eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. You: ابن بابویه از حضرت امام رضا(علیه‌السلام) روایت کرده است که پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود که بهترین برادر من علی است و بهترین عموهای من حمزه است و عباس که با پدرم از یک اصل است. حضرت در نماز بر حمزه هفتاد تکبیر گفت. از امام صادق(علیه‌السلام)روایت شده که حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند که از ماست رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)که سید پیشینیان و آیندگان است و خاتم پیغمبران است و وصیّ او بهترین وصی از اوصیای پیغمبران است و دوفرزندزادۀ او حسن و حسین(علیهماسلام) بهترین فرزندان از فرزندزاده‌های پیغمبرانند و بهترین شهید از شهیدان، است که عموی اوست و جعفر که با ملائکه پرواز می‌کند و قائم آل محمد(صلوات‌الله علیهم اجمعین). حضرت رسول(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)فرمود:پروردگار من برگزید مرا با سه نفر از اهل بیت من که من بهترین و پرهیزکارترین ایشانم و فخر نمی‌کنم، برگزید مرا و علی و جعفر دو پسر ابوطالب را و حمزه پسر عبدالمطلب را.در آیۀ:«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا. از ميان مؤمنان مردانى‏‌اند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند، برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيدۀ خود را] تبديل نكردند»(احزاب23)که مراد از «مَنْ قَضَى نَحْبَهُ» حمزه و جعفر و« مَنْ يَنْتَظِرُ»علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه‌السلام) است. از آن حضرت روایت شده که بر ساق عرش نوشته است:حمزه شیر خدا و شیر رسول خدا و سیدالشهداء است.حضرت حمزة عبدالمطلب در غزوۀ احد به شهادت رسید و حضرت جعفربن ابی طالب(علیه السلام) در جنگ موته شهید شد.ص197 .
. خود را از گناه حفظ کنیم، چه نتایجی دارد 💠داستان در ایام جوانی، دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سر انجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: خدا می تواند تو را خیلی امتحان كند، بیا یك بار تو خدا را امتحان كن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر كن، سپس به خداوند عرضه داشتم:« خدایا من این گناه را برای تو ترك می كنم، تو هم مرا برای خودت تربیت كن». آن گاه به لطف خدا یوسف وار، از آلوده شدن دامن به گناه جلوگیری كرده و به سرعت از دام خطر گریختم. این ماجرای پسر جوان زیبا به نام رجبعلی خیاط است. این كار باعث روشن شدن دیده برزخی او می شود و آنچه را دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود، به طوری كه چون از خانه خود بیرون می آید، بعضی افراد را به صورت واقعی خود می بیند و برخی اسرار برای او كشف می شود. یكی از ارادتمندان ایشان می گوید: شبی خوابی مهیج و شهوانی دیدم كه در روز هم ذهنم را به خود مشغول كرده بود، صبح خدمت شیخ رجبعلی خیاط«ره» رسیدم، تا مرا دید سرش را پایین انداخت و این شعر را زمزمه كرد: 🌺شعر گرت هواست كه از دوست نگسلی پیوند نگاه دار سررشته تا نگه دارد دلا معاش چنان كن كه گر بلغزد پای فرشته است به دو دست دعا نگهدارد. 