eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ |⇦• عصر زیبای وقوفه... / با عجل الله تعالی فرجه الشریف و ابن عقیل علیه السلام ویژه روز به نفس سیدمهدی ●━━━━━━─────── "الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد" "حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیر" "أسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِی لاَ إلَهَ إلاَّ هُو عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ العَزیزُ الحَکیمُ الغَفُورُ الرَّحِیمُ، ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ بَدِیعُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ مِنْ جَمِیعِ ظُلْمِی وَجُرْمِی وَ إِسْرافِی عَلَىٰ نَفْسِی وَأَتُوبُ إِلَیْه" " بِالحُجَّةِ اِلهی العفو..." "اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ،فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً" "یاصاحب الزمان!..." عصر زیبای وقوفه یه وقوف آفتابی یه وقوف عاشقونه زیر آسمون آبی *الان عرفات چه خبره؟ الان صحرای عرفات همه زیرِ آفتاب یا تو چادرا، اگه از زائرا و حاجی ها بپرسی، منتظر چی هستید؟ حتی خودِ عرفات...* عرفات چشش به راهه تا که چهره ی تو رو ببینه تا که یک لحظه کنارِ صاحبِ خودش بشینه *خوشبحال اونایی که روز عرفه، دعای عرفه رو کنار مهدی زمزمه میکنن، خوشبحال اونایی که چهره ی تو رو میبینن...* عصرِ زیبای وقوفه، کاش منم وقف شما شم تا یه صبح عیدِ قربون، نذر آقای منا شم من نشستم اینجا مثلِ یه گدایِ سَرِ راهی بین این همه گدارو با لباس روسیاهی *شنیدم اگه خدا ماه رمضون کسی رو نبخشه،اگه شبهای قدر کسی رو نبخشه، عرفه میبخشه، عرفه روزِ بخششه... عرفه روزِ دعاست... خدایا! تو مارو صدا زدی، فرمود: بدترین گناه روزِ عرفه نا امیدی است، روایت میگه: امروز بدترین انسانهارو هم خدا میبینه، خدا میبخشه... اما امروز خودِ خدا اول یه جایِ دیگه ای رو نگاه میکنه، عرفات رو؟ نه! اول کسایی رو که خدا میخره کجاست؟... دست بکش به روی چشمام، هوسِ نگاتو کردم یه پر و بالی بده که دوباره هواتو کردم دستمو بگیر بلند شم، قصد کربلاتو کردم هوسِ بارون گریه توی روضه هاتو کردم ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
4_5823400535780232986.mp3
16.63M
علیه السلام 🎙کربلایی علی کرمی 📆ایام _ ۵ تیر ۱۴۰۲ ▪️هیئت رضاجان علیه السلام 🎤
Haftegi-14020420[3].mp3
7.52M
🔊 همره قافله كرب‌وبلا دختری بود ز مسلم به نوا 🗣 📆 ۲۰ تیرماه ۱۴۰۲ همره قافله ی كرب و بلا دختری بود ز مسلم به نوا همه شب ذكری و حاجاتی داشت صوت جانسوز و مناجاتی داشت كای خدا چشم امیدم به در است تا كی آخر پدرم در سفر است كاش بابم ز سفر می آمد زان سفر كرده خبر می آمد آن دل افسرده در آن شدت غم دید در بین غزالان حرم پسر فاطمه همچون پدرش می كشد دست یتیمی به سرش گفت ای سوخته عالم ز غمت بر سرم سایه ی لطف و كرمت شده از لطف تو خون بر جگرم من مظلومه مگر بی پدرم فاش برگو چه خبر آمده است پدرم را چه به سر آمده است گفت ای دسته گل زیبایم من از امروز تو را بابایم دختر كوچك من خواهر توست خواهر غم زده ام مادر توست پدر خوب تو ای دخت سعید در ره یاری حق گشت شهید
