کار شیطان چیست؟
مصطفی تاجزاده در روز مبعث پیامبر صلواتاللهعلیهوآله با تبریک عید مبعث، قسمتی از کتاب یادداشتهای استاد مطهری را توییت کردهاست.
به محض اینکه توییت را خواندم حس کردم یک جای کار میلنگد؛
نه شهید مطهری چنین بیپروا از دموکراسی غربی دفاع میکند نه تاجزاده به این راحتی به استاد استناد!
ماجرا چیست؟
خیلی ساده است! سانسور!
به آن سه نقطه وسط توییت نگاه کنید!
دو جمله از این پاراگراف حذف شده است.
جمله اول:
"داستانها از مشورتهای رسول خدا هست"
که نشان میدهد مقصود استاد از #دموکراسی رجوع به نظر مردم و #مشورت است.
جمله دوم: با آنها تبادل نظر میکرد با اینکه با عالَم #وحی متصل بود...
و این یعنی شهید مطهری مساله تبادل نظر بامردم را ذیل ولایت الهی و وحیانی، مدنظر دارند نه دموکراسی به معنای امروزی را.
در حقیقت در اینجا دموکراسی فقط یک اشتراک لفظیست و چیزی که در ذهن تاجزاده است زمین تا آسمان با آنچه شهید مطهری فرمودند متفاوت است. اما امثال تاجزاده همیشه از این شیوه استفاده میکنند برای فریب مردم و تحریف واقعیت.
💠 @h_abasifar
کار شیطان چیست؟
مصطفی تاجزاده در روز مبعث پیامبر صلواتاللهعلیهوآله با تبریک عید مبعث، قسمتی از کتاب یادداشتهای استاد مطهری را توییت کردهاست.
به محض اینکه توییت را خواندم حس کردم یک جای کار میلنگد؛
نه شهید مطهری چنین بیپروا از دموکراسی غربی دفاع میکند نه تاجزاده به این راحتی به استاد مطهری استناد میکند!
ماجرا چیست؟
خیلی ساده است! سانسور!
به آن سه نقطه وسط توییت نگاه کنید!
دو جمله از این پاراگراف حذف شده است.
جمله اولی که حذف شده:
"داستانها از مشورتهای رسول خدا هست"
که نشان میدهد مقصود استاد از #دموکراسی رجوع به نظر مردم و #مشورت است.
جمله دومی که حذف شده:
با آنها تبادل نظر میکرد با اینکه با عالَم #وحی متصل بود...
و این یعنی شهید مطهری مساله تبادل نظر بامردم را ذیل ولایت الهی و وحیانی، مدنظر دارند نه دموکراسی به معنای امروزی را.
در حقیقت در اینجا دموکراسی فقط یک اشتراک لفظیست و چیزی که در ذهن تاجزاده است زمین تا آسمان با آنچه شهید مطهری فرمودند متفاوت است. اما امثال تاجزاده همیشه از این شیوه استفاده میکنند برای فریب مردم و تحریف واقعیت.
♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷
💠 @h_abasifar
هدایت شده از دانش حیاتی
بسم الرب الخبیر
✍️ ملازمهٔ لیبرالیسم و اولیگارشی: مورد ایرانی
#نقد #فلسفه_سیاسی #متافیزیک #لیبرالیسم
نویسنده این متن را خیلی نمیشناسم. ظاهراً متعلق به طیف اقتصادانان لیبرال است. این متن باعث واکنشهایی در بین جریان متدین شده است. تحلیل درخور این موضع نیازمند بررسی مبانی تصوری و تصدیقی آن است.
مشهور در سنت لیبرال این است که آزادی سیاسی ملازم با #دموکراسی است. دموکراسی یعنی حق عمومی برای تعیین سیاستها و سیاستمداران. اما اگر کسی اقدام به نفی دموکراسی و اثبات #آزادی کرد، لابد چیزی غیر از حق تعیین حکومت به طرق متعارف (انتخابات آزاد) منظورش است. آزادی در این سیاق قاعدتاً باید به آزادیهای فردی مثل آزادی در رفتارهای شخصی با کمترین دخالت دولت حمل گردد.
اما مشخصاً انکار #عدالت_اجتماعی، خصوصاً با بیان جسورانه بالا، قاعدتاً نشان دهندهٔ عدم حساسیت (بلکه بیحسی) اخلاقی گوینده است.
خوب حاصل این ایجابها و سلبها را ببینیم چه میشود: کسی دغدغهاش تولید ثروت و آزادیهای فردی است. دموکراسی به معنای انتخابات آزاد بنا به عرف سیاسی لیبرال مورد دغدغهاش نیست و آن را در کنار عدالت اجتماعی با بیانی تند نفی میکند.
به نظر شما حاصل این همه چیست؟ این دقیقاً تعریف سرمایهداری لیبرال از نوع فرانسوی، انگلیسی و امریکایی است؛ یعنی لسه فر. در سرمایهداری لسه فر (لیبرال و نیولیبرال)، ثروتمندان حاکمان سیاسی حقیقی و نامحدود هستند. آنها با کنترل ثروت، همه چیز از جمله انتخابات، سیاستمداران و رسانهها را کنترل میکنند و بسط یدی فوقالعاده دارند. در چنین سیستمی، از دموکراسی اگر اثری هم باشد، صرفاً مکانیسمی صوری است برای پنهانسازی یک نظام اولیگارشیک. حقیقتاً نظامهای سیاسی لیبرال و نیولیبرال، تعریف #اولیگارشی را ارضاء میکنند که عبارت است از نظام سیاسی که در آن ثروتمندان قدرت و نفوذ بسیار زیادی دارند.
طبیعتاً یک طرفدار اولیگارشی دقیقاً مثل آقای خالقی میاندیشد: به تولید ثروت فکر میکند اما چون به عدالت اجتماعی و حاکمیت عمومی اعتقادی ندارد، منظورش تولید ثروت برای انباشت ثروت شخصی بدون هیچ مسئولیت اجتماعی است. در جامعهای که عدالت اجتماعی و حاکمیت عمومی هم نباشد، طبیعتاً صاحبان ثروت حاکم خواهند بود! پس در حقیقت، آقای خالقی در یک خط ماهیت تفکر خود را فریاد زده است: اولیگارشی! لذا حدس میزنم (مطمئن نیستم) اگر وابستگیهای مالی ایشان را هم چک کنید، نهایتاً به اولیگارشی فائق در کشور برسید! البته آنچه عجیبتر است، چنان که جلوتر گفتم، میزان وقاحت و جسارت ایشان در بیان موضع خود است!
البته شاید آقای خالقی به جمع طیف بزرگی از روشنفکران، سوسیالیستها یا مذهبیون سابق پیوسته که معتقدند عدالت اجتماعی آرمانی دستنیافتنی است؛ ارتجاعی که در بین بسیاری از مارکسیستهای سابق سابقه داشت. حقیقتاً واقعاش این است که عدالت اجتماعی بدون بنیانهای متافیزیکی و الهیاتی درخور، آرمانی دستنیافتنی است و اگر دیدید بسیاری از اقتصاددانهای فاقد دانش الهیات یا گرایش معنوی به این جمعبندی رسیدند تعجب نکنید!
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی