eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 5⃣طی الارض از مدینه به طوس!👇 ✅شیخ صدوق به نقل از اباصلت هروی نقل می کند که؛ امام رضا(ع) یک روز قبل از این که امام رضا(ع) توسط مامون عباسی مسموم شود، به من فرمود : 📋«يَا أَبَا الصَّلْتِ! غَداً أُدْخَلُ عَلَى هَذَا الْفَاجِرِ! فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مَكْشُوفُ الرَّأْسِ فَتَكَلَّمْ أُكَلِّمْكَ وَ إِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَا تُكَلِّمْنِي» ♦️ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم. وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است. فردای آن روز امام رضا(ع) پیش مامون رفت و من پریشان خاطر، منتظر خروج امام(ع) از نزد مامون شدم. بعد از مدتی، اباصلت مشاهده کردم که؛ 📋«فَخَرَجَ مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَمْ أُكَلِّمْهُ حَتَّى دَخَلَ الدَّارَ فَأَمَرَ أَنْ يُغْلَقَ الْبَابُ فَغُلِقَ ثُمَّ نَامَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ مَكَثْتُ وَاقِفاً فِي صَحْنِ الدَّارِ مَهْمُوماً مَحْزُوناً» ♦️امام رضا(ع) از نزد مامون خارج شد، در حالی که؛ عبایش را به سر انداخته بود و به خانه رفت و به من فرمود : اباصلت! در را ببند! سپس در بستر افتاد. و من نیز در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم. 📋«فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ قَطَطُ الشَّعْرِ أَشْبَهُ النَّاسِ بِالرِّضَا(ع) فَبَادَرْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ : مِنْ أَيْنَ دَخَلْتَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ؟ فَقَالَ : الَّذِي جَاءَ بِي مِنَ الْمَدِينَةِ فِي هَذَا الْوَقْتِ هُوَ الَّذِي أَدْخَلَنِي الدَّارَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ! فَقُلْتُ لَهُ : وَ مَنْ أَنْتَ؟ فَقَالَ لِي : أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الصَّلْتِ! أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)! ثُمَّ مَضَى نَحْوَ أَبِيهِ فَدَخَلَ وَ أَمَرَنِي بِالدُّخُولِ مَعَهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ الرِّضَا(ع) وَثَبَ إِلَيْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً إِلَى فِرَاشِهِ وَ أَكَبَّ عَلَيْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) يُقَبِّلُهُ وَ يُسَارُّهُ بِشَيْءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ [ثُمَّ] مَضَى الرِّضَا(ع)» ♦️ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا(ع) است.  جلو رفتم و عرض کردم : از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود. فرمود : آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد. پرسیدم : شما کیستید؟ فرمود : من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد(ع) هستم. سپس به طرف پدر گرامی اش رفت و فرمود : تو هم داخل شو! تا چشم مبارک حضرت رضا(ع) به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانی‌اش را بوسید. امام جواد(ع) خود را روی بدن امام رضا(ع) انداخت و او را بوسید. سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم. اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا اینکه روح ملکوتی امام رضا(ع) به عالم قدس پر کشید.(۱) 📚منبع : ۱)عيون أخبار الرضا(ع) شیخ صدوق، ج۲، ص۲۴۳ .
. یا ✍جوانی که از سوال کرد! ✅اصل روایت مطرح‌ شده چنین است :  «اتَی شَابّ مُحبّ الامام الجواد(علیه السلام) و قَال : یَا مولای! لستُ جیّداً! ضَجر قلبی مِن النّاس التُهمة، الغَیبة! مَاذا افعَل؟! انّی مُتعب، ضَاقَ صَدرِی فی هذا البلادِ! فقَال الامام الجواد(علیه السلام) : فِرّ الی الحُسین(علیه السلام)» روزی جوانی که دوستدار و محب امام جواد(ع) بود، خدمت ایشان آمد و عرض کرد : مولای من! حالم خوب نیست! از مردم خسته شدم، تهمت، غیبت و..! چه کنم؟ بریده ام، نفسم در این بلاد بالا نمی آید. امام جواد(ع) فرمود : به سمت حسین(ع) فرار کن!(۱) ✍پاسخ : کتاب (شعشعة الحسینیه) اثر شيخ محمّد جواد يزدى متوفی اوايل قرن چهاردهم هجری است. و این عبارت فوق در این کتاب وجود ندارد و اگر هم باشد، این کتاب از متاخرین بوده و اعتبار چندانی ندارد و حتی عین این روایت یا مضمون آن نیز در هیچ منبع معتبر و حتی غیر معتبری یافت نمی‌شود. و این عبارت گویا از آیه قرآن گرفته شده است که خداوند می فرماید : 📋«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ..» ♦️به سوی خدا بشتابید!(ذاریات ۵۰) هر چند این عبارت با آیه قرآن تعارضی ندارد و گاهی به تعبیری [فِرُّا إِلَى الحُسَینِ] همان [فِرُّوا إِلَى اللَّهِ] است. مانند برخی عبارت روایات و متون زیارات و ادعیه ما مثل [إيَابُ الخَلْقِ إلَيْكُمْ وَحِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ] و ده‌ها مضمون دیگر در روایات و احادیث! پس مضمون روایت درست است و به نوعی مطابق روایات و عقاید شیعه است. اما صدور این روایت مورد تأیید نیست، و انتسابش به امام جواد(ع) درست نمی باشد. همانطور که گفته شد؛ این عبارت در هیچ کتابی حتی کتب متاخرین نقل نشده است و در واقع این روایت بدون منبع حتی متاخر و غیر معتبر است. به هر حال نمی‌توان متن حدیثی که دلیلی برای صدور آن از معصومان(علیهم السلام) نداریم به ایشان نسبت بدهیم. متاسفانه در سالیان گذشته به کرّات این روایت از اهل منبر و روضه‌خوان‌های به دور از تحقیق شنیده شده و اکنون نیز در فضای مجازی در مناسبتها دست به دست می چرخد. هر چند روایاتی صحیح و هم مضمون با عبارات فوق وجود دارد که به یک نمونه اشاره میکنم. امام رضا(علیه السلام) می فرماید: 📋«إِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ شَدِيدَةٌ فَاسْتَعِينُوا بِنَا عَلَى اللهِ» ♦️هرگاه برای شما پیشامد سختی روی داد به وسیله ما از خداوند یاری بجوئید.(۲) 📚منابع : ۱)شعشعة الحسینیه مرحوم یزدی، ج۱، ص۵۰ ۲)مستدرک الوسائل محدث نوری، ج۵، ص۲۸۸ .
. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخِي نَبِيِّكَ وَ وَلِيِّهِ وَ صَفِيِّهِ [وَ وَصِيِّهِ‏] وَ وَزِيرِهِ وَ مُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِكْمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى شَرِيعَتِهِ وَ خَلِيفَتِهِ فِي أُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الْكُرَبِ [الْكَرْبِ‏] عَنْ وَجْهِهِ قَاصِمِ الْكَفَرَةِ وَ مُرْغِمِ الْفَجَرَةِ الَّذِي جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِيِّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصْرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَاءِ أَنْبِيَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ» .
. ✅يزيد بن قعنب مى‌گويد : 📋《كُنْتُ جَالِساً مَعَ اَلْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ فَرِيقٍ مِنْ عَبْدِ اَلْعُزَّى بِإِزَاءِ بَيْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ إِذْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ كَانَتْ حَامِلَةً بِهِ لِتِسْعَةِ أَشْهُرٍ وَ قَدْ أَخَذَهَا اَلطَّلْقُ》 ♦️من همراه عباس بن عبد المطل(ع) و گروهى از عبد العزى رو به روى كعبه نشسته بوديم كه فاطمه بنت اسد، مادر اميرالمومنين(ع) كه نُه ماه آبستن على(ع) بود، درد زايمان گرفت و رو به آسمان كرد و گفت : 📋《رَبِّ إِنِّي مُؤْمِنَةٌ بِكَ وَ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِكَ مِنْ رُسُلٍ وَ كُتُبٍ وَ إِنِّي مُصَدِّقَةٌ بِكَلاَمِ جَدِّي إِبْرَاهِيمَ اَلْخَلِيلِ(ع) وَ أَنَّهُ بَنَى اَلْبَيْتَ اَلْعَتِيقَ فَبِحَقِّ اَلَّذِي بَنَى هَذَا اَلْبَيْتَ وَ بِحَقِّ اَلْمَوْلُودِ اَلَّذِي فِي بَطْنِي لَمَّا يَسَّرْتَ عَلَيَّ وِلاَدَتِي》 ♦️خدايا! من به تو ايمان دارم و نيز به آنچه از جانب تو فرستاده شده است؛ به پيامبران و كتب آسمانى ايمان دارم. و به سخن نياى خودم ابراهيم خليل(ع) باور دارم؛ او بود كه اين خانه عتيق را ساخت. خدايا!به حق آن كسى كه كعبه را ساخته و به حق مولودى كه در درون من است، تولدش را آسان كن! ابن قعنب می گوید : 📋《فَرَأَيْنَا اَلْبَيْتَ وَ قَدِ اِنْفَتَحَ عَنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِيهِ وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا وَ اِلْتَزَقَ اَلْحَائِطُ فَرُمْنَا أَنْ يَنْفَتِحَ لَنَا قُفْلُ اَلْبَابِ فَلَمْ يَنْفَتِحْ فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ》 ♦️ما ناگهان ديدم كه كعبه از پشت شكاف برداشت و فاطمه بنت اسد به داخل رفت و از چشم ما پنهان شد و ديوار كعبه به‌ هم پيوست. آنگاه كه قصد باز كردن قفل كعبه را داشتيم، نتوانستيم و آن روز دانستيم كه اين كار خداوند است. 📋《ثُمَّ خَرَجَتْ بَعْدَ اَلرَّابِعِ وَ بِيَدِهَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) ثُمَّ قَالَتْ : إِنِّي فُضِّلْتُ عَلَى مَنْ تَقَدَّمَنِي مِنَ اَلنِّسَاءِ لِأَنَّ آسِيَةَ بِنْتَ مُزَاحِمٍ عَبَدَتِ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ سِرّاً فِي مَوْضِعٍ لاَ يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ اَللَّهُ فِيهِ إِلاَّ اِضْطِرَاراً وَ أَنَّ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ هَزَّتِ اَلنَّخْلَةَ اَلْيَابِسَةَ بِيَدِهَا حَتَّى أَكَلَتْ مِنْهَا رُطَباً جَنِيًّا وَ أَنِّي دَخَلْتُ بَيْتَ اَللَّهِ اَلْحَرَامَ فَأَكَلْتُ مِنْ ثِمَارِ اَلْجَنَّةِ وَ أَوْرَاقِهَا فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَخْرُجَ هَتَفَ بِي هَاتِفٌ : يَا فَاطِمَةُ! سَمِّيهِ عَلِيّاً! فَهُوَ عَلِيٌّ وَ اَللَّهُ اَلْعَلِيُّ اَلْأَعْلَى يَقُولُ : إِنِّي شَقَقْتُ اِسْمَهُ مِنِ اِسْمِي وَ أَدَّبْتُهُ بِأَدَبِي وَ وَقَفْتُهُ عَلَى غَامِضِ عِلْمِي وَ هُوَ اَلَّذِي يَكْسِرُ اَلْأَصْنَامَ فِي بَيْتِي وَ هُوَ اَلَّذِي يُؤَذِّنُ فَوْقَ ظَهْرِ بَيْتِي وَ يُقَدِّسُنِي وَ يُمَجِّدُنِي فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ وَ أَطَاعَهُ وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُ وَ عَصَاهُ》 ♦️تا اينكه فاطمه بنت اسد از كعبه خارج شد. در حاليكه اميرمومنان(ع) را در آغوش داشت. آنگاه چنين گفت : من بر تمام زنان گذشته برترى دارم! چون آسيه دختر مزاحم خدا را پنهان پرستش مى‌كرد در دورانى كه خداپرستى پسنديده نبود و مريم دختر عمران نخل خشكيده را تكان داد تا از آن خرماى تازه فروريزد و خوراك خويش سازد. اما من در خانه خدا كه مورد احترام است، داخل شدم و از ميوه بهشت و باروبرگ آن خوردم وقتى مى‌خواستم از كعبه بيرون بيايم، هاتفى از عالم غيب ندا در داد كه نام كودكت را على بگذار كه او بلندمرتبه است و پروردگار اعلى مى‌فرمايد : من نام او را از نام خويش برگرفتم و به اخلاق خود او را آراستم و سخت‌ترين علم را به او ياد دادم و على(ع) همان كسى است كه بتان را در خانه‌ام درهم خواهد شكست و اذان خواهد گفت و مرا تقديس و حمد خواهد كرد. خوشا به حال آن‌ كه على(ع) را دوست داشته باشد و فرمان او ببرد، و بَدا به حال آنكه على(ع) را دشمن داشته باشد و او را نافرمانى كند.(۱) در نقلی دیگر، ابن شهر آشوب آورده است : 📋《أَنَّهُ اِنْفَتَحَ اَلْبَيْتُ مِنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِيهِ ثُمَّ عَادَتِ اَلْفَتْحَةُ وَ اِلْتَصَقَتْ وَ بَقِيَتْ فِيهِ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ فَأَكَلَتْ مِنْ ثِمَارِ اَلْجَنَّةِ》 ♦️درب خانه کعبه از درون گشوده شد و فاطمه بنت اسد داخل خانه شد، سپس شکافها به حالت قبل خود برگشتند و به هم متصل شدند. فاطمه(س) درون خانه به مدت سه روز باقی ماند و در این مدت از میوه های بهشتی ارتزاق می کرد. ادامه مطالب :👇
. 📋《فَلَمَّا خَرَجَتْ قَالَ عَلِيٌّ(ع) : اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَتِ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ! ثُمَّ تَنَحْنَحَ وَ قَالَ : بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ، قَدْ أَفْلَحَ اَلْمُؤْمِنُونَ اَلْآيَاتِ!》 ♦️هنگامی که فاطمه از درون خانه خارج شد، امام علی(ع) [به اذن الهی زبان گشود و] فرمود : درود و رحمت و برکات الهی بر تو ای پدر! سپس شروع کرد به خواندن آیاتی از سوره مومنون!(۲) به نقل از مرحوم شیخ حرّ عاملی آمده است که در این هنگام حضرت رسول اکرم(ص) امام علی(ع) را به آغوش گرفت و امام علی(ع) وقتی پیامبر(ص) را دید، عرضه داشت : 📋《اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ(ص) وَ ضَحِكَ فِي وَجْهِهِ》 ♦️سلام بر تو ای فرستاده خدا! سپس در حالی که به صورت مبارک پیامبر اکرم(ص) خیره شده بود، لبخند زد.(۳) در این هنگام، حضرت رسول اکرم(ص) فرمود : 📋《قَدْ أَفْلَحُوا بِكَ أَنْتَ وَ اَللَّهِ أَمِيرُهُمْ تَمِيرُهُمْ مِنْ عِلْمِكَ فَيَمْتَارُونَ وَ أَنْتَ وَ اَللَّهِ دَلِيلُهُمُ وَ بِكَ وَ اَللَّهِ يَهْتَدُونَ وَ وَضَعَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) لِسَانَهُ فِي فِيهِ فَانْفَجَرَتْ اِثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً! قَالَ : فَسُمِّيَ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ يَوْمَ اَلتَّرْوِيَةِ فَلَمَّا كَانَ مِنْ غَدِهِ وَ بَصُرَ عَلِيٌّ(ع) بِرَسُولِ اَللَّهِ(ص) سَلَّمَ عَلَيْهِ وَ ضَحِكَ فِي وَجْهِهِ وَ جَعَلَ يُشِيرُ إِلَيْهِ فَأَخَذَهُ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَرَفَهُ فَسُمِّيَ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ عَرَفَةَ》 ♦️پس از تلاوت این آیات جان بخش، حضرت رسول اکرم(ص) فرمود : آری، علی جان! ایمان آوردگان راستین به برکت تو رستگار خواهند شد. آن‌گاه افزود : علی جان! به خدای سوگند که تو امیر و سالار ایمان آوردگانی و آنان به وسیله تو به سعادت نایل آمده و تو از دانش خویش به آنان خواهی آموخت و آنان بهره خواهند برد. به خدا سوگند که تو راهبر و راهنمای راستین آنان هستی و آنان در پرتو نور هدایت تو راه خواهند یافت. سپس رسول خدا(ص) زبان مبارک خود را در کام امام علی(ع) قرار داد که از برکت این امر، دوازده چشمه جوشید. راوی می گوید : آن روز به نام روز تراویه نامیده شد و وقتی چشمان علی(ع) به صورت مبارک رسول اکرم(ص) افتاد، تبسمی کرد و شروع کرد به اشاره کردن به حضرت(ص)! حضرت رسول اکرم(ص) علی(ع) را به آغوش گرفت. فاطمه بنت اسد می گوید : علی(ع) رسول اکرم(ص) را شناخت و آن روز به روز عرفه نامگذاری شد. 📋《فَلَمَّا كَانَ اَلْيَوْمُ اَلثَّالِثُ أَذَّنَ أَبُوطَالِبٍ فِي اَلنَّاسِ أَذَانَاً جَامِعاً وَ قَالَ : هَلُمُّوا إِلَى وَلِيمَةِ اِبْنِي عَلِيٍّ(ع) وَ نَحَرَ ثَلاَثَمِائَةٍ مِنَ اَلْإِبِلِ وَ أَلْفَ رَأْسٍ مِنَ اَلْبَقَرِ وَ اَلْغَنَمِ وَ اِتَّخَذُوا وَلِيمَةً وَ قَالَ : هَلُمُّوا وَ طُوفُوا بِالْبَيْتِ سَبْعاً وَ اُدْخُلُوا وَ سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ(ع) وَلَدِي فَفَعَلَ اَلنَّاسُ مِنْ ذَلِكَ وَ جَرَتْ بِهِ اَلسُّنَّةُ وَ وَضَعَتْهُ أُمُّهُ بَيْنَ يَدَيِ اَلنَّبِيِّ(ص) فَفَتَحَ فَاهُ بِلِسَانِهِ وَ حَنَّكَهُ وَ أَذَّنَ فِي أُذُنِهِ اَلْيُمْنَى وَ أَقَامَ فِي أُذُنِهِ اَلْيُسْرَى فَعَرَفَ اَلشَّهَادَتَيْنِ وَ وُلِدَ عَلَى اَلْفِطْرَةِ》 ♦️هنگامی که روز سوم فرا رسید، ابوطالب از مردم مکه دعوت به عمل آورد و آنان را فرا خواند و گفت : بیایید و در میهمانی فرزندم علی(ع) شرکت کنید و سیصد شتر نحر کرد و هزار گاو و گوسفند ذبح نمود و گفت : هفت‌بار دور خانه‌ی خدا بگردید و داخل خانه خدا شده و به فرزندم سلام کنید. مردم هم، چنین کردند و این امر یک سنّت شد. سپس رسول اکرم(ص) با زبان مبارک دهان علی(ع) را گشود، و زبان خویش در کام او گذاشت، و در گوش راست او اذان گفت و در گوش چپش اقامه فرمود.(۴) به دنیا آمدن امیرمؤمنان، علی(ع) در درون خانه خدا فضیلتی است که محدّثان شیعه و دانشمندان علم انساب آن را در کتابهای خود نقل کرده اند و در میان دانشمندان شیعه و اهل تسنن گروه زیادی به این حقیقت، تصریح و آن را یک فضیلت بی نظیر خوانده اند. علامه امینی این ماجرا را از ۱۶ منبع اهل سنت و ۵۰ منبع شیعه نقل نموده و از ۴۱ شاعر از قرن دوم قمری تا قرن حاضر نام می‌برد.(۵) 👤شیخ مفید (متوفی۴۱۳ ق) می نویسد : 📋《وُلِدَ بِمَكَّةَ فِي بَيْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ اَلثَّالِثَ عَشَرَ مِنْ رَجَبٍ سَنَةَ ثَلاَثِينَ مِنْ عَامِ اَلْفِيلِ، وَ لَمْ يُولَدْ قَبْلَهُ وَ لاَ بَعْدَهُ مَوْلُودٌ فِي بَيْتِ اَللَّهِ تَعَالَى سِوَاهُ إِكْرَاماً مِنَ اَللَّهِ تَعَالَى》 ♦️حضرت علی بن ابی‌طالب(ع) در روز جمعه سیزدهم ماه رجب پس از سی سال از عام‌الفیل در خانه خدا درشهر مکه به دنیا آمد. نه پیش از وی و نه بعد از آن، کسی در خانه خدا تولد نیافت. این امر بزرگ داشتی از سوی خداوند تعالی برای امام علی(ع) است.(۶) ادامه مطالب :👇
. 👤ابن شهر آشوب (متوفای ۵۸۸ ق) می نویسد : 📋《لَيسَ المَولُودُ فِي سَيِّدِ الأَيَّامِ يَومَ الجُمعَةِ فِي الشَّهرِ الحَرَامِ فِي البَيتِ الحَرَامِ سِوَى أَمِيرِ المُؤمِنِينَ(ع)》 ♦️به جز امام علی(ع) کسی نسيت که در برترين روزها يعني روز جمعه و در ماه حرام [رجب] در خانه خدا، تولد يافته باشد.(۷) 👤مسعودی (متوفای ۳۴۶ ق) درباره زادگاه امام نوشته است : 📋《كَانَ مَولِدُهِ فِي الكَعبَةِ》 ♦️زادگاهش در کعبه بود.(۸) 👤حاکم نیشابوری (متوفای ۴۰۵ ق) می نویسد : 📋《فَقَدْ تَوَاتَرَتِ الْأَخْبَارِ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ وَلَدَتْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع) کَرَّمَ اللهُ وَجْهَهُ فِی جَوْفِ الْکَعْبَةِ》 ♦️اینکه فاطمه بنت اسد، امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) را در درون کعبه به دنیا آورده است، به تواتر رسیده است.(۹) 👤ابن صباغ مالکی (متوفای ۸۵۵ ق) می نویسد : 📋《وُلِدَ بِمکَّةَ الْمُشَرّفَةَ داخِلَ بَیْتِ الْحَرامِ فِی یَوْمِ الْجُمعَةِ الثَّالِثَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِاللّه ِرَجَبِ سَنَةِ ثَلاثینَ مِنْ عامِ الْفیلِ وَلَمْ یُولَدْ فِی الْبَیْتِ الْحَرامِ قَبْلَهُ اَحَدٌ سِواهُ، وَ هِیَ فَضیلَةٌ خَصَّهُ اللّه تَعالَی بِها اِجْلالاً لَهُ وَاِعْلاءً لَمَرْتَبَتِهِ وَ اِظْهارا لِکَرامَتِهِ》 ♦️امام علی(ع) در داخل خانه خدا در مکه، روز جمعه سیزدهم ماه خدا، رجب سال سی از عام الفیل به دنیا آمد. قبل از او کسی در داخل خانه خدا به دنیا نیامده بود و این ولادت فضیلتی است که خدای بلند مرتبه علی(ع) را به آن اختصاص داده است، برای تجلیل او و بالا بردن مرتبه او و آشکار نمودن کرامت و بزرگواری او!(۱۰) 📚منابع : ۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۳۲ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۷۴ ۳)إثبات الهداة شیخ حرّ عاملی، ج۳، ص۴۶۰ ۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۷۴ ۵)الغدیر علامه امینی، ج۶، ص۲۱ ۶)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۵ ۷)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۲۰۰ ۸)مروج الذهب مسعودی، ج۲، ص۳۴۸ ۹)المستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۵۵۰ ۱۰)الفصول المهمة ابن صباغ، ص۳۰ 📚 ‌.
. 1⃣جوانمردی !👇 ✅در تاریخ نقل شده است که؛ عَمرو بن عَبدِوُدّ از برترین جنگجویان قریش بود که در سال پنجم هجری در جنگ خندق، به دست امام علی(ع) کشته شد. با اینکه او دشمن خدا و رسول خدا(ص) بود، اما امیرالمومنین علی(ع) در نهایت جوانمردی او را کشت و با تمام تجهیزات جنگی اش، او را تحویل سپاه دشمن داد. تا جایی که در منابع آمده است؛ 📋«أُخْتُ عَمْرِو بْنِ عَبْدِوُدٍَّّ اَلْعَامِرِيِّ [اِذَا] رَأَتْهُ قَتِيلاً، فَقَالَتْ مَنْ قَتَلَهُ؟ فَقِيلَ لَهَا : عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع)؟» ♦️هنگامی که خواهر عمرو بن عبدودّ برادرش را دید که كشته شده است، پرسيد : چه کسی برادر مرا كشته است؟ به او گفتند : او به دست على بن ابى طالب(ع) كشته شده است. در این هنگام خواهر عمرو گفت : 📋«كُفْوٌ كَرِيمٌ! ثُمَّ أَنْشَأَتْ تَقُولُ : لَوْ كَانَ قَاتِلُ عَمْرٍو غَيْرَ قَاتِلِهِ، لَكُنْتُ أَبْكِي عَلَيْهِ آخِرَ اَلْأَبَدِ، لَكِنَّ قَاتِلَهُ مَنْ لاَ يُعَابُ بِهِ، مَنْ كَانَ يُدْعَى قَدِيماً بَيْضَةَ اَلْبَلَدِ» ♦️به درستى كه على بن ابى طالب(ع) همتاى خوبى است. بعد از آن، این شعر را سرود : اگر كشنده ی عمرو بن عبدود، غير كشنده ی او يعنى على بن ابى طالب(ع) بود، هر آينه تا آخر الزمان گريه مى‌ كردم. اما كشنده ی عمرو كسى است كه نمی توان بر او عيب گرفت، کسی که از قدیم الایام او را بيضة البلد(کنایه از کمال مدح) خوانده اند.(۱) 📚منبع : ۱)الفصول المختارة علم الهدی، ج۱، ص۲۹۲ .
