد سوی خیال تا که گردد در حقیقت ، آشنای پنج تن؟ آل نجران هم به زانو آمد آن وقتی که دید اقتدار و هیبت آل عبای پنج تن شهر علم است احمد و دروازه‌اش باشد علی درک کن خود زین عبارت اعتلای پنج تن از سخا و از جو‌انمردی همین یک نکته بس حاتم طایی بوَد حتی گدای پنج تن ‌ هرچه میخواهی بخواه از این ذوات بی بدیل تا ببینی بخشش و جود و عطای پنج تن با توسل گر کنی جاری به لب‌ها می‌کند قفل‌ها را باز ، نام دل‌ربای پنج تن در تمام مشکلات و معضلات زندگی با صداقت از تهِ دل زن صدای پنج تن نه درین دنیا که حتی لحظهٔ جان دادنت چشم دل وا کن که تا بینی وفای پنج تن تا جهان، باقی و تا ایزد خدایی می‌کند هست برپا هم مرام و هم ‌لوای پنج تن بارالها دست ما کوتاه و خرما بر نخیل کن نصیب ما غلامی در ولای پنج تن ای خوش آن عمری که در این آستان گردد تمام ای خوش آن جانی که میگردد فدای پنج تن گر چه ما عبد گنهکاریم اما از کرم شامل احوال ما گردان رضای پنج تن (ساقی) کوثر علی باشد اگرچه روز حشر شیعیان را مست می‌سازد صفای پنج تن سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ عالَمــــی خلـــق اِیلِیـوب الله به نام پنج تن ماسِــوایَه اِیلیـــوب واجب ، ســلام پنج تن یِر گؤی اهلینَه آچیلدی باب تعظیم و سجود تـا ازل دَن آشـــکار اولــدی مقــــام پنج تن منــدَه جبرائیــل تک تا عــرشَـه پرواز اِیلَـرَم اِئتمَــــرَم هــرگز فـراموش ، احتـرام پنج تن خیر دنیا ، خیر عقبــایه چاتار هر شیعه کی اِیلِـیَــه هــــر دم اطـــاعت از امـــام پنج تن اولیــن شخصیــت خلقـت ، نظر اِیلَـر ، یقین صدقیلـــن دوت دامـــنِ خیـــر الانام پنج تن حاجتون وار یؤز دولاندیر حیدرین درگاهینه جمــع اُولوب مولا علـــی دَه هر مرام پنج تن حضرت زهـرا وِئریب قــول شفـــاعت اُمّــتَه اُولمیــوب هــرگز یالان قــول و کـلام پنج تن ِاِیلَـه یثــرب دَن گذر خاک بقیعَــه سـال نظـر مجتبــــایَـه آغــــلا بهــــرِ التیــــام پنج تن سَـسله سمت کربلادن تا یتیش سین دادیوَه خــامـــس آل عبـــا ، حُــسنِ خِتـــام پنج تن اهل بیتیـم جانینـی نذر اِیلَرم بِش نورَه من وار باشیـمــدا ســایه سارِ مستــدام پنج تن ســـائل درگــاه آل مصـطفــی ، عــزت تاپار چــون بو درگهـده اُولار آقــا ، غلام پنج تن "کیمیا"! سنــده مدال خـادمی ، زهـــرادن آل خلق اولوب زهرایه خاطر چون تمام پنج تن ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ به ساحت مقدس حسین علیه السلام « قــامــوس،،، » هـرگـز شنیـــده ای کمــــر شـــیر بشکند؟! در حلق شــــیرخـــواره اگــــر تیر بشکند نفریــــن نمی کنــم نه, الـــهی که حرمله طفلش هــــزار ساله شــــود، دیر بشــکند خون گلوی طفل به هرجبهه ای که هست پشت هـــزار قبضــــه ی شـمشـــیر بشکند یا رب مباد...مرد به بازوش متکــی است یا رب مباد ... پای علـــم مـــــیر بشـــکند راضی مشو که تیرسه سـر در گلوی طفل راضـی مشو که تا کمــــر شیـــــر بشــکند پرسیده ای ز آب که در قلب خســته اش از داغ کیست قامت تصـــــویر بشــکند؟! رسم است غالبا که به قامــوس جنگ ها شمشیر،دشــنه،گـــرز، ســـنان، تیر، بشکند نه گوش طفل پاره شــود، گوشواره اش در پنـجـــه های وحــــشی تزویــر بشکند حتی به خواب دیدی اگرظلم فاتح است بیدار شـــــو که قامــــت تعبــیـــر بشکند چشم تبر ز شـــــاخه ی نادان گـرفته سو وقتش رســـیده حر غل و زنجیـر بشکند مولای من مبـــاد بـر ابـــروت خــــم نهی حتـی در اســـتعــاره مهــل پـــــیر بشکند اکنـــون که ابـــروان تـو بازو بـه بازو اند مگـــذار قـــبلـه گاه اســــاطـیر بشـــکند ظهر است و تو هوای نماز اسـت در سرت شــــاید دلی به نغمــــه ی تکبــــیر بشکند شعر: علیرضا اطلاقی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ با امام زمان(عج) در شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع) بی تو انگار آسمان صـــبر و قرارش سوخته یا زمـــین از داغ تو بـاغ و بهـــــارش سوخته داشتـــم اشک از فـــــراق اما نمی دانــم چرا این زلال بی قـراری چشمه سارش سوخته می شود شمـــع حـــریم اهــل معـنا عاقبت جان هر عاشق که بهر وصل یارش سوخته باید از امشــــــب مــهیا کــــرد لوح دیگـــــری هرکه پیش دوست برگ اعتـبارش سوخته باید از این کور چشمی خویش را سازد رها هر که از غم دیده ی در انتظارش سوخته بوی عطر وصل دارد سنگفرش کوچه اش بس که در این کوچه پای رهگذارش سوخته می برم دل را به سمت بغض اشک و بغض آه آن دلی کز داغ هجران ، روزگارش سوخته گلشن دل بی حضورت چون کویرستان ولی باغ هستی در فراقت برگ و بارش سوخته سايه ساری نیـست غیر از دود آه تشـنگان کربلا و کــوفه نخل بی شمـــارش سـوخته کشــــته ی دارالامـــــاره یا شـهــــــید کـــــــربلا هرچه گویم از گلاب وگل عـذارش سوخته پیکر بی سـر میان کوچـــــه هـای بی کسی از شــرار کـــــینه ها گــــرد و غـبارش سوخته بود «یاسر» شـــبنم اشکش مـدام آئينه دار در میـــان شعله ها آئيــــنه دارش ســـوخـته شعر: حاج محمود تاری «یاسر» 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ ایــن پنـــج نور، علت زیـــبای خلقتنـد اسرار پنج حرفِ شریف «کــرامت»ند ایــن خــــانـواده ، اشـــرف اولاد آدمند آنان طبـیب درد طبــیبــان عـــالمـند این پنج تن،خلاصه‌ی احساس خالقند انـــدازه دل هـمـــه‌ی خـلق ، عاشــقـند خـــاکی شدند تا ره افـــلاک وا کــنند «آنان که خـاک را به نظرکیـمیا کنند» زیباترین سـپاه به مـیدان رسیده بود نام ابوتـراب به نجـــران رســـــیـده بود آنان که لاف، پیـش شـه لافتــی زدند تاچشمشان به هیبتش افتاد،جازدند یک اخم مرتضـی علی و خـتم غائـــله اینگونه‌ شـد خـلاصه‌ی روز شعر:قاسم صرافان 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ کــس را نـبود و نیــــست ، تــــــوانِ مقـابله تا مرتضـــاســـــت یک طــــــرفِ ایـن معادله نصرانیان و صومعــــــه لــــرزند یک به یک تا نام مرتــضاســـــت میــــان مباهـــــله تصــــــــریحِ  نَـــصِّ"انفســــــــنا" داد می زند مابیـــــن مصطفی و علی نیســـــت فاصله در بدر و خــــــیبر و اُحــــــــد و لیله المبیت دستِ علیست در همــــــه جا ختـــم غائله دنــــــــــیا پُر از کــــــتاب شود هم نمی شود پیـــــش خطی ز خطــــبه ی او ، غیرِ باطله از او ســوال کردن ما ، محضِ گفتگوست ورنـــــه جــــــــــواب را بدهد قبلِ مســــــــئله دست خداست دستِ علی ،ما گرفته ایم آری ز دســـــت هایِ یدُاللهی اش صــــــله کار خداسـت مدح علی ،کارِ خلق نیست عاجــــــــز بُوَد ز فهــــمِ مقامش ، مُخیَّلِـــــه 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای‌که خواهی در سخن گویا شوی شاعری ، شوریده و شیدا شوی باید آموزی : (فنون وزن) را که بوَد بسیار ، در آن نکته ها (وزن) اگر چه ابتدای شاعری‌ست گوش کن اکنون که گویم (وزن) چیست؟ شش (مُصوّت) هست (کوتاه و بلند) گر بدانی چیست ، گردی سربلند ( اَ ) ـ ( اِ ) ـ ( اُ ) با هم همه کوتاه هست ( آ ) و (ایـ) و (او) ، بلند و دلکش است سه (هجا) داریم (کوتاه) و (بلند) وآن دگر باشد (کشیده) چون کمند چون (کشیده) ، قابل (تقطیع) نیست! بگذر از آن تا (هجا) دانی که چیست؟ هر صدایی که رسد بر گوش ما هست در (تقطیع) ، عنوان هجا چون (هجاها) را (نمادی) نیز هست این (ــ) بلند و این یکی (U) کوتاه است (من) بلند و (ما) بلند و (او) بلند (بِه) وُ (کِه) کوتاه ، در یادت ببند تا بدانی (وزن) این اشعار چیست؟ (رکن) آن ، در زیر شعر مولوی‌ست "هرکسی از ظنّ خود شد یار من" فاعلاتن ، فاعلاتن ، فاعلن هست وزن (مثنوی) این (رکن) ‌ها که بوَد (معیار سنجش) ، نزد ما نام (اوزان عروضی) ، (بحر) هست که از آن‌ها هرچه‌ات گویم کم است نام (بحر) مثنوی ، باشد (رَمَل) که بوَد شیرین‌تر از قند و عسل هست ارکانش (مُسدّس) در (شمار) (رکن آخر) هست ، (محذوف و قصار) هست (ده بحر) دگر بشنو چه هست؟ که به راحت ، می‌توان آری به دست (مُجتَث) است و (مُنسَرح) وآنگه (خفیف) هم (بسیط) و هم (سریع) است ای ظریف هم (تقارب) ، هم (مضارع) ، هم (هَزَج) هم (رَجَز) هم (مُقتضب) شد رج به رج (رکن اوزان) نیز باشد در (شمار) مختلف؛ آن را به گوش جان سپار هم (مُسَدّس) هم (مُثَمّن) نیز هست که (زحافاتش) ، ملال انگیز هست 🔲 بعد از این‌‌ها ، (اختیار شاعری) ‌است گر چه گاهی (اضطرار شاعری‌) است (آخر مصرع) ، چه (کوتاه) و (بلند) یا (کشیده) ، آن (هجا) گردد (بلند) (قافیه) ، تکرار اگر شد ناگزیر بگذر از تقصیر عذرم ای خبیر خوانش اشعار را باید درست اینک آموزید ، از بیت نخست گاه باید خواند با (تخفیف) نیز آنچه می‌باشد (مشدّد) ای عزیز گاه هم (طبق ضرورت) ، در بیان خو‌انده میگردد (مشدّد) ، واژگان گاه حرف ساکن (ت) مثلِ (چیست) می‌شود (ساقط) که گویی هیچ نیست همچنین (دو) (ساکن) از