eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
4.1هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
574 ویدیو
803 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
‌. علیهم السلام بند1⃣ یا شدید القُویٰ یا شدید المِحال یا عزیز و یا عزیز و یا عزیز میکشه زینب و فکر این واژه ها خارجی و نامسلمون و کنیز یا محسن، ما کجا و این حرفا یا مُجمِل، ما کجا نون و خرما یا مُنعِم، ما کجا کوچه بازار یا مُفضِل، بین نامردا تنها تو این شلوغیا جونم، به لب اومده این ازدحامِ نامحرم، برا ما بده یا لا اله الا انت، نجاتم بده بند2⃣ یا شدید القُویٰ یا شدید المِحال یا عزیز و یا عزیز و یا عزیز میکشه زینب و فکر این واژه ها شهر شام و روضه های بی گریز یا محسن، ما کجا و خاکستر یا مُجمِل، ما کجا و دردسر یا مُنعِم، ما کجا و چشم بد یا مُفضِل، بی نقاب و بی معجر این شهر و خنده هاش آتیش، به قلبم زده توی دلم از این دنیا، غم بی حده یا لا اله الا انت، نجاتم بده بند3⃣ یا شدید القُویٰ یا شدید المِحال یا عزیز و یا عزیز و یا عزیز میکشه زینب و فکر این واژه ها کوچه ها و خونه های ناله خیز یا محسن، ما کجا و بزم می یا مُجمِل، ما کجا و کعب نی یا مُنعِم، ما کجا سیلی خوردن یا مُفضِل، تازیونه پی در پی خیلی مصیبتا دیدم، حرم شاهده خیلی سپر شدم اما، نداشت فایِده یا لا اله الا انت، نجاتم بده شعر و سبک: ✍ انجمن تکیه نوکری مشهد .👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. ✔️فیش منبر کوتاه 📜عنوان: پیام های تاریخ عاشورا (۱۳) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسّ
. ✔️فیش منبر کوتاه 📜عنوان: پیام های عاشورایی (۱۴) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 💠تاریخ امام حسین (ع)شب عاشورا یاران را دور خود جمع کرد و اینگونه با آنها اتمام حجت فرمود: «أَمَّا بَعْدُ، فَإنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَابًا أَوْفَی وَلَا خَیرًا مِنْ أَصْحَابِی، وَلَاأَهْلَ بَیتٍ أَبَرَّ وَلَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیتِی؛ فَجَزَاکمُ اللَهُ عَنِّی خَیرَ الْجَزَآءِ. أَلَا وَإنِّی قَدْ أَذِنْتُ لَکمْ، فَانْطَلِقُوا جَمِیعًا فِی حِلٍّ؛ لَیسَ عَلَیکمْ مِنِّی ذِمَامٌ. هَذَا اللَیلُ قَدْ غَشِیکمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا ، ثُمَّ لِيَأخُذ كُلُّ رَجُلٍ مِنكُم بِيَدِ رَجُلٍ مِن أهلِ بَيتي، تَفَرَّقوا في سَوادِكُم ومَدائِنِكُم حَتّى يُفَرِّجَ اللّهُ، فَإِنَّ القَومَ إنَّما يَطلُبُوني، ولَو قَد أصابوني لَهَوا عَن طَلَبِ غَيري». من حقّاً اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خودم، و نه اهل بیتی نیکوکارتر و با صِله و پیوندتر از اهل بیت خودم سراغ ندارم؛ پس خداوند شما را از طرف من به بهترین جزائی پاداش دهد! آگاه باشید که من در رفتن به شما اذن و اجازه دادم؛ پس همگی بروید که عقد بیعت را از شما بگسستم و نسبت به خود، بر شما عهده و ذِمامی ندارم.اینک شب در رسیده است و پوشش آن شما را در بر گرفته است؛ آن را چون شتر راهواری بگیرید و متفرّق شوید! بگيرد و در دشت‏ها و شهرهايتان، پراكنده شويد تا خداوند، گشايشى دهد كه اين مردم، در پىِ من هستند و اگر به من دست بيابند، در پىِ ديگران نمى‏روند». بعد از این سخنان بود که حضرت عباس برخاست و فرمود :«لِمَ نَفْعَلُ ذَلِکَ لِنَبْقَى‏ بَعْدَک لا أَرانا اللّهُ ذلکَ أَبدا». چرا این کار را بکنیم؟ آیا براى اینکه بعد از تو باقى بمانیم؟!  خدا هرگز چنین روزى را نیاورد. سپس برادران، و فرزندان، و پسران برادر، و پسران عبدالله بن جعفر، و مسلم بن عَوسجه، و زهیر بن القَین، و جماعتی دیگر از اصحاب برخاستند و هر یک با زبانی اعتذار آمیز گفتند که: ما بعد از تو باقی نباشیم! و خداوند ما را پس از تو زنده نگذارد! ابداً ابداً چنین کاری نخواهیم کرد؛ بلکه آرزو داشتیم چندین جان داشتیم و همه را در راه تو فدا می کردیم!(۱) ✅پیام ها ➖ «صداقت»؛ امام علیه السلام ، الگوی راست گویان است که«راست حسینی» ضرب المثل شده است، در چنان شرایط جنگی و سخت کدام فرمانده است که دنبال فریب یاران نباشد و امید واهی پیروزی سخن گوید بلکه صادقانه بگوید که فرجام ماندن پیش من کشته شدن است؟! ➖ شجاعتِ اسطوره ای امام حسین علیه السلام، بازهم ضرب المثل دیگری را در بین مسلمانان ایجاد کرده است « شجاعت حسینی» است که در آن شب که به وحشی ترین موجودات عالم روبرو بود به یاران و خانواده هم اذن داد که او را با آن وحشی ها تنها بگذارند. شجاعت عبارت است از اعتدال در قوه‌ی غضبیه به این معنی که غضب قوى باشد و با وجود قوّت، فرمانبردار عقل باشد. شجاعت، یکی از اصول چهارگانه‌ی اخلاق اسلامی در کنار حکمت ، عفت و عدالت است این  صفت متعالی و ریشه‌ی اوصافی والا و منشأ آثار و صفات مثبت فراوان است. متزلزل نشدن در برابر اکثریت نلغزیدن از حق و حقیقت از جمله نتایج شجاعت است. ➖ «ایستادگی در هدف» یکی دیگر از جلوه های نورانی شب عاشوراست. ➖«وفاداری» و ثبات قدم مدال افتخاری است که شب عاشورا از طرف ولی خدا برای همیشه بر سینه یاران عاشورایی آویخته شد. همۀ شرافتهای انسانی در گرو معاهدات و پیمانهایی است که باه م می بندند و بسته به میزان وفاداری آنهاست. در بیان صریح قرآن کریم آمده است:« أوفوُا بِالعَهدَ أنَّ العَهد کانَ مَسؤُولاً»نسبت به پیمانهای خود وفادار باشید که شما نسبت به معاهدات خود مسؤولید.(۲) ـــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱.المناقب؛ ابن شهرآشوب: ج۴ ص۹۹ ۲.اسرا،۳۴. .
3423.mp3
48.47M
🎧 | قسمت چهارم 🔹 🔹 ۲۵ محرم‌الحرام ١۴۴۵
سخنرانی.mp3
25.22M
🎧 | قسمت پنجم 🔹 🔹 ۲۶ محرم‌الحرام ١۴۴۵
🩸 و 🩸 🥀 در بحار است که صاحب مناقب، به اسناد از زید، و او از پدرانش روایت کرده است که سهل بن سعد گفت: 🥀 به بیت‌المقدس می‌رفتم، گذارم بر افتاد و شهری دیدم با جوی‌های آب روان و درختان بسیار و پرده‌ها و حجاب‌های دیبا آویخته، و مردم را دیدم که شادمانی می‌نمایند و زنان دف و طبل می‌زنند. 🥀 با خود گفتم شامیان را عیدی باشد که ما ندانیم؟! 🥀 پس چند تن را دیدم که با یکدیگر سخن می‌گفتند. پرسیدم: شما شامیان را عیدی است که ما نمی‌دانیم؟! 🥀 گفتند: ای پیرمرد، گویا تو از بیابان آمده‌ای، ای چادرنشین... 🥀 گفتم: من سهل بن سعدم، و محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را دیده‌ام... 🥀 گفتند: ای سهل، عجب نداری که آسمان خون نمی‌بارد و زمین اهل خود را فرو نمی‌برد! 🥀 گفتم: مگر چه شده؟! 🥀 گفتند: این حسین علیه‌السلام فرزند رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، که از عراق ارمغان آورده‌اند. 🥀 گفتم: واعجبا! حسین علیه‌السلام را آوردند و مردم شادی می‌نمایند! 🥀 باز پرسیدم: از کدام دروازه می‌آورند؟! 🥀 اشاره به دروازه‌ای کردند که آن را گویند! 📕 نفس‌المهموم، باب سیزدهم .
شب 25محرم 1445-حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی.mp3
9.3M
🎙 | حجت الاسلام والمسلمین دکتر ناصر 🎙️ویژه برنامه شب بیست و پنجم محرم ۱۴۴۵ در آستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع)(۲۰مرداد ۱۴۰۲)
شب 26محرم 1445-دکتر رفیعی.mp3
10.59M
🎙 | حجت الاسلام والمسلمین 🎙️ویژه برنامه شب بیست و ششم محرم ۱۴۴۵ در آستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع)(۲۱مرداد ۱۴۰۲)
شیرخوارگان.mp3
24.18M
🔳 حجت الاسلام و المسلمین ▫️موضوع: مراسم شیر خوارگان حسینی ⏱30 تیر 1402
. 🦋بانویی که به خاطر حجاب، امام زمان (عج) را دید 🔸یکى از علماء بزرگ (مرحوم آیة الله سید باقر مجتهد سیستانى پدر آیة الله سید على سیستانى ومرحوم سید محمود مجتهد سیستانى ) در مشهد مقدس براى آنکه به محضر امام زمان عجل اللّه شرفیاب شود ختم زیارت عاشورا در چهل جمعه هر هفته در مسجدى از مساجد شهر آغاز می کند ایشان فرمودند: در یکى از جمعه هاى آخرین ، ناگهان شعاع نورى را مشاهده کردم که از خانه ى نزدیک آن مسجدى که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم می تابید، حال عجیبى به من دست داد، از جاى برخاستم و بدنبال آن نور به در آن خانه رفتم ، خانه کوچک و فقیرانه اى بود، از درون خانه نور عجیبى می تابید. در زدم وقتى در را باز کردند، مشاهده کردم حضرت ولى عصر امام زمان عجل اللّه در یکى از اتاق هاى آن خانه تشریف داشتند و در آن اتاق جنازه اى را مشاهده کردم که پارچه اى سفید بروى آن کشیده بودند، وقتى من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم ، حضرت بمن فرمودند: چرا اینگونه دنبال من می گردى و رنج ها را متحمّل می شوى ؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من دنبال شما بیایم ! 🔸بعد فرمودند: این بانوئى است که در دوره بى حجابى (رضا خان پهلوى ) هفت سال از خانه بیرون نیامده مبادا نامحرم او را ببیند! 📗گوهر صدف، ص 48 اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
📻 بشنوید |نکته دوم 🎤 #دکتر_محمد_فراهانی 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۲۲ ✅ #آموزش_مداحی مستمعی
لطفاً وقت بزارید و مطالعه بفرمایید اجرتون با حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم جمیعاً و رحمة الله و برکاته مدتی است در این فکر هستم که سخنانی رو بر زبانم‌جاری کنم و در حدِ سوادِ نداشته خودم و علمِ بلاعملِ خودم ، نکاتی رو به برخی از عزیزان شاعر و مداح بزرگوار اطلاع بدم تا حسب وظیفه‌ امر به معروف کرده باشم و نهی از منکر اما متاسفانه همیشه با بزرگان وقتی مشورت میشده یا با برخی از عزیزان در خصوص این که آیا چنین حرف هایی بزنم یا خیر ، دستور به صبر داده میشد اما با توجه به این که مشاهده میکنیم که این انحراف روز به روز بیشتر میشه ، برخود واجب دونستم نکاتی رو عرض کنم : متاسفانه یک اصطلاح بینِ برخی مادحین و برخی از شعرای عزیز باب شده و اون هم یا هست و تحتِ این عنوان ، افرادی که تریبون دارن ، هر حرفی رو به خودشون اجازه میدن که در جلسات اهلبیت علیهم السلام بر سر زبانشون جاری کنند روضه های فوق العاده باز و مکشوف بخونن و ذره ای شرم از حضرات معصومین علیهم السلام که در جلسه هستند نداشته باشند یا کلماتی بر زبان جاری کنند که مخالفِ مبانی اسلام و هست برای مثال روضه از نوامیسِ آل الله علیهم السلام برخی از مداحان میخونن که در این مدت مشاهده کردم در جلساتِ متعدد که هیچ سندِ روایی و هیچ منبعی برای روضه وجود نداره و به گونه ای روضه مکشوف از حضرت زینب سلام الله علیها خوانده میشه که اصلاً بیانش دور از ادب هست به قولِ یکی از قدیمی های با معرفت که به من میفرمودند ، وقتی به نوامیسِ اهلبیت علیهم السلام رسیدی ، دهنت رو آب بکش ، قبلش استغفار کن ، سرت رو پایین بینداز ، ادب کن و فقط و فقط اشاره مختصری به روضه این بزرگوران کن و سریع رد شو که شما در حدِ روضه خوندنِ باز و مکشوف از نوامیس آل الله علیهم السلام نیستید ‌و رعایتِ احوالِ حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفداء در جلسات رو باید بکنید برای مثال در این مدت که نزدیک به اربعین حسینی هستیم ، مشاهده میکنم که برخی از مداحان و شاعران گرامی در اشعار و مداحی های خودشون ، خطاب به سید الشهدا علیه السلام جملاتی رو بیان می کنند که این جملات بیش از آن که نشات گرفته از معرفت باشه ، نشات گرفته از عدم مطالعه و سطح پایینِ سوادِ مذهبی و معرفتی هست یا این که خطاب به سید الشهدا علیه السلام بیان میشه که : _ یعنی برای ما کربلا جا نبود که مارو ببری ؟ یادت باشه آقا که مارو امسال هم نبردی... ! استغفرالله و اتوب الیه ماموم برای امامِ خود خط و نشان میکشه ؟ دقیقاً حضرت باید چه موضوعی رو یادشون بمونه ؟ چه نوع حرف زدن با مولا اباعبدالله الحسین علیه السلام هست‌؟ این اصطلاحاتِ کوچه بازاری اصلا در شان حضرات معصومین علیهم السلام نیست ... چرا به اسمِ ثواب و دلی حرف زدن ، چنین حرف هایی باید بر سرِ زبان جاری بشه؟ به قول یکی از اساتیدِ بزرگوارم ، قرار بر این هست که مداح و شاعر ، مردم باشن ، نه این که باشن این ادبیات وقتی در یک جمعِ هیئتی بیان بشه ، مستمعین هم اینطوری فکر میکنند که اینگونه حرف زدن با حضرات معصومین علیهم السلام ایرادی نداره مخصوصاً که امروز یک عده از مداحان و شعرا، خوشبختانه یا متاسفانه قبله آمالِ یک سری از جوانان و نوجوانان هستند در هیئاتشون انتساب هرگونه نقص از قبیلِ فراموشی ، نشنیدنِ صدا ، ندیدنِ نوکران ، بی محلی کردن به نوکران ، قهر کردنِ این بزرگواران با نوکرانشون و نبردنشون به کربلای معلی و امثالهم ، خلافِ نص صریحِ هست إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ﴿۳۳﴾ هرگونه نقص و پلیدی و ناپاکی دور از اهلبیت علیهم السلام هست نسیان و فراموشی هم به همین طریق دور از اهلبیت علیهم السلام هست مراقب بیاناتمون باید باشیم وقتی میکروفون به دست میگیریم و تریبون در اختیار ما قرار میگیره با این مقدمه ، تصمیم بر این گرفتم ، برای مدتی روی یک سری از مبانی معرفتی نسبت به حضراتِ معصومین علیهم السلام کار بشه و مطالبش در این کانال قرار داده بشه تا ضمن مطالعه توسط شما بزرگواران ، به سطحِ معرفت و شناختمون نسبت به جایگاهِ والای آل الله علیهم السلام روز به روز افزوده بشه ... التماس دعای فراوان یونس وصالی (یونس) ۱۴۰۲/۰۵/۲۵
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
لطفاً وقت بزارید و مطالعه بفرمایید اجرتون با حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بسم الله الرحمن الرح
. لطفاً وقت بزارید و مطالعه بفرمایید اجرتون با حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم و رحمة الله یکی از نکاتی که در زمینه رعایتِ شانِ حضراتِ معصومین علیهم السلام در اشعار و مداحی ها باید مورد توجه قرار بگیره این موضوع هست که شاعر و مداح نباید در بیان فضائل اهل البیت علیهم السلام یا بیانِ مصائبشان ، چیزی جز کلامِ معصوم علیه السلام بیان کرده و از حد و حدود مشخص شده از طرف آل الله علیهم السلام نباید تجاوز شود امروزه متاسفانه یکی از مباحثی که باب شده ، روضه مکشوف خواندن از نوامیس اهل بیت علیهم السلام هست که این روضه ها با کمترین ابا و شرمی متاسفانه خوانده میشه چرا باید یک مداح و یک شاعر در اشعار خود و مداحی های خود اینقدر مانور بر اینجور روضه ها بدهند؟ مگر نوامیس اهلبیت علیهم السلام جزوِ اسرار الله نیستند؟ مصائبشان مگر جزوِ اسرار الهی نیست؟ چرا در بیان مصائب نوامیس آل الله علیهم السلام ، در حدودی که حضرات معصومین علیهم السلام تعیین و تبیین کرده اند حرکت نمیکنیم؟ نحوه بیانِ مصائب اسارت نوامیس آل الله علیهم السلام در زیارت ناحیه مقدسه رو نگاه کنید ! وَ سُبِيَ اَهلُکَ کَالعَبِيدِ وَ صُفِدُوا بِالحَديِدِ فُوقَ اَقتابِ المَطّيات تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ يُساقُونَ فِي البَرارِي وَ الفَلَوات اَيدِيَهُم مَغلُولَهٌ اِلَي العِناقِ يُطافُ بِهِم فِي الاَسواقِ فَوَيلٍ لِلعُصاه الفُسّاقِ ترجمه : اي جد بزرگوار فراموش نمي کنم آن هنگام را که پس از شهادتت افراد خانواده ات را مانند بردگان اسير کردند و زنجير آهنين به آنها بستند و آنها را بر فراز شتران تندرو بي سرپوش و فاقد محمل (با کمال بي احترامي) سوار نمودند که پوست صورتشان از شدت گرماي سوزان سوخت، آنها در بيابان ها و راه ها حرکت داده شدند، دست هايشان را به گردن هايشان بستند و در کوچه ها و ميدان ها عبور دادند واي بر آن مردم گنهکار و بي شرم وقتی وجود مقدس امام زمان ارواحنا له الفداء در بیان این مصائب سخت و سنگین ، فقط اشاره به این روضه ها میکنند ، چرا ما روضه هارا مکشوف میخوانیم؟ چرا اصرار بر این موضوع داریم که با ریز ریزِ جزئیات بیان کنیم ؟ چه اصراری بر این هست که ما در اشعار و مداحی ها سراغ موی سر نوامیس آل الله برویم ؟ چرا به این راحتی مبحث معجر کشیده شدن از سر حضرات بدون هیچ ترس و ابا و شرمی باید بیان شود؟ در مکالمه با یکی از دوستان در این زمینه ، ایشان فرمودند که برای این که سوزِ جلسه بیشتر بشود و حالِ گریه و اشک زیادتر شود چنین میکنیم ! آیا مداحانِ قدیمی ، چنین میکردند؟ مرحوم‌شیخ‌احمدِ کافی رحمت الله علیه در روضه هایشان که فایل های صوتی آن موجود است ، کجا چنین روضه هایی رو میخواندند ؟ به خصوص که جمعیتی که پای منبر این عالم بزرگوار بودند ، هیچگاه پای منبر یکی از امروزی ها ننشسته اند ‌‌‌... آیا ایشان به هر وسیله ای مجلس را منقلب میکرد؟ خدایش رحمت کند یکی از بزرگانِ شهرِ ما وقتی میخواست روضه عصر روز عاشورا را بخواند ، قبل از این که در میان نامحرمان قرار گرفتنِ حضرتِ زینب سلام الله علیها را بیان‌کند ، تمام قد می ایستاد ، سر خود را به زیر می انداخت ، و نزدیک به ۱۰ بار طلب بخشش از امام زمان علیه السلام میکرد و جمله معروفی داشت که میگفت :امیدوارم دروغ باشد ... و بعد از آن تازه میگفت زینب سلام الله علیها نگاه کرد دید محرمی برایش نمانده است و روضه را به پایان میرساند اما امروز چطور است؟ امام صادق علیه السلام فرمودند : كِتمانُ سِرِّنا جِهادٌ في سبيلِ اللّه پوشيده نگه داشتن اسرار ما، جهاد در راه خداست نشانی :  بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام   جلد۷۲  صفحه۷۰   عنوان باب :   الجزء الثاني و السبعون  تتمة كتاب العشرة تتمة أبواب حقوق المؤمنين بعضهم على بعض و بعض أحوالهم باب 45 فضل كتمان السر و ذم الإذاعة چند سوال میپرسم و پاسخش رو واگذار‌میکنم به وجدانمان : به جای این که اصرار بر روضه مکشوف خواندن کنیم و هر ادبیاتی رو بر زبانمون‌جاری‌کنیم برای این که قطره اشکی از چشمِ عزاداران بیاید آیا بهتر نیست حالِ دلمون رو خوب کنیم؟ آیا بهتر نیست با زبانی که قرار است نام مقدس معصومین علیهم السلام بر آن جاری شود ، دروغ و تهمت و غیبت و افترا و امثالهم را مرتکب نشویم ؟ آیا بهتر نیست شب زنده داری داشته باشیم و به اصطلاحِ نمکِ روضه ها و سوزِ صدایمان‌ را از خدا بخواهیم ؟ آیا بهتر نیست با خلوص نیت لب به روضه باز کنیم؟ آیا بهتر نیست؟ ... ✍ یونس وصالی (یونس) .
01.mp3
46.6M
جلسـه عصـر هـای جمعـه آل ياسيـــن ویژه برنامه شهادت علیه السلام مـورخ 20 مردادماه 1402
1.mp3
5.09M
( سلام الله علیها ) روضه اسارت و بازار شام دیگر پدر جان غُصه ی نان را ندارم نان دارم اما ای پدر دندان ندارم ... اینجا به من مردی کنیز و خارجی گفت من را ببر من طاقت بهتان ندارم
1.mp3
48.17M
🎧 | قسمت هشتم 🔹 🔹 شب آخر محرم‌الحرام ١۴۴۵ 🔹 حسینیه بیت‌الکریم
. 🩸 صلوات‌الله علیه و پیرمرد شامی 🩸 🥀 اولین سخن حضرت سجاد علیه‌السلام بعد از ، در شهر آن هنگامى بود که اسرا روى پله‏هاى مسجد ایستاده بودند. 🥀 پیرمردى از اهالى شام نزد آنها آمد و گفت: سپاس خداى را که شما را کشت و هلاک کرد. شهرها و روستاها را از آسیب مردان شما آرامش برقرار ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط گردانید. 🥀 سیدالساجدین علیه‌السلام به آن پیرمرد گفت: آیا قرآن خوانده‏اى؟ گفت: بلى! فرمود: آیا این آیه را مى‏شناسى: «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى‏» بگو اى پیامبر! در مقابل ابلاغ رسالت، مزدى از شما نخواستم مگر اینکه خویشانم را دوست‏بدارید؟ گفت: آرى خوانده‏ام. 🥀 امام علیه السلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان «قربى‏» هستیم. سپس پرسید: آیا این آیه را قرائت کرده‏اى که خداى سبحان فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شى‏ء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى‏» و بدانید هر چیزى که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان اوست؟ گفت: بلى! امام فرمود: اى پیرمرد ما همان «ذى القربى‏» هستیم! 🥀 امام بار دیگر پرسید: آیا این آیه را تلاوت کرده‏اى: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» همانا خدا مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند؟! پیرمرد پاسخ داد: آرى این آیه را هم خوانده‏ام. حضرت سجاد علیه‌السلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان اهل‏بیتى هستیم که خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما قرار داد. 🥀 پیرمرد ساکت‏ شد و از سخنانى که گفته بود، شرمنده و پشیمان شد و با تعجب پرسید: شما را به خدا! شما همانهائید؟! 🥀 سپس على بن الحسین علیهما‌السلام فرمود: بدون هیچ شکى به خدا ما همانها هستیم و به حق جدمان سوگند، ما همانهائیم! 🥀 با سخنان امام سجاد علیه‌السلام پیرمرد منقلب شد، شروع به گریه کرد، عمامه‏اش را به زمین انداخت، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من از دشمنان آل محمد، اعم از جن و انس، بیزارم. سپس به امام زین‏العابدین علیه السلام عرض کرد: آیا راهى براى توبه من هست؟! 🥀 امام فرمود: بله! اگر بازگردى، خداوند توبه تو را مى‏پذیرد و تو با ما خواهى بود. پیرمرد گفت: من توبه مى‏کنم! 🥀 هنگامى که خبر گفتگوى امام علیه‌السلام و پیرمرد به یزید رسید، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند. 📕 بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۲۹
. . 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ای وای... ای وای... ‌من نمیدونم چی به آقا گذشته 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید 🔸ساز با ناله ی ذریه زهرا نزنید یا صاحب الزمان از امام سجاد پرسیدن... آقاجان... کجا براتون سخت گذشت حضرت فرموند الشام...الشام... الشام 🔸سر مردان خدا را به سر نیزه زدید 🔸مرد باشید، دگر سنگ به زن ها نزنید امان از اون شبی که... ما رو دم دروازه شام نگه داشتند... شهر رو آذین بندی کردن... ‌ گفتن خارجی ها میخواهند وارد بشن تا وارد شهر شام شدیم .. هرکس هر چی بدست داشت... به ما میزد... یکی با سنگ میزد... یکی خاکستر میریخت... یکی خارجی میگفت... ای وای ای وای ..... 🔸به زنان سنگ اگر بر سر بازار زدید 🔸دختران را به کنار سر بابا نزنید یا صاحب الزمان منو ببخشید... 🔸علی و فاطمه در بین شما ایستادند خدا لعنتشون کنه... 🔸پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید 🔳 حتما شنیدید وقتی فاطمه معصومه به شهر قم آمد مردم با معرفت قم چه قدر باشکوه از خواهر امام رضا استقبال کردند ... اما یا فاطمه معصومه، چه استقبالی شد از عمه جانت زینب تو شهر شام… دل عالم بسوزه برا دردای دل دخترِ علی، بی بی زینب .. سه روز اسرارو جلو نگه داشتن مردم شهرو آذین کردند ، لباسای قیمتی پوشیدند آخ اومدن استقبال بی بی ، چه استقبالی  شد... بجای دسته های گل، سنگ زدند و خاکستر ریختن آتش می‌ریختند… 💠(( اول سنگشان زدن ، خاک و خاکستر به سرشان ریختند مقابلشان زدن و رقصیدن امان از دل زینب خیلی که تو شهر گرداندن خسته شدند یه جایی رو زمین نشاندن  سراها را به شاخه آویزان کردند روضه من همین جمله است نگهبان سر ها میگه از خستگی سرم را به قبضه شمشیر گذاشتم از گوشه چشم نگاه می کردم دیدم یه دختر بچه ای آرام بلند شد اومد مقابل سر بریده بابا دستهای کوچکش دراز کرد سر رو بغل بگیره قدش نمیرسه میگه دیدم شاخه خم شد سر بابا رو بغل گرفت صورت بابا رو می بوسه سرهم دختر رو داره میبوسه حسین جان)) (اوج) ▪️من کجا کوفه کجا شام خراب (حسین جان) ▪️من کجا کوفه کجا شام خراب ▪️منه غمدیده کجا بزم شراب آخ داداش ▪️خیزران تا که به لبهایت خورد ▪️گفتم ای کاش که زینب می مرد یه وقت دختر علی سرشو بالا کرد ، آخ دید چوب یزید بر لب و دندان حسین… چه کشید بی بی زینب … (دشتی)(فرود) 🔘آخ مزن ظالم حسین مادر ندارد 🔘غریب است و کسی بر سر ندارد 🔘تنش در قتلگه افتاده پر خون  🔘دگر انگشت و انگشتر ندارد 🔘مزن چوب جفا ای بی مروت  🔘دگر این تشنه لب سقا ندارد ✨حسین … آرام جانم ✨حسین … روح و روانم ✨حسین… سالار زینب ✨حسین… غمخوار زینب ✨حسین… دلدار زینب . .
1401-12-15(rafiei).mp3
12.51M
👤 📚 موضوع: آفات انتظار و وظایف منتظران
. مقتل به هرحال اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام، شمر لعنه الله علیه را صدا زد و فرمود: ما را از دروازه‌‏ای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محمل‌ها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند.  شمر ملعون کاملا” بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را در روز اول ماه صفر(۵۹) از دروازه ساعات(۶۰) – که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند – وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت علیه‏م السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه می‌‏دارند، نگاه داشت!!(۶۱)  در بعضی از نقل‌ها آمده است که: اهل بیت را سه روز در این دروازه نگاه داشتند.  ۱- مشهور بر سر زبان‌ها، زجر بن قیس(با جیم) است ولی صحیح، زحر بن قیس می‏‌باشد.  ۲- بعید نیست همانگونه که عمر بن سعد سر امام حسین علیه‏‌السلام را زودتر از اهل بیت و در همان روز عاشورا به کوفه فرستاد، عبیدالله نیز قبل از اعزام اهل بیت به شام، ابتدا سر، مقدس امام حسین علیه‏‌السلام را به نزد یزید فرستاده و بعد از آن اهل بیت را با سایر سرها روانه شام کرده باشد، همانگونه که از نقل شیخ مفید استفاده می‏‌شود و زندانی کردن اهل بیت که طبری و دیگران نقل آن را تأیید کرده‏‌اند، صحت این مطلب را تأیید می‏‌کند.  ۳- تاریخ طبری ۵/۲۳۲ ؛ ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۸٫ همچنین نقل شده است که: عبیدالله بن زیاد پس از آنکه سر مبارک امام را برای یزید فرستاد دستور داد تا بانوان و کودکان آن حضرت برای سفر به شام آماده شوند و فرمان داد تا بر گردن علی بن الحسین علیه‏‌السلام زنجیر نهادند و مجفر بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن را به دنبال آنان روانه کرد، تا رفتند و به آن گروهی که سر امام را برده بودند رسیدند و علی بن الحسین علیه‏‌السلام با کسی سخن نگفت تا به دمشق رسید.  (ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۹). و در ضبط ارشاد مجفر بن ثعلبه (با جیم) آمده و در بعضی نقلها مخفر (با خاء) و در بعضی محفر (با حاء) ذکر شده است. و از این نقل چنین استفاده می‌‏شود که سر مقدس امام را عبیدالله قبل از اهل بیت به شام فرستاده است و این همان چیزی است که قبلا نیز بدان اشاره کردیم. 📚منابع:  🔹۵۹- صاحب کتاب کامل بهائی و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه و کفعمی در مصباح، تاریخ ورود اهل بیت را به شام در روز اول ماه صفر نوشته‌‏اند. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸). 🔹۶۰- وجه تسمیه این دروازه به «باب الساعات» این بوده است که در آنجا صورت حیواناتی را از نحاس درست کرده بودند و نطمی در آن ایجاد شده بود که ساعات روز را تعیین می‏‌کرد. و در مقتل خوارزمی آمده است که: اهل البیت را از باب توما وارد دمشق کرده‏‌اند و آثار دروازه توما هم اکنون در دمشق موجود است. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸). 📚۶۱- الملهوف ۷۳.
. مقتل بستان الواعظین: إنَّ الحُسَینَ علیه السلام استَسقى ماءً حینَ قُتِلَ؛ فَمُنِعَ مِنهُ، وقُتِلَ وهُوَ عَطشانُ، و أتَى اللّهَ حَتّى سَقاهُ من شَرابِ الجَنَّةِ، وذُبِحَ ذَبحا، وسُبِیَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُکَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاکُفِ بِغَیرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَینِ بَینَهُنَّ عَلى رُمحٍ، إذا بَکَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤیَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ فی سوقِ دِمَشقَ یَبصُقونَ فی وُجوهِهِنَّ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ یَزیدَ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَمیعُ حَرَمِهِ حَولَهُ، ووُکِّلَ بِهِ الحَرَسُ، وقالَ: إذا بَکَت مِنهُنَّ باکِیَةٌ فَالِطموها. فَظَلَلنَ ورَأسُ الحُسَینِ علیه السلام بَینَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ. وإنَّ امَّ کُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها، فَرَأَت رَأسَ الحُسَینِ علیه السلام فَبَکَت، وقالَت: یا جَدّاه تُریدُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله هذا رَأسُ حَبیبِکَ الحُسَینِ مَصلوبٌ، وبَکَت، فَرَفَعَ یَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ ولَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها، وشَلَّت یَدُهُ مَکانَ بستان الواعظین: حسین علیه السلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند، او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت. او را آن‏چنان، سر بُریدند و خانواده‏اش را به اسارت بردند و در حالى سرهایشان باز بود، با مَرکب‏هاى بدون جهاز و پالان، حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیه السلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود. هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مى‏گریست، نگهبانان، او را با تازیانه مى‏زدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان، صف کشیده بودند و به صورتشان، آب دهان مى‏انداختند تا این که بر درِ کاخ یزید، متوقّف شدند. یزید، دستور داد تا سر حسین علیه السلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیه السلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید. آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیه السلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیه السلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود)! این، سرِ حبیب تو حسین است که آویزان شده است. سپس گریست. یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت امّ کلثوم زد که به تمامى صورت او آسیب زد. در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد. 📚بستان الواعظین: ص ۲۶۳ ح ۴۱۹ نقلًا عن کتاب التعازی والعزا .
. مقتل و. مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی عن زید عن أبیه [زین العابدین‏] علیه السلام: إنَّ سَهلَ بنَ سَعدٍ  قال: خَرَجتُ إلى بَیتِ المَقدِسِ حَتّى تَوَسَّطتُ الشّامَ، فَإِذا أنَا بِمَدینَةٍ مُطَّرِدَةِ الأَنهارِ کَثیرَةِ الأَشجارِ، قَد عَلَّقُوا السُّتورَ وَالحُجُبَ وَالدّیباجَ ، وهُم فَرِحونَ مُستَبشِرونَ، وعِندَهُم نِساءٌ یَلعَبنَ بِالدُّفوفِ وَالطُّبولِ، فَقُلتُ فی نَفسی: لَعَلِّ لِأَهلِ الشّامِ عیدا لا نَعرِفُهُ نَحنُ، فَرَأَیتُ قَوما یَتَحَدَّثونَ، فَقُلتُ: یا هؤُلاءِ! ألَکُم بِالشّامِ عیدٌ لا نَعرِفُهُ نَحنُ؟! قالوا: یا شَیخُ! نَراکَ غَریبا. فَقُلتُ: أنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ، قَد رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله وحَمَلتُ حَدیثَهُ. فَقالوا: یا سَهلُ! ما أعجَبَکَ السَّماءُ لا تَمطُرُ دَما! وَالأَرضُ لا تَخسِفُ بِأَهلِها! قُلتُ: ولِمَ ذاکَ؟ فَقالوا هذا رَأسُ الحُسَینِ علیه السلام عِترَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، یُهدى مِن أرضِ العِراقِ إلَى الشّامِ، وسَیَأتِی الآنَ. قُلتُ: وا عَجَباه! یُهدى رَأسُ الحُسَینِ علیه السلام وَالنّاسُ یَفرَحونَ؟! فَمِن أیِّ بابٍ یُدخَلُ؟ فَأَشاروا إلى بابٍ یُقالُ لَهُ: بابُ السّاعاتِ، فَسِرتُ نَحوَ البابِ، فَبَینَما أنَا هُنالِکَ، إذ جاءَتِ الرّایاتُ یَتلو بَعضُها بَعضا، وإذا أنَا بِفارِسٍ بِیَدِهِ رُمحٌ مَنزوعُ السِّنانِ، وعَلَیهِ رَأسُ مَن أشبَهُ النّاسِ وَجها بِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، وإذا بِنِسوَةٍ مِن وَرائِهِ عَلى جِمالٍ بِغَیرِ وِطاءٍ. فَدَنَوتُ مِن إحداهُنَّ فَقُلتُ لَها: یا جارِیَةُ مَن أنتِ؟ فَقالَت: سُکَینَةُ بِنتُ الحُسَینِ. فَقُلتُ لَها: ألَکِ حاجَةٌ إلَیَّ؟ فَأَنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ مِمَّن رَآى جَدَّکِ وسَمِعَ حَدیثَهُ. قالَت: یا سَهلُ! قُل لِصاحِبِ الرَّأسِ أن یَتَقَدَّمَ بِالرَّأسِ أمامَنا، حَتّى یَشتَغِلَ النّاسُ بِالنَّظَرِ إلَیهِ فَلا یَنظُرونَ إلَینا، فَنَحنُ حَرَمُ رَسولِ اللّهِ. قالَ: فَدَنَوتُ مِن صاحِبِ الرَّأسِ وقُلتُ لَهُ: هَل لَکَ أن تَقضِیَ حاجَتی وتَأخُذَ مِنّی أربَعَمِئَةِ دینارٍ؟! قالَ: وما هِیَ؟ قُلتُ: تَقَدَّم بِالرَّأسِ أمامَ الحَرَمِ. فَفَعَلَ ذلِکَ وَدَفعتُ لَهُ ما وَعَدتُهُ. سهل نقل میکند: به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به [شهرهاى‏] شام رفتم. در شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویخته‏اند و شاد و خوش‏حال اند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مى‏زنند. با خود گفتم: شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمى‏شناسیم. دیدم مردمى سخن مى‏گویند. گفتم: اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمى‏شناسیم؟! گفتند: اى پیرمرد! تو را غریبه مى‏بینیم؟ گفتم: من سهل بن سعد هستم. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را دیده‏ام و از او حدیث شنیده‏ام. گفتند: اى سهل! آیا تعجّب نمى‏کنى که آسمان، خون نمى‏بارد و زمین، ساکنانش را فرو نمى‏برد؟ گفتم: چرا این گونه شود؟ گفتند: این، سر حسین، از خاندان پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه مى‏برند و اکنون مى‏رسد. گفتم: شگفتا! سر حسین را به هدیه مى‏برند و مردم، خوش‏حالى مى‏کنند؟! از کدام دروازه مى‏آورند؟ مردم به دروازه‏اى به نام «دروازه ساعات»، اشاره کردند. به سوى آن رفتم و آن‏جا که بودم، پرچم‏هایى پى در پى آمد و اسب‏سوارى را دیدم که به دستش نیزه سرشکسته‏اى بود و سرى بر آن بود که شبیه‏ترینِ صورت‏ها به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند. به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: اى دختر! تو کیستى؟ گفت: سَکینه دختر حسین. به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیده‏ام. سکینه گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم. به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: اى دختر! تو کیستى؟ گفت: سَکینه دختر حسین. به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیده‏ام. سکینه گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم. سهل گفت: به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم: آیا درخواستم را اجابت مى‏کنى تا در عوض، چهارصد دینار بگیرى؟ گفت: درخواستت چیست؟ گفتم: سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده. او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم. 📚مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج ۲ ص ۶۰؛ بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۱۲ .
. مقتل -خواسته حضرت ام کلثوم ازشمر الملهوف: سارَ القَومُ بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونِسائِهِ وَالأَسرى مِن رِجالِهِ، فَلَمّا قَرُبوا مِن دِمَشقَ دَنَت امُّ کُلثومٍ مِنَ الشِّمرِ وکانَ مِن جُملَتِهِم فَقالَت: لی إلَیکَ حاجَةٌ. فَقالَ: وما حاجَتُکِ؟ قالَت: إذا دَخَلتَ بِنَا البَلَدَ فَاحمِلنا فی دَربٍ قَلیلِ النَّظّارَةِ، وتَقَدَّم إلَیهِم أن یُخرِجوا هذِهِ الرُّؤوسَ مِن بَینِ المَحامِلِ ویُنَحّونا عَنها، فَقَد خُزینا مِن کَثرَةِ النَّظَرِ إلَینا ونَحنُ فی هذِهِ الحالِ. فَأَمَرَ فی جَوابِ سُؤالِها أن تُجعَلَ الرُّؤوسُ عَلَى الرِّماحِ فی أوساطِ المَحامِلِ بَغیا مِنهُ وکُفرا وسَلَکَ بِهِم بَینَ النَّظّارَةِ عَلى تِلکَ الصِّفَةِ، حَتّى أتى بِهِم إلى بابِ دِمَشقَ، فَوَقَفوا عَلى دَرَجِ بابِ المَسجِدِ الجامِعِ حَیثُ یُقامُ السَّبیُ. الملهوف: سر حسین علیه السلام و نیز زنانش و مردان اسیر خاندان را حرکت دادند و چون به دمشق رسیدند، امّ‏کلثوم به شمر که از افراد آن گروه بود نزدیک شد و به او گفت: درخواستى از تو دارم. گفت: درخواستت چیست؟ گفت: هنگامى که ما را به شهر در آوردى، ما را از دروازه‏اى ببر که تماشاگر کمترى دارد و به آنها بگو که این سرها را از میان ما بیرون ببرند و دور کنند که از کثرتِ نگاه‏هایشان به ما، در این حال، خوار شده‏ایم. شمر، از سرِ سرکشى و ناسپاسى، در پاسخ درخواست او فرمان داد که سرها را بر سر نیزه و در وسط کاروان، حرکت دهند و به همان حال، آنها را از میان تماشاگران عبور دادند تا آنها را به دروازه دمشق رساند و بر راه‏پلّه مسجد جامع، آن جا که اسیران را نگاه مى‏دارند، ایستادند. 📚 الملهوف: ص ۲۱۰، مثیر الأحزان: ص ۹ .