#نوحه
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
نوحه رحلت پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله»
...........
شهر مدینه گشته سیه پوش
بیت ولایت گردیده خاموش
رفته از دنیا سید بطحا
در عزا باشد حیدر و زهرا
آه و واویلا
.........
از چشم زهرا خونابه ریزد
دیگر نبی از بستر نخیزد
باغ دین شد بی باغبان امشب
اشک غم ریزد آسمان امشب
آه و واویلا
.........
گردد از امشب آغاز غربت
بر مرتضی و بر آل عصمت
در سقیفه از فتنه ی اعدا
قتل زهرا را میکنند امضا
آه و واویلا
.........
بعد از نبی با قلب شکسته
اجر علی شد دستان بسته
با تنی خسته با رخی نیلی
یاس او گردد طعمه ی سیلی
آه و واویلا
.........
شاعر ؛ امیررضا فرجوند
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
هدایت شده از شمس (ساقی)
رحلت حضرت رسول (ص)
#پایان_نبی
خاموش شده شمع شبستان نبی
اِنس و مَلکاند جمله گریان نبی
زین ماتم جانسوز روا باشد اگر
پایان جهان شود ، ز پایان نبی
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#داغ_نبی
ارکان فلک ، گسست از داغ نبی
آیینهی جان شکست از داغ نبی
زین ماتم جانسوز، علی شیر خدا
کوبید به سر، دو دست از داغ نبی
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#هنگامهی_ماتم
از داغ نبی ، قامت مولا خم شد
قلب بشریت از اَلَم ، در غم شد
در بیست و هشتم صفر ناهنگام
هنگامهی اشک و گریه و ماتم شد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
رحلت حضرت رسول (ص)
#پادشاه_انبیا
لشکر اسلام را ، ماتم گرفت
بغض راه سینه را محکم گرفت
ابرِ غم ، گویی ز چشم آسمان
میچکد با ناله و آه و فغان
خاتم دین، پادشاه انبیا (ص)
رخت میبندد از این دار فنا
آیه ی « انا الیه راجعون »...
میشود معنا به لوح یسطرون
برترین مخلوق خالق ، ناگهان
میرود با قلب خونین از جهان
از نهاد غافلان بینوا...
که ندانستند قدر مصطفا ـ
ناله ی «یا لَیتنا کُنت مَعک»
میرود از سینه تا اوج فلک
گرچه با او دشمنیها کردهاند
خارزار جهل را ، پروَردهاند
ساحرش خواندند از نابخردی
غافل از اسرار حیّ سرمدی
هر طرف بانگ عزا آید به گوش
هست واویلا و فریاد و خروش
خیمه زد غم در بلاد مسلمین
شعله میخیزد ز ذرات زمین
خلق بر تن میکند رخت سیاه
میگدازد سینه ها را ، سوزِ آه
بلبل از دوری گل گشته خموش
گلشن از باد خزان شد زردپوش
جغدِ غم بنشست بر بام جهان
ناله ی شومش رسد بر آسمان
عرش تا فرش جهان را غم گرفت
زین مصیبت ، عالمی ماتم گرفت
(ساقی) مِحنت ، ز جام شوکران
ریخت در کام نبوت(ص) ناگهان
شوکرانی که نبی را ، شهد بود
سرکشید و لحظهای دیگر نبود
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1397
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
"اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبی"
#زهر_غم
زهر غم را ناگهان در جام ريخت
در درون جام بد فرجام ريخت
آتشی زد از جفا بر جان يار
نانجيبی بَدسِرشت و بدتبار
سوخت قلب زادهٔ خیرالنسا
دومین شمع شبستان ولا
گفت میسوزد گلوی و نای من
از درون ، این سینهٔ سينای من
من ز تو آبی طلب كردم، چرا؟
زهر غم دادی مرا ای بی وفا
من امام و یاور و شوی تو ام
مجتبایم ، يار دلجوی تو ام
پس چرا با من تو اينسان گشتهای
عاری از آداب انسان گشتهای
همسری یا اینکه با من دشمنی؟
گرچه دانم زادهی اهریمنی
پاسخ پور مرا داری به سر؟
گر بپرسد از تو احوال پدر
شرم از رويم نكردی بی حيا
کآتش افكندی به جانم از جفا
آنكه داده وعده بر تو مَرد نيست
بیوفا حتی سگ ولگرد نيست
سگ اگر نانی خورد از دست غیر
بیوفایی میکند؟... البته خیر
دُم بجنباند ، وفاداری کند
سر بساید پیش پا یاری کند
ای تو کمتر از سگان دوره گرد
سرخیِ رویم ز جامت گشته زرد
جام زهری که به کامم کردهای
فارغ از این ننگ و نامم کردهای
ننگ و نامی که تو بودی همسرم
پاک شد شکر خدا از دفترم
(ساقی) جام مراد من شدی
گرچه دست آموز اهریمن شدی
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1392
http://eitaa.com/shamssaghi
السلام علیک یاحسن ابن علی ع
.............مزار خاکی.............