‍. تحلیل🔎 علیه السلام شاعر شعر اول: علیرضا لک موضوع: درک حضور ـ روضه خوانی با دکلمه ـ مونتاژ موازی 👇 آشفته ای آواره ام در پشت درها کوه پر از دردم پر از خون جگرها یک ریز می بارم به روی جا نمازم دیگر خداحافظ خداحافظ سحرها گفتم به دستت می رسد ای کاش هایم نفرین به بال سنگی این نامه برها دیروز با نان شماها قد کشیدند حالا چه بی رحمند شمشیر پدرها حالا تمام کوچه ها را گشته ام من حالا تنم از کوچه ها دارد اثرها یکی دوبار اشاره کرد به مسلم دید نمیره، آبم داد دید نمی نوشه، بار آخر گفت آقا راضی نیستم تکیه به دیوار خونم دادی، مگه نمی دونی دنبال مسلمن؟ حکومت نظامیه برو. گفت خانوم مسلمی که دنبالش می گردن منم. زد زیر گریه در خونه رُ وا کرد گفت: منم کنیز مسلمم. گفت: برات سخت میشه من حاضرم تو این کوچه ها کشته بشم. گفت: مگه من می ذارم؟! تو مهمون منی... میگه هر وقت اومدم از روزنه ی در نگاه کردم دیدم مشغول مناجات و دعاست اما گاهیم با خودش حرف می زنه: ای کاش نامه نمی نوشتم.. صبح خونه لو رفت، مسلم برا شهادت آمادس، اومد بیرون از خونه محاصرش کردن، جنگ نمایان کرد مگه کسی حریفش میشه؟! نوشتن سرباز میومد باهاش درگیرشه پس سر سربازُ می گرفت پرت می کرد از روی دیوار ... کسی حریفش نبود... کارش میان معرکه بالا گرفته بود شمشیر را به شیوه ی مولا گرفته بود تنها میان مردم بیعت فروش شهر انبوه کینه دور و برش را گرفته بود دلواپس غریبی امروز خود نبود اما دلش به خاطر فردا گرفته بود از بام خانه ها آتش می ریختن رو سرمسلم می سوخت و میگفت حسین... مسلم هر دسته ی نی افتاد با یه دست می جنگیدی با یه دست این خاکستر ُمی زدی کنار. زین العابدین تو شام گفت سهل صاعدی پارچه داری؟ خیلی خاکستر رو سر ما ریختن، این غل م اذیت کرده گردنمونُ، سهل وقتی اومد جلو دید دست آقا بستس، غل و زنجیر به گردن و دست و پا میگه تا این غل رُ از روی گردن یه زره زدم کنار دیدم خون تازه جاری شد... دیدی که از ارادت دیرینه ی حسین یک کوفه زخم در بدنش جا گرفته بود دیدن حریفش نمیشن دستور داد سر راهش یه گودال کندن ازدحام کردن که مسلم نبینه اونور چه خبره، تو این گودال هم نیزه هارُ کار گذاشتن، روی گودالم پوشوندن، مسلم افتاد تو این گودال، بازم جرئت نداشتن نزدیکش بشن، قسم خوردن آقا در امانی ... دستارُ بستن بردن. تا آوردنش یکی گفت هان دنبال ریاست بودن و دنبال مال بودن اینارم داره، چرا اشک تو چشمت حلقه زده ؟یه نگاه کرد گفت ما از مرگ ترسی نداریم من دلم برا حسین شور می زنه، من دلواپس اون آقاییم که دست زن و بچشُ گرفته... آب آوردن خون لب ریخت، دندون مبارک افتاد، دو بار سه بار، گفت: انا لله و انا الیه الراجعون معلومه دیگه من از آب نمی تونم بنوشم، خدا خواست مسلمم با لب عطشان از دنیا بره. طاقت دارید بگم بردنش بالای دارالاماره ، طاقت دارید بگم می خواستن گردنشُ بزنن مردم کوفه پایین دارالاماره منتظر بودن ببینن عاقبت مسلم چی میشه، یه وقت دیدن یه بدن بی سر از بالای دارالاماره افتاد رو زمین رهاش نکردن مردم اومدن، یه نفر ریسمان به پاهای مسلم بست این جنازرُ تو کوچه ها می کشیدن، رد خون مونده بود تو کوچه های کوفه، یه وقت دیدن سر از بازار قصابا در آوردن... 