─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#محرم
#اول_جلسه
#امام_حسین_علیه_السلام
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
اشکِ ما پاره دلی بود کـــــــه آبــــــش کردیم
چشـــــمِ ما خـــــانهی ما بود خرابش کردیم
تکهای سنگ در این سینهی ما بود ، شبی
روضـــــهاش بُــرده و با آه مذابــــــش کردیم
بارها خواســــت که دنیـــــــا بـــبرد ما را از...
درِ این خـــــانه که هربار جــــــوابش کردیم
آنکه زد طعنــــــه به احـــــوالِ پریــــشانی ما
شَمّهای از تو نوشتـــــیم و کبــابش کردیم
مَلکی خواســــت که ما را ببرد باغِ بهشت
در حـــــرم مانده و با گریه مُجابش کردیم
عمر آن نیســت که از روز و شب ما رفته
گریه کردن به تو را عمر حسابش کردیم...
شعر: حسن لطفی ۴۰۲/۰۴/۲۸
@yashobeyr_hassan_lotfi
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
حمید:
السلام علیک یا اباعبدالله ع
🍁 لب عطشان🍁
لب عطشان تو خود معنی دریا دارد
خاک پایت به فلک نقش ثریا دارد
هفت دریا همه شرمنده اطفال تواند
آب بی نام تو کی حرمت ومعنا دارد
سیر خورشید فلک دور سر توست حسین
ماه از نور تو این جلوه زیبا دارد
مظهر عشق دو عالم شده نامت یعنی
در همه کون ومکان عشق تو غوغا دارد
خاک کوی تو کند زنده دل عالم را
تربتت معجزه ی حضرت عیسی دارد
فخر دارند به دربانی تو خیل ملک
حرمت بوی خوش جنت اعلا دارد
آدم وجن وملک واله وشیدای تواند
راه تو این همه دلداده و شیدا دارد
بخدا فُلک نجات استی و مصباح هدی
کشتیت بهر همه خلق جهان جا دارد
چونکه نومید نگشته زدرت شاه و گدا
هر کسی حاجت خود از تو تمنا دارد
خشکی لعل لبت هست گواه داغت
کاین نشانه خبر از غربت زهرا دارد
هر دلی سوخت ز داغ تو براتش دادند
این برآتیست که با خون تو امضا دارد
روز محشر که همه مضطر و سر گردانند
رهروت بر سر خود سایه ی مولا دارد
یا حسین ، چشم "شقایق" به عنایات شماست
چون که بر لب ز ازل مدح شما را دارد
حمید رضازاده "شقایق"
کرمان
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْـدِاللّٰهِ الْحُسَیْن)
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#حی_علی_العزا
ماه محرّم آمد و حیَّ علَی العَزا
بر نیزه میرود سر ِ سالار نینوا
آن سر، که هست سَرور آزادگانِ دهر
با تیغ کین جدا بشود از تن از قفا
چون زیر بار ظلم یزید و متابعین
هرگز نرفت زاده ی زهرا و مرتضا
بست آب را به روی عزیزان اهلبیت
ابن زیاد پست ؛ همان زاده ی زنا
فرمان جنگ داد به بن سعد دون و گفت :
خواهی اگر امارت ری را کنون ز ما
آگاه باش اگرچه کثیرند لشکرت
در جنگ با حسین، نیفتی به قهقرا
جنگی بپا نمای ، مبادا که یک نفر
از امت حسین بماند کسی به جا
ناقوس جنگ را چو دمیدند؛ بی امان
کشتند هر که بود ، از اصحاب باوفا
بعد از شهادت همه یاران، سوی حسین
آمد علی ِ اکبر رعنا ، به التجا ـ
اذن پدر گرفت که بر ضد ظلم و کفر
تا پا نهد به معرکه ، آن شِبهِْ مصطفا
بی واهمه نهاد قدم در مصاف ظلم
شد کشته، گرچه کُشت از آن لشکر دغا
فریاد و آه و ندبه شد از خیمهها بلند
دیدند پیکری که شده قطعه قطعه را
سوز عطش ز سینه توان را گرفته بود
گرمای دشت، شعله کشان همچو اژدها
از فرط تشنگی عزیزان اهلبیت (ع)
فریاد العطش ز زمین خاست بر هوا
عباس ، آن یگانه "علمدار شاه دین"
رفت از فرات ، آب بَرد تا به خیمهها
با تیغ کین و کفر به فرمان شمرِ دون
در علقمه ، دو دست علمدار شد جدا
بگْرفت مَشکِ آب به دندان و شد روان
بر سوی خیمههای عزیزان ، که از قضا
مَشکش درید تیر و تنش را هدف گرفت
دستی که داشت اِذن ، به کشتار اتقیا
هرگز ندید چشم فلک اینچنین ستم
نشنیده نیز گوش فلک اینچنین جفا
بر کف گرفت کودک عطشانِ خود حسین
فریاد زد که : تشنه بوَد میشود فنا
آبی دهید محض خدا بر رضیع من
انصاف اگر که هست درون دل شما
گوشی نبود کور و کران را ز فرط بغض
رحمی نبود در دل آن قوم بی حیا
آبش نداد دستی و دستی بلند شد
بر کف گرفت تیر و کمان را درآن فضا
زیر گلوی اصغر شش ماهه ، حرمله
تیر سه شعبه کرد ز سنگیندلی رها
در کربلا نهایت بیداد و خشم و کین
شد ثبت، با قساوت دلهای بی خدا
هفتاد و دو شقایق بستان معرفت
پرپر شدند ، از ستم و جور اشقیا
خون میچکید روی زمین از فراز عرش
در سوگِ کشتگان سرافراز کربلا
نخل بلند "سَرور آزادگان" شکست
پشت فلک خمید ، ازین داغ جانگزا
در راه حق قدم چو گذاری علیه ظلم
باید که بگذری ز خود و خویش و آشنا
آنکو ز عشق ، فانی فی الله میشود
در راه حق به شوق خدا میشود فدا
خوشبخت آن کسی که کند ، بندگی حق
راهی جز این چو نیست به سرچشمهٔ بقا
بیچاره آن کسی که اسیر هویٰ شود
خود را کند به بند مکافات ، مبتلا
کرب و بلا مبارزه ی عقل و عشق بود
آری! در این مبارزه عشق است رهنما
(ساقی)! قلم چگونه تواند رقم زند
ظلمی که شد به آل پیمبر ، به ناروا
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi