eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
756 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. سالروزِ تخریبِ قبورِ بقیع  سبک یه پیرهن..... مثلاً   شده صحنِ تو مثلِ صحنِ گوهرشاد مثلاً  بقیعِ تو هم داره پنجره‌ فولاد مثلاً شده روضه خوندن تو مدینه آزاد   مثلاً مثلاً یه گنبدِ طلا برات ساخته شیعه مثلاً یه شبِ دوشنبه غلامت بقیعه مثلاً دمِ زائرا یاعلی یا علیه         مثلاً مثلاً نمونده غباری رویِ قبرت آقا مثلاً  رو به گنبده کوچه‌یِ سینه‌زنها مثلاً می‌زنن به سینه و می‌گن یازهرا    مثلاً مثلاً  تو از خونه رفتی با مادرت امّا مثلاً  نبوده سرِ راهتون دشمن  آقا مثلاً نخورده زمین پیشِ چشمِ تو زهرا  مثلاً حسن جان حسن‌جان حسن‌جان حسن‌جان حسن‌جان/۴/ مثلاً  رویِ چادری گرد و خاکی نبوده مثلاً ندیدی گلِ یاسِ مولا کبوده مثلاً دوتا دستِ مادر رو گوشواره بوده   مثلاً مثلاً  تو گوشواره‌هایِ شکسته ندیدی مثلاً  به سلامت از کوچه خونه رسیدی مثلاً تو بی‌احترامی از هیچ کی ندیدی   مثلاً یه مادر  زمین خورد و حالِ زمونه چه بد شد یه مادر   که تو کوچه‌ها چادرش هِی لگد شد یه مادر  به تو تکیه زد ذکرش حیدر مدد شد یه مادر یه مادر  اومد کربلا با قدی که خمیده یه مادر  تمامیِ این روضه‌یِ سختو دیده یه مادر با چشماش می‌دید شمر چطور سر بریده حسین جان حسین جان حسین‌جان حسین‌جان حسین‌جان حسین‌جان /۴/ .
11.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 ماجرای عنایت خاصه سیدالشهدا(ع) به شیخ جعفر شوشتری(ره) 🎥 توصیه‌های استاد حاج غلامرضا سازگار به ستایشگران جوان اهل‌بیت(ع) 🔹 پنجمین همایش هیأت‌های محوری و برگزیده کشور|شهریور ۱۳۹۴
. ‌ 📚سخاوتمندی و کرم امام حسن مجتبی علیه السلام از امام حسن عليه السلام روايت شده است كه روزى از كنار يكى از باغهاى بيرون مدينه عبور میکرد، در مسير خود به غلام سياه چهره ‏اى رسيد كه گرده نانى در دست داشت؛ يك لقمه خود میخورد و يك لقمه هم به سگى كه در برابر او ايستاده بود، می‏خوراند و اين كار را ادامه می‏داد تا نيمى از آن گرده نان را خورد و نيم ديگر را به آن سگ خورانيد. امام حسن عليه السلام از وى پرسيد: چرا چنين می‏كنى؟ وى در پاسخ گفت: خجالت می‏كشم كه من بخورم و سير گردم و اين سگ گرسنه بماند! امام حسن عليه السلام پرسيد: غلام كيستى؟ در پاسخ گفت: غلام «ابان بن عثمان». پرسيد: اين باغ از آن كيست؟ در پاسخ گفت: از «ابان بن عثمان». امام حسن عليه السلام خطاب به او فرمود: تو را سوگند می‏دهم به خدا كه از اين محل بيرون نروى تا من بازگردم. امام حسن عليه السلام رفت‏ و طولى نكشيد در حاليكه غلام و باغ را از «ابان» خريده بود، بازگشت. حضرت به غلام، گفت: تو را از مولايت خريدم. غلام گفت: اى مولاى من! من مطيع خدا و رسول خدا و شخص شما هستم و در خدمت حاضرم! امام حسن عليه السلام فرمود: باغ را هم از «ابان» خريدارى كردم. اينك تو را در راه خدا از قيد بردگى آزاد می‏كنم و اين باغ هم از سوى من به تو اهدا می‏شود! غلام گفت: اى مولاى من! باغ را به كسى بخشيدى كه مرا به او بخشيدى (يعنى خدا). 📚فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏۴، ص۲۱۰. .
نریمان پناهی12-maddahi.502.mp3
زمان: حجم: 4.77M
‍ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سر تو نقش فلک نقش بیابون بدنت کشته ما رو بوی آب قربون زخم دهنت بهتره باد بوزه فقط به قصد تن تو بهتر از خاک مگه هست تا بشه پیراهن تو عالمو بی قرار کنم خیمه هاتو چی کار کنم خودم پناه عالمم کدوم طرف فرار کنم تشنه کربلا حسین خسته نیزه ها حسین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نمیشد حداقل طبق شریعت بکشن مگه میشه کسی رو این همه ساعت بکشن بهتره پا نکشی این همه غوغا نکنی اگه میخواهی پامو به مقتل خون وا نکنی وقت جدا شدن که نیست رفتی و دست من که نیست اشاره میکنی نیا قتلگاه جای زن که نیست تشنه کربلا حسین خسته نیزه ها حسین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من نذاشتم که بره زحمتای پدر هدر تاری از موی منو حتی ببینه یه نفر کو ابالفضل که بیاد دردمو درمون بکنه بره از خیمه من خولی رو بیرون بکنه از این معرکه دست بکش نکش منو نفس بکش فقط یه داد غیرتی سر شمر و شبث بکش ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ .
. 🔺پنج شوال سالروز ورود حضرت مسلم بن عقیل به کوفه 🌹امام حسین(ع) زمانى که در مکّه بود، پیوسته از جانب مردم کوفه، نامه دریافت مى کرد. مردم کوفه در نامه هاى خود، حضرت را به جانب کوفه و پذیرفتن رهبرى خویش دعوت مى کردند. ♦️امام نامه اى در پاسخ مردم کوفه نوشتند که متن نامه چنین بود: «به نام خداوند بخشاینده مهربان از حسین بن على(علیه السلام)، به بزرگان مؤمنان و مسلمانان! و اما بعد، هانى و سعید همراه نامه هایتان به سوى من آمدند ـ و این دوتن آخرین پیام آوران از جانب شما بودند که بر من وارد شدندـ همانا هر آنچه را که روایت کرده و متذکر شده بودید را دانستم که محتواى همه نامه هایتان (به طور فشرده) این بود که: «همانا امام و پیشوایى که بر ما ولایت داشته باشد نداریم پس به سوى ما بیا! امید است که خداوند به وسیله تو ما را بر محور حقّ و هدایت گردآورد». اکنون من، برادر و پسر عمو و شخص مورد اعتماد از خاندانم ـ مسلم بن عقیل ـ را به سوى شما مى فرستم که به او فرمان دادم که رفتار و برنامه و نظرتان را براى من بنویسد. پس اگر برایم نوشت که نظر بزرگان و اهل فضل و خردمندان شما، با آنچه که پیام آوران تان برای من آوردند و در نامه هایتان خواندم یکی است به زودى به سوى شما خواهم آمد إن شاء الله». ـ در پایان نامه نوشت ـ : « پس به جانم سوگند! امام و پیشوا نیست مگر آن کسی که به کتاب خدا عمل کند و عدل و داد را برپا دارد و بحقّ دینداری نماید و جان خود را وقف ذات خدا کند. والسّلام». ➖ارشاد مفید، ص ۳۸۰-۳۸۱ ♦️سپس امام نامه را پیچیده و مهر زدند و آنگاه مسلم بن عقیل را رهسپار کوفه فرمودند. .
زبان حال .mp3
زمان: حجم: 4.26M
در مداحی 🎤 ✅نکاتی بسیار کاربردی در مورد زبان حال✅ شاید، من میگم... زبانحال است... از بکاربردن کلمه ی "جاداشت" در زبانحال خودداری کنید.
. وقایع ظهور حضرت علیه‌السلام ⭕️ اجتماع یاران خاص حضرت در مکه (دو شب قبل از قیام)... 🌕 آقا امام باقر علیه السلام فرمودند: «صاحب این امر در بعضی از این دره‌ها غیبتی دارد. سپس با دستش به ناحیه ذی طوی اشاره کرد؛ تا اینکه دو شب قبل از قیامش، غلامی که در خدمت اوست می‌آید تا به بعضی از اصحاب حضرت می‌رسد و می‌پرسد: «شما اینجا چند نفرید؟» پس می‌گویند: «حدود چهل نفر!» آن غلام می‌گوید: «اگر صاحبتان را ببینید چه می‌کنید؟» می‌گویند: «به خدا قسم هر آینه اگر این کوه‌ها در میان خودشان به ما منزل بدهند، با آن حضرت در آنجا منزل می‌کنیم!» (با بیان چنین جمله‌ای از عمق اعتقادشان به حضرت مهدی علیه‌السلام و آمادگی فراوان‌شان برای قربانی شدن و شهادت و انجام فرمان آن حضرت سخن می‌گویند). همان غلام شب بعد نزدشان می‌آید و می‌گوید: «ده نفر از پیران و خوبانتان را به من نشان دهید.» پس آنها را به او نشان می‌دهند و او آنها را خدمت حضرت می‌برد و حضرت آنها را به شب آینده وعده می‌دهد...» شب‌های دیگر برای افرادی دیگر فرصت پیش می‌آورند تا به صورتی علنی با حضرت مهدی علیه‌السلام ملاقات نمایند. سرانجام تعداد مشخصی یعنی سیصد و سیزده نفر نزد امام حاضر گردیده؛ با آن بزرگوار در مکه و یا یکی از نواحی اطراف آن جمع می‌شوند. عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی الْحَلَبِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: یَکُونُ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَةٌ فِی بَعْضِ هَذِهِ الشِّعَابِ ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی نَاحِیَةِ ذِی طُوًی حَتَّی إِذَا کَانَ قَبْلَ خُرُوجِهِ بِلَیْلَتَیْنِ انْتَهَی الْمَوْلَی الَّذِی یَکُونُ بَیْنَ یَدَیْهِ حَتَّی یَلْقَی بَعْضَ أَصْحَابِهِ فَیَقُولُ کَمْ أَنْتُمْ هَاهُنَا فَیَقُولُونَ نَحْوٌ مِنْ أَرْبَعِینَ رَجُلًا فَیَقُولُ کَیْفَ أَنْتُمْ لَوْ قَدْ رَأَیْتُمْ صَاحِبَکُمْ فَیَقُولُونَ وَ اللَّهِ لَوْ یَأْوِی بِنَا الْجِبَالَ لَآوَیْنَاهَا مَعَهُ ثُمَّ یَأْتِیهِمْ مِنَ الْقَابِلَةِ فَیَقُولُ لَهُمْ أَشِیرُوا إِلَی ذَوِی أَسْنَانِکُمْ وَ أَخْیَارِکُمْ عَشَرَةً (عَشِیرَةً) فَیُشِیرُونَ لَهُ إِلَیْهِمْ فَیَنْطَلِقُ بِهِمْ حَتَّی یَأْتُونَ صَاحِبَهُمْ وَ یَعِدُهُمْ إِلَی اللَّیْلَةِ الَّتِی تَلِیهَا 📗تفسير البرهان، ج ۲، ص ۶۸۶ 📗التفسير (للعیاشی)، ج ۲، ص ۵۶ 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۴۱ .
حسین ستودهenc_16816106020622179749643.mp3
زمان: حجم: 9.24M
به اولین روزه اباعبدالله به اولین روضه اباعبدالله حلالم کن ای خدا ندارم دیگه قسم به اندازه اباعبدالله 🎙 ✳️ #️⃣ به اولین روزه اباعبدالله به اولین روضه اباعبدالله حلالم کن ای خدا ندارم دیگه قسم به اندازه اباعبدالله تا این اسمو دلم میگه صدامو میشنوی دیگه ببین میشه همین آروم جونم عجب آرامشی دارم با گریه خواهشی دارم میخواهم با سوز دل بازم بخونم بغل وا کن که پناه خودمی بغل وا کن تکیه گاه خودمی اصلا میشنوی این صدامو اصلا میبینی گریه هامو بیا دونه به دونه بشمارم غمامو بیا یه کم بشین کنارم پناه دل بی قرارم تو زندگیم به جز تو هیچکی رو ندارم بغل وا کن که پناه خودمی بغل وا کن تکیه گاه خودمی تو میخری ناله دل این نوکر به تکرار ناله غریب مادر تو تکرار ضربه های تیغ و خنجر به تکرار ناله غریب مادر صدای خسته خواهر دوباره خاکیه مادر نگم شام غریبان حرم رو همش یاد تو می افتم چقدر با ذوالجناح گفتم کجا انداختی جان حرم رو بغل وا کن برای دخترت بغل وا کن چی اومده سرت این چه بلاییه سرت آوردن چه جوری از گودال درت آوردن این چه بلاییه سرم آوردن خلاصه جنگ رو تو حرم آوردن به خاک سیاه نشستم چقدر چشم به راه نشستم برا دیدنت سه ساعت جلو قتلگاه نشستم پا پس نمیکشه همه رفتن ولی شمر که دست نمیکشه زینب رسید و گفت مادر بیا ببین دیگه نفس نمیکشه تاختن اونا که ملک ری رو باختن بدجوری با همدیگه ساختن تو رو توی گودی انداختن زیر و رو شدی پشت و رو شدی چه جوری با مادرت روبرو شدی بی هوا زدن با عصا زدن جلو خواهر تو با کف پا زدن ای حسین من ...
. حس میکنم بوی محرم را دمادم وقتی که چشمم می‌خورد بر چشم پرچم باران چشمم می‌شود جاری به گونه هیئت برایم می‌شود عرش معظم هر قطره اشکم گناهم را بشوید از سینه ام پر می‌دهد سنگینی غم چشمم مطهر می‌شود با گریه بر عشق مانند زمزم می‌شود ماه محرم زمزم برای پیکری که سر ندارد داغ دوعالم می‌کند در دل مجسم از بس تنش را زیر و رو کرده ست نیزه بر زخم هایش نیست غیر از اشک مرحم آن پیکری که زخم هایش بیشمار است آن پیکری که زیر نی شد نا منظم در قتلگاه افتاده دست خنجر شمر تا خاک گردد بر سر و فرق دو عالم ای وای بی سر مانده روی خاک صحرا لطمه به صورت می زند با ناله زهرا.... ۱۴۰۲/۲/۷ .