ای آنکه آســمان شــده بـر غـربتــت گــواه
قبرت بدون صحـن و رواق است و بارگاه
سنگ مــزار خــاکـی تو ســقـف آســــمان
شمـع و چراغ مرقد تو ، انجـم است وماه
حـســرت خـورند جمـلـه ی زوّار مـرقـدت
در آرزوی بوســـه بر ایـن خــاک و جایگاه
چشمی ندیده است ، کریمی چنین غـریب
در بیت خــود به قاتل جــانـش دهـد پناه
مظلوم خــانه بـودی و غـربت نشـیـن درد
خون شددلت زهمسرواین خلق واین سپاه
از زهــر کیـــنه شــد جگـرت پاره پاره باز
این لخته های طشت به زخمت شده گـواه
سر برده ای به طشت و پر از لاله کرده ای
خنجر ز پشـت خورده ای از خلق رو سیاه
آمـاج تـیـر گشـــته تنــت در زمــان دفـــن
وقتی کــه قـوم حـرمله ها بســته بود راه
آنجــا حسـیــن بـود و نشـد هتک حرمتت
یعـنــی جـــدا نشــد سـر پاکــت به قتلگاه
خون شد دل شــقـایق وپر پربه روی خاک
دارد فـغـان ز داغ تو با ســوز اشک وآه
میســوزد از فــراق تو دلـهــای عاشــقان
اذنِ زیـارتـی بــــده مــا را بـه یک نگاه
حمید رضازاده "شقایق"
کرمان
السلام علیک یا رسول الله
" آخرین عروج "
احمد میان بستر و حیدر کنار اوست
اشک غمش گواه دل بی قرار اوست
زهرا کنار بستر بابا به حال زار
می نالد از فراق و دلش سوگوار اوست
این بانگ ارجعی ست که پیچیده در فضا
چشم انتظار مقدم او کردگار اوست
افتاده در شماره نفس های مصطفی ص
این آخرین نفس ز دم احتضار اوست
کسب اجازه می کند از محضرش اجل
جان ها فدای آنکه اجل ریزه خوار اوست
خون می چکد ز چشم فلک در مصیبتش
عالم تمام مضطرب و داغ دار اوست
خورشید تابناک هدایت غروب کرد
بعد از نبی علیست که آیینه دار اوست
قرآن و عترش که چراغ هدایتند
روشنگر صراط و گران یادگار اوست
اما چه کرد امت پیمان شکن ز جهل
با وارثان آنکه فلک وامدار اوست
غصب خلافت علی و قصه ی فدک
بی حرمتی خلق به بیت کُبار اوست
نامردمی نگر که پس از رحلت نبی ص
کشتند کوثری که همه اعتبار اوست
راه سقیفه شد ره شرک و نفاق و ظلم
اما غدیر خم ره پروردگار اوست
مدح رسول اکرم و قرآن و عترتش
دارد به لب " شقایق" این افتخار اوست
حمید رضازاده "شقایق"
کرمان
هدایت شده از شمس (ساقی)
#یا_رسول_الله
ای دریغا...! روح ختم المرسلین
کرد رجعت سوی فردوس برین
عالَم ِ اسلام ، گشته داغ دار
مسلمین را کرده خاکسترنشین
#یا_کریم_اهلبیت
مظلومترین خلق خدا را کشتند
فرزند علی مرتضی را کشتند
از بخل معاویه ی ملعون و پلید
افسوس! امام مجتبی را کشتند
#یا_امام_مجتبی
آوخا ، دردا ، گُل گلزار باغ مصطفی(ص)
مَظهر حُسن خداوندی ، امامِ مجتبی(ع)
شد شهید زَهر ِکینِ همسری پست و پلید
کآتشی زد زین مصیبت ، بر نهاد ماسوا
#یا_امام_رضا
از شرار کینه ، آتش زد به نخل پیکرت
ریخت تا زهر جفا مأمون دون در ساغرت
گرد ظلمت ، بر فراز آسمان پیچیده است
از همان دم که عبایت را کشیدی بر سرت
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi