eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
633 ویدیو
855 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🎤 ۳۶۳ در تاب و تب هستم گل زهرا کجایی ای کاش برگردی،سوی کوفه نیایی بر بام،یاد سینه ات هستم حسین جان بر گوش مسلم می رسد اینجا صدایی آهنگران در فکر نعل تازه هستند ای وای من،تیز است نعل نو،خدایی از بس قد و بالای سقایت رشید است کی می رود اینجا دگر تیری خطایی جمع علی اکبرت می گردد آسان همراه تو باشد اگر دو سه عبایی در پشت در وقتی هجوم آورد دشمن گفتم به طوعه پشت در اصلا نیایی در پشت در صدیقه را با میخ کشتند ای وای از مسمار و طرز جابجایی **** ✍ .................. صلوات_الله_علیه ۳۰۷ یابن شبیب گریه کن از غربت حسین در کربلا شکسته شده حرمت حسین شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب یابن شبیب ذکر لبش بود آب آب یابن شبیب نیزه به حلقوم دیده شد چون گوسفند سر ز تن او بریده شد یابن شبیب پیکر جد غریب ما در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد یابن شبیب چکمه به پهلوی او زدند در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند یابن شبیب جد غریبم کفن نداشت یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند یک جای سالمی به تمام بدن نداشت یابن شبیب سنگ بر آئینه دیده ای؟ جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟ یابن شبیب گریه به جز داغ او مکن این راز را به پیش کسی بازگو مکن ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن یابن شبیب تیغ به حنجر کشید شمر سر روی پای فاطمه بود و برید شمر یابن شبیب آتش قلبم زبانه زد نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد یابن شبیب لاله ی پژمرده دیده ای یابن شبیب طفل کتک خورده دیده ای ✍ .👇
◾️ دو تعبیر خاصّ از سیدالشهداء علیه‌السلام نسبت به حضرت مسلم عليه‌السلام که حاکی از عظمت مقام آن حضرت در نزد اهلبیت علیهم‌السلام می‌باشد... 🔻وقتی که سیدالشهداء علیه‌السلام، حضرت مسلم عليه‌السلام را روانه کوفه نمود در نامه‌ای که خطاب به کوفیان نوشت اینگونه از مسلم بن عقیل علیه‌السلام تعبیر نمود: أَنَا بَاعِثٌ إِلَیْکُمْ أَخِی وَ ابْنَ عَمِّی وَ ثِقَتِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلٍ... ▪️من به سمت شما «برادرم» ، «پسرعمویم» و «فرد مورد اطمینان و وزنهٔ سنگین خاندانم» یعنی مسلم بن عقیل را به سمت شما فرستادم... 📚الارشاد،شیخ‌مفید،ص۱۸۷ 🔻 همچنین وقتی که در منزل «زُباله» خبر شهادت مسلم و هانی را برای سیدالشهداء علیه‌السلام آوردند، حضرت ابتدا گریه کردند و سپس رو به فرزندان عقیل نمودند و فرمودند: لَا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ بَعْدَ هَؤُلَاء ▪️بعد از شهادت مسلم و هانی، دیگر خیری در زندگی، نیست... 📚الإرشاد،شیخ‌مفید، ص۲۰۴ .