💠داستان جوانی زیبا به نام محمد در پارچه فروشی کار می کرد یکی از مشتریان وی زنی بود که شیفته جمالش شده بود، روزی چند طاقه پارچه خرید و به بزاز گفت من نمی‌توانم پارچه‌ها را بیاورم، به شاگردت بگو آنها را برایم بیاورد. ابن‌سیرین پارچه‌ها را به خانه زن آورد و زن به او گفت پارچه‌ها را داخل بیاور. همین که داخل آمد، زن در را بست و خود را با بی‌حیایی در مقابل ابن سیرین قرار داد و گفت که اگر با من نباشی فریاد می‌زنم که تو می‌خواستی با من عمل منافی عفت انجام دهی. ابن‌سیرین مانده بود که چه کند، توکل به خدا کرد و از خداوند یاری خواست و به ظاهر گفت که می‌روم تا آماده شوم. به دستشویی می‌رود، در آنجا از کثافات برمی‌دارد- چون در قدیم چاهی نبود و آن‌ها را برای کود حیوانی برمی‌داشتند- و به سر و صورت و لباس خود می‌مالد. وقتی بیرون می‌آید، زن می‌بیند آن جمال زیبا به کثافات انسانی متعفن شده‌است، در را باز و او را بیرون می‌کند. ➖ محمد بن سیرین با این روش رندانه برای ساعتی خود را الوده به مدفوع کرد تا دامانش به معصیت آلوده نشود و خدواند در مقابل این تقوا پیشگی این جوان زیبا در همین دنیا مقاماتی به او داده بود از جمله آنها علم تعبیر خواب بود. 💠داستان شیخ بهائی در کشکول خود داستان عبرت آمیزی ذکر نموده ؛شخصی که در ناز و نعمت فراوان بود مرگ فرا رسید در حال احتضار او را به کلمه شهادتین تلقین کردند ولی او در عوض این شعر را می خواند: يا رُبَّ قائلةٍ يوماً وَ قَد تَعِبَت أَينَ الطَريقُ إلى حَمامِ مَنجاب کجاست آن زنی که خسته شده بود و آدرس حمام منجاب را می پرسید. سبب خواندن شعر او این بود : روزی زن عفیفه ی خوش صورتی از منزل خود خارج شد تا به حمام معروف منجاب برود هر چه گشت حمام را پیدا نکرد و از راه رفتن خسته شد ، مردی را در راه دید از او پرسید:که حمام منجاب کجاست؟ ان مرد اشاره به منزل خود کرد و گفت حمام اینجاست و آن زن به خیال اینکه او راست می گوید وارد آن خانه شد آن مرد فورا بدنبال او وارد شد و درب را بست و خواست با آن زن زنا کند . آن زن بیچاره دانست که راه فرار ندارد و گرفتار حیله آن مرد شده است باید تدبیری اندیشد و خود را از چنگ او خلاص کند ، به او اظهار علاقه کرد و گفت من هم دوست دارم این کار را با شما انجام دهم ولی تن من کثیف و بد بو است که می خواستم حمام بروم ، خوبست که یک مقدار عطرو بوی خوش برای من بگیری که من خودم را خوشبو کنم و قدری هم غذا و میوه تهیه کن که با هم بخوریم ، و زود بیا که من منتظر و مشتاق تو هستم . آن مرد چون کثرت علاقه آن زن را به خود دید مطمئن شد ، او را در خانه گذاشت و برای تهیه غذا و خوردنی و عطر به بیرون رفت چون آن مرد از خانه خارج گشت آن زن بیچاره فورا از آنجا بیرون آمد و گریخت و خلاص شد . چون آن مرد برگشت زن را ندید و به جز حسرت چیزی عایدش نشد ، و حالا که در حال احتضار و جان دادن است آن زن به فکر او افتاده و قصه آن روز را در شعر عوض کلمه شهادت می خواند. 👈[ای عزیز تامل کن ببین اراده یک گناه از این مرد چگونه او را منع کرد از اقرار به شهادتین با آنکه از او چیزی صادر نشده جز آنکه آن زن را داخل خانه نمود و قصد زنا کرد بدون آنکه زنا از او صادر شود. خدایا ما را یک لحظه به خودمان وا مگذار] ــــــــــــــــــــــــــــ .
