.
🔳 وقایع شب عاشورا در نقل الفتوح
امام حسين* (ع) آن ساعت نشسته بود و سر بر زانو نهاده و در خواب بود. خواهر آن حضرت زينب خاتون بر سر بالين برادر آمد و گفت: يا ابن رسول الله، اى برادر، لشكر خصم آمدند. اينك نزديک رسيدند. حسين بن على (ع) فرمود: اى خواهر، در اين لحظه كه چشم من گرم شد جدّ خود محمّد مصطفى (ص)، پدر خويش على مرتضى (ع)، مادر پاكيزه سيرت خود فاطمه زهرا و برادر والا گهرم حسن مجتبى (ع) را به خواب ديدم كه همه با هم بودند و مرا گفتند اى حسين! خوشدل باش كه هم در اين نزديكى به نزد ما خواهى آمد، اين سخن از ايشان مىشنودم كه تو مرا بيدار كردى. اى خواهر، يقين بدان كه مفارقت شما نزديك آمده است.
زينب فرياد برآورد و طپانچه بر وى زد و نوحه و زارى آغاز نهاد. آن حضرت فرمود:
اى خواهر! خاموش باش و زارى مكن كه اگر اين قوم آواز تو بشنوند، شماتت كنند. پس، روى به برادر خويش عبّاس آورد و گفت: اى برادر، برو و از اين قوم بپرس كه به چه كار آمدهايد؟
عبّاس به برادران خويش فرمود: با من باشيد. پس همگى برنشستند و برابر لشكر عمر سعد شدند و پرسيدند: غرض آمدن شما چيست؟
گفتند: فرمان عبيد الله رسيده است كه بيعت يزيد بر حسين بن على (ع) و برادران او عرضه كنيد اگر قبول كنند، فهو المراد و الّا با ايشان جنگ كنيد.
عبّاس گفت: ساعتى صبر كنيد تا بازگردم و حسين (ع) را خبر دهم.
آن قوم جابه جا توقّف كردند. عبّاس نزديک برادر آمد و سخن ايشان باز گفت. آن حضرت سر در پيش افکند. عبّاس ايستاده بود و اصحاب اميرالمؤمنين با اين قوم سخن همى گفتند. حبيب بن مظاهر الأسدى ايشان را مىگفت: بد قومى خواهيد بود روز قيامت كه به حضرت بارى تعالى رسيد؛ چه فرزند پيغمبر او، اهل بيت اتقيا، شيعه ابرار، و اصحاب اخيار او را كشته باشيد.
و حسين (ع) تشنه لب نشسته بود و در كار جنگ با آن قوم انديشه مىكرد. پس، برادر خود عبّاس را فرمود: اى برادر، مىخواهم كه يک امشب كه در پيش است عبادت كنم و از خداى تعالى آمرزش خواهم و از او- جلّ و علا- در اين محاربه با اين جماعت مدد و معونت و ظفر و نصرت طلبم. تو را به نزد اين قوم مىبايد رفت و از ايشان درخواست كرد كه يک امروز باز گردند و امشب ما را مهلت دهند تا فردا بامداد روى به كارزار آريم.
عبّاس به نزد آن قوم آمد و اين معنى با ايشان باز گفت و التماس كرد كه باز گردند و باقى آن روز و آن شب مهلت دهند. عمر سعد شمر را گفت: چه مصلحت مىبينى، ايشان را مهلت دهيم يا نه؟
شمر گفت: امير تويى من چه دانم؟
عمر سعد گفت: كاشكى من امير نبودمى و در اين مهلكه نيفتادمى.
عمرو بن حجّاج زبيدى گفت: سبحان الله! اگر اين جماعت كه ما را به ايشان جنگ فرمودهاند، ترک بودندى اين قدر درخواست كردندى، واجب بودى كه التماس ايشان به اجابت مقرون داشتندى فكيف كه اهل بيت محمّد مصطفايند.
عمر گفت: ايشان را خبر دهيد كه اين التماس شما را به اجابت مقرون داشتم و تا فردا بامداد مهلت دادم. آنگاه گفت تا لشكر بازگردند.
چون لشكر عمر سعد بد گهر بازگشت، اميرالمؤمنين حسين (ع) آن شب را در طاعت و عبادت زنده داشت. گاه در ركوع و گاه در سجود مىگريست و تضرّع مىكرد و از خداى تعالى آمرزش و عفو مىخواست. برادران، اصحاب، اهل بيت و شيعه او همچنين آن شب را در طاعت و عبادت بودند. از ايشان آن شب هيچ كس نخفت. همه در نماز بودند و از خداى تعالى آمرزش مىطلبيدند.
📚منبع:
ترجمه الفتوح، ص ۹۰۱
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#شهادت_امام_حسین_ع
.
🔳
غارت لباس های حضرت حسین علیه السلام در نقل الفتوح
القصّه چون حسين بن على (ع) به درجه شهادت فائز شد، شخصى از بنى تميم، نام او أسود بن حنظله شمشير حسين (ع) برگرفت و جعونة بن الجونة الخضرمىّ جامه از تن مبارک آن حضرت بيرون كرد و در پوشيد در حال أبرص شد و موى سر او فرو ريخت. پس، أبحر بن العمر الجرمىّ ازار از پاى او بيرون كرد و در پوشيد در حال زمين گير شد و از جاى نتوانست برخيزد و تا آخر عمر بر پاى نخواست. جابر بن يزيد الأزدى دستار آن حضرت برگرفت و بر سر پيچيد در حال به علت جذام مبتلا شد. مالك بن بشر الكندى زره او در پوشيد هم در حال معتوه شد و ديوانه سار گشت و ندانست كه چه گويد و چه كند.
القصّه مقارن آن حال غبارى سرخ پديد آمد و جهان تاريک شد چنانچه مردمان يکديگر را نمىديدند. گمان بردند كه مقدمه عذاب خداى تعالى است و همين ساعت عذاب نازل خواهد شد. ساعتى همچنان بود. پس، آن غبار و ظلمت منجلى شد و اسب حسين (ع) به هر جانب مىدويد. پس، باز آمد و موى پيشانى خود را در خون حسين (ع) بماليد و شيههها زد. چون خواستند كه او را بگيرند، بگريخت و گرد خيمه هاى زنان مىدويد و شيهه مىزد.
چون اهل بيت حسين (ع) صداى اسب آن سرور را شنيدند، پنداشتند كه حسين (ع) از ميدان مراجعت كرده است. لهذا اطفال و خواهران آن جناب از خيمه ها بيرون دويدند، ديدند كه اسب حسين (ع) بى صاحب و غرقه به خون گرد خيمه ها همی گردد و شيهه همى زند، دانستند كه حال چيست. پس، آواز نوحه و فرياد برآوردند. زينب نوحه مىكرد و طپانچه بر روى مىزد و مىگفت:
وا محمّداه، خبر ندارى كه با حسين (ع) تو چه رفت و بر چه صفت او را كشته اند و جسد مطهّرش را در صحرا انداخته اند. وا محمّداه، اهل بيت تو اسيران شدهاند و فرزندان تو در صحرا بىفريادرس مانده و دشمن و دوست بر ايشان مىگريند.
📚منبع:
ترجمه الفتوح، ص ۹۱۲
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#روز_عاشورا
#شهادت_امام_حسین_ع
.
.
🔳 غارت خیام مخدرات حسینی در نقل الفتوح
پس، شمر بيامد و در حوالى خيمه هاى عورات بايستاد و لشكر را گفت فرود آيند و در خيمه روند و هر چيز كه يابند برگيرند. لشكريان خود را در خيمه ها انداختند و هر چه يافتند از قليل و كثير برگرفتند. شمر ذى الجوشن در خيمهاى كه على بن حسين (ع) در بستر بيمارى تكيه داشت، درآمد و شمشير كشيده خواست كه او را به قتل رساند، حميد بن مسلم گفت:
سبحان الله! از سر قتل اين جوان بيمار درگذر كه مريض است.
شمر گفت: فرمان عبيد الله بن زياد چنين است. حميد بن مسلم گفت: واى بر تو جواب محمّد مصطفى (ص) را چه گويى؟ آخر تو مىدانى كه اينها اهل بيت پيغمبرند.
شمر از اين سخنان خجل شده، برگشت و از سر قتل على بن الحسين در گذشت و حكم كرد تا آتش به خيام اهل بيت رسول خدا (ص) زدند و بسوختند و دود از دودمان نبوت برآوردند.
القصّه هفتاد و دو كس از اهل بيت و قرابتان و اصحاب اميرالمؤمنين حسين (ع) در كربلا به درجه شهادت رسيدند. از موالى آن حضرت در آن روز دو كس نجات يافتند يكى مرقع بن ثمامه أسدى و ديگر غلام ام سكينه و همچنين از اولاد آن حضرت دو نفر باقى ماندند يكى على بن حسين كه مرضى داشت و ديگر عمر بن حسين كه هفت ساله بود.
📚منبع:
ترجمه الفتوح، ص ۹۱۳
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#روز_عاشورا
#شهادت_امام_حسین_ع
#شام_غریبان_امام_حسین
استقبالازماهمحرم_شیخحسنقاسمی.mp3
زمان:
حجم:
48.7M
#با_حسین_علیه_السلام
#سخنرانی_حسینی
#ماه_محرم
◾️ #استقبال_از_محرم
➖ عبوديت در محضر اهلبيت (عليهمالسلام) وپاسخ به شبهات پيرامون آن
➖ #محرم1443 ق _ #محرم1400 ش
🔘 حجتالاسلام #شیخ_حسن_قاسمی
.
#فیش_روضه
#شماره۱
#ماه_محرم
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
🩸سنگ و آتش، به درون خانه طوعه انداختند و بدین وسیله، سفیر امامحسین عليهالسلام را از خانه بیرون کشیدند …
در نقلها آمده است:
🥀 ... سپیده دم بود که لشکریان ابن زياد لعین به درِ خانه طوعه آمدند. وقتی که مسلم عليهالسلام صدای پای اسبان و همهمه لشکریان را شنید
📋 فتَبَسَّمَ مُسلِمٌ رَحِمَهُ اللّهُ، ثمّ قالَ: يا نَفسُ! اَخرِجي إلى الْمَوتِ الَّذي ليسَ مِنهُ مَحيصٌ
▪️حضرت مسلم علیه السلام تبسمی نمود و گفت: ای نفْس!به پا خیز و مرگ را در آغوش بگیر که هیچ گریزی از آن نيست.
🥀 طوعه عرضه داشت: ای آقای من! خودت را آماده مرگ ساختهای؟ حضرت فرمود:دآری به خدا، چارهای از آن نيست.
📋 وَالْقُومُ يَرمُونَ الدّارَ بِالْحِجارَةِ، و يَلهَبونَ النّارَ في نَواحِي الْقَصَبِ
▪️لشکریان از بیرون خانه ، خانه را به زیر بار سنگ گرفتند و سر نیزه ها را آتش زده و به داخل خانه انداختند.
📋 فقالَ:يا اُمّاهُ أخْشیٰ أن يَهجُموا عَليَّ، و أناْ في داركِ
▪️حضرت مسلم رو به طوعه کرد و فرمود: مادرجان! میترسم که بر من هجوم آورند و من در خانهات باشم!
(گويا مسلم به یاد آتش زدن خانه زهرای مرضيه سلاماللهعلیها افتاد و نمیخواست دوباره یک زن را بین آتش و دود، گرفتار کنند)
📋 ثُمَّ إنّه عَمَدَ إلى الْبابِ، وَ قَلَعَها، و كانَ ضَخِمَ السّاعِدَيْنِ و إذا الْتَقَىٰ مَعَ الْفَوارِسِ يَقومُ شَعرَ بَدَنِهِم مِن بَينِ ثِيابِهِم
▪️از جا بلند شد و به سمت در رفت و در خانه را از جا کَند و از خانه خارج شد.
بازوان او به گونهای بود که لشکریان تا که با او مواجه شدند ،موی تنشان چنان راست شد که از لباسشان بیرون زد.
🖇 در وصف شجاعت و قدرت حضرت مسلم بن عقیل علیهما السلام نوشتهاند:
📖 كانَ مِن قُوَّتِهِ أن يَأخُذَ الرَّجُلَ بِيَده، و يَرمِي به مِن فَوقِ الْبَيتِ
▪️آنگونه قدرت داشت که با دستانش مردی را بلند میکرد و به پشت بام خانه میانداخت.
برگرفته از:
📚مقتل أبي مخنف،ص۳۳
📚الفتوح،ابن اعثم، ج۵ ص۹۲
📚تاريخ طبرى، ج۷ ص۲۹۲۱
📚أسرار الشّهادة، ص ۲۲۵
📚معالى السّبطين، ج۱ ص۲۳۵
✍ وقتی نفس از سینه بالاتر نیاید
جز هِق هِق از این مردِ غمگین بر نیاید
خیلی برایِ آبرویم بد شد اینجا
آنقدر بد دیدم که در باور نیاید
در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم
گفتم به طوعه تا که پشت در نیاید
سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا
خانومِ خانه پشتِ در دیگر نیاید
دیر است اما کاش میشُد تا عقیله
شهرِ تنور و خار و خاکستر نیاید
بر پُشتِ دستم میزنم دیدی چه کردم
هرکس بیاید مادرِ اصغر نیاید
ای کوفه با تو آرزویم رفت از دست
بی آبروها آبرویم رفت از دست
در کوچهها بر خاکها رویم کشیدند
در را شکستند و به پهلویم کشیدند
در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند
با پا زدنهاشان غرورم را شکستند
از بس که زخمم میزدند از حال رفتم
بینِ جماعت بودم و گودال رفتم
عمامهی من را که غارت کرد نامرد
با نیزهای آمد جسارت کرد نامرد
دو کودکم دیدند بر جانِ من اُفتاد
دو کودکم دیدند دندانِ من اُفتاد
طفلانِ من دیدند طفلانت نبینند
آقا جسارت را به دندانت نبینند
با سنگهای خود سرِ من را شکستند
انگشتِ بی انگشترِ من را شکستند
ای کاش میشُد لحظهی آخر نیاید
یا ساربان دنبالِ انگشتر نیاید
وای از دلِ زینب چه میآید سرِ او
وقتی که انگشتر زِ دستت در نیاید
یا لااقل دنبالِ این هشتاد خانوم
نامحرمی با خیزرانِ تَر نیاید
بالا سرت وقتی که گودالت شلوغ است
هرکس بیاید کاشکی مادر نیاید
#شب_اول_محرم
شیخ علی قجری
.👇
بسم الله الرحمن الرحیم
#فیش_روضه
#شماره۲
#ماه_محرم
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
حلقه اتصال:
یکی از کسانی که امام زمانش رو خوب شناخت، معرفت به جایگاه امامش پیدا کرد و به احسن وجه از او اطاعت کرد، جناب مسلم بن عقیل بود.
که تا پای جان، پای عهدی که با امام زمانش یعنی سیدالشهدا بسته بود، ماند.
اولین کسی بود که خودش و زن و بچهاش را در راه ابی عبدالله فدا کرد.
کسی بود که وقتی سیدالشهدا او را به سمت کوفه فرستاد فرمود: « انی باعث الیکم باخی مسلم »
من برادرم رو به سمت شما فرستادم.
همون آقاییه که اونقدر به اهل بیت نزدیک شد که اهل و جزئی از خاندان پیغمبر شد و در راه دین خدا ایستادگی کرد و به شهادت رسید.
____
صلی الله علیک یا مسلم بن عقیل
السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لأمیرالمومنین و الحسن و الحسین علیهمالسلام
_____
شعر:
در سلام نماز مغرب بود
مسجد از ازدحام خالی شد
واژه های کلام مردم شهر
از علیک السلام، خالی شد
( مسلمی که یه روز تو کوفه ۱۸ هزار نفر باهاش بیعت کردن، کار به جایی رسید که دیگه کسی جواب سلامشم نمیداد///// این جواب سلام ندادنا سابقه داره)
بین پس کوچه های نامردی
کوفه تنها گذاشت مردش را
( دارم روضه مسلم و می خونم که تو کوفه تنهاش گذاشتن أما نمیدونم چرا دلم مدینه است کنار اول مظلوم عالم امیرالمومنین، که یه روزی همه فراموشش کردن)
هیچکس بار آن مسافر را
از سر شانه اش پیاده نکرد
وای بر حال منبر کوفه
که از آن مرد استفاده نکرد
کلماتِ که "این چه کاری بود؟"
دائماً راهی صدایش بود
( وسط معرکه یه وقت دیدن مسلم زده زیرگریه.. چی شد؟؟ اگر تو عرب چند تا جنگاور سراغ داشته باشیم، یکیش تویی چرا گریه میکنی؟؟ فرموده باشه: آخه گریه ام برا خودم نیست، گریه ام برا اون آقاییه که دست زن و بچه شو گرفته داره میاد، من بهش گفتم بیا)
التماسی شبیه "کوفه میا"
سر سجاده ی دعایش بود
____
نمایه: « کوفه میا»
خیلی نگران بود مسلم، اشک میریخت ، آخه خودش نامه داد،« آقا بیا»، کوفه منتظرته، مردم کوفه عاشقتن
اما حالا ببینه دستاشو بستن، دارن میبرن بالای دارالاماره
نگاهش به یکی افتاد ، فرمود دوتا پیغام دارم ببر برا آقام حسین:
اول اینه که به آقام بگو وقتی این پیغام به دستت رسید بدون کار مسلم تمام شد مسلمو کشتن
پیغام دومم اینه که به آقام بگو: « ارجع باهل بیتک..» ( مناقب ۴/ ۹۳) یعنی به آقام بگو برگرده مدینه، کوفه نیاد، چرا آخه کوفه وفا ندارد، کوفی بی مروت شرم و حیا ندارد ( آقا نگران زن و بچه اتم، آقا اینجا سنان داره، اینجا خولی داره، اینجا زجر داره)
آقا اینا تنهات میزارن،
( کجا رو میدید مسلم؟) همون ساعتی که:
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیٌدالشٌهداء بر جدال طاقت داشت
______
اما این فقط مسلم نبود که تنهاش گذاشتن، دستهاشو بستن، جواب سلامشم نمیدادن
من یه آقایی رم میشناسم مدینه، اسد الله بود، یل خیبر بود، نام آوران عرب وقتی اسمش رو میشنیدند می لرزیدن
اما همین آقا یه وقت ببینه:
آتیشه خونمون
چقدر هیزم ریختن پیش خونمون
یعنی اینجا بازم میشه خونمون
آتیشه خونمون
حورا رو میزنن
چشمو میبندن هر جا رو میزنن
علی میبینه زهرا رو میزنن
حورا رو میزنن
___
الا لعنة الله علی القوم الظالمین...
.
ج07_شرحخطبهیامامحسینعلیهالسلامدرمدینه_محرم1446ق.pdf
حجم:
702.8K
#با_حسین_علیه_السلام
#اولین_بار_در_تلگرام
#دهه_اول_محرم
#محرم1446
#فیش_محرم
#فیش_منبر
#ماه_محرم
◾️ [جلسهی هفتم _ شبهفتممحرم]
#دهه_ی_اول_ماه_محرم_1446_ق
تیر ۱۴۰۳شمسی
👈🏼 فیش منبرهای #محرم1446
👈🏼 دههی اول_ ماهمحرم الحرام ۱۴۰۳شمسی
👈🏼 شرحخطبهی امام حسین علیهالسّلام در مدینهی طیّبه
📚 مطالب مطرح شده:
۱. مدح امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
* حالی بده همیشه بخوانم دعا فقط
* ماه غم است و میکشی از سینه آه را
* دلم برای دیدنت، مذاب شد نیامدی
۲. اطاعت از اهلبیت علیهمالسّلام در آیات و روایات
_ داستانهای از اطاعت اهلبیت علیهمالسّلام
۳. داستانهای حسینی علیهالسلام
* نغمهی ولدی یاحسین
* گوشهای از عنايات امام حسین علیهالسّلام
* عنایت امام حسین علیهالسّلام بهیک فرد مسیحی
* شفای جوان مسیحی بهبرکت سیدالشهدا علیهالسلام
* عنایت امام حسین علیهالسّلام بهمجالس حسینی
#مطالبنابدرمنبر
پنجاهسنددرمورداثباتوجودحضرترقیهعلیهاالسلام_عبدالحسینحسینی.pdf
حجم:
619.8K
#با_رقیه_علیهاالسلام
#کلیپ_رقیه_ای
#محرم1446
#پی_دی_اف
#ماه_محرم
◾️ کتاب در بررسی ابعاد وجودی حضرت رقیه علیهاالسلام، باعنوان:
#رقیه_دختر_امام_حسین_علیهماالسلام
🔘 حجتالاسلام #شیخ_علی_ربانی_خلخالی
#مطالبنابدرمنبر
ج08_شرحخطبهیامامحسینعلیهالسلامدرمدینه_محرم1446ق.pdf
حجم:
731.4K
#با_حسین_علیه_السلام
#اولین_بار_در_تلگرام
#دهه_اول_محرم
#محرم1446
#فیش_محرم
#فیش_منبر
#ماه_محرم
◾️ [جلسهی هشتم _ شبهشتممحرم]
#دهه_ی_اول_ماه_محرم_1446_ق
تیر ۱۴۰۳شمسی
👈🏼 فیش منبرهای #محرم1446
👈🏼 دههی اول_ ماهمحرم الحرام ۱۴۰۳شمسی
👈🏼 شرحخطبهی امام حسین علیهالسّلام در مدینهی طیّبه
📚 مطالب مطرح شده:
۱. مدح امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
* حالی بده همیشه بخوانم دعا فقط
* ماه غم است و میکشی از سینه آه را
* دلم برای دیدنت، مذاب شد نیامدی
۲. اطاعت از اهلبیت علیهمالسّلام در آیات و روایات
_ داستانهای از اطاعت اهلبیت علیهمالسّلام
۳. داستانهای حسینی علیهالسلام
* نغمهی ولدی یاحسین
* گوشهای از عنايات امام حسین علیهالسّلام
* عنایت امام حسین علیهالسّلام بهیک فرد مسیحی
* شفای جوان مسیحی بهبرکت سیدالشهدا علیهالسلام
* عنایت امام حسین علیهالسّلام بهمجالس حسینی
#مطالبنابدرمنبر
.
#صوت_البکاء_و_العزاء
#کلیپ_حسینی
#محرم1446
#ماه_محرم
◼️ سهمجلس در شب اول محرم 1445ق
➖ شرح دعای اللهم کن لولیک
➖ مروری بر زیارت عاشورا
➖ نابایسته های مجالس حسینی
🔘 #دکتر_عبدالحسین_طالعی
#مطالبنابدرمنبر
ج09_شرحخطبهیامامحسینعلیهالسلامدرمدینه_محرم1446ق.pdf
حجم:
827.6K
#با_حسین_علیه_السلام
#اولین_بار_در_تلگرام
#دهه_اول_محرم
#محرم1446
#فیش_محرم
#فیش_منبر
#ماه_محرم
◾️ [جلسهی نهم _ شبنهممحرم]
#دهه_ی_اول_ماه_محرم_1446_ق
تیر ۱۴۰۳شمسی
👈🏼 فیش منبرهای #محرم1446
👈🏼 دههی اول_ ماهمحرم الحرام ۱۴۰۳شمسی
👈🏼 شرحخطبهی امام حسین علیهالسّلام در مدینهی طیّبه
📚 مطالب مطرح شده:
۱. مدح امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
* ماه غم است و میکشی از سینه آه را
* ای آخرین سلالهی زهرا تبارها
* ای واسط فیض دوسرا، آجرك الله
۲. تفسیری از آیهی ۸۳سوره نساء
الف) مراد از اولی الامر، اهلبیت علیهمالسّلام اند
ب) دستور خدا و رسول، در رجوع بهاهلبیت علیهمالسّلام
ج) ضرورت رجوع بهاهلبیت علیهمالسّلام در اخذ معارف
د) عبد ممتحن شدن، راه رسیدن بهدرایت روایت
۳. داستان دربارهی علم امام علیهالسلام
۴. داستانهای عباسی علیهالسلام
* توبه داش علی بهواسطهی روضهی اباالفضل علیهالسلام
* عنایت حضرت اباالفضل علیهالسلام بهلوطی عظیم
* شفای جوان آل کبه
* شفای پای مخیلف بهبرکت حضرت
* قضای حوائج شیخ عبدالرحیم دزفولی
#مطالبنابدرمنبر
منبرمکتوب_دوموردازبهتریناسبابمغفرتالهی.pdf
حجم:
654.3K
#امام_حسین علیه_السلام
#منبر_مکتوب
#ویژه_محرم
#ماه_محرم
◾️ #کاری_اختصاصی| پیدیاف
#دو_مورد_از_بهترین_اسباب_مغفرت_الهی
موضوع منبر:
۱. زیارت الإمام علیهالسلام
۲. بکاء بر معصومین علیهمالسلام
👈🏼 کاری اختصاصی از کانالمطالبنابدرمنبر
👈🏼 پیشنهاد دانلود به پژوهشگران، طلبهها و اهلمنبر
➖ انتشار برای اولینبار، ۲۱شهریور ۱۴۰۰ش
➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآلمحمد علیهمالسلام
#مطالبنابدرمنبر