#تصوف
🖍آقاى وكيلى در كتاب عرفان و حكمت صفحه ۵۰، تصوّف را به مثبت و منفى تقسيم نموده و بيست شاخصه و وجه تفاوت، ميان آن دو بيان مى كند، تا افرادى مانند ابن عربى و مولوى و عطار نيشابورى و آقاى محمّد حسين طهرانى، از متصوّفه و دراويش جدا گردند، ولى ما مهمترين شاخصه هايى كه آقاى وكيلى، براى عرفان منفى نام برده را ذكر مى كنيم و سخنان مشايخ صوفّيه و كسانى كه عرفانشان از نظر آقاى وكيلى مثبت است را نقل مى كنيم، تا روشن شود كه هر دو عرفان، در اين شاخصهها مشترك هستند.
@hadise_shia
#تصوف
💠 شاخصه اوّل
🔺آقای وکیلی، برای ایجاد تفاوت، بین تصوف منفی و مثبت، می گوید:
🔺عرفان مثبت، به حقّانيت وحى و كشف معصوم معتقد است و آن را محور قرار مى دهد و در آن كشف و شهود يك انسان كامل به عنوان مبدأ، مطرح است؛ اما عرفان منفى، عرفانى است كه در مبادى آن به جاى كشف و شهود كامل و سالم، عقايد فردى، گروهى و مذهبى جايگزين مى شود و با آن، حقايق توجيه مى شود.
🔹آنچه از اين عبارت، برداشت بدوى مى شود اين است كه عرفان مثبت، كشف و شهود معصومين عليهم السلام را محور معارف اعتقادى خويش قرار مى دهد، برخلاف عرفان منفى كه كشف و شهود شخصى خود را محور معارفش قرار مى دهد ولى با مراجعه به مشايخ عرفان، مشاهده خواهيد كرد كه آنان نيز كشف و شهود شخصى خويش را ملاك و ميزان قرار مى دهند و دلايل قرآنى و حديثى و عقلى را فقط براى قانع كردن مخاطب و ساکت کردن او مى آورند.
🔸قيصرى كه از بزرگان تصوّف است، در شرح فصوص، ص۳۱۸، مى نويسد:
علوم اولیاء و انسان های کامل، نه به وسیله عقل کسب می شود و نه از نقل استفاده می شود؛ بلکه از خدا، اخذ می شود، خدایی که معدن انوار و منبع اسرار است؛ و نقل هایی که بیان می کنند، فقط به عنوان شاهد هستند؛ و دلایل عقلی که می آورند، برای توجه دادن و انس گرفتن کسانی است که نمی توانند کشف و شهود کنند.
🔹قيصرى، هم چنین در صفحه ۷۲۷، وقتی ابن عربى به روايتى استدلال مى كند، می گوید:
ابن عربی، تمسک به نقل کرده است، برای انس گرفتن با کسانی که، نمی توانند شهود کنند، چون مؤمنین، چیزی را که در قرآن و حدیث باشد، زودتر قبول می کنند، نه اینکه قرآن و حدیث، دلیل حکم است، بلکه او، این معانی را کشف و وجدان کرده است.
🔸مشايخ صوفّيه معتقدند علوم را مستقیما از خود خداوند اخذ مى كنند و لذا مكاشفات خودشان را محور و ملاك قرار مى دهند، نه قرآن و حديث را. ابن عربى در فتوحات، ج ۳، ص ۱۳۹ - ۱۴۰ مى نويسد:
شخص، الهی نامیده نمی شود، مگر اینکه علوم را از طریق مکاشفه، از خدا بگیرد. ابو یزید بسطامی می گوید: شما علم خود را از مرده، اخذ می کنید و ما علم خود را از زنده ای که نمی میرد (خدا)، اخذ می کنیم.
🔹به اندازه اى مكاشفات شخصى در مشايخ صوفیه محور و ملاك است كه ابن عربى در فتوحات، ج ۱، ص ۱۵۰، مى گويد: بزرگان صوفّيه صحّت و عدم صحّت احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را با مكاشفه مى سنجند و به شهادت رجاليون، درباره وثاقت يا عدم وثاقت راويانش اعتناء نمى كنند.
🔸نكته ديگر آن كه از آقاى وكيلى نقل كرديم كه «در عرفان مثبت، كشف و شهود يك انسان كامل، به عنوان مبدأ مطرح است»؛ حال از نظر مريدان آقاى سيّد محمّد حسين طهرانى، انسان كامل كيست؟
🔹در كتاب آيت نور، ص ۴۷، (يادنامه آقاى طهرانى) نوشته شده: «علاّمه طباطبايى (آقاى طهرانى) را پاسدار مكتب تشيع دانسته و به عنوان انسان كامل معرّفى مى نمود».
🔸آقاى سيّد محمّد حسين طهرانى در کتاب روح مجرّد، ص ۱۳۴ - ۱۳۵، مى نويسد: «حضرت آقاى سيّد هاشم، در افق ديگرى زندگى مى نمود و اگر بخواهيم تعبير صحيحى را ادا كنيم، در لا افق زندگى مى كرد، آن جا كه از تعيّن برون جسته و از اسم و صفت گذشته و جامع جميع اسماء و صفات حضرت حقّ متعال به نحو اتمّ و اكمل و مورد تجلّيات ذاتيه وحدانيه قهاريّه اربعه را تمام نموده و به مقام انسان كامل رسيده بود».
🔹مريدان آقاى سيّد محمّد حسين طهرانى، كشف و شهود آقاى حدّاد و آقاى طهرانى را به عنوان مبدأ، مطرح مى كنند، تصوّف منفى هم كشف و شهود اقطابشان، كه از نظر آنان انسان كاملند را به عنوان مبدأ مطرح مى كنند، پس از اين جهت، تفاوتى ميان عرفان مثبت و منفى حاصل نشد.
@hadise_shia
#امام_هادی_علیه_السلام
#فضائل
📚 الأمالی للشیخ الطوسی الْفَحَّامُ قَالَ حَدَّثَنِی الْمَنْصُورِیُّ عَنْ عَمِّ أَبِیهِ وَ حَدَّثَنِی عَمِّی عَنْ کَافُورٍ الْخَادِمِ بِهَذَا الْحَدِیثِ قَالَ:
📚 کَانَ فِی الْمَوْضِعِ مُجَاوِرِ الْإِمَامِ مِنْ أَهْلِ الصَّنَائِعِ صُنُوفٌ مِنَ النَّاسِ وَ کَانَ الْمَوْضِعُ کَالْقَرْیَةِ وَ کَانَ یُونُسُ النَّقَّاشُ یَغْشَی سَیِّدَنَا الْإِمَامَ علیه السلام وَ یَخْدُمُهُ، فَجَاءَهُ یَوْماً یُرْعَدُ، فَقَالَ: یَا سَیِّدِی أُوصِیکَ بِأَهْلِی خَیْراً، قَالَ وَ مَا الْخَبَرُ؟ قَالَ عَزَمْتُ عَلَی الرَّحِیلِ، قَالَ وَ لِمَ یَا یُونُسُ وَ هُوَ علیه السلام مُتَبَسِّمٌ قَالَ قَالَ مُوسَی بْنُ بُغَا وَجَّهَ إِلَیَّ بِفَصٍّ لَیْسَ لَهُ قِیمَةٌ أَقْبَلْتُ أَنْ أَنْقُشَهُ فَکَسَرْتُهُ بِاثْنَیْنِ، وَ مَوْعِدُهُ غَداً، وَ هُوَ مُوسَی بْنُ بغا إِمَّا أَلْفُ سَوْطٍ أَوِ الْقَتْلُ، قَالَ امْضِ إِلَی مَنْزِلِکَ إِلَی غَدٍ، فَمَا یَکُونُ إِلَّا خَیْراً، فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ، وَافَی بُکْرَةً یُرْعَدُ، فَقَالَ قَدْ جَاءَ الرَّسُولُ یَلْتَمِسُ الْفَصَّ، قَالَ امْضِ إِلَیْهِ، فَمَا تَرَی إِلَّا خَیْراً، قَالَ وَ مَا أَقُولُ لَهُ یَا سَیِّدِی؟ قَالَ فَتَبَسَّمَ وَ قَالَ امْضِ إِلَیْهِ وَ اسْمَعْ مَا یُخْبِرُکَ بِهِ، فَلَنْ یَکُونَ إِلَّا خَیْراً، قَالَ فَمَضَی وَ عَادَ یَضْحَکُ، قَالَ قَالَ لِی یَا سَیِّدِی، الْجَوَارِی اخْتَصَمْنَ فَیُمْکِنُکَ أَنْ تَجْعَلَهُ فَصَّیْنِ حَتَّی نُغْنِیَکَ، فَقَالَ سَیِّدُنَا الْإِمَامُ علیه السلام، اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ إِذْ جَعَلْتَنَا مِمَّنْ یَحْمَدُکَ حَقّاً.
📚 کافور خادم میگوید: در اطراف امام (هادی) علیه السّلام، گروهی از صنعتگران به کار اشتغال داشتند و آن محل شبیه دهی بود. یونس نقشبند (انگشترساز) با حضرت امام علی النقی علیه السلام رفت و آمد داشت و خدمت آن جناب را مینمود. یک روز در حالی که لرزه تنش را فرا گرفته بود وارد شد. عرض کرد: آقا، من خانواده خود را به شما میسپارم. فرمود: مگر چه شده؟ گفت: تصمیم دارم فرار کنم. با لبخند فرمود: برای چه؟ گفت: موسی بن بغا یک نگین بسیار قیمتی برایم فرستاد که روی آن نقش بیندازم. شروع به کار کردم ولی نگین دو نیم شد. فردا قرار است نگین را به او بدهم. شما میدانید صاحب نگین موسی بن بغا است که یا مرا هزار تازیانه خواهد زد و یا مرا میکشد، فرمود: برو به خانه ات! فردا به خیر خواهد گذشت. فردا صبح با ترس و لرز آمده و گفت: اینک پیکی از طرف موسی بن بغا آمده و انگشتر را میخواهد. فرمود: تو پیش او برو، جز خوبی چیزی نخواهی دید. گفت: آقا به او چه بگویم؟ امام علیه السّلام لبخندی زده فرمود: برو ببین چه میگوید؛ گفتم که جز خیر چیزی نخواهی دید. یونس رفت ولی بلافاصله با خنده برگشت. گفت: غلام پیغام آورد که زنان بر سر نگین انگشتر با هم اختلاف کرده اند، آیا ممکن است آن نگین را دو قسمت کنی؟ اگر چنین کاری بکنی به تو جایزه گرانی خواهم داد. امام علیه السّلام گفت: خدایا تو را حمد که ما را از ستایشگران واقعی خود قرار داده ای.
#بحار_ج۵۰_ص۱۲۵
@hadise_shia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نوحه
منو کی می بری کربلا
محمد حسین طاهری
@hadise_shia
📚 سخن اهلبیت علیهمالسلام
🌸 سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام يَقُولُ: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا، فَقُلْتُ لَهُ وَ كَيْفَ يُحْيِي أَمْرَكُمْ؟ قَالَ يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاسَ، فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا.
🌸 از امام رضا علیه السلام شنیدم که چنین میفرمود: خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زنده بدارد. عرض کردم: چگونه امر شما را زنده بدارد؟ حضرت فرمودند: علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، زیرا اگر مردم، زیبایی های سخن ما را بدانند، حتما از ما پیروی میکنند.
#بحار_ج۲_ص۳۰
#حدیث_خوانی
@hadise_shia
📚 نیت علمآموزی
🌺 از امام رضا علیهالسلام روایت شده که فرمودند:
🌺 مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ لِیُمَارِیَ بِهِ السُّفَهَاءَ، أَوْ یُبَاهِیَ بِهِ الْعُلَمَاءَ، أَوْ یَصْرِفَ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْهِ، لِیُرَئِّسُوهُ وَ یُعَظِّمُوهُ، فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ.
🌺 کسی که علم بیاموزد تا با نادانان جدال کند، یا به علماء فخرفروشی کند، یا جلب توجه مردم نماید، تا رئیس آنها باشد و مردم، او را تعظیم نمایند، جایگاهش را در آتش جهنم آماده کند.
#بحار_ج۲_ص۳۱
#حدیث_خوانی
@hadise_shia
#تصوف
🔺شاخصه دوّم تفاوت عرفان مثبت و عرفان منفی، از دید آقای وکیلی:
🔺آقاى وكيلى در کتاب عرفان و حكمت، ص ۵۱ میگوید:
🔺عرفان منفى، عرفانى است كه خود را از تحليل هاى عقلى و دقّت نظرهاى خرد ورزانه صاحبان خرد، مستغنى دانسته، و به خود اجازه گفتن حرف خلاف عقل بدهد. برخى از عرفا در تاريخ، هر كجا مبحث، قدرى دقيق و عميق گرديد و به كشف گره خورد، در موردش مى گويند: هذا طورٌ وراءَ طور العقل. این مطلبی فراتر از عقل است.
🔸پاسخ:
🔹هركسى اندك آشنايى با عرفان مصطلح دارد، مى داند كه اساس عرفان، بر كشف و شهود، مبتنى است. عرفا، عقل را در صورتى مىپذيرند كه مكاشفاتشان را تأييد كند و در صورتى كه برهان عقلى، بر نفى يافته هاى آنان اقامه شود، نمى پذيرند و اين مطلب را به صراحت بيان نموده اند.
🔹ابن عربى در فتوحات، ج ۴، ص ۲۶۱، مىگويد: «علوم نبوت و ولایت، فراتر از طور عقل است، که عقل، نمیتواند با فکر، به آن وارد شود».
🔸و نيز در فتوحات، ج ۳، ص ۲۱، مىگويد: «خدا، بر چیزی که عقلا محال است، قدرت دارد، مانند اینکه شتر را بدون کوچک کردن، در سوراخ سوزن، بدون بزرگ کردن، داخل کند».
🔸روشن است كه داخل کردن شتر در سوراخ سوزن، بدون آن كه شتر كوچك شود و يا سوراخ سوزن بزرگ شود، محال عقلى است، ولى ابن عربى مى گويد از منظر كشف و شهود، كه ماوراء احكام عقليه است، اشكالى ندارد.
🔹آقای وکیلی، ابن عربی را از صوفیان مثبت میداند، در حالی که او نیز، همان حرف بقیه صوفیه را می گوید.
@hadise_shia
#مهدویت
🌸 نشانههای ظهور، دست کم در دو موضع میتوانند ثمربخش باشند:
🌸 موضع نخست، جایی است که مردم به دلیل اهمال متصدیان امر تبلیغ دین، یا به دلیل غفلت خودشان، از این بینات و معیارها بی اطلاع باشند.
🌸 موضع دوم جایی است که به دلیل گرفتار شدن در دام شبهات و با جوسازی جبهۀ باطل و پیچیدگی شرایط، نتوانند بر اساس معیارها و ضوابط به هدایت برسند.
💠 در این جاست که علایم میتوانند راه گشا باشند و به کمک آنها میتوان جهت درست حرکت را دریافت.
💠 برای توضیح بیش تر میتوان از اقدامات مشابهی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، در دوران فتنه انجام داد، یاد کرد.
💠 چنان که میدانیم، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، بارها درباره امامت و جانشینی امیرالمؤمنین علیه السلام سخن گفت و با بینات و هدایتهای خود این مسئله را برای مردم توضیح داد و حقانیت امام علی علیه السلام و لزوم پیروی مردم از ایشان، پس از رحلت خود را تا آن جا که میسر بود، بازگو کرد.
💠 این هدایتها و بینات آن قدر زیاد بودند که اگر کسی واقعاً به دنبال شناخت حق بود، با مراجعه به برخی از آنها میتوانست بدان دست یابد. با این حال، آن حضرت در کنار این روشن گریها و ارائۀ ضوابط، نشانههایی نیز بیان فرمود.
🔺برای مثال، از عمار به عنوان نشانۀ جبهۀ حق یاد کرد و با جملۀ معروف «تَقْتُلُ عَمَّاراً الْفِئَةُ الْبَاغِیَة» به مسلمانان فهماند که هر گاه در فضای فتنه از شناخت حق و باطل ناتوان شدند، بدانند گروهی که عمار را میکشد، جبهۀ باطل است.
🔺یا در جایی دیگر از سگهای منطقه حوئب یاد کرد و این که زنی که سگ های حوئب بر او پارس میکنند (یعنی عایشه)، در مسیر حق گام بر نمی دارد.
🔺در جایی دیگر بر راست گویی ابوذر تأکید کرد، تا هنگامی که ابوذر با زبان گویایش از انحراف عثمان میگوید، مردم فتنه زده بتوانند راه را از چاه بازشناسند و چنین فرمود: مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَی ذِی لَهْجَةٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِی ذَرٍّ؛ آسمان سبز سایه نیفکنده و کرۀ خاک بر روی خود حمل نکرده صاحب لهجهای راست گوتر از ابوذر را.
💠 روشن است که وجود این نشانهها به معنای بی نیازی از بینات و معیارها نیست و بدین معنا نیست که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، برای تشخیص حق از باطل روشن گری نفرموده است، بلکه به گواهی تاریخ، آن حضرت در طول دوران رسالت خود بارها، معیارها را فرموده بود.
💠 با این حال، در کنار آنها به عنوان مکمل، نشانههایی نیز قرار داد، تا در وقت ضرورت، برای کسانی که از اصول و معیارها بی اطلاعند، یا گرفتار شبهاتند و درفضای غبار آلودی که دشمن ایجاد کرده نمی توانند فهم درستی از معیارها داشته باشند، بتوانند مسیر حق را شناسایی کنند.
💠 نشانههای ظهور نیز در کنار اصول و ضوابط دین، نقش متمم و کمکی دارند و میتوانند در هنگام جهل یا سیطرۀ شبهات، مفید بوده و کارکرد سلبی و ایجابی داشته باشند.
💠 در پرتو کارکرد سلبی آن، میتوان مدعیان دروغین را شناخت و دروغ کسانی که پیش از تحقق نشانههای حتمی، ادعای مهدویت دارند را شناسایی کرد و در کارکرد ایجابی آن، میتوان به امید و تسریع در آمادگی و... رسید.
💠 اما باز هم باید تأکید کرد که اینها فقط نقش مکمل را دارند و نقش اصلی در هدایت به عهدۀ همان اصول و ضوابطی است که در دین وجود دارد؛ اصول و ضوابطی که مربوط به همۀ زمانها و مکانها و همۀ شرایط و از جمله دورۀ غیبتند.
#تاملی_در_نشانههای_حتمی_ظهور_ص۲۰
@hadise_shia