eitaa logo
📚 حدیث شیعه 📚
319 دنبال‌کننده
160 عکس
68 ویدیو
9 فایل
ـــــــــلامـ 👋 🌺 بہ‌کانال‌ماخوش‌اومدین. 🌺 اینجامےتونےاطلاعاتـــــ‌دینےومذهبے‌خودتوبالا ببری. 🌺 مابادقتـــــ‌وحوصلہ،سعےمےکنیمـ مطالبےرو بارگزاری‌کنیمـ‌کہ‌درعین‌سادگےو روان‌بودن،مہم‌و کاربردی‌همـ‌باشن. مدیر: @saeedsadat با احترام، تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 احاديث مذمّت صوفيه 🖍آقاى وكيلى در راستاى دفاع از صوفيه و توجيه عقايد آنان، احاديث مذمّت صوفيه را ساختگى معرفى مى كند. او در كتاب «تطهير الشريعة عن حديقة الشيعة» مى نويسد: 🔺به راستى چگونه ممكن است كه حدود ده حديث، در مذمّت صريح صوفّيه، از اهل بيت عليهم السلام در كتب حديث قدما وجود داشته باشد، ولى در طول تاريخ تا قرن دهم هجرى، هيچ گزارشى از هيچ يك از آن‌ها در هيچ كتابى وجود نداشته باشد؟ چطور ممكن است با اين كه عصر حكومت مقدس اردبيلى، عصر حكومت شيعه و اقبال به نقل حديث است و مقدس اردبيلى نيز شاگردانى چون ميرزا محمّد استرآبادى، صاحب رجال داشته كه تا لحظه رحلت بر بالين وى بوده اند، اين احاديث به هيچ كتابى راه نيافته باشد و به ناگهان در قرن دهم، در دست مقدس اردبيلى، پيدا شده و ناگهان پس از مقدس اردبيلى نيز تمام منابعش مفقود شده باشد؟ [۱] 💠 پاسخ 🎙براى اثبات عدم صحّت اين ادّعا، ناچاريم رواياتى كه در مذمّت صوفّيه، در كتب متقدمين و كسانى كه چند قرن قبل از مرحوم محقق اردبيلى بوده اند را، ذكر كنيم. ايشان در قرن دهم هجرى مى زيسته و مرحوم كلينى در قرن سوم هجرى وفات كرده اند. 1⃣ مرحوم كلينى در اصول كافى نقل مى كند: عن سدير عن ابى عبدللّه عليه السلام: 🌺 «يَا سَدِيرُ فَأُرِيكَ الصَّادِّينَ عَنْ دِينِ اللّه ثُمَّ نَظَرَ إِلَى أَبِى حَنِيفَةَ وَ سُفْيَانَ الثَّوْرِىِّ فِى ذَلِكَ الزَّمَانِ وَ هُمْ حَلَقٌ فِى الْمَسْجِدِ فَقَالَ هَؤلاَءِ الصَّادُّونَ عَنْ دِينِ اللّه بِلاَ هُدًى مِنَ اللّه وَ لاَ كِتَابٍ مُبِينٍ إِنَّ هَؤلاَءِ الْأَخَابِثَ لَوْ جَلَسُوا فِى بُيُوتِهِمْ فَجَالَ النَّاسُ فَلَمْ يَجِدُوا أَحَداً يُخْبِرُهُمْ عَنِ اللّه تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عَنْ رَسُولِهِ صلى الله عليه و آله وسلم حَتَّى يَأْتُونَا فَنُخْبِرَهُمْ عَنِ اللّه تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عَنْ رَسُولِهِ». [۲] 🌺 اى سدير: اكنون كسانى كه مردم را از دين خدا جلوگيرى مى كنند، نشان مى دهم، آن گاه به ابوحنيفه و سفيان ثورى كه در آن زمان در مسجد حلقه زده بودند نگاه كرد و فرمود: اين‌ها بدون هدايت از جانب خدا و سندى آشكار، مانع دين خدايند. همانا اين پليدان اگر در خانه هاى خود بنيشنند و فريبكارى نكنند، مردم براى يافتن حقّ، به جست و جو مى پردازند و چون كسى را نمى يابند كه از خدا و رسول صلى الله عليه و آله و سلم خبر دهد، نزد ما مى آيند تا ما از هدايت خدا و رسول به آن‌ها خبر دهيم. 🎙علاّمه مجلسى در ذيل حديث مى نويسد: «ابوحنيفه از فقهاء مخالفين و سفيان ثورى از صوفيان است و اين حديث دلالت مى كند بر اين كه صوفّيه از دشمنان و مخالفان ايشان و مانع دين خدا بوده اند كه لعنت خدا بر آنان باد». [۳] 🎙مرحوم ملاّ صالح مازندرانى مى نويسد: «سفيان ثورى، از متصوّفه و دشمنان اهل بيت عليهم السلام مى باشد كه از جايگاهى ويژه و منزلتى عظيم در نزد خلفاء ستمگر، برخوردار بوده و نيز مروّجی بزرگ براى طاغوت‌ها به شمار آمده». [۴] 2⃣ مرحوم كلينى، بابى را با اين عنوان باز كرده اند: 🎙«باب دخول الصوفّيه على ابى عبداللّه عليه السلام و احتجاجهم عليه فيما ينهون الناس عنه من طلب الرزق» 🎙«ورود صوفّيه بر امام صادق عليه السلام و احتجاج و بحث آن‌ها با آن حضرت درباره طلب روزى كه مردم از آن نهى شده اند». 📚 آن گاه مرحوم كلينى، روايتى طولانى از اعتراض سفيان ثورى (رئيس صوفّيه) نقل مى كند: 📚 دَخَلَ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُ عَلَى أَبِى عَبْدِاللّه فَرَأَى عَلَيْهِ ثِيَابَ بِيضٍ كَأَنَّهَا غِرْقِئُ الْبَيْضِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ هَذَا اللِّبَاسَ لَيْسَ مِنْ لِباسك... [۵] 🖍سفيان ثورى بر امام صادق عليه السلام وارد شد او را در جامه اى ديد به سفيدى پوست تخم مرغ. گفت: اين لباس شايسته ى تو نيست... 🖍امام عليه السلام، جواب مفصلى به او دادند و انحراف او را آشكار ساختند. 3⃣ مرحوم كلينى روايت ديگرى از اعتراض سفيان ثورى به امام صادق عليه السلام نقل مى كند: 🖍«مَرَّ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ فِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَرَأَى أَبَا عَبْدِاللّه وَ عَلَيْهِ ثِيَابٌ كَثِيرَةُ الْقِيمَةِ حِسَانٌ. فَقَالَ وَ اللّه لاَتِيَنَّهُ وَ لَأُوَبِّخَنَّهُ. فَدَنَا مِنْهُ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّه مَا لَبِسَ رَسُولُ اللّه (صلى الله عليه و آله و سلم) مِثْلَ هَذَا اللِّبَاسِ وَ لاَ عَلِيٌّ وَ لاَ أَحَدٌ مِنْ آبَائِكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِاللّه... ». [۶] 🖍سفيان ثورى از مسجدالحرام مى گذشت: امام صادق عليه السلام را ديد، كه جامه اى زيبا و گران بها بر تن دارد. گفت بايد نزد او بروم و سرزنشش كنم. سپس نزديك او آمد و گفت اى پسر رسول خدا، پيامبر و على (عليهما السلام) و پدرانت اين گونه لباس نمى پوشيدند. آن گاه امام صادق عليه السلام در طىّ جوابى قاطع گمراهى او را روشن ساختند.
4⃣ نعمان بن محمّد مغربى (وفات ۳۶۳ ق)، شش قرن قبل از محقق اردبيلى، در مذمّت صوفّيه، روايتى نقل مى كند: 🌺 «إنّ ابا عبداللّه رأى قوما يلبسون الصوف و الشعر فقال إلبسوا القطن فإنه لباس رسول اللّه (صلى الله عليه و آله و سلم) و كان افضل ما يجده (صلى الله عليه و آله و سلم) و هو لباسنا و لم يكن يلبس الصوف و الشعر و لاتلبسوا إلاّ من علّة، فإنّ اللّه عزّوجلّ يحبّ الجمال و أن يرى أثر نعمته على عبده». [۷] 🌺 امام صادق عليه السلام قومى را مشاهده كردند كه لباسشان از پشم و مو بود فرمودند لباس، از پنبه بپوشيد كه آن، لباس پيامبر (صلى الله عليه و آله وسلم) است و بهترين لباسى است كه آن حضرت يافتند و پنبه لباس ماست و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) لباسى كه از پشم و مو تهيه شده بود، نمى پوشيدند، شما نيز نپوشيد، مگر به خاطر بيمارى، خداوند زيبايى را دوست دارد و دوست دارد اثر نعمتش را بر بنده اش ببيند. پاورقی ها [۱]: . تطهير الشريعة عن حديقة الشيعة، ص ۲۷۴ . [۲]: . كافى، ج ۱، ص ۳۹۳. [۳]: . «كان ابوحنيفه من فقها المخالفين و سفيان الثورى من صوفيتهم... و يدلّ على ان الصوفية كانوا فى اعصار الائمّة عليهم السلام كانوا معارضين لهم صادّين عنهم و عن دين اللّه، عليهم لعنة اللّه» مرآة العقول، ج ۴، ص ۲۸۹. [۴]: . «سفيان و هو سفيان بن سعيد بن مسروق الثورى و كان من المتصوفة المعترضين على اهل البيت عليهم السلام و كان له منزلة عظيمة عند خلفاء الجور و كان مرجع الطواغيت» شرح الكافى، ج ۶، ص ۳۸۳. [۵]: . كافى، ج ۳، ص ۶۵. [۶]: . كافى، ج ۶، ص ۴۴۲. [۷]: . دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۵۵.
صلے‌اللہ‌علیکــــــــــ‌یا‌بقیة‌اللہ‌فے‌ارضہ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 ایمن از عذاب 🌸 ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْأَسَدِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ الصُّوفِیِّ عَنْ یُوسُفَ بْنِ عَقِیلٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ رَاهَوَیْهِ قَالَ: لَمَّا وَافَی أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) نَیْسَابُورَ وَ أَرَادَ أَنْ یَخْرُجَ مِنْهَا إِلَی الْمَأْمُونِ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ أَصْحَابُ الْحَدِیثِ فَقَالُوا لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَرْحَلُ عَنَّا وَ لَا تُحَدِّثُنَا بِحَدِیثٍ فَنَسْتَفِیدَهُ مِنْکَ وَ کَانَ قَدْ قَعَدَ فِی الْعَمَّارِیَّةِ فَأَطْلَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ 🌸 سَمِعْتُ أَبِی مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (علیهما السلام) یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ یَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا. 🌸 اسحاق بن راهویه گوید: هنگامی که ابو الحسن الرضا (علیه السّلام) به نیشابور رسید و بر آن شد که از آنجا به جانب مأمون راهی شود، راویان حدیث نزد او گرد آمدند و گفتند: ای فرزند پیامبر خدا، از میان ما رخت بر می‌بندی و برای ما روایتی بازگو نمی کنی که از محضر تو استفاده نماییم؟ 🌸 ایشان، از کجاوه خویش که در آن نشسته بود، سر برآورد و فرمود: از پدرم موسی بن جعفر (علیه السّلام) شنیدم که فرمود: از پدرم جعفر بن محمّد (علیه السّلام) شنیدم که فرمود: از پدرم محمّد بن علی (علیه السّلام) شنیدم که فرمود: از پدرم علی بن حسین (علیه السّلام) شنیدم که فرمود: از پدرم حسین بن علی (علیه السّلام) شنیدم که فرمود: از پدرم امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السّلام) شنیدم که فرمود: از پیامبر خدا (صلّی اللَّه علیه و آله) شنیدم که فرمود: از جبرئیل شنیدم که فرمود: 🌸 «لا إله إلا الله» دژ و پناهگاه من است؛ هر که به دژ من درآید، از عذاب من آسودگی یابد، پس آنگاه که مرکب امام (علیه السّلام) به راه افتاد، امام (علیه السّلام) ندا برآورد که «لا إله إلا الله» می‌بایست با شرایط آن باشد و من از شرایط آن هستم. بحار،ج۳، ص۷ @hadise_shia
🌺 کلمه «لا اله الا الله»، اقرار و عمل به آن، موجب سعادت است. کلمه لا اله الا الله، در حقیقت، همان معنا و مفهوم ریشه اى قرآن است، که مایه سعادت جامعه بشری تا پایان جهان است، ولی این کلمه، منهای ولایت، ناقص و بلکه هیچ است. با این توضیح که، هنگام نصب على ابن ابی طالب علیه السلام به ولایت، در روز غدیر، آیه اکمال دین، نازل شد: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»؛ و قبل از آن، آیه تبلیغ، به پیامبر چنین خطاب می کند: "یا ایها الرسول بلّغ ما أنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته؛ ای پیامبر آن چه به تو نازل شد (نصب امیرالمؤمنین به ولایت) به مردم بگو، اگر تبلیغ نکنی، رسالت خود را نرسانده ای. 🌺 بنابر بسیارى تفسیرها، ماجراى حدیث سلسلة الذهب امام رضا علیه السلام، با تاکید روى جمله «بشروطها و أنا من شروطها»، همان آیه اکمال و آیه تبلیغ را یادآوری می کند و مى گوید: شرط اساسی کلمه لا اله الا الله، پذیرش ولایت و رهبرى امام است، و بدون پذیرش ولایت ائمه علیهم السلام، اساسا مسلمانى و رستگارى اخروى، زیر سوال است. 🌺 در مجموع، می توان گفت، این حدیث، به دو نکته مهم اشاره دارد: 🌺 وصول به مقام توحید، انسان را در پناهگاهی وارد می کند که رهاورد آن، امنیت از عذاب الهی است. 🌺 وصول به این جایگاه، بدون اعتقاد به امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام، میسر نیست. امام، کسی است که در پناه او، انسانها به پناهگاه توحید می رسند. @hadise_shia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ولادتـــ‌حضرتـــ‌معصومہ‌سلام‌اللہ‌علیہا‌مبارکـــــ 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ce8147b12b023ed7b9194d1c20d7651c.mp3
4.2M
حضرت‌معصومه‌سلام‌الله‌علیها کربلایےامیر‌عباسے @hadise_shia
🌺 أَقُولُ وَ رَوَی الْقَاضِی نُورُ اللَّهِ التُّسْتَرِیُّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فِی کِتَابِ مَجَالِسِ الْمُؤْمِنِینَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ أَلَا إِنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ، الْکُوفَةُ الصَّغِیرَةُ أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَی قُمَّ، تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَی وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ. 🌺 از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمود: همانا برای خدا حرمی است و آن مکه می‌باشد و برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز حرمی است و آن مدینه می‌باشد و برای حضرت امیرالمومنین علیه السّلام، حرمی است که کوفه می‌باشد. و آگاه باشید که قم، کوفه کوچک است و آگاه باشید که بهشت، هشت درب دارد که سه درب آن به سوی قم است. زنی از اولاد من در آن جا از دنیا می رود، که اسم او فاطمه دختر موسی است که همه شیعیان من، با شفاعت او، وارد بهشت می‌شوند. بحار،ج۵۷،ص۲۲۸ @hadise_shia
📚 حضرت معصومه سلام الله علیها، عالمه عصر خود 🔸حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در دوران کودکى، به راحتى مى ‏توانست جوابگوى سوال هاى فقهى و دینى مردم باشد. 🔹حاج سید نصرالله مستنبط به نقل از «کشف اللئالى‏» اینگونه ذکر مى‏ کند: روزى گروهى از شیعیان، وارد مدینه ‏شدند تا سوال هاى خود را از امام کاظم علیه السلام بپرسند. این کار، روش معمول، در تمام ‏بلاد اسلامى بود که سالیانه یا در اوقات مشخص از سال، گروهى را راهى مى‏ کردند تا سوال هاى دینى، وظایف شرعى و وجوهات را نزد امام ببرند. آن سال نیز چنین کاروانى از یکى از شهرها، به مدینه آمده بود. 🔸کاروان پس از ورود به مدینه به ‏سوى خانه امام راه افتادند به این امید که هم سوالات خود را بپرسند و هم دیدار حضرت نصیبشان شود. هر چه نزدیک تر مى ‏شدند، شوق دیدار افزون تر مى ‏شد؛ تا اینکه ‏جلوى در خانه حضرت رسیدند ... دختری هشت یا نه ساله سوال ها را از آنان گرفت و با دقت تمام، پاسخ یکایک نامه ‏ها را نوشت و نامه‏ ها را دوباره به ‏آنان بازگرداند. 🔹سوال ها این قدر پیچیده ‏بود که نزد امام کاظم آوردند. در لحظات اولیه برخورد با امام، ‏داستان خود را با شور و شادى تمام بازگو کردند و دست خط دخترک را هم نشان ‏دادند. امام تا نامه را گشود، سیمایش از شادى شکفته شد. لبخند ملیحى بر لبانش ‏نقش بست، صورتش را به سوى شیعیانش برگرداند و با همان لبخند آسمانى سه ‏بار فرمود: «فداها ابوها» پدرش به فدایش. با توجه به این که حضرت معصومه سلام الله علیها به هنگام دستگیری پدر بزرگوارش، خردسال بود، این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت در دوران کودکی حکایت می کند. 🔸🔸برگرفته از کتاب کریمه اهل بیت، نوشته علی اکبر مهدی پور @hadise_shia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 تسلیم در برابر اهل بیت علیهم السلام 🌺 بصائر الدرجات أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنِ الْکَاهِلِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً» 🌺 فَقَالَ لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَ وَحَّدُوهُ ثُمَّ قَالُوا لِشَیْ ءٍ صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَوْ صَنَعَ کَذَا وَ کَذَا أَوْ وَجَدُوا ذَلِکَ فِی أَنْفُسِهِمْ، کَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ 🌺 ثُمَّ قَالَ فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً قَالَ هُوَ التَّسْلِیمُ فِی الْأُمُورِ. 🌺 کاهلی می‌گوید: امام صادق علیه السلام آیه «فَلا وَ رَبِّک لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوک فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً» نساء / ۶۵ {ولی چنین نیست، به پروردگارت قَسَم که ایمان نمی آورند، مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حکمی که کرده ای، در دلهایشان احساس ناراحتی [و تردید] نکنند، و کاملاً سرِ تسلیم فرود آورند} را تلاوت نموده، فرمود: اگر قومی خدای یگانه را عبادت کنند، ولی درباره کاری که پیامبر (صلی الله علیه و آله) انجام داده، بگویند، ای کاش پیامبر چنین می‌کرد، یا در ذهن شان به این فکر باشند، این‌ها مشرکند؛ 🌺 سپس فرمود: خداوند فرموده: «فَلا وَ رَبِّک لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوک فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، مراد از آن، تسلیم در کارها است. بحار، ج۲، ص۱۹۹ @hadise_shia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 پرسش: 🔸جریان شورای شش نفره عمر، برای تعیین خلیفه چه بود؟ 📚 پاسخ اجمالی: 🔹زمانی که عمر، خود را در آستانه مرگ دید، شورایی شش نفره متشکل از امیر المؤمنین علیه السلام، عثمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابى وقاص و عبد الرّحمان بن عوف تشکیل داد.  🔸از آن جا که عمر، خلافت خود را مرهون خدمت عثمان می دانست، شورا را به گونه ای تنظیم نمود که محصول آن، خلافت عثمان باشد، زیرا عبدالرحمن، داماد عثمان بود و طلحه  نیز پسر عموی عایشه بود و سعد بن ابی وقاص، با امام دشمن بود و تنها زبیر در آن جمع، جانب امام علیه السلام را گرفت. 📚 پاسخ تفصیلی: 🎙فشرده ماجراى تشکیل این شورا و به قدرت رسیدن عثمان، چنین است: 🎙زمانى که عمر، مجروح شد و خود را در آستانه مرگ دید، چنین گفت: پیامبر(صلى الله علیه و آله) تا هنگام مرگ، از این شش نفر راضى بود: على، عثمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابى وقاص و عبد الرّحمان بن عوف. لذا امر خلافت، باید به مشورت این شش نفر انجام شود، تا یکى را از میان خود انتخاب کنند. 🎙آن گاه دستور داد تا هر شش نفر را حاضر سازند، سپس نگاهى به آنها کرد و گفت: همه شما مایل هستید بعد از من به خلافت برسید؛ آنها سکوت کردند. دوباره جمله را تکرار کرد. زبیر پاسخ داد: ما کمتر از تو نیستیم، چرا به خلافت نرسیم! عمر در ادامه براى هر یک از شش تن عیبى شمرد. از جمله به طلحه گفت: پیامبر (صلى الله علیه وآله) از دنیا رفت، در حالى که به خاطر جمله اى که بعد از نزول «آیه حجاب» گفته اى، از تو ناراضى بود. به امیر المؤمنین علیه السلام گفت: تو مردم را به راه روشن و طریق صحیح، به خوبى هدایت مى کنى؛ تنها عیب تو این است که بسیار مزاح مى کنى! عمر در بر شمردن عیب عثمان چنین گفت: «گویا مى بینم که خلافت را قریش به دست تو داده اند و بنى امیّه و بنى ابى معیط را بر گردن مردم سوار مى کنى و بیت المال را در اختیار آنان مى گذارى و (بر اثر شورش مسلمین) گروهى از گرگان عرب تو را در بسترت سر مى برند. 🎙سرانجام ابوطلحه انصارى را خواست و فرمان داد که پس از دفن او با پنجاه نفر از انصار، این شش نفر را در خانه اى جمع کنند، تا براى تعیین جانشین او به مشورت بپردازند؛ هرگاه پنج نفر به کسى رأى دهند و یک نفر در مخالفت پافشارى کند، گردن او را بزنند و همچنین در صورت توافق چهار نفر، دو نفر مخالف را به قتل برسانند، و اگر سه نفر یک طرف و سه نفر طرف دیگر بودند، آن گروهى را که عبد الرّحمان بن عوف در میان آنهاست، مقدّم دارند و بقیّه را اگر در مخالفت پافشارى کنند، گردن بزنند و اگر سه روز از شورا گذشت و توافقى حاصل نشد، همه را گردن بزنند، تا مسلمانان خود شخصى را انتخاب کنند. 🎙سرانجام طلحه که مى دانست با وجود امیر المؤمنین علیه السلام و عثمان، خلافت به او نخواهد رسید، و از امیرمؤمنان علیه السلام دل خوشى نداشت، جانب عثمان را گرفت، در حالى که زبیر، حقّ خود را به امیر المؤمنین علیه السلام واگذار کرد. سعد بن ابى وقّاص حقّ خود را به پسر عمویش عبدالرّحمان بن عوف داد. بنابراین، شش نفر در سه نفر خلاصه شدند: امیر المؤمنین علیه السلام، عبدالرّحمان و عثمان. 🎙عبدالرحمان، نخست رو به امیر المؤمنین علیه السلام کرد و گفت: با تو بیعت مى کنم که طبق کتاب خدا و سنّت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و روش ابوبکر و عمر رفتارى کنى. امیر المؤمنین علیه السلام در پاسخ فرمودند: مى پذیرم، ولى طبق کتاب خدا و سنّت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و نظر خودم عمل مى کنم. 🎙عبدالرحمان رو به عثمان کرد و همان جمله را تکرار نمود. عثمان آن را پذیرفت. عبدالرحمان سه بار این جمله را تکرار کرد و همان جواب را شنید. لذا دست عثمان را به خلافت فشرد. این جا بود که امیر المؤمنین علیه السلام به عبدالرّحمان فرمود: «به خدا سوگند! تو این کار را نکردى، مگر این که از او انتظار دارى؛ همان انتظارى که خلیفه اوّل و دوم از یکدیگر داشتند؛ ولى هرگز به مقصود خود نخواهى رسید». 🎙در اینجا چند نکته قابل توجّه است: 🎙اوّل: نحوه تشکیل شوراى شش نفره به گونه اى بود که پیش بینى شده بود، خلافت به امیر المؤمنین علیه السلام نرسد؛ 🔸چرا که طلحه از قبیله «تَیْم» و پسر عموى عایشه بود. یعنى از همان قبیله اى که ابوبکر به آن تعلّق داشت و آنان تمایلى به امیر المؤمنین علیه السلام نداشتند. 🔸سعد بن ابى وقّاص نیز مادرش، از بنى امیّه بود و دایى ها و نزدیکانش در جنگ هاى اسلام در برابر کفر و شرک، به دست امیر المؤمنین علیه السلام کشته شده بودند و به همین سبب، او حتّى در زمان خلافت امیر المؤمنین علیه السلام نیز، با آن حضرت بیعت نکرد و عمر بن سعد، جنایتکار بزرگ حادثه کربلا و عاشورا، فرزند اوست. بنابراین، کینه توزى او نسبت به امیر المؤمنین (علیه السلام) مسلّم بود و به همین دلیل، وى نیز به امیر المؤمنین (علیه السلام) متمایل نبود.
