eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
600 ویدیو
833 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
.  شعری برای امام حسن علیه السلام که چشمان وصال شیرازی را شفا داد میرزا محمّد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی متوفّی سال 1262 هـ. ق در شیراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود. علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعلیق، ثلث، رقایم، ریحان، تعلیق، و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتابهای فراوانی نیز با خطوط مختلف نگاشته است. از جمله، اینکه 67 قرآن به خط زیبای خود نوشته است. بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب می آورد و به پزشک مراجعه می کند، دکتر می گوید: من چشمت را درمان می کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی. پس از معالجه و بهبودی چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن می کند تا این که به کلّی نابینا می شود. سرانجام با حالت اضطرار متوسل به حضرت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و آل او (صلوات‌الله علیهم) می شود. شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم ) را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید: چرا در مصائب حسین(و حسن) مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمانت را شفاء دهد. در همان حال حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) حاضر گردیده می فرماید: وصال! اگر شعر مصیبت گفتی اوّل از حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است. صبح آن روز وصال شروع کرد در خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن: از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد  آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد نیمه دوّم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد. آن گاه اضافه کرد: خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت دل را تهی زخون دل چند ساله کرد نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام عمریش روزگار همین در پیاله کرد نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد زینب درید معجر و آه از جگر کشید کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد هر خواهری که بود روان کرد سیل خون هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
.  شعری برای امام حسن علیه السلام که چشمان وصال شیرازی را شفا داد میرزا محمّد شفیع شیرازی متخلص به
. مجتبی (علیه‌‌السلام) ............... فاطمه مادرِ حسین و حسن گله کرد از وصال شیرازی گفت: ای آن‌که از برای حسین شعرِ نغز و چکامه می‌سازی! آفرین! از حسین من گفتی نیست اما مگر حسن پسرم؟ از غریب مدینه یادی کن! بگو از داغ پارۀ جگرم! شور شعر حسن گرفت وصال چشم او تا سحر ز غصه نخفت طبع ترکیب‌بندگوی زلال چند بندی رثای او را گفت گفت اما لطیف و در پرده محضر فاطمه ادب می‌کرد از همان لحظه‌ای سخن می‌گفت که حسن طشت را طلب می‌کرد چند بندی سرود طبع وصال تا شود فاطمه از او دلشاد چند بندی سرود سربسته شعرها را ولی ادامه نداد دید اگر شعر را ادامه دهد دل زهرا دوباره خواهد سوخت نه مگر قرن‌ها دل مادر از همین رنج‌های بی‌حد سوخت؟ چه بگوید؟ بگوید ای مادر زخم، آن جسم را تصرف کرد؟ همسر مجتبی به شوهر خود کاسۀ زهر را تعارف کرد؟ چه بگوید؟ بگوید ای مادر خون دل‌ها به‌سان رود شده؟ زهر، سوزانده تار و پودش را چهره‌اش مثل تو کبود شده؟ چه بگوید؟ بگوید ای مادر از سپاه امام، غیرت رفت؟ جانماز و ردا و خیمۀ او در کف دوستان، به غارت رفت؟ چه بگوید؟ بگوید ای مادر دل عالم به یاد او می‌سوخت؟ وقت تشییع، تیرهای حسد تن و تابوت را به هم می‌دوخت؟ چند بندی سرود طبع وصال تا شود فاطمه از او دلشاد چند بندی سرود سربسته شعرها را ولی ادامه نداد... ✍ .