🔰🔰🔰🔰 ✅درک حضور: در خواندن مصراع «دیگر خداحافظ خداحافظ سحرها» که زبان حال حضرت مسلم(ع) است، در تلفظ عبارت سحر، تأثیری خاص در خواندن آقای حدادیان مشاهده می شود که حاصل انس ایشان با سحر است و می دانیم که بسیاری از شبهای جمعه و ماه شعبان و... در حرم حضرت رضا(ع) و محافل مناجات دیگر، برنامه شب زنده داری دارند. این مطلب را به این جهت عرض کردیم تا به این نکته تأکید شود که مهمترین ریشة تأثیر گذاری بر مستمع از خلوت مداح با خدا و اهل بیت(ع) نشأت می گیرد. ✅روضه خوانی با دکلمه: گاهی بدون آهنگ و نوا خواندنِ بخشی از اشعار و روضه ها در دل مداحی، اثر کلام را بالا می برد و به مداحی تنوع می بخشد؛ چنانچه در این جلسه می بینیم. اینجا خوب است به این نکته متذکر شوم که اصلا گاهی آهنگ و ملودی مانع تأثیرگذاری می شود و حواس مستمع را به خود جلب می کند و او از محتوا غافل می شود. اینجاست که لازم است بدون نوا و نغمه روضه را بخوانیم. در یک جمله باید بگوییم «محتوا نباید فدای صوت شود» و «اصالت با محتواست» ✅مونتاژ موازی: مونتاژ موازی یکی از روشهای تدوین فیلم در صنعت فیلم سازی است که در آن دو اتفاق دور از هم در کنار هم به تصویر کشیده می شوند. در مداحی هم از این روش استفاده می شود به این طریق که دو روضه که با فاصله تاریخی رخ داده اند، همراه با هم ذکر می شوند. در این روش دو روضه با توجه به ارتباط و شباهت و یا تفاوتی که ادامه👇
. گریز به *وقتي خبر رو رسوندن به آقا كه مسلم به شهادت رسيده، ابي عبدالله خيلي گريه كرد، فرمود: بگيد دخترِ مسلم بياد، داييش ميشه حسين، دختر رو روي زانوش گذاشت، همه دارن اين صحنه رو ميبينن، مخصوصاً دختراي خودش دارن ميبينن، ديدن دست نوازش روي سرش داره ميكِشه .. بعده عاشورا، از کربلا که قافله راه افتاد، دختر مسلم می دید که بچه های اهلبیت همه افتخار می کنند، سرهای بالای نیزه رو به هم نشون میدن، این میگه این سَرِ بابایِ منه، اون یکی میگه: اون سَرِ بابایِ منه، دختر مسلم سر به زیر داشت، تا رسیدن دروازه ی کوفه، یه وقت دوید دامنِ زینب رو گرفت، گفت: بی بی جان! دخترهای کاروان رو جمع کن، اینم سَرِ بابایِ منه...* خلاصه کنم ،خبر شهادت مسلم به امام رسید، و گذشت تا اينكه ظهر عاشورا آقامون از همه اهلِ حرم، خداحافظي كرد يه وقت ديد ذوالجناح حركت نميكنه، نگاه كرد ديد دخترش دستاي اسب رو گرفته، بابا! به جانِ خودت تا از اسب پياده نشي نميذارم بري... ابي عبدالله دخترش رو روي زانو گذاشت صدا زد:" لاَ تُحْرِقِى قَلْبِى" دلم رو نسوزون، اينجوري اشك نريز عزيزم، بذار برم ميدان، عرضه داشت: ميخواي بري برو بابا! اما يه شرطي دارم، بايد همون طوري كه دستِ نوازش و يتيمي به سر حميده كشيدي به سر دخترت هم بكشي، من كه ميدونم ديگه بر نمي گردي بابا!... مسلم لحظه هاي آخر طلبِ آب كرد، دندان شكسته و لب پاره پاره، هر چي آب رو بالا آوُرد ظرف آب خون آلود شد، تا سه مرتبه، نتونست آب بخوره، خوب به اربابش اقتدا كرد، اما برا مسلم آب آوُردن، اما حسين هر چي ميگفت: آه جگرم ميسوزه، آب هارو دورِ گودال رو زمين مي ريختن...حسين...*