. ‍ دستور به عزاداری برای حضرت حمزه علیه السلام توسط رسول الله صلی الله علیه و آله 〰〰〰🔰〰〰〰〰〰 🔻 ابن مسعود، از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله  در کتاب شرح مسند ابی حنیفه می گوید: 🔸 ما نديديم که پيغمبر اکرم صلی الله علیه و آله براي کسی گريه کند، آن چنانکه براي گريه می‌کرد. وقتي نبی مکرم با جنازه حضرت حمزه علیه السلام مواجه شد، او را طرف قبله قرار داد و رو به روي جنازه، با سوز و آناله کرد، نبي گرامي صلی الله علیه و اله از شدت گريه و مصيبت افتاد و غش کرد و مي‌فرمود: ای عموي رسول خدا صلی الله علیه و آله و شير رسول خدا صلی الله علیه و آله ، يا حمزه. ای انجام دهنده کارهای خیر ، ای برطرف کننده غم ها ،ای کسی که از رسول خدا دفاع می کردی... 📗📔 نام کتاب : شرح مسند أبي حنيفة نویسنده : علي القاري  جلد : 1  صفحه : 526 📗📔نام کتاب : المستدرك على الصحيحين نویسنده : الحاكم، أبو عبد الله  جلد : 3 صفحه : 219 ✍ ومر رسول الله صلى الله عليه وسلم بدار من دور الأنصار من بنى عبد الأشهل وبنى ظفر فسمع البكاء والنوائح على قتلاهم فذرفت عينا رسول الله صلى الله عليه وسلم فبكى ثم قال لكن حمزه لا بواكي له فلما رجع سعد بن معاذ وأسيد بن حضير إلى دار بنى عبد الأشهل أمرا نساءهم أن يتحزمن ثم يذهبن فيبكين على عم رسول الله صلى الله عليه وسلم 🔸 رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم از كنار خانه‌هايي از أنصار (بنى عبد الأشهل وبنى ظفر) عبور مي‌كردند كه صداي بكاء و نوحه بر كشته‌گان خودشان را شنيدند. چشمان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم پر از اشك شد و فرمود: عمويم حمزه گريه كن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسيد بن حضير به خانه‌هاي بنى عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر كردند تا غم و اندوه‌ خود را در سينه‌ها حبس كنند و ابتدا برای عموی رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم عزاداری كنند.  📗📔المستدرک علی الصحیحین - کتاب الجنائز - البکاء علی المیت - ح 1339 با تصریح بر صحت حدیث 🔺 از آن به بعد كسانی كه سخن پيامبر را شنيده بودند قبل از گريه بر هر شهيدي اوّل براي حضرت حمزه علیه‌‌السلام عزاداری می‌كردند: ✍ فلم تبك امرأه من الأنصار علي ميّت بعد قول رسول اللّه صلّي الله عليه و آله وسلّم لكنّ حمزه لابواكي له إلي اليوم إلّا بدأت البكاء علي حمزة  🔸 هيچ زني از انصار بعد از شنيدن فرمايش رسول خدا كه عمويم حمزه گريه‏كن ندارد، بر مرده‏اي گريه نمي‌‏كرد، مگر اين‌كه اوّل برای حمزه عزاداری می‌كرد. 📗📔نام کتاب : الاستيعاب في معرفة الأصحاب نویسنده : ابن عبد البر جلد : 1  صفحه : 374 📗📔نام کتاب: الطبقات الکبری لابن سعد - طبقات البدریین..- الطبقة الاولی.. - حمزة - ح 2655 ----------------------- ⁉️❕اگر گریه و عزاداری برای اموات شرک است پس چرا حضرت رسول صلی الله علیه و آله برای عمویش عزاداری کردند؟ وچرا دستور به عزاداری دادند؟؟!! ➖➖➖➖➖➖➖➖ .
‍ . |⇦•آمدم باز درِ میکده ات .. و توسل ویژۀ شهادت حضرت حمزه و _ حاج ●━━━━━━─────── أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ .. (سوره الأنبياء/ ۸۳) يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ (سوره يوسف/ ۸۸) آمدم باز درِ میکده ات گریه کنان تشنه ام تشنۀ دیدار، سبویی برسان این طرف آن طرفم جانِ رقیه مکشان بنده ات را به سر سفره زهرا بنشان خواهشاً اشک دو چشمانِ مرا جاری کن کار از کار گذشته تو فقط کاری کن سینه ام وادی طور است پُر از نورِ جلی ست تازه فهمیده ام این گریه چه خیر العملی ست دامن رحمت تو هم ابدی هم ازلیست بندۀ سینه زنت دست به دامان علیست به سرم سایۀ ایوان و امان نجف است دل من تنگ علی تنگ اذان نجف است من بهم ریخته ام کاش که درهم بخری گذری هم که بیایم تو ز من میگذری در شب اول قبرم ز تو دارم اثری آمدم تا که مرا پیش حسینت ببری من خجالت زدۀ تو شدم آبم نکنی جلویِ چشم علمدار خرابم نکنی آمدم تا که فقط دل بسپارم به حسین بگذارید بیفتد سر و کارم به حسین باز افتاده همه کوله و بارم به حسین تک و تنها کس و کاری ندارم به حسین شب جمعه است دلم دور و بر کرببلاست حسرت پیر غلامت، سفر کرببلاست آن لبِ تشنه که می خواند دعا ریخت به هم ته گودال، سری با نوک پا ریخت به هم مادری گفت حسین و همه جا ریخت به هم خیمه ها ریخت به هم، کرببلا ریخت به هم کهنۀ پیرهنی داشت و صیاد کشید سر ناموسِ حسین بن علی داد کشید .. شاعر: تا اومد بدن حمزۀ سیدالشهدا رو دید عبا رو درآورد رو بدنِ حمزه انداخت .. اینجای روضه، روضه خوان متحیره بره کربلا یا مدینه .. آخه این صحنه یه جای دیگه ام تکرار شد .. تا دید فاطمه رو زمین افتاده .. خونه پر از اراذل و اوباشِ .. عبا رو ، رو فاطمه انداخت .. شام رحلت محدث بزرگ حضرت عبدالعظیمِ .. ان شالله به جایی برسیم آقا و مولامون بهمون بگه «أنتَ وَلِيُّنا حَقّاً ..» امام هادی فرمود در مقام حضرت عبدالعظیم که تو دوستِ حقیقی ما هستی .. ان شالله ما هم به اونجا برسیم .. نگاه کرد دید خواهرش داره میاد .. بدن، بدنِ یه علمدارِ رشیدِ هنوز دست و پاهای مُثله شده بیرون مونده .. فرمود خار و خاشاک بیارید بدن رو بپوشانید آخه خواهرش طاقت نداره نمی تونه تحمل کنه .. صلی الله علیک یا اباعبدالله .. اذون گفتن اما، هنوز زیرِ پایی .. سه ساعت تمومه که تویِ قتلگاهی هنوز توی گودال، شلوغه عزیزم خودت بهم بگو اینا دروغ عزیزم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
1. آمدم باز.mp3
15.09M
( علیه السلام ) البته فقط قسمت مناجات در دستگاه ماهور می باشد ..
1. از احد آید ندا.mp3
7.09M
( علیه السلام ) 🎤 از اُحد ، آید ندا واویلتا ، واحَمْزَتاه شهر پیغمر شده ماتمسرا ، واحَمْزَتاه هم برادر، هم عمو، هم تکیه گاهش کُشته شد خون شد از غم قلب ختم‌الانبیا ، واحَمْزَتاه قطعه قطعه پاره پاره اِرباً اِربا ، چاک چاک پیکرش افتاده روی خاکها ، واحَمْزَتاه دست وحشی بشکند یارب که از راه ستم نیزه زد بر پهلوی او بی هوا ، واحَمْزَتاه تا نیفتد چشم خواهر بر جراحات تنش بر رویش انداخت پیغمبر عبا ، واحَمْزَتاه