بعدِ (بلند) گاه (یک) (ساقط) شود بی‌چون و چند می‌توان بینی درین مصرع عیان (کارد) را که گشته ساقط (دال) آن یا ‌شود (ادغام) ، بعضی واژگان در تلفظ می‌شود (در آن) ، (دران) یا که (خواهر) ، وقت (تقطیع) کلام طِبق خوانش هست (خاهر) والسلام اولین رکن (فعلاتن) ، توان ، (فاعلاتن) گردد ای آرام جان! طِبق (ضرباهنگ) خاص شعر ها می‌شود (تقطیع) هر گونه (هجا) حرف (نون ساکنه) ، بعد از (بلند) خارج از (تقطیع) هست ای هوشمند مثل (جان) و (این) و (آن) و هرچه هست جمله از (تقطیع) شعری ، (ساقط) است هست (تسکین)، قاعده که می‌توان (دو هجا) که هست (کوته) همزمان (دو هجا) را (یک هجا) اِعمال کرد تا که (دو کوتاه) ، گردد (یک بلند) (قلب) ، یعنی : (جا به جایی هجا) که بوَد مخصوص بعضی (رکن ‌ها) که شود : (مُفتعلن) ، (مفاعلن) یا شود : (مفاعلن) ، (مفتعَلن) بعد از آن ، (اِشباع) باشد در زبان که به شدّت می‌شود (کوته) ، بیان مثل حرف (به) ، که بی‌شک در هجا هست (کوته) ، دان (بلند)ش مثل (با) وآن دگر (ابدال) ، نوعی دیگر است در خصوص ِ (سه هجای) آخر است که (فَعَلُن) ، می‌شود (فع لُن) ، عزیز بیش ازین با خود مکن جنگ و ستیز زآنکه هرچه بوده لازم ، گفته‌ام گوهر (بحر عروضی) ، سفته‌ام تا همین‌جا را اگر خوانی به جِدّ می‌شوی در شعرگویی ، مستعد وزن را (ساقی) به نظم ساده گفت غنچه ی (وزن عروضی) را شکفت گر که هستی طالب شعر وزین باش ازین خرمن به همت، خوشه‌‌چین سید محمدرضا شمس (ساقی) ✅ کانال آموزش عروض، قافیه و... https://eitaa.com/arozghafie روابط عمومی کانال آموزش عروض ابوالفضل عامری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خادمة الزهࢪاء (س)_؏
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «چادر یادگار مادر» من با حجـــابم، با حجـــابم ماه هستم شــــادم از ایـــن که عاشـق الله هستم هستـــم فرشـــته در نگاه پاک خـــوبان وقتی که با حُجب وحیا همراه هستم مانند جــــــانم چــــادرم را دوست دارم بر آیــــه‌های نــــور چــــــون آگاه هستم چادر حجـاب برتر زهــــرائیـــــــان است زهــــرائی‌ام در اوج عــــزّ و جاه هستم روزی به گوشـــــم گفـــت چادر با تأنّی گو بر زلیخــــا یوسفی در چـــاه هستم عطرم میان شیشه‌ی سربسته‌ی حُسن بر خــاطرات خوب، خاطرخواه هستم زهـــــرا و زینـب هـــــر دو الگوی زنانند از کــودکی مشتاق مهر و ماه هستم تا در ســــر من یادگار مــــادرم هست انگار نـــــــورم در عـــــــــبادتگاه هستم پهلوی او را پَهلَوی خواهان شکستند بیزار از طاغوتیــــــــــان و شاه هســتم سیلی زدند افتــــاد با چادر به کـــوچه با یاد آن، در شعــــله‌های آه هســـتم «سیدبشیر» این شعر را زیبا نوشته‌ست گوید زن مســــتوره مانند فرشته‌ست شعر: سید بشیر حسینی میانجی ✍️ امیرالمومنین: «...لَکادَ العَفیفُ أن یکونُ مَلَکاً». (نج البلاغه، ح ۴۶۶) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