. وقتی میان گودال افتاد از هر طرف نیزه بارانش کردن .. اما از اینجا به بعدِ .. مسلم رو دست بسته و خاک آلود از گودال بیرون آوردن اما ابی عبدالله دیگه از گودال بیرون نیامد .. مسلم وقتی وارد دارالاماره شد، سلام نکرد؛ گفتن چرا به امیر سلام نمیکنی؟ گفت امیری حسین و نعم الامیر .. یا مسلم ابن عقیل .. ای کشتۀ بی وفایی ها .. حضرت مسلم رو بردن بالای بام دارالاماره، رو کرد سمتِ مکه یه سلامی به ابی عبدالله داد ..بعضیا فرمودن در همان سلام دادن، نانجیب سر از بدن مسلم جدا کرد .. مردم کوفه پایین دارالاماره اجتماع کرده بودن و دربارۀ مسلم گفت و گو میکردن .. اُف بر شما مردم بی غیرت .. میانِ همهمۀ مردم یه وقت یه صدای مهیبی به گوش آمد .. نگاه کردن دیدن یه بدنِ بی سر از بالای دارالاماره رویِ خاک افتاد .. ای حسین .. امام زمان ببخشید .. بعضیا گفتن اراذل کوفه خبردار شدن، ریسمان به پایِ مسلم بستن .. بدنُ خاک کشیدن تا بازار قصابا بردن .. بدن رو به قناره آویزان کردن .. اینجا به بدنِ سفیرِ ابی عبدالله بی حرمتی کردن .. صلی الله علیک یا اباعبدالله .. با بدنِ اربابتون چه کردن .. امام رضا فرمود جد ما رو فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ منابع: بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۱ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۰ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ص۵۳-۶۳ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۶۵ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۶۲ عیون اخبار الرضا علیه السلام ۱، ۲۹۹ . .
. شبِ نائبِ امام حسینِ .. یا مسلم ابن عقیل .. تو کوچه ها داره راه میره با بچه هاش .. آی خدا اینا صبح بیعت کردن الان دارن درِ خونه هاشون رو میبندن .. بچه هاش رو سپرد دستِ هانی خودش راه افتاد تو کوچه های کوفه .. به دیواری تکیه داده بود کمی استراحت کنه یه وقت دید صدای زنی میاد! سلام کرد گفت من راضی نیستم به دیوار خانه ام تکیه بدی .. یه وقت دید آقا رفت وسط کوچه نشست شروع کرد گریه کردن .. آقاجان شما کی هستید؟ فرمود من همونی‌ام که شماها صبح با من بیعت کردید .. من مسلم ابن عقیل نایبِ ابی عبدالله هستم .. پیرزن شروع کرد معذرت خواهی کردن و گفت: رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آی خانه، خانه ی توست آقاجان خانه، خانۀ شماست من کنیزِ شمام .. (یه گریز بزنم شبِ اول ماهِ محرم؟!) یه جا دیگه ام یه خانمی گفت این خانۀ شماست و منم کنیزِ شما .. آی مادرجان .. وقتی اون دو نفر اجازه خواستن فرمود خانه، خانۀ توست .. اما بمیرم فردا صبح طوعه اومد تو بازار کوفه و از مردم سراغ میگرفت و میگفت من دیشب یه مهمان عزیزی داشتم اما نمیدونم الان کجا پبداش کنم ... بهش گفتن اراذل کوفه ریسمان به پایِ مسلم بستن .. بدنُ روی خاک کشیدن تا بازار قصابا بردن .. بدن رو به قناره قصابی آویزان کردن .. .
