فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن بسیجی بی ترمزه یعنی این😎✌️🏿
┄ ┉┉┉•••◂★⃟💙⃟★▸•••┉┉┉ ┄┈
بِرِ ﮧـبِتٍ ڦأّسِمُ ڦسِمُ أّ ڦدِسِ می آییم
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️
🌿❄️
❄️
#رمان_چیاکو
#مرضیه_یگانه
#پارت_317
_سلام جناب فرداد.
صدایش آشنا بود.
_سلام... شما؟
_همونی که می خواستید بابت کاتالوگ ها، ازش خسارت بگیرید.
فوری نیم خیز شدم روی کاناپه و با سرفه ای، جدیت را به لحن کلامم اضافه کردم.
_سلام.... بله.... اَمرتون؟
_شما اَمر کردید، زنگ بزنم تا خسارت کاتالوگ ها را از من بگیرید.
_بله... باید ببینمتون.... فردا می تونید بیایید شرکت؟
_بله....
_فردا منتظر شما هستم.
گوشی را قطع کردم و کلافه از اینکه حالا باید چطور باز او را در شرکت نگه می داشتم، نشستم روی کاناپه.
همان موقع تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که یکی از محصولات پر فروش و محبوب شرکت را به عنوانِ هدیه به او بدهم.
زنگ زدم به مسئول فروش.
_سلام جناب فرداد... بله اَمرتون؟
_سلام.... یکی از عطرهای ادوپرفیوم خنک و زنانه رو برام بذار توی یکی از اون جعبه های خوشگلش و فردا با یه پیک برام اول وقت بفرست شرکت.... نزنن بشکنن... سفارش کن سالم برسونن برام.
_چشم حتما... خیالتون راحت.
خیالم که راحت شد، باقی کارها را برای فردا گذاشتم.
من به این دختره نیاز داشتم و باید هر طوری که بود او را در شرکتم نگه می داشتم.
فردای آن روز علی رغم همه ی سفارشم اما پیک، بسته ی سفارشی مرا اول وقت برایم نیاورد.
چندین بار زنگ زدم. نمی خواستم اول سر و کله ی سرابی پیدا شود و بعد بسته اش برسد اما نشد.
نمی دانم چرا.... ولی اول سرابی رسید تا بسته ی سفارشی!
مجبور شدم اول او را ببینم. دعوتش کردم به نشستن روی صندلی مقابل میزم.
_خب خانم سرابی.... چه خبر؟
از این سوالم کمی متعجب شد. آنقدر تیز بود که با همان سوال، لبخند معناداری بزند و بگوید:
_پس کاتالوگ ها بالاخره فروش رو بالا برد.
ماندم که از کجای حرف من به این نتيجه رسید!
❄️🌿#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹
🌿
❄️🌿
🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سلام صد تا سلام روزت بخیر دوست من☀
🌹نیایش صبحگاهی🌹
🌺الهی ای دور نظر و ای نیکو حضر
🌺و ای نیکوکار نیکمنظر،ای دلیل هر برگشته،
🌺و ای راهنمای هر سرگشته،ای چاره ساز هر بیچاره
🌺و ای آرندهٔ هر آواره،ای جامع هر پراکنده
🌺و ای رافع هر افتاده ، دست ما گیر
🌺ای بخشنده بخشاینده.
✅امروز ساحل دلم را به پروردگارم میسپارم و میدانم زیباترین و امنترین قایق را برایم میفرستد.او همواره بر من آگاه و بیناست.خدایا شکرت🙏🏻
ادعیه ماه مبارک رمضان - دعای جوشن صغیر - باسم کربلایی.mp3
7.02M
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸🌸تلاوت سوره هایی کوتاهی از قران همزمان با گوش دادن به آنها به مناسبت شروع ماه رمضان، به نیت سلامتی امام عصر عج(ویس اول و دوم). همچنین پخش صوت یا گوش دادن به صوت ( با هندفری که چه بهتر)یا خواندن؛ دعای جوشن صغیر و سیفی صغیر( دعایی با سند رسمی از امام کاظم ع در مفاتیح مرحوم عباس قمی برای دفع بلایای اخرالزمان ) ؛ و تلاوت سوره ی تکویر و انفطار؛به طور مستمر؛ برای دفع بلایا و امراض جسمی؛برای ارامش زندگی شما در برابر بلایای اخرالزمان تاثیرگذار است(صوت اول و سوم).🌸🌸
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#به_نیت_سلامتی_امام_عصر_عج
•🕊🎈•
چشمانت
آغاز خط پرواز من در ساحلِ
بی کران بندگی خداست..!🌊°
#حاجقاسمدلها
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
تو را چون آیه های آفرینش
به ذکر هر سجودم دوست دارم♥️🌱
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
| #آیهگرافی |
•شیطان•
همین یک بار گناه کن،
بعدش دیگه خوب شو..!
﴿ ۹ یوسف ﴾
•خدا•
با همین یه گناه،
ممکنه دلت بمیره و هرگز
توبه نکنی و تا ابد جهنمی بشی!🌿
﴿ ۸۱ بقره ﴾
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
「🕊♥️」
روزای اول ازدواج یه روز دستمو گرفت و گفت:
"خانومی...❤
بیا پیشم بشین کارِت دارم..."
گفتم...
"بفرما آقای گلم من سراپا گوشم...😍"
گفت "ببین خانومی...❤
همین اول بهت گفته باشمااا...
کار خونه رو تقسیم میکنیم هر وقت نیاز به کمک داشتی باید بهم بگی...☺️❤"
گفتم "آخه شما از سر کار برمیگری خسته میشی☹️
گفت "حرف نباشه ،حرف آخر با منه..😏
اونم هر چی تو بگی من باید بگم چشم...!😁🌹
واقعاً هم به قولش عمل کرد از سر کار که برمیگشت با وجود خستگی شروع میکرد کمک کردن...😍
مهمون که میومد بهم میگفت "شما بشین خانوم...👌😊
من از مهمونا پذیرایی ميکنم..."😉 فامیلا که ميومدن خونه مون به حال زندگیمون غبطه میخوردن و بهم میگفتن "خوش به حالت طاهره خانوم...😍❤️ آقا مهدی،واقعاً یه مرد واقعیه..."😌 منم تو دلم صدها بار خدا رو شکر میکردم...🌹 واسه زندگی اومده بودیم تهران...
با وجود اینکه از سختیاش برام گفته بود ولی با حضورش طعم تلخ غربت واسم شیرین بود...🙂 سر کار که میرفت دلتنگ میشدم..☹️ بر که میگشت،میفهمید با وجود خستگی میگفت...
"نبینم خانومی من...😍
دلش گرفته باشه هااا...❤
پاشو حاضر شو بریم بیرون...😉 میرفتیم و یه حال و هوایی عوض میکردیم...👌😊 اونقدر شوخی و بگو و بخند راه مینداخت...😍😁❤️
که همه اون ساعتایی که کنارم نبودو هم جبران میکرد...😌
و من بیشتر عاشقش میشدم و البته وابسته تر از قبل...😊
•همسرشهیدمهدیخراسانی💍•
•عاشقانهـ شهداییـ🎈•
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
「💚🌱」
بر"خُـدا"هرکهدلسپارد..
روح و جانــش غـم نبینـد..🦋👣•
•پروفایلـ🌸•
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
「🕊♥️」
قهربودیم درحال نمازخوندن بود... 😕
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم...
کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن...
ولی من بازباهاش قهربودم!!!!!🤭
کتابو گذاشت کنار...
بهم نگاه کرد و گفت:
"غزل تمام...نمازش تمام...دنیامات
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!!😶
بازهم بهش نگاه نکردم!!😒
اینبارپرسید : عاشقمی؟؟؟
سکوت کردم..😶
"گفت : عاشقم گرنیستی لطفی بکن نفرت بورز
بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند"🥺
دوباره با لبخند پرسید: عاشقمی مگه نه؟ 😅😍
گفتم:نـهههه!! 😎
گفت:"لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری..
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری.."☺
زدم زیرخنده و روبروش نشستم..🤓
دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه..😉
بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم خداروشکرکه هستی😇
•همســرشهــیدعبـاسباباییــ💍•
•عاشقانهـ شهداییـ🎈•
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•