eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ رفتم سمت در اتاق که پدر گفت: _به زودی به حرفم می رسی.... به این دختره دل نبند..... ببین کی بهت گفتم. _دیره واسه این حرفا..... و تا خواستم دستگیره ی در را بفشارم باز صدای پدر آمد. _همین حالا اخراجش کن.... قبل از اونکه زیادی دل و فکرت رو درگیر خودش کنه.... اخراجش کن. نفسم را محکم از بین لبانم فوت کردم. _واسه این کارم دیره..... مدیر تبلیغات شرکتم شده.... صدای عصبانی اش را بالا برد. _آخه واسه چی گذاشتیش مدیر تبلیغات شرکت؟! با خونسردی چرخیدم سمت پدر و نگاهش کردم. _چون مشکل افت فروش محصولات شرکت رو برطرف کرد.... چون باعث بالا رفتن فروش شده.... دختر با هوش و زبر و زرنگیه.... حالا اینکه چرا شما به من معرفیش کردی و الان داری می گی خانواده ی درست و حسابی نداره، بماند. نفس پُری کشید. _پدرش آدم درستی نیست.... به درد خانواده ی ما نمی خوره. _من با پدرش کاری ندارم.... _یه کم عقلتو به کار بنداز رادمهر.... می گم من خانواده‌شو می شناسم بگو باشه. این جمله ی پدر خیلی حرصی‌ام کرد. _چرا؟!... چرا هر چی شما می گید باید بگم چشم؟!.... من این دختر رو می خوام.... کاری هم با پدرش ندارم که پدرش چکاره است.... _خوبه.... از همین حالا مُخت رو خوب زده... اونقدر که چشم تو چشم من می شی و می گی فقط و فقط همین دختره! زل زدم به چشمان جدی پدر. _آره.... چون این دختر رو می خوام.... یه بار شما هر چی من می گم بگید باشه... چی می شه واقعا؟! _باشه.... برو.... برو هر کاری دلت می خواد بکن ولی ببین کی بهت گفتم.... این دختره به دردت نمی خوره. این بار در اتاق را گشودم و جواب دادم: _همین یه بار می خوام اون چه دلم می خواد رو بخوام. از اتاق بیرون زدم که مادر را دیدم که با یک سینی چای و میوه سمت اتاق پدر می اومد. _کجا داری می ری رادمهر؟ _خونه‌ام. _چی؟!.... غذا برات سفارش دادم.... یعنی چی؟! از پله ها پایین می رفتم که به مادر که در جا خشکش زده بود نگاهی انداختم. _اونجا راحت ترم.... _چی شد يک دفعه؟! _از بابا بپرسید. از خانه بیرون زدم و تمام مسیر تا خانه ی خودم را فکر کردم. یعنی پدر باران چکاره بود که پدر اینقدر مصمم بود که پشیمان خواهم شد؟! ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
♥️͜͡🕊 نامت‌بود‌جوازعبور‌از‌پل‌صراط جآنم‌فدای‌نآم‌تو‌اربآب،یآ‌حسیــن ♥️¦⇠ 🕊¦⇠ •••━━━━━━━━━ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
•°~♥️🌱 «فحش‌اگربدهندآزادی‌بیان‌است، جواب‌اگربدهی‌بی‌فرهنگی‌است سوالی‌اگربکنند،آزاداندیشند، سوال‌اگربکنی‌تفتیش‌عقاید، مسخره‌ات‌بکنندانتقاداست جواب‌اگربدهی‌بی‌جنبه‌ای، اگرتهدیدت‌کننددفاع‌کرده‌اند اگرازعقایدت‌دفاع‌کنی‌خشونت‌طلبی، حزب‌اللهی‌بودن‌راباهمهٔ‌تراژدی‌هایش دوست‌دارم. » 🥀 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
زن در اسلام، زنده، سازنده و رزمنده است به شرط آنڪه لباسِ رزمش، لباسِ عفتش باشد 🌱 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را از بلاها، سختی‌ها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها خدایا خودت پناه و تسڪینِ دردهایشان باش خدایا دلشوره و دلواپسے را از ڪشور ما دور ڪن آمیـــن 🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
‌ ‌🌷 صبحم باش تا به شوقِ از شب بگذرم ؛ ای حضور از آفتاب زیباتر ... سلام صبحت بخیر❤
یکی دوماهه که وقتی میبینمت خیلی بیشتر از قبل بهت افتخار میکنم..! از این فتنه ها به بعد مطمئنا‌ قدرتو بیشتر می‌دونم♥️ تو کفن منی... همیشه اون بالاها بمون... نمیذاریم اتفاقی واست بیفته.. مطمئن باش🇮🇷❤️ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ بد فکری به سرم افتاده بود! پدر باران! آنقدر که طاقت نیاوردم و صبح روز بعد تا به شرکت رسیدم، باران را به اتاقم احضار کردم. در اتاقم را که گشود، نگاهش کردم. مثل همیشه آرام و متین. و چه تناقضی بود بین حال او و من! بی قراری ام تمام بود. _بله جناب فرداد. _خواستم.... خواستم پدر شما رو ببینم و باهاشون صحبت کنم. سر به زیر انداخت. همین عکس العمل او دلم را لرزاند. _پدرم فوت شدن. _فوت شدن! _بله... خیلی سال پیش... قبل از اینکه به دنیا بیام. کلافه بودم کلافه تر شدم. اگر پدر باران فوت شده بود چرا پدر گفت، پدرش آدم درستی نیست!؟ _خب.... خب.... پدرتون چه طوری فوت شدن؟ تعجب به نگاهش هجوم آورد. _چیزی شده جناب فرداد؟! _نه.... ولی.... همین طوری پرسیدم. _سکته ی قلبی. سرم را کمی تکان دادم و از شدت کلافگی که زیر چشمان دقیق باران قابل رویت بود و همه چیز را لو می داد. _به من بگید چی شده خب؟ _هیچی.... چیز مهمی نیست..... شما برو سرکارت. نگاهش می گفت که حرفم را باور نکرده است. کمی با تردید نگاهم کرد اما دستورم را اجرا. او رفت و من باز طاقت نیاوردم. زنگ زدم به موبایل پدر. و تا یک الو گفت، با صدایی بالا رفته گفتم : _این که میگه پدرش فوت کرده؟ پدر نفس بلندی کشید. _الان وقت گفتنش نیست رادمهر.... بهت میگم دست از سر اون دختر بردار بگو چشم. عصبی داد زدم. _یعنی چی آخه؟!.... فکر منو از دیروز درگیر کردید حالا میگی ولش کنم؟!... میشه اصلا؟! _پدرش زنده است ولی خودش نمیدونه. جا خوردم، طوری که پاهایم توان ایستادن را از دست داد. نشستم روی صندلی‌ام و ناباورانه زمزمه کردم: _یعنی چی زنده است؟! ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
شرطِ شهید شدن شهید بودن است... درآخر ما حرف های دشمنانمان را از یاد میبریم اما سکوت دوستانمان را هرگز... رو کسی به جز حسین حساب نکن.❤️ [بیوگرافی اینستاگرام شهید حسین زینال زاده] [بیوگرافی اینستاگرام شهید دانیال رضازاده] چقدر 💔 •••━━━━━━━━━ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
01 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05)(1).mp3
16.34M
🎙 (جلسه اول) 🔸تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان که روحش از بدنش جدا شده و می‌توانسته حقایق و باطن اتفاقات را ببیند و در این مستند صوتی از مشاهداتش می‌گوید. 🔹تجربه‌گر کتاب شنود در پی حذف برخی قسمت‌های کتاب شنود، توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمت‌های آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. 📣مروری بر نکات جلسه اول: ◽️ بیان مطالب کتاب شنود بدون سانسور ◽️ روشن شدن زوایای وسیعی از عالم شیاطین ◽️ تصاویر عجیب شیاطین ◽️ بیماری‌ای که تجربه‌ام را رقم می‌زد. ◽️ گردابی که از جنس نور بود. ◽️ حضور اجدادم را حس می‌کردم. ◽️ پیرمردی که بسیار نورانی و با جذبه بود. ◽️ علاقه شدید و اشتیاق دو طرفه به فرشته مرگ ◽️ اعمالی که به آن تکیه کرده بودم. ◽️ جلوه نفس لوامه ✅ این مستند صوتی به حقایق بسیار مهمی اشاره میکند و شنیدن آن باعث میشود انسان نگاهش به مسائل اصلاح شود و ارتقا پیدا کند و همچنین اثرات مثبت زیادی در زندگی انسان دارد ✅ ان شاء الله هر روز یک قسمت آن در کانال ارسال خواهد شد. 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
15.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ارتباط این اغتشاشات با ظهور حضرت 👤 ⁉️ علت اینکه دشمن این فتنه رو در شرایط فعلی اجرا کرد چی بود؟ ❌ ضلع سومی که دشمن از کامل شدنش می‌ترسه چیه؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
جنگ ترکیبی - استاد محسن عباسی ولدی.mp3
6M
جنگ ترکیبی بسیار عالی و مهم است لطفا به دقت گوش کنید ما ملت امام حسینیم و این کافرها نمی توانند آسیبی به انقلاب بزنند چون ما از این موج ها زیاد دیده ایم 👌 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•