. 2⃣یتیم نوازی !👇 ✅نقل است که؛ امام علی(ع) در زمان حکومت خود از کوچه های کوفه می گذشت که زنی را دید كه مشك آبی بر دوش داشت. امام(ع) آن مشك را از او گرفت و تا مقصد بِبَرَد و در راه از حالش پرسید. زن گفت : 📋«بَعَثَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع)صَاحِبِي إلَى بَعْضِ اَلثُّغُورِ فَقُتِلَ وَ تَرَكَ عَلِيٌّ صِبْيَاناً يَتَامَى وَ لَيْسَ عِنْدِي شَيْءٌ فَقَدْ أَلْجَأَتْنِي اَلضَّرُورَةُ إِلَى خِدْمَةِ اَلنَّاسِ» ♦️علی بن ابی‌طالب(ع) همسرم را در یكی از مرزها گماشته بود و او اکنون كشته شده و چند كودك یتیم برای من برجای گذاشته است. و من هم چیزی ندارم و ناگزیر به خدمتگزاری مردم روی آورده‌ام. علی(ع) بعد از حمل بار تا منزل او بازگشت و فردای آن روز، زنبیلی از خوراكی با خود برداشت و به راه افتاد و به در خانه‌ی زن رفت و در زد. زن پرسید : كیستی؟ مولا فرمود : منم! آن بنده‌ای كه در آوردن مشك تو را همراهی كرد. در را بگشا! چیزی برای كودكان با خود آورده‌ام. زن گفت : 📋«رَضِيَ اَللَّهُ عَنْكَ وَ حَكَمَ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)» ♦️خدا از تو خرسند باشد و میان من و علی(ع) داوری كند! پس امام(ع) داخل شد و فرمود : من دوست دارم كه به ثوابی برسم! تو آرد را خمير كن، يا اينكه تو بچه‌ها را پرستاری كن و من خمیر کنم و نان بپزم؟!! زن گفت : من بر كار نان آگاه‌تر و تواناترم. پس كودكان را به تو مي‌سپارم. پس آنان سرگرم کن! سپس آن زن شروع به خمير كردن آرد شد و علی(ع) نزد کودکان به پختن گوشت مشغول شد. و آن را پخت و شروع كرد برای كودكان از گوشت و خرما و چیزهای دیگر لقمه گرفتن! هر وقت لقمه‌ای به كودكی می‌داد می‌ فرمود : 📋«یَا بُنَیَّ! اِجعَل عَلَیَّ بنَ اَبِی طَالِبِِ(ع) فِی حِلِِِّ مِمَّا مَرَّ فِی اَمرِکَ» ♦️پسركم! از آنچه بر تو گذشته است، علی بن ابی‌طالب(ع) را حلال كن! وقتی خمیر آماده شد، زن گفت : ای بنده‌ی خدا! تنور را روشن كن! امام(ع) به روشن كردن تنور پرداخت. هنگامی كه آن را برافروخت، و آتش زبانه می کشید و درون تنور گداخته شد، آنگاه علی(ع) صورت را نزدیک درون آتش برد تا داغی آتش را احساس کند و سپس چنين فرمود : 📋«ذُقْ يَا عَلِيُّ! هَذَا جَزَاءُ مَن ضَیَّعَ اَلاَرامِلَ وَ الیَتَامَی» ♦️ای علی! بچش! این است كیفر كسی كه حقّ بیوه‌زنان و یتیمان را تباه كند. زن همسایه كه علی(ع) را می‌شناخت او را دید و خطاب به مادر یتیمان گفت : وای بر تو، این امیرالمؤمنین است! آن زن با شتاب آمد در حالی كه می‌گفت : از شما شرمنده‌ام ای امیرمؤمنان. علی(ع) در پاسخ او فرمود : 📋«بَل وَ اَحیَایَ مِنكَ یَا أَمَةَ اللهِ فِیمَا قَصَّرتُ فِی أَمرِكِ» ♦️من از تو شرمنده‌ام كه در كارت كوتاهی كرده ام.(۱) 📚منبع : ۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۱۱۵ .
🔺 خانه ملت امام حسین (ع) پدر از کودکی به ما آموخت حرمت خانه را نگه داریم بینمان اختلاف هم افتاد دل به دست غریبه نسپاریم گفت در سردی زمستانها اهل خانه بهار هم باشند گفت حتی اگر که طوفان شد همه باید کنار هم باشند هرکه اما فروخت سهمش را هر که شد همنشین بیگانه حق ندارد که اعتراض کند به امورات اهل این خانه خانه ام نام نامی عشق است دست غیر از قلمرواش کوتاه خانه ملت امام حسین (ع) خانه امت رسول الله (ص) ما همان مردمیم که یک عمر پای ناموس خویش جان دادیم زیر تابوت قهرمان آن روز غیرت خویش را نشان دادیم قهرمان را خدا بیامرزد بارها گفت این وطن حرم است دین و آئین ماست این تعبیر در حرم هر که هست محترم است مغرب و مشرق و شمال و جنوب خاک این سرزمین برای همه است هرکه با هر مرام و اندیشه حرم اهل بیت جای همه است همه یک خانواده ایم رفیق مذهبی غیر مذهبی چپ و راست قهرمان گفت یادمان نرود دختر کم حجاب دختر ماست خورد هر کس فریب وسوسه را یا که در دام تفرقه افتاد چاره باتوم نیست تبیین است دل به پیر طریق باید داد جمعمان از نفاق و تفرقه دور شک ندارم وصال نزدیک است پدر از کودکی به ما می گفت کوچه بی رفیق تاریک است خانه ام نام نامی اش ایران دست غیر از قلمرواش کوتاه خانه ی ملتِ امام حسین (ع) خانه ی امتِ رسول الله (ص) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞خانه ملت امام حسین (ع) خانه امت رسول الله(ص) شعرخوانی در مراسم یادواره شهدای
حادیث وداستان امام هادی.pdf
378.9K
سلام علیکم متون ویژه ابن الرضا علیه السلام به مناسبت شهادت حضرت علیه السلام
منبر_کوتاه_کرامات_امام_هادی_علیه.pdf
675.8K
سلام علیکم متون ویژه امام هادی ابن الرضا علیه السلام به مناسبت شهادت حضرت علیه السلام
گوشهای_از_كرامات_امام_هادی_علیه‌.pdf
177.1K
سلام علیکم متون ویژه امام هادی ابن الرضا علیه السلام به مناسبت شهادت حضرت علیه السلام
سیره_رفتاری_امام_هادی_علیه_السلام.pdf
603.6K
سلام علیکم متون ویژه امام هادی ابن الرضا علیه السلام به مناسبت شهادت حضرت علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. |⇦•یارب از زهر جفا... و توسل ویژۀ شهادت علیه السلام اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── یارب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم شعله با ناله بر آید هه دَم از جگرم جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه که چه آورده جفای متوکل به سرم *خيلي آقاي مارو متوكل اذيت كرد، مسعودي در مروج الذهب نوشته: اومدن پيشِ متوكلِ ملعون، گفتن: امامِ هادي اسلحه جمع ميكنه، ميخواد خروج كنه، مأمورش رو فرستاد خونه ي امامِ هادي، اينها خيلي قسي القلب بودن، شبانه آمدن، شبانه حمله كردن " فهجموا دارَ اللَيلَ، فلم يجد فيها شي" حجره ها رو يكي يكي گشتن ديدن آقا داخلِ اتقاق نشسته داره عبادت ميكنه؛ قرآن ميخونه "فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ ..." اجازه ندادن آماده بشه، عمامه بر سر بگذاره، همون جور آقاي مارو پايِ پياده بردن...* می دوانید پیاده به پی خویش مرا گرد ره ریخت بسی بر رُخِ همچون قمرم آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب گشت از شدت غم، مرگ عیان در نظرم *آخه روايت نوشته "وَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشَّرْاب"متوكل نشسته بود شراب ميخورد...* خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب شرم ننمود در آن لحظه ز جد و پدرم *شراب تعارف كرد به امام هادي، گفت: شراب بخور، امام فرمود: گوشت و خون من به شراب آلوده نشده... متوكل گفت: حالا كه شراب نميخوري برام شعر بخون، من شراب ميخورم تو شعر بخون، يه شعري آقا خوند، اين ملعون شروع كرد ناله زدن، شروع كرد گريه كردن، دور و بري هاش هم شروع كردن گريه كردن، بعد آقارو با احترام روانه ي منزل كرد، اينجا آقاي ما جوري شعر خوند مجلس شراب بهم خورد، من يه مجلس شرابي ميشناسم، كه يك سري قرآن ميخوند، و يك ملعوني چوب خيزران رو بلند كرده بود، هي صدا ميزد: " لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا" اي كاش اجداد من كه در بدر باباي تو اونارو كشت ميديدن كه من چطور چوب خيزران به لب و دندان تو ميزنم، به من ميگفتن: يزيد! آفرين بر تو... يه وقت خواهرش زينب صدا زد: "مَهلاً يا يزيد!... مُنْتَحِياً عَلَى ثَنَايَا أَبِي عَبْدِ اللهِ، تَنْكُتُهَا بِمِخْصَرَتِك" داري با اين چوب خيزران به لب و دندان برادرم ميزني...بعد يه سئوال كرد، گفت: أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ الله صلی الله علیه وآله سَبَايَا؟" آي نامرد! بچه هاي خودت، كنيزاي خودت رو پشت پرده ها نگه داشتي، دختراي پيغمبر رو در انظار... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
14001115eheyat-motiee-roze.mp3
1.85M
|⇦•یارب از زهر جفا... و توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── «نارضایتى‌ پدر و مادر، کم‌ توانى‌ را به‌ دنبال‌ دارد و آدمى‌ را به‌ ذلت‌ مى‌کشاند» 📗مسند الامام‌ الهادى، ص‌ ۳۰۳
. اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا الحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ 🔸اشڪ را روز جزا با نور قیمت میڪنند 🔸بر تو هر ڪس گریه ڪرده وقف جنت میڪنند مولای من... یا امام هادی... 🔸ایها الهادی گدایان درِ تو تا ابد 🔸بر هزاران حاتم طائی ڪرامت میڪنند 🔸سینه زن های تو با سینه زدن در روضه ات 🔸مثل موسی در میان طور عبادت میڪنند ایام شهادت امام هادی... دلها رو روانه ڪنیم سامرا... چه ڪردند با امام هادی... 🔸نیمه ی شب ریختند آقا سر سجاده ات 🔸قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری نیمه های شب... امام هادی... مشغول نماز شب و مناجات با خدا... فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا یڪ عده نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام هادی شدند... حضرت رو با سر برهنه و... با پای برهنه... ڪشان ڪشان بُردند... 🔸بُردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت 🔸در میان شعله دست و پای یڪ مادر نسوخت یا امام هادی... خیلی به شما ظلم ڪردند... خیلی جسارت ڪردند... اما آقاجان هر ڪاری ڪردند... دیگه خونه شما رو آتیش نزدند... دیگه جلو چشمان شما، به همسرتون جسارت نڪردند... اما دلها بسوزه برای امیرالمومنین... طاقت داری بگم یا نه... 🔸میزد مرا مغیره و یڪ تن به او نگفت 🔸زن را ڪسی مقابل شوهر نمیزند 🔸بیش از همه به حالت زینب دلم بسوخت 🔸آخه مادر ، ڪسی مقابل دختر نمیزند ناله بزن یا زهرا... .
علیه‌السلام ✍ از ابتدا گِل من را خدا مطهّر کرد و بعد عشق تو را در دلم مقدّر کرد به نور ناب نگاه چهارده خورشید وجود و فطرت و ذات مرا منوّر کرد زلال ناب ولایت به جان من نوشاند سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد به فضل و رحمت زهرا سرشت قلبم را زلال اشک مرا از تبار کوثر کرد سپس کمی نمک روضه در وجودم ریخت به عطر سیب حسینی مرا معطر کرد مرا اسیر غزل‌های چشم تو می‌خواست نگاه روشنتان را کمیت‌پرور کرد چگونه می‌شود الطاف بی‌کران تو را چگونه می‌شود ای با شکوه باور کرد خدا اراده نموده که شاعرت باشم همیشه هر سحر جمعه زائرت باشم به غیر وادی عشق تو نیست وادی ما ولایت تو مبانی اعتقادی ما شکوه بی‌حد تفسیر شیعه برکت توست رهین محضر تو فقه اجتهادی ما و آیه آیه قنوتت ترنّم ملکوت خلوص سجدۀ تو مسلک عبادی ما همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست به لطف این که تو هستی امامِ هادی ما شدیم مثل گدایان سامرائی تو مگیر خرده بر این خواهش زیادی ما چه می‌شود که گدایِ گدای تو باشیم چه می‌شود بپذیری فدای تو باشیم همیشه می‌وزد از مرقدت نسیم بهشت پر است صحن و سرای تو از شمیم بهشت کنار گنبد و گلدسته‌های تو دیدیم شکوه عرش خدا، شوکت عظیم بهشت عبور می‌کند از بین صحن اطهر تو مسیر روشن حق، راه مستقیم بهشت همیشه رزق من از دست با کرامت توست میان جنّت‌الاعلی تویی نعیم بهشت همین که چشم من آقا به چشم تو افتاد شدم اسیر نگاهت شدم مقیم بهشت دوباره شوق زیارت هوائیم کرده منم کبوتر صحن تو، یا کریمِ بهشت میان صحن و سرایت کبوترم کردی تو بال‌های مرا نذر این حرم کردی بخوان زیارت پر محتوای جامعه را بخوان که خوب بفهمم بهای جامعه را بخوان که روح بگیرد ولی شناسی‌مان بخوان و شرح بده آیه‌آیه جامعه را نگاه روشن تو ای «مَعادِنُ الرَّحمَة» بنا نهاده در عالم بنای جامعه را میان عرش و زمین، در تمامی ملکوت ببین تجلّی بی‌انتهای جامعه را بگیر دست مرا، «عادَتُکُمُ الاِحسان» ببار بر دل من روشنای جامعه را تو خواستی که فقط پیرو ولی باشیم همیشه در خط مولایمان علی باشیم بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم بخوان مرا که هوائی سامرا باشم چه خوب می‌شود آقای من شوی تا من تمام عمر در این آستان گدا باشم مرا اسیر خودت کن که با عنایاتت ز بندهای تعلّق دگر رها باشم تو خانۀ دل من را تکان بده شاید در آستانۀ تو زائر خدا باشم بده برات زیارت که یک شب جمعه کنار قبر شهیدان کربلا باشم شوم دوباره دخیل دو قبر شش گوشه فدائی تو و ارباب باوفا باشم تمام دار و ندارم همه فدای حسین چه می‌شود که بمیرم شبی برای‌حسین «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریم سراغ قدم دوم2⃣😉 بعد از دیدن کلیپ حتما نظرتون رو برام بفرستید👇👇👇👇👇 @Fanne_bayan4837
. 🔘 داستان ڪوتاه شیخ رجبعلے خیاط تعریف میڪرد در نیمه شبے سرد زمستانے در حالے ڪه برف بشدت میبارید و تمام ڪوچه و خیابان ها را سفید پوش ڪرده بود از ابتداے ڪوچه دیدم ڪه در انتهاے ڪوچه ڪسے سر به دیوار گذاشته و روے سرش برف نشسته است! باخود گفتم شاید معتادے دوره گرد است ڪه سنگ ڪوب ڪرده! جلو رفتم دیدم او یک جوان است! او را تڪانے دادم! بلافاصله نگاهم ڪرد و گفت چه میڪنی! گفتم : جوان مثه اینڪه متوجه نیستی! برف، برف! روے سرت برف نشسته! ظاهرا مدت هاست ڪه اینجایی! مریض مے شوی! خداے ناڪرده مے میری! اینجا چه میڪنے ؟ جوان ڪه گویے سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره اے به روبرو ڪرد! دیدم او زل زده به پنجره خانه ای! فهمیدم عاشق شده! نشستم و با تمام وجود گریستم! جوان تعجب ڪرد! ڪنارم نشست! گفت تو را چه شده اے پیرمرد! آیا تو هم عاشق شدی؟! گفتم قبل از اینڪه تو را ببینم فڪر میڪردم عاشقم! ولے اڪنون ڪه تو را دیدم [چگونه براے رسیدن به عشقت از خودبے خود شدے] فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایے بیش نبوده! مگر عاشق میتواند لحظه اے به یاد معشوقش نباشد!!! یاصاحب الزمان شرمنده ایم آقا...
روضه امام هادی رفیعی .mp3
1.28M
السَّلاَمُ عَلَيْك ایها الهادی النقی🏴 🎤 📝 امام هادی علیه السلام ◾️ ویژه شهادت