. *قربان مسلم برم که تمامِ زندگیش رو برا ابی عبدالله گذاشته، دوتا پسر بزرگاش روز عاشورا به شهادت رسیدن، دو تا کوچیکترا یک سالِ بعد نوشتن فدایِ ابی عبدالله شدن، بعضی از اربابِ مقاتل نوشتن: دخترش حمیده، روزِ عاشورا زیرِ دست و پایِ اسبا موند...یه خانوم داشت که چند وقت بعد از واقعه ی کربلا تو مدینه دق کرد، وقتی برگشت مدینه، دید والیِ مدینه خونه ی سیدالشهدا، خونه ی قمر بنی هاشم، خونه ی مسلم رو همه رو با خاک یکسان کرده، این خانوم آواره بود، چند رو خونه ی زینب، چند روز خونه ی امام سجاد، روایت میگه: ماتمکده داشت، اما حرف از مسلم نمیزد، همش میگفت: "وا ذَبیحا، وا عَطشانا، وا حسینا" عُبیدالله پلید ترین آدم هارو فرستاد برای دستگیریِ مسلم، مُحمّد بن اَشْعَث رو فرستاد، این نانجیب توی کربلا هم مامور طبل ها بود، سیصد یا چهارصد طبل رو جمع کرده بود، با هم میکوبیدن، دلِ زینب خالی میشد، اینقدر این نانجیب دلِ بچه هارو تویِ کربلا لرزونده... این نانجیب وقتی اومد برا دستگیریِ مسلم، به عبیدالله هی پیغام می فرستاد: آدم بفرست، سرباز بفرست، تا دوهزار نفر نوشتن برای دستگیری مسلم فرستاد، عبیدالله صداش در اومد: یک نفر رو میخوای بگیری این همه نیرو میخوای؟ گفت: فکر کردی من رو به جنگِ یک بقالِ کوفه فرستادی؟ نه! اینها از بچگی شجاعت رویِ پیشونیشون نوشته شده، مگه ما حریفش میشیم؟ آخرش نیرنگ کردن، یه چاله ای کندن، رویِ این چاله رو با نی پوشوندن، مسلم که حمله کرد تویِ این چاله افتاد، مردمی که چند روزِ پیش از هم سبقت میگرفتن که مسلم بره خونشون، مردمی که وقتی اسمِ ابی عبدالله می اومد همه گریه می کردن، این مردم همه پشتِ بام ها جمع شدن، تا مسلم افتاد تویِ گودال، همه با این نی های آتش گرفته رویِ سرِ مسلم میریختن، یه عده سنگ میریختن...با این وضعیت مسلم رو دستگیر کردن، وقتی رسید به دارلاماره، از در که میخواست وارد بشه، یه سرباز با لگد به پشت مسلم زد، با صورت رویِ زمین افتاد، صورت پُرِ خون شد، این لبِ بالایی با خنجر پاره شده، با این وضعیت اومد بالایِ دارالاماره، یه نانجیبی دلش سوخت، یه ظرف آبی برا مسلم آوُرد، مسلم این ظرفِ آب رو کنارِ دهان آوُرد، تا دوسه مرتبه خواست آب نوشِ جان کنه، این ظرف پُرِ خون میشد، ظرف رو رویِ زمین میریخت، دفعه ی دوم و سوم، یه نگاه کرد، گفت: قرار نیست من آب بخورم...اگه قرارِ اربابم با لبِ تشنه جون بده منم باید تشنه جان بدم... شباهت هایی داره مسلم به ابی عبدالله، غربت یکیشه، بی سر شدنش یکشیه، تشنه شهید شدنش یکیشه، اما وقتی از بالای دارالاماره بدنِ بی سرش رو انداختن رویِ زمین، روایت میگه: همه ی استخوانهای مسلم خورد شد، این هم یه شباهت به ابی عبدالله، کربلا هم گفتن: اسب هارو نعل تازه بزنیم، بر بدنِ ابی عبدالله...اهل فن میگن: اسب رو نعلِ تازه بزنی هی پاش رو رویِ زمین میزنه، اینقدر بر بدنِ ابی عبدالله زدن، وقتی زینب اومد تویِ گودالِ قتلگاه، هی فریاد میزد: گلی گم کرده ام میجویم او را... حالا شبِ اولی از بی بی زهرا مدد بگیریم...*
. *آيت الله فاطمي نيا مي فرمايند: خانم ها بايد برا داد بزنن، چون هر كسي تويِ كربلا رو زمين افتاد، زنها از تو خيمه ها بيرون اومدن، برا اون شهيد ناله و عزاداري به پا كردن، اما وقتي حضرت مسلم از بالايِ دارالاماره پايين افتاد زنهاي كوفه لياقت نداشتن براش گريه كنن... شهادت شهدايِ كربلا خيلي شباهت به امام حسين داشت، اما شهادت حضرت مسلم يه شباهتي به امام حسين داشت، كه بين بقيه شهدايِ كربلا نبود، همه ي شهدايِ كربلا تشنه شهيد شدن، ارباب ما هم تشنه شهيد شد، حضرت مسلم هم تشنه شهيد شد، خوب اين شباهت بين همه بود، اگه حضرت مسلم از بالايِ دارالاماره افتاد، شهدايِ كربلا هم از رويِ مركب افتادن، اما يه شباهت بود فقط بين حضرت مسلم و ارباب بي كفن بود، حضرت مسلم كه افتاد رو زمين هيچكي نبود بياد سرش رو به دامن بگيره، تو كربلا هر شهيدي رويِ زمين افتاد ارباب اومد بالا سرش، برا اون غلام سياه هم اومد، غلام سياه تعجب كرد، ديد يه نفر داره سر رو به زانو ميذاره، چشماش رو باز كرد ديد پسرِ پيغمبرِ، حُرریاحی وقتي رويِ زمين افتاد فكرش رو هم نميكرد وقتي چشماش رو باز ميكنه سرش تو بغلِ امام حسين باشه، اما اربابِ ما وقتي رويِ زمين افتاد، هيچكي نبود بياد سَرِ اربابِ مارو به دامن بگيره، يه نفر اومد كاش نيومده بود...* والشمر جالس علی صدره او مي نشست و من مي نشستم او رويِ سينه من در مقابل .