کنار قدم های جابر.pdf
1.63M
✔️۱۱ فیش سخنرانی کوتاه اربعین 📜 عنوان: کنار قدم‌های جابر 📖موضوع: یازده جلسه سخنرانی سه دقیقه‌ای برای زائران اربعین مناسب برای مبلغین عزیز که در مسیر توفیق دارن اقامه جماعت و بیان نکات نمایند. ✍کاری از مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو 📝نویسنده: حجه الاسلام و المسلمین هادی دشن
منبر مکتوب 7.pdf
858.4K
✔️فیش منبر ماه صفر 📜عنوان: توسل به اهل بیت علیهم السلام ✍حجت الاسلام علی آبادی
شرح حدیث یابن الشبیب و 4وظیفه.pdf
91.6K
✔️فیش منبر کوتاه ماه صفر 📜عنوان: چهار وظیفه برای عزای امام حسین علیه السلاکم از نگاه امام رضا علیه السلام ✍حجت الاسلام و المسلمین استاد دانشمند
فیش منبر اربعین.pdf
190.6K
✔️فیش منبر 📜موضوعات: ۱. ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام ۲. عظمت دستگاه امام حسین علیه‌السلام ۳. معنای بذل و بذل امام‌ حسین علیه‌السلام ✍حجت الاسلام فرحزاد
. مجتبی_علیه_السلام ◾️غارت زده منم که تو را خاک می‌کنم تابوت را ز خون تنت پاک می‌کنم... ⚡️اگرچه که ز داغ تو من نمرده‌ام؛ ليکن به خاطر فراق تو، مشتاق مرگ شده‌ام... إبن‌شهرآشوب در «المناقب» می‌نویسد: قَالَ الْحُسَیْنُ علیه چ‌السلام لَمَّا وُضِعَ الْحَسَنُ فِی لَحْدِهِ ▪️وقتی‌که سیدالشهداء علیه‌السلام بدن مطهر امام حسن علیه‌السلام را در میان لحن گذاشت، فرمود: أَ أَدْهُنُ رَأْسِی أَمْ تَطِیبُ مَجَالِسِی/ وَ رَأْسُکَ مَعْفُورٌ وَ أَنْتَ سَلِیبٌ ▪️آیا جا دارد که من روغن به سرم بزنم، یا مجالس من طیب و نیکو باشند؟ در صورتی که سر و صورت تو روی خاک باشد و تو برهنه باشی؟ ...فَلَا زِلْتُ أَبْکِی مَا تَغَنَّتْ حَمَامَةٌ / عَلَیْکَ وَ مَا هَبَّتْ صَباً وَ جَنُوبٌ ▪️من دائم برای تو گریه می‌کنم، مادامی که کبوتر بخواند و باد صبا و جنوب بوزد. ...فَلَیْسَ حَرِیبٌ مَنْ أُصِیبَ بِمَالِهِ / وَ لَکِنَّ مَنْ وَارَی أَخَاهُ حَرِیبٌ ▪️غارت زده آن کسی نیست که اموالش را برده باشند. بلکه غارت زده آن شخصی است که برادرش را به خاک بسپارد. إنْ لَم أمُتْ أسَفًا عَلَيك فَقد / أصبحتُ مُشتاقا إلى المَوتِ ▪️اگرچه که ز داغ تو من نمرده‌ام؛ ليکن به خاطر فراق تو، مشتاق مرگ شده‌ام 📚 المناقب ج۹ ص۲۴۸ . غارت زده منم که کنارت نشسته ام غارت زده منم که ز داغت شکسته ام غارت زده منم که تو را خاک می کنم تابوت را ز خون تنت پاک می کنم غارت زده منم که ز کف داده صبر را با دست خویش کنده برای تو قبر را غارت زده منم چه کنم با جنازه ات ای وای ریخته به زمین خون تازه ات غارت زده منم که ز داغ برادرم می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم غارت زده منم که ز آغوش بسته ات می گیرم آه چادر خاکیّ مادرم من را به داغ  قتل تو غارت نموده اند نه کربلا نه کوفه نه در شام دلبرم داغی که رفتن تو روی سینه ام گذاشت والله بود سخت تر از غارت حرم «تشییع روز با من و تو سازگار نیست تا شب تو را به جانب قبرت نمی برم»۱ شاعر: ✍ ۱* بیت آخر از استاد لطیفیان .
. علیه السلام اثر حاج مجتبی صمدی شهاب  گل پرپر، بیا مادر ، سرم و بذار رو زانوت بیا اما ، جون بابا ، دستت و نگیر به پهلوت من به آرزوم رسیدم،  به سوی تو پر کشیدم من همون جا جون دادم که ، چادر خاکیت و دیدم من که تنها، بین غمها، هی غم و غصه می خوردم زهر کینه ،  تو مدینه ،  اگرم نبود  می مردم این برام شد یه معما ، که چرا تو اوج غمها تو همش به من میگفتی : نگی از کوچه به بابا کردم از غم، ناله هر دم، دوست و دشمن شررم  زد خنده های قاتل تو ، صد تا زخم بر جگرم زد گوشه ی غریبی شد جام ، کشیدن سجاده از پام پیش چشمم روی منبر،  ناسزا گفتن به بابام اگه اون روز، روز پر سوز، یکمی بودم بزرگتر توی کوچه ،  میشدم من ،  سپر تن تو مادر میمیرم روزی هزار بار،  وقتی یادم میاد ای یار بی هوا زد تو رو دشمن ، با صورت خوردی به دیوار .
enc_16924872127998356384553.mp3
3.45M
اومد یه خط سیاه کشید رو کاخ سبز معاویه 🎙 #️⃣ #️⃣ #️⃣ اومد یه خط سیاه کشید رو کاخ سبز معاویه شروع خطبه دیدن تو گور داره میلرزه معاویه ببین زینب کبری علی بن ابی طالب میگیره شامو تو دست خودش تو کثر ثانیه یه جوری میگه از فضائل علی تو مجلس که علی علی میگن ستونای قصر معاویه میگه با اقتدار خلقت ما نوریه اینجا میشه حرم سوم ما سوریه اینجا عباس ما بیرق علم میکنه این خرابه رم رقیه مون حرم میکنه یا زینب یا زینب ... میگن که زنده شده علی شامه یا صبح قیامته این خطبه اوج ولایت و این خطبه اوج براعته ببین زینب کبری علی بن ابی طالب آورده با خودش مخدرات و فاطمیاتو مثل باباش علی که تو یه روز مکه رو فتحش کرد میخواهد فتح کنه توی یه روز تمام شاماتو اگه بی ریشه اید نسل شما مرتده ریشه تون رو پدرم علی تو خندق زده وارث هنده تو حمزه و جعفر منم تو یهودی زاده و فاتح خیبر من یا زینب یا زینب ... اومد خودش علمو گرفت تو دست قدرت چادرش فدا میشن همه انبیاء برای حرمت چادرش نگو عقیله اومده خود فاطمه برگشته نگو عقیله اومده خود حیدر کراره یه جوری خطبه میخونه خطیب نسل حیدر که برا یزید تا هفت تا نسلش آبرو نمیذاره نسل بابای ما روشنه تا آخرش ولی بابای تو رو میشناسن از مادرش کوری اون دو تا حاصله بد حسب ما رو مردم به خدیجه میشناسن تا ابد یا زینب یا زینب ...
. 🏴 سر مطهر امام حسین عليه السّلام در مجلس ابن زياد؛ قَالَ‌ حُمَيْدُ بْنُ‌ مُسْلِمٍ‌: دَعَانِي عُمَرُ بْنُ‌ سَعْدٍ فَسَرَّحَنِي إِلَى أَهْلِهِ‌ لِأُبَشِّرَهُمْ‌ بِفَتْحِ‌ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ وَ بِعَافِيَتِهِ‌! فَأَقْبَلْتُ‌ حَتَّى أَتَيْتُ‌ أَهْلَهُ‌ فَأَعْلَمْتُهُمْ‌ بِذَلِكَ‌. [ثُمَّ‌ وَجَدْتُ‌] ابْنَ‌ زِيَادٍ قَدْ جَلَسَ‌ وَ قَدْ قَدِمَ‌ الْوَفْدُ [بِالرُّؤُوسِ‌] عَلَيْهِ‌. حميد بن مسلم مى‌گويد: عمر بن سعد مرا خواست و نزد خانواده‌اش فرستاد تا پيروزى‌اى را كه خدا نصيبش كرده بود و سلامتى‌اش را به آنان مژده بدهم! از اين رو نزد خانواده‌اش رفتم و پيغام عمر بن سعد را به اطلاعشان رساندم.[آنگاه ديدم] ابن زياد جلوس كرده و فرستاده‌ها [با سرهاى كشته‌ها] بر او وارد مى‌شوند. فَجَاءَتْ‌ كِنْدَةُ‌ بِثَلاَثَةَ‌ عَشَرَ رَأْساً، وَ صَاحِبُهُمْ‌ قَيْسُ‌ بْنُ‌ الْأَشْعَثِ‌، وَ جَاءَتْ‌ هَوَازِنُ‌ بِعِشْرِينَ‌ رَأْساً وَ صَاحِبُهُمْ‌ شِمْرُ بْنُ‌ ذِي الْجَوْشَنِ‌، وَ جَاءَتْ‌ تَمِيمٌ‌ بِسَبْعَةَ‌ عَشَرَ رَأْساً، وَ جَاءَتْ‌ بَنُو أَسَدٍ بِسِتَّةِ‌ أَرْؤُسٍ‌، وَ جَاءَتْ‌ مَذْحِجٌ‌ بِسَبْعَةِ‌ أَرْؤُسٍ‌، وَ جَاءَ سَائِرُ الْجَيْشِ‌ بِسَبْعَةِ‌ أَرْؤُسٍ‌، فَذَلِكَ‌ سَبْعُونَ‌ رَأْساً. قبيلۀ] كنده با سيزده سر آمد، و قيس بن أشعث آنان را همراهى مى‌كرد، و هوازن با بيست سر وارد شد در حالى كه شمر بن ذى الجوشن مصاحبشان بود، [قبيلۀ] تميم با هفده سر، بنى أسد با شش سر و مذحج با هفت سر و بقيۀ سپاه با هفت سر آمدند كه [مجموعا] هفتاد سر بود. فَأَدْخَلَهُمْ‌، وَ أَذَّنَ‌ لِلنَّاسِ‌، فَدَخَلْتُ‌ فِيمَنْ‌ دَخَلَ‌، فَإِذَا رَأْسُ‌ الْحُسَيْنِ‌ [عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌] مَوْضُوعٌ‌ بَيْنَ‌ يَدَيْهِ‌، وَ إِذَا هُوَ يَنْكُتُ‌ بِقَضِيبٍ‌ بَيْنَ‌ ثَنِيَّتَيْهِ‌. فَلَمَّا رَآهُ‌ زَيْدُ بْنُ‌ أَرْقَمَ‌ لاَ يَنْجُمُ‌ عَنْ‌ نَكْتِهِ‌ بِالْقَضِيبِ‌، قَالَ‌ لَهُ‌: اعْلُ‌ بِهَذَا الْقَضِيبِ‌ عَنْ‌ هَاتَيْنِ‌ الثَّنِيَّتَيْنِ‌، فَوَ الَّذِي لاَ إِلَهَ‌ غَيْرُهُ‌ لَقَدْ رَأَيْتُ‌ شَفَتَيْ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ [وَ آلِهِ‌] وَ سَلَّمَ‌ عَلَى هَاتَيْنِ‌ الشَّفَتَيْنِ‌ يُقَبِّلُهُمَا! ثُمَّ‌ انْفَضَخَ‌ الشَّيْخُ‌ يَبْكِي! [ابن زياد] اجازۀ ورودشان را به قصر داد. آنان را وارد قصر كرد و به مردم إذن ورود داده شد. من در ميان واردين داخل [قصر] شدم،[ناگاه ديدم] سر حسين [عليه السّلام] پيش روى [ابن زياد] قرار گرفته، و با چوبدستى به بين دندانهاى ثنايايش مى‌زند. وقتى زيد بن ارقم آن [صحنه] را ديد نتوانست از چوبدستى زدن ابن زياد [به دندانهاى حسين] بگذرد. گفت: اين چوبدستى را از آن دندانها بردار! قسم به كسى كه الهى غير او نيست خودم ديدم دو لب رسول الله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر اين دو لب قرار گرفته و آن دو را مى‌بوسيد! بعد آن پير [زيد بن ارقم] به شدت گريست. فَقَالَ‌ لَهُ‌ ابْنُ‌ زِيَادٍ: أَبْكَى اللَّهُ‌ عَيْنَيْكَ‌! فَوَ اللَّهِ‌ لَوْ لاَ أَنَّكَ‌ شَيْخٌ‌ قَدْ خَرِفْتَ‌ وَ ذَهَبَ‌ عَقْلُكَ‌ لَضَرَبْتُ‌ عُنُقَكَ‌! فَنَهَضَ‌ [زَيْدُ بْنُ‌ أَرْقَمَ‌] فَخَرَجَ‌ وَ هُوَ يَقُولُ‌: مَلَّكَ‌ عَبْدٌ عَبْداً، فَاتَّخَذَهُمْ‌ تَلَداً! أَنْتُمْ‌ يَا مَعْشَرَ الْعَرَبِ‌ الْعَبِيدُ بَعْدَ الْيَوْمِ‌! قَتَلْتُمُ‌ ابْنَ‌ فَاطِمَةَ‌ وَ أَمَّرْتُمُ‌ ابْنَ‌ مَرْجَانَةَ‌! فَهُوَ يَقْتُلُ‌ خِيَارَكُمْ‌ وَ يَسْتَعْبِدُ شِرَارَكُمْ‌، فَرَضِيتُمْ‌ بِالذُّلِّ‌! فَبُعْداً لِمَنْ‌ رَضِيَ‌ بِالذُّلِّ‌! فَلَمَّا خَرَجَ‌ سَمِعْتُ‌ النَّاسَ‌ يَقُولُونَ‌: وَ اللَّهِ‌ لَقَدْ قَالَ‌ زَيْدُ بْنُ‌ أَرْقَمَ‌ قَوْلاً لَوْ سَمِعَهُ‌ ابْنُ‌ زِيَادٍ لَقَتَلَهُ‌! ابن زياد گفت: خدا دو ديده‌ات را گريان بدارد! و الله اگر پير خرفتى كه عقلش زايل شده است نبودى، گردنت را مى‌زدم![زيد بن ارقم] برخاست و بيرون رفت. در حالى كه مى‌گفت: برده‌اى، برده‌اى، را به شاهى گمارد، و او مردم را به بازيچه گرفت! شما اى جمعيت عرب بعد از امروز برده خواهيد شد! چرا كه پسر فاطمه را كشتيد و پسر مرجانه [ابن زياد] را حاكم كرديد! او بزرگانتان را خواهد كشت و اشرارتان را به بردگى خواهد گرفت، به ذلت و خوارى رضا داده‌ايد! دور باد كسى كه به خوارى و ذلت راضى شود! وقتى بيرون رفت، شنيدم مردم مى‌گفتند: و الله زيد بن ارقم حرفى زد كه اگر ابن زياد مى‌شنيد او را مى‌كشت! 📚منبع مقتل ابی مخنف، وقعه الطف، قرن ۲ .
📣 رمزگشایی از سخن پیامبر اکرم(ص) در مورد امام حسین(ع) بعد از هزار و چند سال؛ امام صادق علیه السلام فرمودند: «بر بدن جدّ غریب ما ۱۹۵۰ زخم زدند.» راوی سوال کرد: یابن رسول الله مگر امکان دارد چنین چیزی، مگر یک بدن چقدر طاقت و حجم دارد؟ حضرت فرمودند: به خدا قسم نیزه برجای نیزه میزدند، شمشیر برجای شمشیر می زدند، تیر برجای تیر می زدند. روزی پیغمبر صلوات الله علیه و آله بالای منبر مسجد نشسته بودند و برای مردم موعظه می کردند. یک وقت امام حسین علیه السلام که در آن زمان چهار، پنج ساله بودند از در وارد شدند، امام حسین علیه السلام آمدند پائین پله ی منبر ایستادند. ناگهان پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله شروع به گریه کردن نمودند و به حسین علیه السلام اشاره کرده فرمودند: «تَرَقَ عَینَ البَقَه» «یعنی بیا بالا چشم پشه!» هیچکس معنی این تعبیر را نفهمید یعنی چه؟ چرا رسول الله به امام حسین علیه السلام خطاب می کند بیا بالا ای چشم پشه!! سالیان سال کسی نفهمید شاید بعد از هزار و چند سال!! قریب به صد و اندی سال پیش مرحوم فرهاد میرزا اعتماد السلطنه صاحب مقتل بسیار ارزشمند قَمقام زَخّاز و صَمصام بَتّار که یک مقتل بسیار ارزشمند و مفیدی است. ایشان به فرنگ رفت، در اروپا میکروسکوپ تازه اختراع شده بود به این جناب شاهزاده قجری گفتند که آقای شاهزاده تشریف بیاورید که یک وسیله ای اختراع شده به نام میکروسکوپ هر چیز ریزی که زیرش بگذارید درشت نمایی میکند و نشان میدهد. ما چشم یک پشه را جدا کردیم و گذاشتیم زیر این میکروسکوپ، بیایید نگاه کنید! جناب فرهاد میرزا چشم خود را گذاشت روی میکروسکوپ و نگاهی کرد و در همان موقع کسی که پای دستگاه بود گفت جناب آقای فرهاد میرزا شمردیم ۱۹۵۰ شکاف در چشم پشه است! یک دفعه دیدند فرهاد میرزا نشست روی زمین شروع کرد به گریه و به سر زدن همه گفتند چه شد فرهاد میرزا، ما که چیزی نگفتیم؟! ما گفتیم چشم پشه یک حالتی دارد شبکه شبکه است و سوراخ سوراخ، شمردیم و دیدیم ۱۹۵۰ شبکه دارد !! فرهاد میرزا گفت شماها نمی دانید! بعد از هزار و چهارصد سال تعبیر حرف پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مشخص شد که چرا آن روز پیغمبر اکرم به اباعبدالله الحسین علیه السلام با عنوان چشم پشه خطاب کرد. 📚 منبع کفایة الأثر، علی بن محمد بن علی خزاز قمی رازی، ص۸۱تا۸۳ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۸۸ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۱۶، ص۲۹۵ / ج۳۶، ص۳۱۳ / ج۴۳، ص۲۸۶ الطرائف، ابن طاووس، ترجمه داوود الهامی، ص۳۷۰ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب .