eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
سبک (بریدمو خمیدمو) شد حاجت ، علی روا خون شده چشمای حسین و مجتبی بار سفر ، بسته علی از این زمونه دیگه شد خسته علی علی علی... توی دلش ، پر از غمه بهونه میگیره برای فاطمه این همه سال ، گذشته و هنوز توو گوششه صدای فاطمه علی علی... نمیره از ، توو خاطرش چی اومده توی مدینه به سرش بانوی پا ، به ماهشو توو کوچه میزدن جلو چشم ترش علی علی... با یه طناب ، کشوندنش حیدر خیبر شکن و سوزوندنش حیا نکرد ، یه مرد پست لگد زد و پهلوی فاطمه شکست علی علی... نشسته خون ،روی سرش رسیده دیگه لحظه های آخرش دلش پر از ، درده علی سفارشای آخر و کرده علی حسین من... گفته یه روز ، کرب و بلا میشه سر حسین من تشنه جدا میوفته سر ، از روو تنش خاک بیابون میشه غسل و کفنش حسین من ... گفته حیا ، نمی کُنن تن حسینم و به غارت می برن پیش نگا ، هه دخترم سر بریده رو به نیزه می زنن حسین من... میون اون ، شلوغیا میان یه عده ای به سمت خیمه ها نمی کنن ، یه ذره رحم به بچه ها و دخترای مرتضی حسین من... مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
امیرالمومنین ع2.mp3
18.76M
🔖منبر کامل 🔖 🔻 فضایل وجود ملکوتی و قدسی مولای متقیان امام علی علیه السلام 🔻 ▪️جلسه دوم▪️ ✍ شب قدر از هزار ماه بهتر
4_5998986014385767670.mp3
14.56M
🔖منبر کامل 🔖 🔻 شب ۱۹ ماه مبارک رمضان 🔻 ▪️خدای مهربان▪️ ✍ شب قدر از هزار ماه بهتر 🕌 بیت آیت الله بروجردی(ره)
امیرالمومنین ع 1.mp3
18.03M
🔖منبر کامل 🔖 🔻 فضایل وجود ملکوتی و قدسی مولای متقیان امام علی علیه السلام 🔻 ▪️جلسه اول ▪️ ✍ شب قدر از هزار ماه بهتر
شب ۱۹ با کیفیت.mp3
15.18M
🔖 منبر کامل 🔖 💠 موضوع 💠 ✍ برکات شب قدر و استفاده از فرصت عمر 📌شب ۱۹ ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰/۲/۱۲ 🕌 حرم حضرت معصومه سلام الله علیها ۱۴۰۰
1_997234232.mp3
2.16M
🔖دستور مهم و یادگاری شب قدر🔖 ✍دستورالعملی مهم برای امشب 1⃣یک سوره واقعه 2⃣ یک سوره توحید 3⃣هفت مرتبه یا الله هرچی میخواهید بخواهید امشب ... در این ذکر سرّی است که نمیتوانم بگویم
4_5877703031369239652.mp3
26.79M
۱۴۴۴ جلسه سید مهدی حسینی مسجد بهشتی خ پیروزی، نبرد ،تهران
4_5870996598850326354.mp3
29.82M
۱۴۴۴ جلسه سید مهدی حسینی مسجد بهشتی خ پیروزی، نبرد ،تهران
4_5868744799036641716.mp3
31.98M
۱۴۴۴ | جلسه سید مهدی حسینی مسجد بهشتی خ پیروزی، نبرد ،تهران
. ای داد کشته شد علی دلهای سلیم یا علی می گویند مردان کریم یا علی می گویند امشب سر سفره های خالی از نان طفلان یتیم یا علی میگویند کم کم شنوم فاطمه جان بوی تو را از پرده ی خون مینگرم روی تو را از ضربت تیغ بر سرم حس کردم در پشت در آن ضربت پهلوی تو را استاد سازگار .
. عج ز جام نام تو دارد لبم تر می‌شود امشب خدا را شکر که با تو شبم سر می‌شود امشب بزرگی کن نیفتد طشت رسوایی من از بام که از فریاد آن گوش فلک کر می‌شود امشب تعارف نیست می‌دانم نبودم نوکر خوبی به دستان تو نوکر باز نوکر می‌شود امشب دعا کردم پر از کرب و بلا، مشهد، نجف باشد اگر تقدیر من دارد مقدر می‌شود امشب نمی‌ارزد دلم اندازه‌ی پول سیاه اما به عشق صاحب ایوان‌طلا زر می‌شود امشب من و آلوده دامانی، برایم روضه می‌خوانی؟ که بعد از روضه هر جانی مطهر می‌شود امشب ————————- برای 👇🏻 علی تا گفت یا زهرا، حسن در گوش زینب گفت: پدر آماده‌ی دیدار مادر می‌شود امشب بریده تیغ تا ابرو، ولی با دیدن پهلو دوباره زنده یاد آتش و در می‌شود امشب ————————- برای 👇🏻 تمام دست‌ها بر دامن باب الحوائج‌هاست یکی دارد دخیل موی اصغر می‌شود امشب یکی هم حاجتش را امشب از بی‌دست می‌گیرد یکی هم در خرابه دیده‌اش تر می‌شود امشب خرابه دختری دارد که بر دستان بی جانش سری دارد که با آن روضه‌ام سر می‌شود امشب ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. چقدر  زرد شده  روی نازنین علی نشسته است عرق مرگ بر جبین علی چه بار غصه و غم که به شانه برد علی زبعد فاطمه یک آب خوش نخورد علی زبعد فاطمه شد خواب حرام بر چشمش که استخوان به گلو داشت ، خار در چشمش به گریه زخم دل خویش را  رفو می کرد وسال هاست علی مرگ آرزو می کرد چقدر نیمه‌ی شب آه آه گفت علی چقدر درد دلش را به چاه گفت علی چقدر ناله  زد  آقا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟! چقدر گفت خدایا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟! بمیرم ، نشنوم از مرتضی چنین سخنی که گفت اَنزَلنِی الدهر ، ثُمّ اَنزَلَنیٖ*۱ چه حرف های بدی به امام ما گفتند چقدر نان و غذا  داد و ناسزا گفتند اگر چه سینه ز غصه لبالب است امشب برای شیر خدا بهترین شب است امشب به روش خنده نشیند ولی پس از سی سال جمال فاطمه بیند علی پس از سی سال زدیده اشگ خدا حافظی به گونه چکید کشید ناله و پا را به سمت قبله کشید گرفت در بر خود دستهای زینب رل به گریه پاک نمود اشگ های زینب را مکن تو گریه برای رسیدن  اجلم که تازه روز خوش توست ای عزیز دلم چقدر لطمه  به صورت زدی برابر من چقدر آه کشیدی  به خاطر سر من تن دریده ببینی چه می کنی زینب سر بریده ببینی چه می کنی زینب در این دیار  تو را  سر به زیر می آرند تو  را  به کوفه  شبیه اسیر  می آرند به  رخ  ز  خون جبینت  نقاب می گیری به زیر چادر پاره  حجاب می گیری برای  روز اسیری  تو  پریشانم مرا ببخش که مکشوف روضه می خوانم به شهر کوفه همه حرمتت رود بر باد به روضه‌ی  دَخَلتْ زینبُ عَلیَ بنِ زیاد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *۱روایتی منسوب به حضرت مولا علیه السلام است: «الدهر انزلنی ثم انزلنی ثم انزلنی حتی قیل معاویة و علی»؛ روزگار، مرتبه مرا پایین آورد، پایین آورد، پایین آورد به حدی که گفته شد معاویه و علی علیه السلام ابن‏ أبی ‏الحدید، شرح ‏نهج ‏البلاغة، ج 20 ، ص 326، قم، نشر کتابخانه عمومی آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 133 مقدس اردبیلی،حدیقة الشیعة، ج ‏1، ص 208، انتشارات انصاریان‏. ـــــــــــــ .
. . تا حالا شده بچه ات یا یه عزیزت گم بشه... اما با این که مدت زیادی ازت دور نبوده، ولی تا پیداش میشه ، بغلش میکنی و خوشحال میشی از برگشتش.. این شب قدر اومدیم بگیم خدایا ما هم گمشده بودیم و امشب برگشتیم دوباره درِ خونه تو... خدایا میدونم که از برگشتم خوشحال شدی... اما آخدا ؛امشب اومدم ازت بخوام نذاری ازت دور بشم ، نذاری دوباره گم بشم. خدایا تو از پدری که اشتباهات بچه ش رو ندید میگیره هم ،مهربانتری... امشب گناهانم رو ندید بگیر ... خدایا اون چیزایی رو که باعث میشه من ، از تو جدا بشم رو ازم بگیر... حب دنیا ... رفیق بد .. فضای مجازی آلوده، لذت گناه و هر چیزی رو که منو سرگرم دنیا و هوای نفس میکنه ، از من بگیر و بجاش معرفت خودت و قرآن و عترتت رو بهم بده . 🤲 اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ. 🤲 اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ. 🤲 اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي. .............. . 🌹گـــویند جــبرئیل امـین نزد یوسف پیامبر بود جوانی از آنجا می‌گذشت جبرئیل گـفت این جوان را میشناسی؟ 👈این همان کسی است که در نوزادی به پاڪی تو شـــهادت داد و ماجرای زلیخا به نفـــع تـــو تمام شد. یوســـف دسـتور داد تا آن جـــوان را پیـــش او بیاورند و در حـــــق او احسان فراوان ڪرد و به او هـدایایی داد و دستور داد هر خواسته‌ای دارد برآورده شود 🌹جــبرئیل گـفت: ای یوسف تو عـــبد خـــدا هستی و در قبال ڪسی ڪه در زمان نوزادی به پاڪی تو شهادت داده چنین نیڪی می ڪنی 🌱 حال به من بگو: ❣حال بنده ای ڪه درشبانه روزبااعمال نیک وعبادت خداوندش،به یگانگی اوشــــهادت می دهد چگونه است و خداوند با چنین بنده ای چگـونه رفتار میڪند. .
3_727126809182851704.mp3
3.63M
( علیه السلام ) 🎤 بک یا الله به رسولَ الله به سرِ شکسته علی ولی الله نیمه شب اومدم تا برسونی به مُرادم تو سرازیریِ قبرم برسه علی به دادم جنازم و میبرن وادیُ السلامِ علی علی امام من است و منم غلام علی ... بک یا الله به امینَ الله به کبودی رخ اِنسیهَ الحَورا همه آرزوم همینه تو شلوغیای محشر که کسی فکر کسی نیست من باشم کنار مادر تموم احترام من به احترام علی علی امام من است و منم غلام علی .. بکَ یا الله به حسن مولا به سر بریده ی امام عاشورا سال دیگه شب احیا عبدِ خوب خدا باشیم پا رکاب اباصالح هممون کربلا باشیم با لب تشنه کُشتنش به جرم نام علی علی امام من است و منم غلام علی ... .
. تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است سلام وادی من؛ وادی السلام علی! کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است فراق و وصل مرا می کُشند یک میزان سرم به دامن حیدر، به روی بالین است سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف… سرم مقابل زهرا همیشه پائین است علی که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا! گدای خانه او هر که هست تضمین است ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت کسی که دل به علی بسته است خوش بین است ✍ .
. ◾️یا عباس! جان تو و جانِ زینب؛ این دختر، امانت من است در نزد تو... اینگونه نقل کرده‌اند: لحظات احتضار امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود که پیوسته از هوش می‌رفت و به هوش می‌آمد. در لحظات آخر چشمانش را گشود و فرمود: فَلیَخرُج مَنْ فِی الدّار وَلْیَبقِ بَنو فاطمَة ▪️همه از خانه خارج شوند و فقط فرزندان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بمانند. در این هنگام ابالفضل العباس علیه‌السلام قصد خروج کرد که امیرمؤمنان علیه‌السلام رو به او کرد و فرمود: کجا میروی پسرم؟ حضرت عباس علیه‌السلام عرضه داشت: شما امر فرمودید که غیر از فرزندان فاطمه سلام‌الله‌علیها ، از اتاق بیرون روند ؛ من که فرزند فاطمه سلام‌الله‌علیها نیستم بلکه مادرم ام‌البنین علیهاالسلام است. مولا علی علیه‌السلام فرمودند: تو نور چشم زهرایی! اینجا بمان. سپس حضرت شروع به وصیت نمود و در آخر رو به ابالفضل العباس علیه‌السلام کرد و با دست اشاره‌ای به حضرت زینب علیهاالسلام کرد و فرمود: یٰا بُنیّ َ هٰذِه وَدیعَةٌ مِنّی إلیک؛ أوصیکَ بِأُختِکَ الحَوراء زَینَب ▪️ای پسرم! این دختر، امامت من در نزد توست؛ تو را وصیت می‌کنم که مواظب خواهرت، زینبِ حوراء باشی! در حالیکه که اشک بر گونه‌های اباالفضل العباس علیه‌السلام جاری شده بود، عرضه داشت؛ ای پدرجان! چشم شما را روشن خواهم کرد... 📚مولد العباس بن علی «علیهماالسلام» ص۷۱ 📚العبرة الساکتة، ج۱ ص۹۶ .
.👆 3⃣نقل شده است که ؛ 🎤《در شب آخر عمر امام علی(ع) وقتی همه فرزندان امام(ع) دور ایشان جمع شده بودند، یک دفعه امام(ع) فرمود، همه بروند فقط بچه های فاطمه(س) بمانند. یک دفعه عباس(س) آرام و بی صدا از جمع بلند شد و سر را به زیر انداخت و بیرون رفت و امام(ع) در این هنگام فرمود : عباس جان! تو بمان! با تو کار دارم!》 📚این هم یکی جریانهای ساختگی است که بیشتر برای تحریک احساسات مخاطب گفته می شود و در منبعی حتی ضعیف، به آن اشاره نشده است. و این سخن از امام علی(ع) نقل نشده است ولی هرچند در نقل دیگری آمده است که شب آخر امام علی(ع) وصیت هایی به فرزندان خود نمود. در مورد امام حسن(ع) و حسین(ع) به محمد حنفیه و در مورد محمد به امام حسن(ع) و حسین(ع) وصیت نمود. ودر نقل مرحوم مازندرانی نیز آمده است که؛ امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در آخرین شب حیاتشان یعنی شب ۲۱ ماه مبارک رمضان سال ۴۰ هجری، بعد از آن که آخرین وصایای خود را برای فرزندان خویش بازگو کرد، به جمعیت حاضر خیره شد و نگاهش را بین جمعیت تقسیم کرد که گویی دنبال کسی می گردد. سپس نگاهشان روی عباس(ع) متوقف شد. ًو در این هنگام بلند بلند گریستند. عباس رو به آغوش کشیدند و به سینه مبارکشان چسباندندو فرمودند : پسرم! عزیز دلم! به زودی در روز قیامت به وسیله تو چشم من روشن می گردد. 《عَلَیکَ بِالحُسَینِ(ع) فانَّهُ اَمانَةُ فاطمةِ عندَک》 حسین را به تو سپردم، پس او امانت فاطمه(س) است نزد تو. 《کُن عَضدَاً لَه وَافدِ نَفسَکَ لَه》 کمک کار و فدایی او باش! ._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._ 📚 .
RAFIEIJ2.KOTAH.mp3
233.1K
🔹خدا فرموده شش چیز از من و شش چیز از شما... 🎙
D1736793T13854947(Web).mp3
9.79M
🔹 انتظارات حضرت علی علیه السلام از شیعیانش ▪️ علیه السلام 🎙 کامل
D1738457T14780983(Web).mp3
3.45M
🔹نعمتی بالاتر از ولایت امیرالمؤمنین(ع) نیست ▪️شهادت علیه السلام 🎙
. . 📋 پیرمرد نابینا (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ حسن و حسین بردن باباشون رو دفن کردن، از تشییع که برمی‌گشتن دوتایی چه حالی داشتند این دوتا داداش... یکی از این طرف، یکی از اون طرف؛ شبانه توو دل سحر، داره هی قصه‌ها تکرار میشه. حسن که حرف نمیزنه، توو خودشه، اما حسین دست گردن حسن میندازه؛ _داداش یادته یه شبی هم توو مدینه این حال‌و داشتیم؟! حسن جان یادته چه زندگی خوبی داشتیم؟! چه مادری، چه بابایی، دیدی چی کار کردن؟! حسن جان یادته، اون شب چه دلی داشت بابام وقتی بدن مادر رو تنهایی بلند کرد روو دست گرفت. یادته بابا سر به دیوار گذاشته بود هی می‌گفت فاطمه جان حلالم کن... توو همین لحظاتی که این دوتا داداش باهم حرف میزنن، توو دل سحر دارن برمیگردن از تشییع، توو همین حین یهو دیدن از توو خرابه‌ای صدای ناله میاد؛ صدای نحیف ضعیف. یکی هی داره میگه: رفیقم، حبیبم، عزیزم، چرا امشب نمیای به من سر بزنی؟! تا صدا رو شنیدن، تا دیدن صدای ناله داره میاد خودشونو رسوندن اونجا ببینن صاحب صدا کیه؟! (امشب ناله بزن آقا بیاد ببینه صاحب این صدا کیه.) سریع حسن و حسین اومدن کنار این پیرمرد نشستن، دیدننابیناست، چشماش نمی‌بینه؛ هی دست سرش می‌کشیدن؛ چی شده آی پیرمرد؟! چی میخوای؟! گرسنته؟! تشنته؟! گفت: چه قدر شماها صداهاتون شبیه اون آقاییه که هرشب می‌اومد به من سر میزد، الان دو سه شبه نیومده، دلم خیلی هواش و کرده. _چی می‌گفت؟ _شبا میومد لقمه دهنم میذاشت، سرم و رو پاهاش میذاشت، نوازشم میکرد، قربون صدقه‌م می‌رفت، باهام حرف میزد‌. آخرشم که میخواست بره باهام حرف میزد، قصه می‌گفت. یادمه هرشب بهم میگفت: خوش به حالت که نمی‌بینی. کاش منم کور بودم نمی‌دیدم. _چرا آقا این حرفا رو میزنی؟! _ آخه آی پیرمرد من یه چیزایی با چشمام دیدم ... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۳ .