eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
781 ویدیو
83 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ 🔹لاله عباسی🔹 جز من کسی اینگونه با ماتم قرین نیست در ناکجا آباد غم تنها ترین نیست پرورده ی صبر امـیـرالـمـومـنـیـنـم کز غم مرا هرگز نشانی بر جبین نیست عباس من ، مادر شنیدم اینکه گفتند: دستت به پیکر از یسار و از یمین نیست مادر شنیدم تیر در چشمت نشسته شیرم حلالت ، پاسخم جز آفرین نیست مادر اگر پیشانی ات شق القمر شد این اوج عشق است،از عمود آهنین نیست مادر درست است اینکه پیشانی.....؟ ولی نه دارم یقین پیشانی تو جای چین نیست بعد از تو و بی دستی ات ، فریاد کردم یثرب بداند نام من اُم البنین نیست... 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃﷽❃ ─‌┅‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بگــو بشیـــر ! بگــو از حســین زهـرایم بگــو برای مــن از آن امـــام تنهــــایم نگو چگــــونه اباالفضــــل بر زمین افتاد فــــدای زادهٔ زهــــرا ، همـــه پســرهایم بگـــو از آن ســـرِ خورشـــید بر سرِ نیزه بگـــو از آیــهٔ کهـــــف از زبــان مـــولایم نگو ز تیر سه شعبه ، عمود و خنجر کین به چشم و رأس و دو دستِ مَه دل آرایم بگو چگـــونه به هم ریخت پیکــر اکبــر؟ بگــو بشیــــر بگــو از جـــوان لیـــلایــم بگو از آن بـــدنِ قـــد کشیـــدهٔ قاســـم چگــونه بر ســرِ نِی رفت مـــاهْ سیمایم؟ چگونه پر شد از اَحلیٰ مِنَ العسل جامش؟ چه عارفی شد از آن مِی ، جوان نوپایم ! بگو از اشک حــــرم از خــجالت عبــاس ز خشـــکی لب اصـــغر ز قــول سقّـایم بگو چگونه به دست سه شعبه پرپر شد؟ گلــــوی نـــازک طفــــل رضیــــع زیبایم رباب ! من خجــــلم از تو جای عبـــاسم از این بـه بعــــد برای علیـــست لالایم به خاطر لب خشـــک حسیــن تا به ابد گلایه مند ز هر آب و خاک و صـحرایم زبان به تســلیت زینبــم نمی چــرخــد نمـــانده طاقتـم از این عزای عظــمایم بگو که نوبت اشـــک من است با زینــب پــر از تلاطــــم موجـــم شبـــیه دریایم بگو ز کــوفه و شـــام و خــرابه و بازار بگو ز دفن شـــبانه ، سه ساله زهرایم گلویم از تب بغض ســه سـاله می سوزد ز سوز روضـه به آتش کشیــده شد نایم چگــونه از تو بپرســم میان آن گودال؟ چــه ها گذشت به زهــــرا کنـــار آقایم نگو بشیر ! فقط یک اشـــاره کن ، کوتاه بگـــو ز غـــربت عبــاس اِربـــاً اِربــــایم شنـــیده ام شـده کوچک مـــزار عباسم چه شد که جا شده در آن، جوان رعنایم؟ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۲/۱۰/۶ ─‌┅‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═‎═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ کانال اشعار ایتا JOin↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسیار سوزناک😭 با سبک روضه و زمینه هم قابل اجرا می باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ شنیدم خون ثارالله چون ریخت شفق هر صبح و شام از دیده خون ریخت   حدیث کربلا شد عافیت سوز فلک ماتم نشین شد هر شب و روز   به هر سینه ولی غم مبتلا بود به یاد وقعه کرب و بلا بود   به خاطر خواهی آن دلنوازان سمند غم بهر سو گشت تازان   مدینه گریه می‌کردی به حالش زبان حالش این بود و مقالش   که نام من دگر امّ‌البنین نیست سر و کارم دگر با آن و این نیست   دلم بهر خوشی جایی ندارد که اسم من مسمّایی ندارد   بود پر از شیار غم جبینم اگر ام بنینم کو بنینم   ز دل‌بندان خود نادیده کامی چگونه خوش توان بودن به نامی   شنیدم نوجوانانم سراسر به جنگ کفر و کین رفتند با سر   به خون غلطیده عونم در ره دوست در این ره جعفر من نیز با اوست   ز دستم گر چه عبدالله رفته ولی شادم که در این راه رفته   شنیدم وقت ایثار و گه بذل کسی همت نکرده چون اباالفضل   شنیدم بوده پرچمدار و ساقی دو دست از او به حسرت مانده باقی   به گرد خیمه هر شب پاس داده به زینب تسلیت عباس داده   ز بس شوق شهادت کرده غرقش عمود آهنین خورده به فرقش   ولی با این همه آشفته حالی که دل هرگز نشد از غصه خالی   دگر خون گرید از غم هر دو عینم سیه پوشیده‌ی سوگ حسینم   حسینی کز فروغ علم و بینش رخش شد شمع بزم آفرینش   وجودش مایه هر دلخوشی بود مخالف با مرام حق‌کشی بود   گرفتم تا از او الهام وایده حیات من جهاد است و عقیده   به هر بزمی که شمع محفلم من به جای مادرش خونین دلم من   خداوندا «شفق» عبد است و عاصی ببخش او را ز قید غم خلاصی شاعر:استاد محمد جواد غفورزاده 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ پیرزن آمده هنگام خزانش چه‌کند اینهمه داغ ربوده است توانش چه‌کند خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند رفت از دست خدایا ضربانش چه‌کند هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین گفت بی سایه‌ی آن سروِ روانش چه‌کند تا که گفتند  عصای تو هم  اُفتاد زمین خم شد و ماند که با قدِ کمانش چه‌کند پیشِ طفلانِ حرم  پیش رُباب و زینب غمِ شرمندگی اُفتاده به جانش چه‌کند روضه‌ها را همه خواندند و فقط داد کشید اشک آبش شد و غم تکه‌ی نانش ، چه‌کند بعد از آن هیچ زمان پیشِ تنوری ننشست جگرش سوخته و... سوخته جانش چه‌کند خواند زینب دو سه خط روضه و اُفتاد زمین مانده با خاطره‌ی چند جوانش چه‌کند خواهری که به برش پنج برادر را  داشت پنج، سرنیزه نشین بُرده امانش چه‌کند همسفر بودنِ با شمر برایش کم نیست آه با حرمله و زخم زبانش چه‌کند این سر از چند جهت وا شده ، آهسته بران وای اگر نیزه دهد باز تکانش چه‌کند می‌رود شامِ پُر از سنگ و غم و زخم ولی مانده با جمعیت چشم چرانش چه‌کند * * نفس آخر و چشمش به در و بی پسر است پیرزن مانده که  بی فاتحه‌خوانش چه‌کند آنکه  نامادری‌اش آبروی مادرهاست گر نیایند دگر  گریه کنانش چه‌کند حسن لطفی ۴۰۲/۱۰/۰۵ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ آئينه ی احساس ای برای حضرت اُمُّ الْبَنین(س) از آتش غم دلها حزین است روز عزایِ اُمُّ الْبَنین است رفته از دنیا ، بانوی دل خسته با دیده ی گریان ، با قلب بشکسته آه و واویلا صد آه و واویلا .... 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ آن مادری که بوده به دنیا خدمتگزارِ گلهای زهرا عازم جنّت ، گردیده آن مادر گریان ز داغ او ، شد آل پیغمبر آه و واویلا صد آه و واویلا .... 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بانوی گشته قامت کمانی بسته دو دیده از دار فانی دیده غم ها در ، آئينه ی احساس خون شد دو چشمش از ، داغ غم عبّاس آه و واویلا صد آه و واویلا .... 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ این دیده و این لطف وسیع اش باشد غم انگیز خاک بقیع اش ما دلی داریم ، از داغ او پر خون فریادمان بنگر ، با دیده ای گلگون آه و واویلا صد آه و واویلا .... 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر: حاج محمود تاری «یاسر» 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا يَا مَنْ فَضْلُهُ عَمِيمٌ... حکمت خدا را کسے نمی‌داند؛ اینکه شاید گاهے گمان کنیم ما را فراموش کرده یا صدایمان را نمی‌شنود از عصبانیت است و بس! «گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست» مهر او بارانیست که بر همه می‌بارد و عطایش چون خورشید بر همه می‌تابد. اما اینکه چرا دعایمان مستجاب نمی‌شود اینکه چرا گره از کار گشوده نمی‌شود اینکه چرا امروزمان بهتر از فردایمان است، نتیجه اعمال ماست. «این جهان کوه است و فعل ما ندا» نه خطاے فردی، که گاهے قومی، خود تیشه به ریشه خود می‌زند... «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّے یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» [همانا خداوند حال قومے را تغییر نمے دهد تا آنکه آنان حال خود را تغییر دهند] مهر او از مهر مادرے بیشتر است و رزق کافر را وظیفه خویش می‌داند! و بزرگترین عطایش، خرد است؛ اگر استفاده شود! عرض سلام صبح زیبایتان بخیر، روزتان سرشار از الطاف الهی @maddah_1367 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1_4768382284.mp3
3.77M
🔸حکایت عجیبی از عریضه‌نویسی به محضر امام زمان سلام الله علیه 🎙 مرحوم آیت الله العظمی رضوان الله تعالی علیه .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
می چرخم این کوچه ها را که پوچند این روزهارا که حالی به حالی است بر شانه ها شعر و شبنم نشسته انگار یک ابر در این حوالی است شاید که این ابر باران ببارد شاید خبر از سواران بیارد پاییز عطر بهاران بکارد پایان چندین سده خشکسالی است پایین تر از خط فقریم آقا از کوله بارت "تصدق علینا" می بینی این خاک ها را که دلخون می بینی این خانه ها را که خالی است از تیغ و شمشیر و نیزه گذشتیم تا موشک و اوج پهپاد رفتیم با سیصد و سیزده شکل گشتیم شاید پسندد عزیزی که عالی است با نیشخند و تمسخر چه باید با دین ستیزی، تنفر چه باید با هتک احرام چادر چه باید انسانیت در مسیر زوالی است با اتهامی که باران بخواهیم دنیای سرشار ایمان بخواهیم اجرای آیات قرآن بخواهیم گفتند این ها همه خوش خیالی است گل خوب اما به جای خودش خوب دل خوب اما چنان صخره و چوب با اینکه هستند بسیار محبوب اما فقط حصر در نقش قالی است خواندیم ندبه که آرام گیریم شعری سرودیم الهام گیریم باید فقط از خودت وام گیریم در ندبه هایی که اشکش سوالی است (این معز الاولیا و مذل الاعدا) زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇࿐ྀུ༅𖠇࿐ྀུ༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ در شهـر عشـق ، شاه ترین شهـریار ، تو بر خلقــت زمیـن و زمـان ، اعتبــار ، تو روشن بنام توست دلِ کوچه های شهر با چتـر نور ، بر سـرِ ما ، سـایه سار ، تو آیینــــهٔ تمــــام نمــــایِ تمــــامِ عشــــق تصــویرِ قـابِ آینـــه را خـوش نگار ، تو بر قامت بلنـد غـزل ،خوش نشسـته ای بر شاخه های خشکِ غزل،برگ وبار ، تو هر چشمه قطره ایست فقط، از یَمِ شما ای مایـهٔ زلالـــیِ هر چشمـــه ســـار ، تو باران تـریـن ! اسیــر غم خشکســالی ام بر این کویــر ، نـم نـمِ بـاران ! ببــار ، تو بر صورتِ سیــاهِ زمیــن خـو گرفته ایم ای مَــه ! بتـاب بر دلِ این شــامِ تار ، تو افســرده در کنارِ  زمستـان نشســته ایم بر انجمــاد قلب زمیـــن ، نـو بهــار ، تو غـــم ، خانه کرده است به قلب زمینیان ما غصّــه پروریم ، ولــی غمگســـار ، تو در بیقــراری و غـمِ هجـرانت ای عــزیـز! از دست رفتــه ایم   ولــی ، برقـرار ، تو فیــروزه ایست رنگ دلم رو به جمکران هستی به پنج  گنبــد خود ، آشـکار ، تو از سیــزده