. مسلم از همون بالايِ دارالاماره صدا زد:" صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ" آي مَردم! شما هم از هيمنجا بگيد:" صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ" مگه حسين جوابِ سلام نميده؟ هر كي تو اين عالم سلام بده،جوابش رو ميده،ميدوني جوابِ مسلم رو كي داد؟ وقتي تو گودال افتاد،همچين كه اين تيرها تو بدنش بود،مي غَلتيد رويِ خاك، تيرها تو بدنش مي شكست، دست ها ميلرزه،نيزه ي غريبي رو زمين زد،آروم آروم خودش رو بالا آورد،ديد كسي نيست ياري و كمكش كنه،همونجا صدا زد: كجايي مسلم؟كجايي عباس؟ از همين جا تو هم صدا بزن، دستت بياد بالا، بلند صدا بزن: ياحسين .
. *هی میگفتم محرم میاد و مجلس ها برگذار میشه من هستم یا نه .. تو عمرم انقدر دلشوره نداشتم .. فکر میکردم هر وقت اراده کنم روضه هست .. هر وقت اراده کنم میتونم برم .. باورم نمیشد دلشوره بگیرم به محرمت میرسم یا نه ..* *من بدونِ اين روضه ها مي ميرم، من گريه نكنم جون ميدم، هر كار ميخواي با ما بكني بكن، هيئت رو از ما نگير، روضه رو از ما نگير حسين جان....* همۀ سال یه عرفه روضۀ مسلم خوانده میشه، الان شبِ اول حقِ این شهیدُ ادا کن : خیلی روضۀ مسلم روضۀ خاصیه ،چون پیغمبر براش گریه کرده، ابی عبدالله براش گریه کرده .. جوری ابی عبدالله برا مسلم گریه کرد عبارت مقتل میگه حَتی جَرت دُموع عَلی صَدرِه .. وقتی بینِ راه خبر دادن مسلمت رو کشتن یه جوری برا مسلم گریه کرد اشک هاش ریخت رو سینه‌ی مبارکش .. فدات بشم آقا .. اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ اَشْهَدُ اَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْكُلْ، وَاَنَّكَ قَدْ مَضَيْتَ عَلى‏ بَصيرَةٍ مِنْ‏ اَمْرِكَ مُقْتَدِياً بِالْصَّالِحينَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِيّينَ، فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنا وَبَيْنَكَ وَبَيْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِيآئِهِ فى‏ مَنازِلِ الْمُخْبِتينَ .. ان شالله با هم بریم حرم مسلم .. با هم بریم زاویه مسجدِ کوفه .. با هم بریم دورِ قبرش بگردیمُ با هم گریه کنیم .. غریب گیر آوردنت .. آقاشم غریب گیر آوردن .. مسلم همۀ خاندانشُ رو برا حسین داد یکی از اون شهدایی که وقتی خبرِ شهادتُ دادن ابی عبدالله به برادرایِ مسلم فرمود شماها شهیدتون رو تقدیم کردید دیگه برگردید .. برادراش گفتن یا اباعبدالله به دو دلیل بر نمی گردیدم؛ تا الان خونی طلب کار نبودیم مونیم، حالا که برادرمونُ کشتن .. بعد یکیشون یه جمله ای گفت عجیب ابی‌عبدالله گریه کرد .. گفت آقاجان اگه برگردیم جوابِ مادرتُ چی بدیم .. اگه پرسید بچه‌مُ وسطِ بیابان رها کردید چی بگیم؟!.. حالا هرکی دلش آماده‌س بسم الله .. وقتی بدنُ از بالا دارالاماره انداختن همه جمع شدن دورِ بدن کسی باور نمیکرد این بدنِ بی سر بدنِ سفیرِ حسین باشه .. هر کی یه حرفی زد نتونستن بدنُ بشناسن .. یه مرتبه دیدن یه زنی میگه برید کنار، نگاه کردن دیدن طوعه‌س .. گفت من میشناسم این آقا مهمانِ خانۀ من بوده .. طوعه اومد بدنُ نگاه کرد گفت این مسلم ابن عقیلِ .. (زود حرفُ گرفتیا..) از کجا شناخت مسلمُ؟! سر که نداشت .. از پیراهن مسلم رو شناخت .. کسی که سر نداره از لباساش میشناسن .. آخ بمیرم برات حسین .. اگر حسینِ من تویی، سرت کو .. یا سر داره یه بدن، یا پیراهن داره یه بدن اگه سر نداشته باشه، پیراهن نداشته باشه یه علامت و مشخصه دنبالش میگردن .. میگن یا انگشتری یا ویژگی خاصی اگه هیچ کدوم نباشه از حجم بدن میشناسن .. یه کاری با این بدن کردن خواهرش هی با تعجب به این بدن نگاه میکرد ، آیا تو حسینِ منی ؟!! ای حسین ... .
4_5958402138261426850.mp3
31.19M
📻 نکته ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ 🎤 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۱۴۰۲/۱۱/۲۷ نگارش نحوه پیاده کردن یک نغمه بر روی شعری جدید چهارچوب مجالس مولودی خوانی
. علیه_السلام 🔸ای خدا شب شده و من چه کنم شب اول محرم... بریم در خانه نائب الحسين... آقا و مولامون مسلم بن عقیل... 🔸ای خدا شب شده و من چه کنم 🔸یک تن و این همه دشمن چه کنم نمیدونم تا حالا تو یه شهری غریب بودید یانه... تا حالا براتون اتفاق افتاده تو یه شهری... بی کس و تنها باشید... احساس غربت کنید... خیلی سخته... اما... میخام بگم اگر هم تو شهری غریب بودید شاید دیگه دشمن نداشتید... قربون غریبیت برم آقا یا مسلم بن عقیل... غریب و تنها توی شهر کوفه... هی صدا میزد... 🔸یک تن و این همه دشمن چه کنم 🔸اهل کوفه همه پیمان شکنند 🔸خود نمک خوار و نمکدان شکنند 18 هزار نفر با مسلم... بیعت کردند خوشحال شد نامه نوشت گفت حسین جان مردم کوفه منتظر تو هستند... آقا زودتر بیا... اما یک لحظه ای هم رسید بالای دارالاماره... دید تنهای تنها مانده... از همون بالای بام صدا زد... السلام علیک یا ابا عبدالله... آقای من...مولا... کوفه نیا... (شب اول محرم دیگه کسی آروم نباشه...) 🔸حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد 🔸کوفی بی مروّت شرم و حیا ندارد هی میگفت یه نفر نامه بنویسه... بگه آقا کوفه نیا... 🔸میون شهر کینه غصه زده شکوفه 🔸خیری تو این سفر نیست حسین میا به کوفه ای وای... ای وای 🔸ز اوج بی وفایی دلم گرفته امشب 🔸شور میزنه دل من برای قلب زینب آقا... اگه میخواهی بیای... دیگه خانم زینب رو با خودت نیار... 🔸دارم نصیحتی من برات با قلب محزون 🔸سپیدی گلوی اصغرت رو بپوشون آقا اینجا حرمله ها... منتظر علی اصغرت نشستند... بیت آخرم باشه... منو ببخشید یاصاحب الزمان... 🔸قول داده مرد کوفی به دخترش بیاره 🔸ز کربلا به سوقات براش یه گوشواره حسین جان... اینها تازیانه هاشون رو آماده کردند جان زهرا مادرت... اگه میای... رقیه رو با خودت نیار... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) 👇
. زمانى كه حضرت مسلم را بالاي دارالعماره بردند در حال ذكر گفتن بود ،ديدند از گوشه ى چشمش اشك جارى است ،گفتند پسر عقيل اگر شجاعى را مي خواستند مثال بزنند نام تو را مي بردند، چه شده گريه مي كني؟ فرمود گريه ى من براى خودم نيست براى اون آقايي است كه بهمراه خانواده اش عازم اينجاست. راوى مي گه قبل از شهادت ذكرش عوض شد دائما مي فرمودند السلام عليك يا ابا عبدالله وقتى مسلم ابن عقيل عليه السلام را با لب تشنه به شهادت رساندند ، بدن مطهرش را ميان كوچه هاى كوفه انداختند و اولين سري كه قبل از سر امام حسين بالاى نيزه رفت سر مطهر حضرت مسلم بود اما همه مي دانيم هر سلامى جوابي دارد حضرت جواب سلام مسلم رو داد اونم تو گودال قتلگاه بود، راوى مي گه بدن پاره پاره شده بود تا جايي كه نمي توانست بلند شود ، تكيه زد به نيزه ى غريبي روى دو كنده ى زانو بلند شد ، خون تمام بدن رو گرفته ، همه ى اصحاب روى زمين افتادند يك وقت صدا زد ( يا مسلم ابن عقيل يا هانى ابن عروه ، يا زهير ...) فَقوموا عَن نَومَتِكُم ايها الكِرام اي ياران حسين بلند شيد ببينيد حسين تنها شده يه جمله فرمود دل عالم و آدم رو سوزاند اِدفَعوا عَن حرمِ رسولِ الله يا حسين يا حسين يا حسين الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون .
فیش‌شب‌اول‌محرم1403.pdf
601.7K
﷽ 🔖🔖 تقدیم به روضه‌خونای عزیز ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ 📜فیش روضه شب اول محرم📜 مناجات و (ع) ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ✍مـؤلــف و نویسنده : آماده چاپ در سایز A4 ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ
mirdamad-moharram99-sh1-1.mp3
6.06M
خدا رو شکر به آرزوم رسیدم نمُردمُ و محرمت رو دیدم خیلی دلم تنگِ محرمت بود میدونی این یه ساله چی کشیدم علیه السلام خدا رو شکر به آرزوم رسیدم نمردم و محرمت رو دیدم خیلی دلم تنگه محرمت بود می دونی این یه ساله چی کشیدم شبای اول و دارم می بینم تو آسمونا یا که رو زمینم اجازه داده مادرت دوباره مشکی بپوشم بزنم به سینه ام حسین ..... شبای عاشقی می لرزه شونه ها چه هق هقی یک دهه با غمت می گذره زود عجب دقایقی یه کاری کن بشم نو کر لایقی این اولین روضه ی تو لحوفه که اشک شرمندگی رو حروفه تموم عالم یه صدا با مسلم دارن می گن حسین نیا به کوفه نیا که اینجا ردی از حیا نیست توی مرام کوفیا وفا نیست اگه میای تنها بیا حسین جان اینجا که جای زن و بچه ها نیست چه کردی روزگار .... ای آسمون با اشک من ببار کوفیا می کشند شیرخواره اتو با افتخار حسین اگه میای حسین رقیه اتو نیار حسین..... امان امان امان امان.... غریب گیر آوردنت .... خورشید عمرم دیگه بی فروغه نامه ی کوفیا همش دروغه خلوت دور مسلم تو اما بازار تیر و نیزه ها شلوغه سفیر تو با لب تشنه کشتند اینا از اولم حیا نداشتند نیا نیا پسر عمو شنیدم برا سر تو جایزه گذاشتند نذار که دیر بشه تنت پر از نیزه و تیر بشه نذار که دیر بشه نذار که خواهرت اسیر بشه نذار که دخترت یه روزه پیر بشه اگه حسین من تویی سرت کو ... حسین .....