. 🩸سنگ و آتش، به درون خانه طوعه انداختند و بدین وسیله، سفیر امام‌حسین عليه‌السلام را از خانه بیرون کشیدند … در نقل‌ها آمده است: 🥀 ... سپیده دم بود که لشکریان ابن زياد لعین به درِ خانه طوعه آمدند. وقتی که مسلم عليه‌السلام صدای پای اسبان و همهمه لشکریان را شنید 📋 فتَبَسَّمَ مُسلِمٌ رَحِمَهُ اللّهُ، ثمّ قالَ: يا نَفسُ! اَخرِجي إلى الْمَوتِ الَّذي ليسَ مِنهُ مَحيصٌ ▪️حضرت مسلم علیه السلام تبسمی نمود و گفت: ای نفْس!به پا خیز و مرگ را در آغوش بگیر که هیچ گریزی از آن نيست. 🥀 طوعه عرضه داشت: ای آقای من! خودت را آماده مرگ ساخته‌ای؟ حضرت فرمود:دآری به خدا، چاره‌ای از آن نيست.  📋 وَالْقُومُ يَرمُونَ الدّارَ بِالْحِجارَةِ، و يَلهَبونَ النّارَ في نَواحِي الْقَصَبِ ▪️لشکریان از بیرون خانه ، خانه را به زیر بار سنگ گرفتند و سر نیزه ها را آتش زده و به داخل خانه انداختند. 📋 فقالَ:يا اُمّاهُ أخْشیٰ أن يَهجُموا عَليَّ، و أناْ في داركِ ▪️حضرت مسلم رو به طوعه کرد و فرمود: مادرجان! میترسم که بر من هجوم آورند و من در خانه‌ات باشم! (گويا مسلم به یاد آتش زدن خانه زهرای مرضيه سلام‌الله‌علیها افتاد و نمی‌خواست دوباره‌ یک زن را بین آتش و دود، گرفتار کنند) 📋 ثُمَّ إنّه عَمَدَ إلى الْبابِ، وَ قَلَعَها، و كانَ ضَخِمَ السّاعِدَيْنِ و إذا الْتَقَىٰ مَعَ الْفَوارِسِ يَقومُ شَعرَ بَدَنِهِم مِن بَينِ ثِيابِهِم ▪️از جا بلند شد و به سمت در رفت و در خانه را از جا کَند و از خانه خارج شد. بازوان او به گونه‌ای بود که لشکریان تا که با او مواجه شدند ،موی تن‌شان چنان راست شد که از لباسشان بیرون زد. 🖇 در وصف شجاعت و قدرت حضرت مسلم بن عقیل علیهما السلام نوشته‌اند: 📖 كانَ مِن قُوَّتِهِ أن يَأخُذَ الرَّجُلَ بِيَده، و يَرمِي به مِن فَوقِ الْبَيتِ ▪️آنگونه قدرت داشت که با دستانش مردی را بلند می‌کرد و به پشت بام خانه می‌انداخت.  برگرفته از: 📚مقتل أبي مخنف،‌ص۳۳ 📚الفتوح،ابن اعثم، ج۵ ص۹۲ 📚تاريخ طبرى، ج۷ ص۲۹۲۱ 📚أسرار الشّهادة، ص ۲۲۵ 📚معالى السّبطين، ج۱ ص۲۳۵ ✍ وقتی نفس از سینه بالاتر نیاید جز هِق هِق از این مردِ غمگین بر نیاید خیلی برایِ آبرویم بد شد اینجا آنقدر بد دیدم که در باور نیاید در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم گفتم به طوعه تا که پشت در نیاید سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا خانومِ خانه پشتِ در دیگر نیاید دیر است اما کاش میشُد تا عقیله شهرِ تنور و خار و خاکستر نیاید بر پُشتِ دستم میزنم دیدی چه کردم هرکس بیاید مادرِ اصغر نیاید ای کوفه با تو آرزویم رفت از دست بی آبروها آبرویم رفت از دست در کوچه‌ها بر خاکها رویم کشیدند در را شکستند و به پهلویم کشیدند در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند با پا زدنهاشان غرورم را شکستند از بس که زخمم میزدند از حال رفتم بینِ جماعت بودم و گودال رفتم عمامه‌ی من را که غارت کرد نامرد با نیزه‌ای آمد جسارت کرد نامرد دو کودکم دیدند بر جانِ من اُفتاد دو کودکم دیدند دندانِ من اُفتاد طفلانِ من دیدند طفلانت نبینند آقا جسارت را به دندانت نبینند با سنگهای خود سرِ من را شکستند انگشتِ بی انگشترِ من را شکستند ای کاش میشُد لحظه‌ی آخر نیاید یا ساربان دنبالِ انگشتر نیاید وای از دلِ زینب چه می‌آید سرِ او وقتی که انگشتر زِ دستت در نیاید یا لااقل دنبالِ این هشتاد خانوم نامحرمی با خیزرانِ تَر نیاید بالا سرت وقتی که گودالت شلوغ است هرکس بیاید کاشکی مادر نیاید شیخ علی قجری .👇