🔸شخص دیگر عبدالرّحمان بن عوف است که وى نیز داماد عثمان بود؛ چرا که شوهر «امّ کلثوم» خواهر عثمان بود. 🔸در نتیجه، فقط زبیر که به امیر المؤمنین (علیه السلام) علاقه داشت، جانب آن حضرت را مى گرفت و بقیّه آراء به نفع عثمان ریخته مى شد. 🎙امیر المؤمنین (علیه السلام) در خطبه شقشقیّه (خطبه سوم نهج البلاغه) همین ماجرا را به گونه اى فشرده بیان کرده است. فرمود: «فَصَغا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مالَ الاْخَرُ لِصِهْرِهِ، مَعَ هَن وَ هَن»؛ (سرانجام یکى از آنها (اعضاى شورا) به خاطر کینه اش از من روى برگرداند و دیگرى خویشاوندى را بر حقیقت، مقدّم داشت و به خاطر دامادیش به دیگرى (عثمان) تمایل پیدا کرد، علاوه بر جهات دیگر که ذکر آن خوشایند نیست). 🎙علاوه بر آن، عمر به صراحت معایبى براى طلحه و سعد بن ابى وقاص و عبدالرّحمان بن عوف برشمرد،که در واقع عدم شایستگى آنان را به خلافت مى رساند. 🔹درباره طلحه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در ماجراى آیه حجاب به خاطر سخنى که گفته بودى از تو ناراضى بود. 🔹به سعد بن ابى وقاص گفت: تو مرد جنگ هستى که به درد خلافت و رسیدگى به امور مردم نمى خورى. 🔹به عبدالرّحمان بن عوف نیز گفت: تو مردى ضعیف هستى و مرد ضعیفى همانند تو، شایسته این جایگاه نیست. 🎙او با این سخنان، گویا به این افراد فقط حقّ رأى مى داد، که از میان امیر المؤمنین (علیه السلام) و عثمان یکى را برگزینند؛ امّا با یک چینش حساب شده، کفه ترازو را به نفع عثمان سنگین تر کرد. 🎙دوم: جاى تعجّب نیست که عمر شورایى آن چنانى تنظیم کند که محصول آن، به هر حال، خلافت عثمان باشد؛ چرا که عثمان نیز براى رسیدن عمر به خلافت ـ پس از ابوبکر ـ خدمتى بزرگ به وى کرد. 🔸«ابن اثیر» مورّخ معروف مى گوید: ابوبکر در حال احتضار، عثمان را احضار کرد تا وصیّتى در امر خلافت بنویسد. به او گفت: بنویس : «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» این وصیتى است که ابوبکر به مسلمانان نموده است امّا بعد...». ابوبکر در همین حال بی هوش شد، ولى عثمان خودش این جمله ها را نوشت: «اَمّا بَعْدُ فَإِنِّی قَدِ اسْتَخْلَفْتُ عَلَیْکُمْ عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ وَ لَمْ آلُکُمْ خَیْراً»؛ (من عمر بن خطّاب را خلیفه بر شما قرار دادم و از هیچ خیر و خوبى براى شما فروگذار نکردم). هنگامى که عثمان این جمله را نوشت، ابوبکر به هوش آمد و گفت: بخوان و او خواند. ابوبکر تکبیر گفت و سپس افزود: من تصوّر مى کنم (این که عجله کردى و خلافت را به نام عمر نوشتى براى این بود که) ترسیدى اگر من به هوش نیایم و بمیرم مردم اختلاف کنند. عثمان گفت: آرى! چنین بود. ابوبکر در حقّ او دعا کرد. چه خدمتى از این بالاتر. @hadise_shia
موقعیت سقیفه نسبت به خانه پیامبر
محل فعلی سقیفه بنی ساعده که تبدیل به باغ شده است
تابلویی که در محل سقیفه نصب شده است