خواهرش جسم برادر را ندید از حال رفت شد اُحد از ناله هایش کربلا واحَمْزَتاه فاطمه بعد از پدر با پهلوی بشکسته اش در کنار قبر او میزد صدا ، واحَمْزَتاه تو نبودی ای عمو بر صورتم سیلی زدند پیش چشم شوهرم در کوچه ها ، واحَمْزَتاه تو نبودی خانه ام را از جفا آتش زدند تو نبودی سوختم در شعله ها ، واحَمْزَتاه کاش بودی ای عمو تا باز میکردی طناب بین دشمن از دو دست مرتضی ، واحَمْزَتاه در مدینه مادر و ، دختر به دشت کربلا روی تل میزد صدا واجعفرا ، واحَمْزَتاه نیزه ها میرفت بالا زینب از سوز جگر ناله میزد واعلیا وااَخا ، واحَمْزَتاه کاش حمزه بود تا خنجر بگیرد از عدو یا که زینب را برَد در خیمه ها ، واحَمْزَتاه
461119234_-2065499341.mp3
47.07M
🔊 کامل 📋 درنگی در معنای حجّت (با تکیه بر حجیّت سلام الله علیها بر امامان علیهم السلام)؛ جلسه اول 📆 سه شنبه مورخ ۶ دی ماه ۱۴۰۱ 🔸 بیت الزهرا سلام الله علیها
054lj.mp3
19.17M
🎧صوت کامل برنامه 📺 🎞 📅 📋با موضوع «» موضوع بحث: 📄 چه کسانی کنار شمشیر می زنند. 2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔘 حکایتِ « آکِلَةَ الأَکبٰادِ » جنگ أحُد و بلایی که بر سر حضرت حمزه علیه‌السلام آورد ... ⚡️ امام‌صادق علیه‌السلام بعد از هر نماز واجب، «هندجگرخوار» را لعنت می‌کردند... در جنگ أحُد، هند دختر عَتَبه، به «وحشی» وعده‌ای داد و به او گفت: اگر محمّد یا علی و یا حمزه را بکشی، آنچه تو را خشنود سازد به تو خواهم داد. وحشی گفت: از پسِ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر نمی آیم، علی (علیه‌السلام) هم مردی دوراندیش و مراقب است، به او هم فکر نمی‌کنم. پس در کمین حمزه نشستم. وحشی گوید: دیدم که حمزه به شدت به لشکر حمله می‌کند. از جلوی من رد شد و بر لبه نهری گام نهاد، ولی بر زمین افتاد. آن گاه، نیزه‌ام را برداشتم و پرتاب کردم. نیزه‌ام به پایش خورد و نقش بر زمین شد. فَأَتَیْتُهُ فَشَقَقْتُ بَطْنَهُ فَأَخَذْتُ کَبِدَهُ وَ جِئْتُ بِهَا إِلَی هِنْدٍ فَقُلْتُ لَهَا هَذِهِ کَبِدُ حَمْزَةَ ▪️من به سراغ او رفتم و شکمش را شکافتم و جگرش را در آوردم و آن را به هند دادم و گفتم: این جگر حمزه است. هند آن را در دهان خود گذاشت و جوید. اما خداوند آن را در دهان او مانند استخوان زانو سفت گردانید. به ناچار، آن را از دهان بیرون انداخت. ➖آن گاه، هند بر بالای جسد حمزه آمد و گوش‌ها و دست و پایش را برید و بدن او را مُثله کرد. 📚 بحارالانوار ج۲۰ ص۵۵ 🔻 طبق روایت «کافی» و «تهذیب»: هُوَ یَلْعَنُ فِی دُبُرِ کُلِّ مَکْتُوبَةٍ أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ 🔹 إمام صادق علیه‌السلام بعد از هر نماز واجب، چهار مرد (اولی،دومی،سومی و معاویه) و چهار زن (دختر اولی،دختر دومی،امّ‌حکم[خواهرمعاویه] و «هند»)، را لعنت می‌کردند... 📚تهذیب الاحکام ج۲ ص۳۲۱ 📚الکافی ج۳‌ ص۳۴۲ ✍ وقتی که امام علیه‌السلام ، «هند» را در ردیف آن ظَلَمه‌ای که ظلم و جورشان، تمام عوالم را پُر کرده‌است، قرار می‌دهند، حاکی از عظمت ظلمی‌است که آن ملعونه در حق رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و عترت آن حضرت روا داشت... سیدالشهدای_احد .‌....... 🩸تنِ مطهر حضرت حمزه علیه‌السلام را عریان کردند اما در آخر، کفن شد ... مرحوم شیخ كلينى از امام صادق عليه‌السلام نقل مى‌كند که حضرت فرمودند : 📋 إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله صَلَّى عَلَى حَمْزَةَ وَ كَفَّنَهُ لِأَنَّهُ كَانَ جُرِّدَ ▪️«پيامبرخدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بر پیکر حمزه علیه‌السلام نماز خواندند و چون مشركان لباس از تن حمزه برگرفته بودند و پيكرش برهنه بود، دستور دادند بر عمويش كفن بپوشانند و لذا او را درميان نمدى قرار دادند و دفن كردند؛ 📚الکافی،ج۳ ص۲۱۱ 🔖 در نقلی دیگر نیز آمده است: بدن مطهر حضرت حمزه علیه‌السلام را در پارچه‌ای که خواهرش صفیّه آورده بود، کفن کردند؛ چراکه مشرکان او را برهنه کرده بودند. 📚طبقات الکبری،ج۳ ص۱۵۱۶. ✍ آه... یا رسول الله! چه بگوییم!؟ و چگونه گریه کنیم؟! بر آن بدن عریانی که مقاتل نوشته‌اند: 🥀 ... وقتی که امام سجاد "علیه‌السلام" نگاهشان به جراحات بسیار و قطعه قطعه بودنِ اعضاء مقدس سیدالشهداء عَلَيْهِ‌السَّلَام افتاد، رو به طائفه بنی اسد کردند و فرمودند: «حصیری بیاورید تا بدن پدرم را در آن بگذارم!» 🥀 دو دست(از عالم غیب) پیدا شد و آن بدن را گرفت - و آن دو دست رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود - و آن اعضاء قطعه قطعه شده را بر روی آن بوریا جمع کرد؛ حتی انگشت مبارک آن حضرت را که بَجدَل ملعون قطع کرده بود، دفن نمودند. 📚کبریت الاحمر، بیرجندی ص۴۹۳ 📚سحاب رحمت ص ۶۵۳ 📝 یا حضرت حمزه! عبا رسید که گرما به پیکرت نرسد و گرد و خاک به موی مطهرت نرسد عبا رسید به جسمت قبول حرفی نیست ولی خداکند از راه خواهرت نرسد اگر رسید به مقتل دعا کن ان لحظه کسی برای جدا کردن سرت نرسد تلاش کن به روی خاک تشنه هم بودی صدای وا عطشایت به مادرت نرسد تنت توسط سر نیزه جا به جا نشود خداکند که دگر حرف بوریا نشود به روی حنجرت از زخم بود اثر یانه؟ تونیزه خورده‌ای اصلا زپشت سر یانه؟ به جای دفن،زمانی که بر زمین بودی سوار اسب رسیدند ده نفر یانه؟ تنت به روی زمین مانده است در گودال؟ شدی مقابل خواهر بدون سر یانه؟ عبور کرده‌ای از کوچه یهودی ها زدند سنگ به سمتت ز هر گذر یانه؟ به غیر شام که در ان نبود هم نفسی  سری به نیزه نبوده بلند پیش کسی   به شام قافله را با عذاب آوردند برای دست یتیمان طناب آوردند مگرکه طشت زر و چوب خیزران کم بود؟ که بعدچند دقیقه شراب آوردند به روی نیزه سر شیر خواره را عمداً درست پیش نگاه رباب آوردند برای اینکه دلش بیشتر به درد آید مدام روبرویش ظرف آب آوردند به روی نیزه دشمن تمام هستش رفت نه شیر خواره که گهواره هم ز دستش رفت