ستــاره سرشتـه ست نورتان مــاه شـبِ چهـــــاردهِ ایـن تبــــار ، تو از بغــض کوچه و در و دیوار و فاطمـه تا کربـــلا و  شــــام بـلا ، داغـــدار ، تو دسـتت گرفته قبضــهٔ شمشیـر حیدری شایستـهٔ صیـانت از این ذوالفقـار ، تو پایان هفتــه ، غــرق تماشـای حسرتیم در ندبه های جمعــه ، غـمِ انتــظار ‌، تو چون "کیمیا"، به پای شمـا خاکسار ، من بر بیت بیتِ  هــر غــزلـم ، اعتبــار ، تو ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇࿐ྀུ༅𖠇࿐ྀུ༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «ندبه کنان به دنبال یار» هر صبح جمعه ندبه می خـوانم ز هجرت مولای من بنگــــر که گــــریانــم ز هجرت می سوزم ومی گریم ومی نالم ای دوست یعنی که ســـــر تا پا پریشــــانم ز هجرت کی می شـود جـــام وصـــــالت را بنوشم یک صبح جمعــــه صـــوت تو آید بگوشم @goollvajhehay_ahlbeyt12 من در دعـــــای ندبــــه و جویای رویــت اکنون پریشــــانم ، پریشــــان تر ز مویت گیــــــرم گلاب از چشـــم های بی قراران شاید رسـد از اشک یاران عطـــر و بویت این جمعـــــه هم در انتظارت می نشـینم مولا بیا کــــــز دوری ات خســــته ترینم دل را به شـــوق دیــــدن رویـــت تکاندم خونِ دل از هجـــر تو بر دامن فشــــاندم تا کــه بدانــــی مـن به دنبــــال تو هستم بار دگـر در صـــــبح جمعــه ندبه خواندم خواندم تــو را با ندبـــه و با حال خسته خواندم تو را امـــروز با قلـب شکــــسته طی می کـنم با یاد رویــــت جـمعه ها را اینک مـنم در جستجــــویت جـمعـه ها را خانه به خــانه ، در به در ، منزل به منزل یعنی که آیـــم کو به کویــت جمعه ها را این جمعـه ها دل می برد از عاشـــقـانت ای جــــان فـــــدای خیمه گاه بی نشــانت @goollvajhehay_ahlbeyt12 یاد تو شـــد خَیــــرُ الْعَمَل در روز جــمعه دریاب مـــا را لاٰاَقَل در روز جــمـعه ای آن که تلخ از هجــــر تو کام دل ماست نام تو شــیرین چـون عسل در روز جمـعه نام تـو را بـــردم به شــــــوق دیـــــدن تو روشــــــن کنــــد قلـب مـــرا تابیــــدن تو بازآ که از هجـــران دل ما بی قــــرار است مثل خزان بی روی تو فصــل بــــهار است بازآ کـــــه رخســــــار تو را در انتــظـارم بازآ که چشـــم عـاشـــقان در انتظار است ای دیــن حـــق را یاور و ناصــــر کجــایی ندبــه کُنــان می خــواندت "یاسر" کجایی شعر:حاج محمود تاری(یاسر) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدا شیعیان چشم شـیاطین ز شمـادور امشب دیده ے هرچه حراميست شودکور امشب مولد دختـر احمـد(ص)شده اے دلشـدگان اسعـدالله که عـالـم شـده پـر نـور امـشب شاعر: محمد محمدے 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌|↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ به نام خدا ╭┅─────────┅╮ 🌺 ╰┅─────────┅╯ آسمان کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان با سرود وحے مدح دخت پیغمبر بخوان مدح آن ممدوحۀ محبوبۀ داور بخوان با زبان خویشتن نه، با دم حیدر بخوان با زبان حیدر از صدیقۀ اطهر بخوان هر چه زیبا خوانده اے امروز زیباتر بخوان ماه عصمت اختر برج هدے را مدح کن روح احمد لیلة القدر خدا را مدح کن جان عالم یڪ جهان جان را گرفته در بغل دست دل بگشوده قرآن را گرفته در بغل مطلـع الانـوار ایـمـان را گـــرفته در بغـل گوهــر دریاے غفـــران را گـــرفته در بغل هستے دادار مـنّــان را گـرفتــه در بغل هر چه گویے بهتر از آن را گرفته در بغل یا محمّد(ص)یامحمّد(ص)عصمت کبراست این بوسه زن بر آفتاب طلعتش، زهراست این این ز پا تا ســر تجلاّے جمال داور است این نه یڪ دختر تمام هستے پیغمبر است این به احمد کوثر است و دختر است و مادر است بلکه مام یازده عیساے عیسے پرور است چارده معصوم را شخصیّت او محور است جز محمّد (ص) از تمام انبیا بالاتر است ذات حق با آیه ے قـــرآن ثناها گویدش اوّلین شخصــیّت عــالم فـداها گویدش مخزن اسـرار حق گـوهر ندارد مثل او ذات ربّ العالمـیـن مظهر ندارد مثل او مصحف ختم رسل کوثر ندارد مثل او نخل سر ســبز نبوّت بر، ندارد مثل او شخص ختم الانبیا دختر ندارد مثل او شیر حق دست خدا یاور ندارد مثل او هر چه گفتم هر چه گویم در ثناے او کم است مدح ناموس خــدا فوق بیان عالم است آفرینش باغ توحید وبهارش فاطمه است دین و قرآن تا قیامت اعتبارش فاطمه است مصطفے فخر نبوّت افتخارش فاطمه است مرتضے دست خدا و دستیارش فاطمه است دستیارش نه همه دار وندارش فاطمه است اے خوشا آن کس که روز حشر یارش فاطمه است در ثناے او همان اقرار عجز ما بس است گفتن اوصاف این دختر نه کار هر کس است فاطمه یعنے تمام هستے هـست آفـرین فاطـمه یعنــے بهـشت رحمــةٌ للعالمین فاطمه یعنے حجاب و عصمت و تقوا و دین فاطمه یعــنے چراغ آســمانها در زمین فاطمه یعنـے یداللّهے دگــر در آستین فاطمه یعنے علے یعنے همان حبل المتین فاطمه یعــنے جمـــال بے مثـال کبریا فاطــمه یعنـــے کتاب الله کلّ انبــیا فاطمه در فلڪ هستے ناخدایے مے کند فاطمه در روز محــشر کبریایے مے کند فاطمه از شیر حق مشکل گشایے مے کند فاطمه در چشم حیدر خودنمایے مے کند فاطمه در بندگے کار خــدایے مے کنــد فاطمه بر شیعیان لطف نهایے مے کنــد فاطـمه یعنے چــراغ محــفل افلاکـیان فاطمه یعنے ز رأفت همنشین با خاکیان کیست زهرا یڪ بهارستان به گلزار وجود کیست زهرا کعبۀ جان قبله ے اهل سجود کیست زهرا راز دار عالم غیب و شهود کیست زهرا برترین محبوبۀ حیّ ودود کیست زهرا باب رحمت دست احسان بحر جود کیست زهرا خیمۀ سبز ولایت را عمود کیست زهرا آفتابے کبریایے طلعت است کیست زهرا چارده معصوم در یڪ صورت است اے بهشت قــرب پیغمبر جمالت فاطمه اے تمــام انبــیا مات جلالــت فاطــمه اے امیرالمؤمنین محــو کمالت فاطمه اے ملایڪ بندۀ صــفّ نعالت فاطمه اے تمام وحے در مـوج خیالت فاطمه اے همه مرهون فیض بے زوالت فاطمه طاهره، انسیّه، حورایے نمے دانم که ای فاطمه، صدّیقه، زهرایے نمے دان که ای عقل و هوش و دانش و افکار خود را باختیم با کمیت و هم تا آنسوے هستے تاختیم یا به مضمئن یا به ایراد سخن پرداختیم دست ها بر رشته هاے چادرت انداختیم شعرها خوانده غزل، قطعه، قصائد ساختیم عاقبت دیوانه گشتیم و تو را نشناختیم حور، انسان، یا ملک، یا فوق اینان چیستی؟ کیستے تو کیستے تو کیستے توکیستی؟ من نمے گــویم غلام دخــتر پیغمبرم من نمے گــویم که بنشانے کنار قنبرم من نمے گویم بلالت پا گذارد بر سرم من نمے گویم ثنایت گشته بر لب گوهرم من نمے گویم بسوزان تا کنے خاکسترم لیڪ مے گویم قبولم کن گداے این درم دوست دارم تا زلطف و مرحمت شادم کنی دوزخے هستم تو خود از دوزخ آزادم کنی روسیاهم، زشت کردارم، گــنه کارم بدم تو بکوے خویش راهم داده اے تا آمدم گر چه مردودم به جان زینبت منماردم نامه اے پر از گناه است و تهے باشد یدم عالمے را سیر کردم آخر این در را زدم گر روم جایے دگر از پشت این در مرتدم «میثمم» یعنے گداے خانۀ خشت و گلت غرق دریاے گنه چشمم به سوے ساحلت  شاعر: استاد غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