eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را از بلاها، سختی‌ها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها خدایا خودت پناه و تسڪینِ دردهایشان باش خدایا دلشوره و دلواپسے را از ڪشور ما دور ڪن آمیـــن 🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
«💚✨ » {مـٰااصابک‌من‌حسنہ‌فمن‌اللّٰھ} ‌ +دید؎‌وقتی‌‌پر‌از‌نـاامیدی‌‌میشی‌ بعد‌یھویی‌‌‌یه‌‌خوشحالے‌میاد‌تو‌دلت؟! اون‌‌خداست..:) 💚¦↫ ✨¦↫
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ در شرکت بودم که پدر به من زنگ زد: _رادمهر.... آب دستته بذار زمین و بیا شرکت من... و من تا خواستم اگری، اَمایی بیاورم فریاد کشید : _همین حالاااااااا. شوکه شدم. پدر را آنقدر عصبانی ندیده بودم. ناچارا از شرکت بیرون آمدم و با چه حالی تا شرکت پدر رفتم. همین که در اتاق پدر را گشودم، خشکم زد. پاهایم مثل میخ در زمین فرو رفت و چشمانم مات تصویر رو به رو شد. عمو روی صندلی کنار میز پدر نشسته بود و لبخند زنان نگاهم می کرد که لب گشود و گفت : _به به جناب کیوان پویا.... پس شما کیوان پویا هستید نه رادمهر ستایش فرداد. با اخم و جدیت پدر که دستور داد: _بیا تو در رو ببند. از شوک بیرون آمدم. وارد اتاق شدم و در را پشت سرم بستم. جلو رفتم و رو به روی عمو، طرف دیگر میز مدیریتی پدر نشستم. لبخند طعنه دار عمو به من بود که به پدر گفت : _می بینی عزیز؟.... پسرت یه ماهه داره آمار منو در میاره.... همون شب اولی که اومد باشگاه بیلیارد، سپردم آمارشو در بیارن..... همون شب بهم گفتن که اسمش رادمهره نه کیوان. نگاه عمو اینجای صحبتش به من رسید و از من پرسید: _می دونی چه طور؟! و ساعد دستانش را روی ران پاهایش گذاشت و به جلو، سمت من، خم شد. _صندوق دار باشگاه گفت که وقتی رفتی پای صندوق تا حساب کنی، روی کارت عابر بانکت نوشته شده بود، « رادمهر ستایش فرداد »..... نفس حبس شده ام را از سینه بیرون دادم و نگاهی به پدر که از شدت خشم سرخ شده بود، انداختم. و عمو باز ادامه داد : _عزیز،.... من بهت گفتم کاری به کار تو و زندگیت ندارم..... اما تو واسه من جاسوس می فرستی؟! _ببین عزت.... این سرخود بلند شده افتاده دنبال تو..... من قضیه ی باران رو بهش توضیح دادم و بعد از قضیه ی باران، فکر کردم سرش به سنگ خورده. پوزخندی روی لب عمو آمد و نگاه تندش سمت من. _از من چی می خواستی که افتادی دنبالم؟ _من.... من فقط دنبال ردی از باران بودم. باز هم پوزخند زد: _یعنی این دختره باران.... حیف که خون خودم تو رگ هاشه وگرنه سر به نیستش می کردم.... اما تو.... ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐سلام و درود بر تو ، صبحت دل انگیز 🌼درود من به صبح 🌺به این طلوع قشنگ ، به آفتاب و نسیم 🌼به این شروع قشنگ ، به زیبایی این فصل 🌺درود من به هوا ، به باغ و دشت و دمن 🌼به شاخه های درختان سر سبز 🌺صبح زیباتون پر امید و پر نشاط ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رز 💙: سلام صبح بخیر گرم و صمیمی به گرمای خورشید پاییزی تقدیم به شما که بهترین هستید صبح تان پر از نگاه لطیف خداوند 🌸🍃 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«🌸🍃» نردبان‌‌دلم‌ر‌ا‌آسمانۍ‌ڪن چہ‌‌زیبافرمودند(شھید‌چمراݧ) دل‌تنها‌نردبانی‌است‌کہ‌آدمی‌را بہ‌آسمان‌میرساند...و تنها‌وسیلہ‌است‌کہ‌خــدارادرمیابد پلّه‌هاے‌ترَّقی‌دلتون‌وصݪ‌بشہ‌به‌عرش‌خدا... 🌸¦↫
« 🌸📿» اندازه‌سنج‌لطف‌خدا‌بہ‌ما کافۍاست‌براۍ مردم‌دلسوز‌باشیم واز‌خیر‌خواهۍ‌براۍاحدۍکم‌نگذاریم، آنگاه‌مۍتوانیم‌مطمئن‌باشیم‌‌خدا‌از‌ "خیر‌خواهۍولطف‌براۍما‌کم‌نمۍگذارد" 📿¦↫ 🌸¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«🌸🕊» ومافرزندان‌ڪسانۍهستیم‌کہ مرگ، راه‌آنها‌رانمۍشناسد چراکہ آنھـابه‌وسیلھ‌ۍمرگ درمسیرخداصعودڪرده‌اند 🌸¦↫ 🕊¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
پیام‌خدا‌بہ‌تو: [وسوگندبہ‌روز،وقتۍنورمیگیرد.. وبہ‌شب،وقتۍآرام‌مۍگیرد! کہ‌من‌نہ‌تورارهآکرده‌ام ونہ‌باتودشمنۍکرده‌ام...] 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«♥️🕊» همیشه‌هوای‌دوستاشوتوجمع‌داشت که‌یوقت‌کسی‌باهاش‌شوخی‌بدنکنه، تومشکلات‌خیلی‌مردونه‌کنارت‌وایمیستاد؛ واولین‌کسی‌بودکه‌برای‌کمک‌آستین‌بالامیزد! ♥️¦↫ 🕊¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«♥️🖐🏻 » ♡أَلسَّلامُ‌عَلَیکَ‌یاعَلۍاِبنِ‌موسَۍأَلࢪّضآ♡ ♥️¦↫²⁰ 🖐🏻¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«🧡🌱» اینجاکسی به غیر تو به ما محل نداد مابنده توایم فراموشمان نکن:) 🧡¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ صدای جدی و عصبی عمو برخاست. _جایی که نباید می اومدی، اومدی.... چیزایی که نباید می دیدی، دیدی.... خیلی ها دیدنت.... و خیلی ها بهت شک کردن..... الان من چکارت کنم؟... نه.... اصلا تو بگو عزیز.... من با پسرت چکار کنم؟!.... من بهت نگفتم اگه یه روزی بخوای پِی من و کارام بیای، قید برادری مون رو میزنم؟.... من بهت نگفتم حواست به خودت و زندگیت باشه تا من شرمنده نشم؟..... الان این پسرت اومده جیک و پوک همه ی کسایی رو که آدم کشتن واسشون از آب خوردن راحت تره، در آورده.... من چطور از خیرش بگذرم. پدر نفس بلندی کشید و با زبانی محترمانه التماس کرد. _عزت... حق بده.... عاشق شده.... هوش از سرش پریده.... دخترت 6، 7 ماه تو شرکتش کار کرده بود..... عجیب هم کارش خوب بود.... خب اینم افتاده دنبالش که اونو برگردونه. نگاه جدی و خشک عمو به من افتاد. _فکر باران رو از سرت به در کن.... هیچ کی نباید سمت من بیاد.... دست من نیست..... منم نخوام بقیه می خوان.... همین خود تو رو هم نمیدونم چطوری از وسط این گرداب بکشم بیرون. پدر باز خواهش کرد. _حالا یه فکری بکن که کسی چیزی نفهمه.... اینم من دُمش رو می چینم تا دیگه از این غلطای زیادی نکنه. نگاه عمو هنوز به من بود که گفت: _یه خانمی هست که خودش بَد پیگیر رادمهر شده.... یکی از گنده های پای میز ماست.... چند شبه هم بعضی از بچه ها خیلی ازش عاصی شدن..... خیلیا رو بُرده..... از خیلی ها طلب داره..... می تونم جون پسرت رو در عوضش، اینجوری بخرم.... اگه اونو قانع کنیم بقیه ی کارا رو خودش درست می کنه. هنوز متوجه حرف عمو نشده بودم که رو به من گفت: _ یه چند جا باید با من بیای تا از نزدیک ببینتت..... منم اگه بتونم یه جوری روش کار کنم که یه جوری رضایت بده و بی خیال پیگیری هاش بشه، خوبه.... اگه بشه تمومه. گیج شدم. اصلا منظور عمو را نگرفتم و پرسیدم : _یعنی چی؟! _یعنی باهاش چند جلسه بیا، حرف بزن... یه کم دلشو بدست بیار تا از شک و شبهه بیافته .... بد پیگیرت شده که تو کی هستی و از کجا اومدی.... اگه من یه شبه آمارتو در آوردم، اون سه سوته در میاره... نگاه نکن که زنه....با بد آدمی طرف شدی.... نصف خونه ات رو یا یه ویلایی یه چیزی به نامش بزن... یا اصلا باهاش شریک شو.... نمایندگی محصولات آرایشی و بهداشتی شرکتت رو بده دستش.... خلاصه دلبری کن ازش دیگه.... خلاصه دلشو به دست بیار... با عصبانیت گفتم : _چرا همچین کاری باید بکنم؟ عمو با آن چشمان یخ زده اش نگاهم کرد. _چون باید بهای خونت رو بدی... البته اگه میخوای زنده بمونی.....این جماعت اگه دلشون برای کسی نزنه، سرشو زیر آب کردن. ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
«♥️🌸» بِـسـمِ‌رَبِّ‌الحـسـیـن|❁ حـرام‌باد‌مرا،زندگی‌‌بدون حســـــین:) ♥️¦↫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«♥️🖐🏻 » ♡أَلسَّلامُ‌عَلَیکَ‌یاعَلۍاِبنِ‌موسَۍأَلࢪّضآ♡ ♥️¦↫²⁰ 🖐🏻¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«♥️🖐🏻 » ♡أَلسَّلامُ‌عَلَیکَ‌یاعَلۍاِبنِ‌موسَۍأَلࢪّضآ♡ ♥️¦↫²⁰ 🖐🏻¦↫ ‹›🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را از بلاها، سختی‌ها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها خدایا خودت پناه و تسڪینِ دردهایشان باش خدایا دلشوره و دلواپسے را از ڪشور ما دور ڪن آمیـــن 🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐سلام و درود بر تو ، صبحت دل انگیز 🌼درود من به صبح 🌺به این طلوع قشنگ ، به آفتاب و نسیم 🌼به این شروع قشنگ ، به زیبایی این فصل 🌺درود من به هوا ، به باغ و دشت و دمن 🌼به شاخه های درختان سر سبز 🌺صبح زیباتون پر امید و پر نشاط ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ نگاهم با حرص و عصبانیت رفت سمت پدر که عمو از جایش برخاست و در حالیکه کتش را روی ساعد دستش می انداخت گفت : _تا همین الانشم خیلیا دنبالت هستن پسر.... باید یه جوری راضی شون کنم قبل از اونکه سرتو زیر آب کنند. و بی خداحافظی رفت سمت در. اما قبل از خروج به پدر نگاهی انداخت و گفت : _این تنبیه براش لازمه عزیز..... تا پسرت باشه که سرشو تو هر سوراخی نکنه..... اینبار بتونم جونش رو بخرم، فردا شاید نشه... و در باز شد و او خارج. تا دوباره در بسته شد پدر فریاد زد: _تو مگه عقل تو کله ات نیست!.... مگه نگفتم دنبالش نرو.... اگه می دونستم می خوای پِی اینو بگیری اصلا آدرس باشگاه رو بهت نمی دادم. _این خودش یه چیزیش هست!.... اگه واقعا همون شب اول فهمیده که من پسر شمام چرا تا الان سکوت کرد و منو با خودش برداشت برد توی مهمونی های خودشون؟ پدر محکم کف دستش را کوبید روی میز. _چقدر تو ساده ای رادمهر!..... نقشه اش این بوده.... تو خودت، خودتو انداختی تو دامِش.... یه عمر دنبال این بود که از من یه آتو بگیره تا بتونه خیال خودشو راحت کنه که بهش پشت نمی کنم.... من بهش آتو ندادم اما تو دادی.... _این خودش آتو دست همه میده..... دختر خودش پیداش کرده و تا شرکت شما اومده، به من و شما چه مربوط؟! _خودش گفت دست دخترشو تو شرکت تو بند کنم تا از من دور باشه.... خودشم رضایت داد تا دخترشو یه پیرمرد 60 ساله، بدبخت کنه.... من چی بهت گفتم؟... گفتم این به خانواده ی خودش رحم نمی کنه.... من و تو که سَهلیم. پف بلندی کشیدم و چنگی به موهایم. _یعنی واقعا راست گفته که جون من در خطره؟ _اونکه 120 درصد.... من خودم بهت نگفتم نزدیکش نشو..... نگفتم خطرناکه.... اینه نتیجه اش.... راست میگه.... خودش که هیچ... اگه باقی کله گنده های قاچاق که توی مهمونیش بودن، بو ببرن که تو کی بودی و چرا رفتی تو مهمونی ها، یه جوری سر به نیستت می کنن که هیچ ردی از کارشون نمونه..... تنها راه همونه که گفت..... یه جوری اون خانمه رو راضی کنه تا از دست از شک و شبهه اش برداره و در عوض تو یه چیزایی به نامش کنی یا شریکت بشه تا عموت به بقیه بگه تو هم تو جمعشونی.... گند زدی به همه چی رادمهر. ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
«♥️🖐🏻 » ♡أَلسَّلامُ‌عَلَیکَ‌یاعَلۍاِبنِ‌موسَۍأَلࢪّضآ♡ ♥️¦↫²⁰ 🖐🏻¦↫ ‹›🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«💔🕊» بنویسیددرتاریخ‌کہ‌ما غمِ‌حاج‌قاسم برایمان‌تمام‌نشدنی‌است:؟ ـ ²⁹روزتـآسـآلگردشهآدتِ‌حـآجۍ... 💔¦↫ 🕊¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«💛🕊» بسم‌رب‌الرضا|❁ زیرِامضاے‌تمام‌شعرهایم مینویسم‌دل‌نوشت، تابدانندعشق‌رابایدفقط‌بادل‌نوشت:) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💛¦↫ 🕊¦↫🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«💔🍃 » عشـــــق لبخنـد‌نجیبےست که‌روےلب‌توسـت... خنده‌ات علتِ‌آغازغزل‌خوانےهاست . . . ـ ²⁶روزتـآسـآلگردشهآدتِ‌حـآجۍ 💔¦↫ ‹›🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
کی‌شودقسمت‌من‌هم‌بشودکرب‌وبلا دلم‌عطرِحرمِ‌شاهِ‌ولامی‌خواهد . . 💔!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را از بلاها، سختی‌ها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها خدایا خودت پناه و تسڪینِ دردهایشان باش خدایا دلشوره و دلواپسے را از ڪشور ما دور ڪن آمیـــن 🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️درود بر شما امروزتون زیبا 🌷سلام و درود الهی امروز 🌹بهترين ثانيه‌ها 🌷شيرين‌ترين دقايق 🌹دلچسب‌ترين ساعت‌ها 🌷دوست داشتني‌ترين 🌹لحظه‌ها و اوقات شاد 🌷را پيش رو داشته باشید 🌹الـهـی همیشه شاد باشید 🌷روز جدیدتون سرشار از موفقیت
«💔🕊 » جـانازفـراق تـو این محنـت جـان تاکـی؟ ـ²⁷روزتـآسـآلگردشهآدتِ‌حـآجۍ.. 💔¦↫ 🕊¦↫ ‹›
«💔🕊 » دلتنگم‌وبایدبپذیرم‌که‌دگرنیست دلتنگ‌توبودن‌خودش‌احساس‌قشنگی‌ست:) ـ ²⁸روزتـآسـآلگردشهآدتِ‌حـآجۍ.. 💔¦↫ ‹›
«♥️🖐🏻 » ♡أَلسَّلامُ‌عَلَیکَ‌یاعَلۍاِبنِ‌موسَۍأَلࢪّضآ♡ ♥️¦↫²⁰ 🖐🏻¦↫ ‹›