◾️ هیچ روزی مانند روز شهادت حضرت حمزه علیه‌السلام بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله سخت نگذشت... ⚡️ اشاره‌ای به روضهٔ «قصد قربت» در بیان حضرت زین‌العابدین علیه‌السلام... در روایت آمده است: روزى نگاه ِامام سجاد علیه‌السلام،به عُبيداللَّه فرزند حضرت عباس علیه‌السلام افتاد و اشك در چشم إمام علیه‌السلام حلقه زد؛ آنگاه فرمودند: مَا مِنْ یَوْمٍ أَشَدَّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ مِنْ یَوْمِ أُحُدٍ ▪️براى رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله روزى سخت تر از جنگ اُحد پيش نيامد؛ قُتِلَ فِیهِ عَمُّهُ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ ▪️زيرا در آن روز بود كه عمويش حمزةبن عبدالمطلب، اسداللَّه و اسدالرسول شربت شهادت نوشيد. و پس از اُحد سخت ترين روز براى آن حضرت جنگ موته بود كه پسر عمويش جعفربن ابى طالب را شهيد كردند. 🔻إمام علیه‌السلام در اینجا فرمودند: وَ لَا یَوْمَ کَیَوْمِ الْحُسَیْنِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ ▪️و سخت تر از روز امام حسين "صلوات الله علیه " پيش نيامده و نخواهد آمد؛ ازْدَلَفَ إِلَیْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ بِدَمِهِ ▪️ زيرا سى هزار نفر او را احاطه كرده بودند كه همه آنها خود را جزو امّت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله تصور مى‌كردند و همهٔ آنها با قصد قربت برای ريختن خون فرزند همان پيامبر آمده بودند... 📚الأمالى،شیخ‌صدوق، ص ۲۷۷ 📚بحارالأنوار، ج۲۲، ص۲۷۴ ✍ هزار و یک «روضه»، در همین جمله است: کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ بِدَمِهِ... ▪️گویا إمام سجاد علیه‌السلام یک عمر با این زبان حال گریه می‌کردند: از چه رو می‌زدند و می‌کشتند!؟ مو به مو می‌زدند و می‌کشتند قصد قربت نموده بودند و با وضو می‌زدند و می‌کشتند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. سیدالشهدا علیه السلام عموی با وقارِ رسول الله همیشه در کنار ِ رسول الله تویی که هستی یار ِ رسول الله تا تو باشی و علی هم باشه، به شما گرمه دل پیغمبر تو جوانمرد قریشی آقا، اسدالهی و شیر لشکر میخونم از عشق تو هر لحظه سیدنا یا حضرت حمزه یا حمزه( سید الشهدا ۳) ........... عزیز مصطفایی هنر داری توییکه مثله شیری جگر داری تو مثله حیدری خودت سرداری دو تا شمشیر و بدست میگیری، وسط معرکه بی همتایی تو شبیه مرتضی میجنگی، حمزه ای عشق رسول اللهی محبت تو بی حد و مرزه سیدنا یا حضرت حمزه یا حمزه( سید الشهدا ۳) ........... یه گوشه ای کمين کرده صیادی با نیزه بی هوا زد که افتادی جلو چشای خواهرت جون دادی بدنت مُثله به روی خاک و ...، خواهرت داره تو رو می‌بینه کربلا قصه میشه باز تکرار، شمر ِ که رو بدنی میشنیه خوردی زمین ز ضربت نیزه سیدنا یا حضرت حمزه یا حمزه( سید الشهدا ۳) ✍ 👇👇👇
عشاق الحسین محب الحسین.استاد عالی.mp3
3.83M
ماجرای معلم یهودی و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم 🎙
|⇦•سرِ شب پای غمت... علیه السلام اجرا شده سال ۱۴۰۱به نفس حاج اسلام میرزایی ●━━━━━━─────── سرشب پای غمت باز به قلبم‌ وا شد اشک‌ من‌ جوش شد و صورت من دریا شد بسته بودن به رویم همه درها را یا حسین گفتم و درهای بهشتی وا شد حاصل نان حلال پدرم بود که من سِمَتم‌ نوکری گل پسر زهرا شد مادرم‌ زیر عَلم داد به من شیرِ وِلا بچه بودم که دلم‌ خیمه ی عاشورا شد نوکری کردم‌ و هر روز به من فهماندی هرکه شد نوکرتان در دو جهان آقا شد به حسین بن علی پشت و پناهم‌ گرم‌ است ای خدا شکر، عجب پشت و پناهی دارم ای جگر گوشه ی زهرا وعلی در غم‌ تو عرش لرزید و زمین‌ پیکرش ازهم‌ واشد بلندمرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد آن زمانی که زِ مرکب به زمین افتادی نغمه ی جن‌ و ملک وای حسینم وا شد مادرت دید تو را گفت: بمیرم‌ مادر این همه نیزه چه سان برتن پاکت جا شد نیزه داری به سرِ نیزه دهانت را بست نیزه ی دیگری آمد دهنت بد وا شد من بمیرم‌چه غریبانه بریدن سرت تا بریدن سرت دور و بَرَت بَلوا شد *بدن حمزه رو‌ تکه تکه کرده بودن، اون‌ هندِ ملعونه جگر رو‌ درآورده بود.خبر دادن به رسول اللّه، آقا! صفیه خواهر حمزه داره میاد. پیغمبر سریع عباش رو‌ درآورد، رو بدن حمزه انداخت. فرمود:خواهر طاقت نمیاره بدن ارباً اربا ببینه. صفیه اومد، حضرت زهرا کمکش می کرد ،پیغمبر مراقب بود. اما کربلا زینب سلام الله دید تازیانه به دست اومدن...* «هرچه او‌بیشتر نفس می زد، بیشتر میزدند زینب را یک‌نفر مانده بود درگودال صد نفر می زدن زینب را» *پیغمبرعبا رو روی بدن‌ کشید صفیه خواهر حمزه این بدن تکه تکه شده رو‌نبینه... یه جا هم یه آقایی هرچی نگاه کرد دید بدن‌ علی اکبرجمع وجور نمیشه اونجا بود صدا زد: جوانان بنی هاشم بیاید، این بدن رو من یه نفره نمیتونم ببرم.. * ای ارباً اربای حرم اکبر الهی قربونت برم ای اکبر اونقده دست و پا نزن ای بابا پیش دو چشای سرم ای اکبر منو این جسم پاره پاره چقده پیکرت غم داره جای سالم نمونده واست به حرم بردنت دشواره می بینی بابات چه حالی داره چه حس خوبیه تو کربلا بودن *علی!بابات که پیره، پاشو‌ ببین عمه زینبت اومده، پاشو ببین عمه ات اومده بین نامحرما، به خاطر زینب پاشو...* اذان‌ گوی‌ دل‌ِ بابا، اذانی‌ میهمانم‌ کن‌ اگر چه‌ از گلوی‌ تو صدائی‌ در نمی‌آید تمام سعی خود را میکنم اما! نمی‌دانم‌ چرا این‌ تیرها از پیکر تو در نمی‌آید *بابا! زخمت یکی دوتا که نیست شدی شبیه مادرم، پهلوت رو دریدن پسرم... الهی بمیرم برات آقا! بالا سر همه اومدی. راوی میگه دیدم هی نگاش میچرخه سمت چپ و راست‌، کسی نیست خود حسین رو یاری کنه... آروم صورت رو روی زمین‌ گذاشت، گفتم‌ داره این امّت رو‌ نفرین میکنه..اومدم نزدیک‌ دیدم میگه "الهی رِضاً بِرضائِک" خدا حسین راضی به رضای تو..‌ کاش به همین بسنده میکردن‌ و رها می کردن حسین رو .."وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ"یه وقت دید سینه اش سنگین شد ....* هجوم آوردن جلو‌ چشم‌ِ مادرش هجوم آوردن برا بردن سرش شلوغه‌ گودال همه هلهله کنان شمر وخولی وسِنان دست وپر دارن‌ میان *یکی داره لباساش رو‌ میبره هرچی خواستید بردارید بُردید دیگه رهاش کنید...اما مگه رها میکنن* پنجه گذاشته لابه لای موت خنجرش و گذاشته رو‌ گلوت بمیره خواهرت که این طوری با نوک‌ نیزه کرده زیر و روت به سمت گودال از خیمه دویدم‌من شمر جلوتر بود دیر رسیدم‌من سر تو‌ دعوا بود ناله کشیدم‌ من سر تو رو بردن دیر رسیدم من ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