بسم الله الرحمن الرحیم حلقه اتصال: یکی از کسانی که امام زمانش رو خوب شناخت، معرفت به جایگاه امامش پیدا کرد و به احسن وجه از او اطاعت کرد، جناب مسلم بن عقیل بود. که تا پای جان، پای عهدی که با امام زمانش یعنی سیدالشهدا بسته بود، ماند. اولین کسی بود که خودش و زن و بچه‌اش را در راه ابی عبدالله فدا کرد. کسی بود که وقتی سیدالشهدا او را به سمت کوفه فرستاد فرمود: « انی باعث الیکم باخی مسلم » من برادرم رو به سمت شما فرستادم. همون آقاییه که اونقدر به اهل بیت نزدیک شد که اهل و جزئی از خاندان پیغمبر شد و در راه دین خدا ایستادگی کرد و به شهادت رسید. ____ صلی الله علیک یا مسلم بن عقیل السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لأمیرالمومنین و الحسن و الحسین علیهم‌السلام _____ شعر: در سلام نماز مغرب بود مسجد از ازدحام خالی شد واژه های کلام مردم شهر از علیک السلام، خالی شد ( مسلمی که یه روز تو کوفه ۱۸ هزار نفر باهاش بیعت کردن، کار به جایی رسید که دیگه کسی جواب سلامشم نمی‌داد///// این جواب سلام ندادنا سابقه داره)  بین پس کوچه های نامردی کوفه تنها گذاشت مردش را ( دارم روضه مسلم و می خونم که تو کوفه تنهاش گذاشتن أما نمی‌دونم چرا دلم مدینه است کنار اول مظلوم عالم امیرالمومنین، که یه روزی همه فراموشش کردن)  هیچکس بار آن مسافر را از سر شانه اش پیاده نکرد وای بر حال منبر کوفه که از آن مرد استفاده نکرد کلماتِ که "این چه کاری بود؟" دائماً راهی صدایش بود ( وسط معرکه یه وقت دیدن مسلم زده زیرگریه.. چی شد؟؟ اگر تو عرب چند تا جنگاور سراغ داشته باشیم، یکیش تویی چرا گریه می‌کنی؟؟ فرموده باشه: آخه گریه ام برا خودم نیست، گریه ام برا اون آقاییه که دست زن و بچه شو گرفته داره میاد، من بهش گفتم بیا) التماسی شبیه "کوفه میا" سر سجاده ی دعایش بود ____ نمایه: « کوفه میا» خیلی نگران بود مسلم، اشک می‌ریخت ، آخه خودش نامه داد،« آقا بیا»، کوفه منتظرته، مردم کوفه عاشقتن اما حالا ببینه دستاشو بستن، دارن میبرن بالای دارالاماره نگاهش به یکی افتاد ، فرمود دوتا پیغام دارم ببر برا آقام حسین: اول اینه که به آقام بگو وقتی این پیغام به دستت رسید بدون کار مسلم تمام شد مسلمو کشتن پیغام دومم اینه که به آقام بگو: « ارجع باهل بیتک..» ( مناقب ۴/ ۹۳) یعنی به آقام بگو برگرده مدینه، کوفه نیاد، چرا آخه کوفه وفا ندارد، کوفی بی مروت شرم و حیا ندارد ( آقا نگران زن و بچه اتم، آقا اینجا سنان داره، اینجا خولی داره، اینجا زجر داره) آقا اینا تنهات میزارن، ( کجا رو میدید مسلم؟) همون ساعتی که: نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیٌدالشٌهداء بر جدال طاقت داشت ______ اما این فقط مسلم نبود که تنهاش گذاشتن، دستهاشو بستن، جواب سلامشم نمیدادن من یه آقایی رم میشناسم مدینه، اسد الله بود، یل خیبر بود، نام آوران عرب وقتی اسمش رو می‌شنیدند می لرزیدن اما همین آقا یه وقت ببینه: آتیشه خونمون چقدر هیزم ریختن پیش خونمون یعنی اینجا بازم میشه خونمون آتیشه خونمون حورا رو میزنن چشمو میبندن هر جا رو میزنن علی میبینه زهرا رو میزنن حورا رو میزنن ___ الا لعنة الله علی القوم الظالمین... .