یا امیرالمومنین
"اشک" از "دیده" سر درآورده
چشم من شعر تر درآورده
از مضامین پدر درآورده
یا کریمی که پر درآورده
می پرد تا حریم پاک نجف
خُمّ ما و شراب تاک نجف
چشم افتاد تا به قامت تو
سجده کردیم ما به هیبت تو
به خلایق برای طاعت تو
تا که ابلاغ شد ولایت تو
همه روز ازل بلی گفتند
صد و ده مرتبه علی گفتند
آفریده است زلف تو شب را
ماه رویَت هزار کوکب را
چشم مستت خُمِ لبالب را
می گزیدند حوریان لب را_
_از رُخت تا خدا نقاب گرفت
کهکشان رنگ آفتاب گرفت
عکس تو در میان قاب افتاد
با طلوعِ تو آفتاب افتاد
تا که از چشم تو شراب افتاد
دهن جنِّ و انس آب افتاد
ای خداوند باده...، خلق شدی
چِقَدَر فوقالعاده خلق شدی
تا خدا خیره شد به چشمانش
گفت: هفت آسمان به قربانش
دست حیدر سُپرد سُکّانش
خِلقَت آغاز شد به فرمانش
پس عوالم در اختیار علی ست
خَلقِ باقیِ "خلق" کار علی ست
ما همه سائل تو خلق شدیم
ما برای دل تو خلق شدیم
ضربدر حاصل تو خلق شدیم
از اضافه گلِ تو خلق شدیم
قطره ایم و شکوه دریایی
بانی خلقت گداهایی
نذر شمع تو پر تراشیدیم
سوختیم و جگر تراشیدیم
این چُنین ما اگر تراشیدیم
بَهر طوف تو "سر" تراشیدیم
کعبه را در طوافِ خوددیدی
تا عبایی سیاه پوشیدی
نَفَسَت روح داده ایمان را
نور بخشیده نصِّ قرآن را
کعبه تا دید فَخرِ انسان را
پای تو چاک زد گریبان را
ای مُقرب ترین نشانه ی حق
سینه چاکِ شماست خانه ی حق
تا در آفاق بحث هست تو شد
جبرئیلی نخورده مست تو شد
بال او منبر اَلَستِ تو شد
دست پرودگار دست تو شد
شب معراج مصطفی می دید
دست هایی که سیب می بخشید
تو درخشانشهابِ نیمه شبی
آینه دار جلوه های رَبی
به خداوند، تک یل عربی
زرهِ لَیْلَةُ المَبیت نبی_
_مرگ در پیش پات می لرزَد
اجل از هیبت تو می ترسد
یالِ دُلدُل در اختیار علیست
جنگ ها عرصه ی شکار علیست
معرکه ها در انحصار علیست
سِیفُ الاِسلام ذوالفقار علیست
سِیل خشمش شکست سدها را
بر زمین کوفت عَبدَوَدها را
دست تو بذر عشق می کارد
از نگاه تو فضل می بارد
تن این منکرین که می خارد...
چه کسی خطبه، بی الف دارد!
شرزه شیرِ کلام رامِ علی
آیه های خدا...، کلام علی
دام بگذار، ما کبوترتان
یک به یک می شویم پرپرتان
درک آدم کجا و محضرتان
"ردِّ شَمس" است کار قنبرتان
این کرامات کسر شأن شماست
بس که حدِّ مقامتان بالاست
خنده ی سبز تو صنوبرساز
بامِ پلک ترت کبوترساز
نمک سفره ی تو قنبرساز
خاک نعلِین تو ابوذر ساز
بوسه زد عرش بر قدم هایت
روی دوش نبیست جاپایت
کاش پائیز را بهار کند
دل ما را به غم دچار کند
تا از این دردها فرار کند
صید آزُرده را شکار کند
ماهی برکه رستگار شود
تا به قُلّاب تو سوار شود
ابرِ شبگریه ام که می بارم
بَرده ی پاپتیِ بازارم
میثمی از تبار تمّارم
سالیانیست تشنه ی دارَم
عطش وصلِ عشق را کم کن
نخلِ دار مرا فراهم کن
ای که از دیگران سری مولا
با خداوند می پری مولا
تو که اینقَدر دلبری مولا
بار بُنجل نمی خری مولا؟!
کاش من هم مقیم تان بودم
کُنج حُجره گلیم تان بودم
ذرّه ای با گدا تَساهُل کن
چند سالی مرا تَحَمل کن
خرج من را خودت تَقَبُّل کن
در رکوع ات به من تَفضُّل کن
من به جز نوکری نمی خواهم
از تو انگشتری نمی خواهم
سر که دادیم سر سپرده شدیم
سرِ بازار کشتهمُرده شدیم
زیر پای نگار بُرده شدیم
پا که خوردیم و سالخورده شدیم
پیر عشقت شهید می گردد
نوکری رو سفید می گردد
دور آخر به ما جواب بده
دست ما هم کمی شراب بده
دلِ ما را نکن کباب...، بده
مُهر ما را، ابوتراب، بده
دائماً مَست، مِی به کف باشد
مُهر اگر تربتش نجف باشد
کاش ما را به حق شاه نجف
بنویسند در پناه نجف
شاهراهِ خداست راهِ نجف
کعبه ی ماست بارِگاه نجف
زائرانی که مسخِ ایوانند
سمت حیدر نماز می خوانند
ذکر تسبیحِ اولیا حیدر
ساحل امن انبیا حیدر
به خدا می رسیم با حیدر
یک علی راه مانده تا حیدر
امتحان جز ولیشناسی نیست
غیر "زهرا" علی شناسی نیست
علّت خلق ماسوا زهرا
بانی خنده ی خدا زهرا
"بَضْعَةٌ مِنِّ" مصطفی زهرا
روح ایمان مرتضی زهرا
گوهر عاشقی تبلور کرد
حیدر از فاطمه تشکر کرد
جسد عشق جان گرفت امروز
لال بود و زبان گرفت امروز
زانوانش توان گرفت امروز
خانه تا بوی نان گرفت امروز
یا علی!خانه ی تو شکل گرفت
تاج شاهانه ی تو شکل گرفت
یاس تا روی آینه "ها" کرد
عشق تصویر تازه پیدا کرد
حیدر از فاطمه تقاضا کرد
تا کمی بندگی تماشا کرد
غرق در ذات اقدس رب بود
او ز نور خدا لباب بود
سنگ تا فرصت محک برداشت
تنِ آئینه ای ترک برداشت
زخم ناسور دل نمک برداشت
غاصبی لقمه ی فدک برداشت
کوچه ی تنگ تنگ تر شده بود
و دلی سنگ سنگ تر شده بود
دست سنگین که از سری رد شد
درد سیلیِ سخت بی حد شد
آهِ پروردگار مُمتَد شد
پسرش دید صحنه را...، بد شد
گوئیا پنج تن زمین خوردند
پیش چشم حسن زمین خوردند...
#شعر_ولادت_امیرالمومنین
#بردیا_محمدی
@hadithashk
آقای من
هر قطره دریا میشود وقتی بیایی
صحرا شکوفا میشود وقتی بیایی
آئینه در آئینه در آئینه لبخند
دنیا چه زیبا میشود وقتی بیایی
چیزی شبیه آنچه در باور نگنجد
مانند رویا میشود وقتی بیایی
رمز تمام قفلهای بسته ما
یک لحظه پیدا میشود وقتی بیایی
یوسف که در مصر ملاحت پادشاه است
محو تماشا میشود وقتی بیایی
در باور ما ریشه دارد وعده وحی
فتحا مبینا میشود وقتی بیایی
تلخ است صبر و انتظار اما به کامم
شهد گوارا میشود وقتی بیایی
آن پرچمی که عصر عاشورا زمین خورد
در کعبه برپا میشود وقتی بیایی
بر نیزه آیاتی که ثارالله میخواند
تفسیر و معنا میشود وقتی بیایی
یابنالحسن عقده ز کار بسته ما
با لطف تو وا میشود وقتی بیایی
کمیل کاشانی
#شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت #کمیل_کاشانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یاصاحب الزمان
دل هست مبتلای تو یاصاحب الزمان
دارد به سر هوای تو یاصاحب الزمان
تا جمعه ها به خاطر تو ندبه میکنم
سرمستم از دعای تو یاصاحب الزمان
لطفی کن از کرم که بیفتد نگاه من
یکدم به جای پای تو یاصاحب الزمان
چشمم به راه مانده و گوشم به کعبه است
تا بشنوم صدای تو یاصاحب الزمان
میثم فدای عشق علی شد قبول کن
من هم شوم فدای تو یاصاحب الزمان
تو پادشاه هر دو سرایی که گشته اند
شاه و گدا، گدای تو یاصاحب الزمان
باشد دعای حضرت زهرا به روز و شب
عجل فرج برای تو یاصاحب الزمان
`عاصی” بگو که عالم امکان برای وصل
دارد کجا بهای تو یاصاحب الزمان
داود تيموری
#داود_تيموری #شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
موجیم تا به سینهی ما جز و مد که هست
ما عاشقیم ، عشق نفس میزند که هست
آری خدا ندیدهام اما مقابلم
آیینهای برای خدای اَحد که هست
دنبال قبله بودم و گفتند کعبه نه...
ایوان طلایِ شاهِ نجف تا ابد که هست
شیرزنی که شیر خدا آورد کجاست؟
فرمود مکه فاطمه بنتاسد که هست
دین من است دین ابو طالب ای جهان
این اعتقاد ماست قسم بر صمد که هست
گفتند عرش لایق تو نیست گفتهایم
قلبی میان سینهی ما میتپد که هست
سنگ تو میزنیم بر این سینه تا ابد
حتی اگر به پات بمیرم لحد که هست
ما هیچ ، با رسولِخدا وقتِ سختِ جنگ
میگفت جبرئیل علیجان مدد که هست
خاکیم اگر ، حرارت طوفان گرفتهایم
گفتیم یاعلی مدد و جان گرفتهایم
تا هست عشق و رایحهی بی کرانیات
ما را نوشتهاند اویسِ یمانیات
تو صاحبِ تمامِ جهانی ، عجیب نیست
موسی نموده وقت جوانی شبانیات
تیغی زدی و آنهمه لشگر دونیمه شد
جانم فدای سر زدنِ امتحانیات
میخواستی که ذوالفقار کمی گرمتر شود
دید آسمان شروع شده میدان تکانیات
تو تازه سرد بودی و لشکر به جوش بود
کارش نمیکشید به آتش فشانیات
خیبر کجا و آن طرف کهکشان کجا
در را بگیر با رجز پهلوانیات
جمعاند جبرئیل و خدا و پیمبرش
تا حَظ برند موقع قلعه پرانیات
نشناخت جز خدا و پیمبر تو را کسی
ره بسته است هیمنهی لَنتَرانیات
عالم کجا و نفس پیمبر شناختن
باید روند در پی قنبر شناختن
کعبه نَه رویِ توست دلیل طوافها
ایوان طلاست معبدِ این اعتکافها
ما از شرابّ تاک ضریحت چشیدهایم
مائیم و عمر و سرخوشی و این خلافها
با انبیا مقایسهات هم نمی کنیم
از عرش تا به فرش بود اختلافها
تقصیرشان نبود به تو سجده کردهاند
عمری نمودهاند از این اعترافها
تا نُطق میکند دو دمِ ذوالفقارِ تو
لالند لالِ لال ، اهالی لافها
وقتی که می رسی و زمین لرزه میشود
راهی نمانده است به غیر از قلافها
آرامتر بزن ملکالموت هم رسد
گم کرده است ردِ تو را در مصافها
با عَمرو وَد رسید تمامی کفر و شرک
با عَمرو وَد پرید سر ائتلافها
دست خدا نوشت امیرِ همه علی است
با مرتضاست فاطمه با فاطمه علی است
ما را ببر به چشمهی شعر و شرابها
ما را ببر به خاطرهای از کتابها
هرشب هزار رکعتِ فیضِ تو شاهد است
پهلو تُهی نمودهای از رخت خوابها
هرگز ندید دیدهی لیل و نهارها
چون لیلتالمبیتِ علی در حسابها
یک شب فقط نگاه تو مهمانِ خواب بود
شامی که بود دور و برت التهابها
در بستر برادر خود تا سحر بخواب
ای خوابِ تو عبادتِ اُمُالکتابها
تو گرمِ خواب بودی و گردنکشانِ کفر
نیزه به دست گِردِ تو همچون سرابها
مکه شنید نالهی واویلتایشان
این حیدر است حضرت عالی جنابها
تنها امیر ، نقش تو را تیشه میزند
وقتی که بُت تراش کند انتخابها
ما را ببر نجف به دَمِ ما دوا بریز
امشب بیا به کاسهی ما کربلا بریز
#شعر_ولادت_حضرت_مولا
#شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین
#حسن_لطفی
@hadithashk
صبحگاهی در حریم بوتراب
مانده بودم با سوالی بی جواب
رو به ایوان گفتمش _ قرآن به دست _
یاعلی! میزان تویی یا این کتاب؟
در دلم افتاد که: قرآن بخوان
خود مشخص میشود قول صواب
از نبا، از آل عمران، مائده
خط به خط تا «ناس» از «امالکتاب»
هرچه میخواندم به حیدر میرسید
نور میبارید از آن آیات ناب
آیه بعد از آیه، نورٌ بعد نور
آفتاب آمد دلیل آفتاب
مصحف نار است بیشک مصحفی
کز دلش بیرون نیاید بوتراب
خاک بودم پیشت افتادم به خاک
یا امیرالمومنین روحی فداک
من که سرتا پا پر از درخواستم
هر چه را دارم از این در خواستم
من غلام خانهزاد حیدرم
این غلامی را ز قنبر خواستم
نوکری نه، بلکه اینجا رو زدم
پادشاهی را ز نوکر خواستم
با علی دنیای خود را ساختم
هر چه را میخواست حیدر، خواستم
تا بیندازم به پای مرتضی
از خداوند علی سر خواستم
لب نیالودم به هر پیمانهای
ساغر از ساقی کوثر خواستم
هر زمان در زندگی خوردم زمین
یا علی گفتم زجا برخواستم
من خدای بی علی را کافرم
از علی، الله اکبر خواستم
ای برای دین و ایمانم ملاک
یا امیرالمومنین روحی فداک
ما گرفتاریم ای جان نجف!
جان نوکرها به قربان نجف
حاضریم از زندگیمان بگذریم
یک سحر باشیم مهمان نجف
رزق ما هر صبح بعد از هر نماز
می رسد از سمت ایوان نجف
چترها را بستهایم و دیدهایم
عشق را در زیر باران نجف
ما گرفتار شیاطین گشتهایم
رحم کن بر ما سلیمان نجف!
آرزو دارد سگ اصحاب کهف
تا شود یک روز دربان نجف
من یقین دارم که مهمان خداست
هر کسی گشته است مهمان نجف
دیده ام پروردگار خویش را
در شکوه صحن سلطان نجف
با خدا داری هزاران اشتراک
کعبه از عشق نجف شد سینه چاک
یا امیرالمومنین روحی فداک
روز خیبر بود و وقت کارزار
تیغ در دستان مرحب بی قرار
روز اول، اولی رفت و گریخت
دومی تا رفت میدان، الفرار
روز دوم میرود آنکس که شد
هم پیمبر عاشقش هم کردگار
نبض جنگ افتاد در دست علی
چون به دست کاردان افتاده کار
دیگر اکنون روز رزم حیدر است
خون مرحب نوش جان ذوالفقار
مرگ تنها چارهی بیچارهایست
که به خشم مرتضی گردد دچار
با نگاهش لشکری را زد به هم
شیر حق شمشیر میخواهد چهکار؟
مرگ جا میماند از چشمان او
پشت پایش میدود گرد و غبار
فرق دارد در اُحد زخمی شدن
یا که ترجیحِ فرارِ بر قرار
فرق دارد، خواب در آغوش مرگ
یا فرار از ترسِ مُردن سوی غار
فرق ایمان علی با آن سهتا
فرق بین جبر بود و اختیار
این قیاس اصلا قیاس باطلی است
حضرت دریا کجا و شورهزار؟
هر خلافت هر زمان و هر کجا
بی علی هرگز ندارد اعتبار
گفته این را دشمنش هفتاد بار
از شما هرکس جدا شد، شد هلاک
یا امیرالمومنین روحی فداک
کیست حیدر؟ در شجاعت بی بدل
کیست مولا؟ در وفا ضرب المثل
شانههایش شاهد انفاق او
شاهد جنگ آوری هایش جمل
در اذان خود شهادت میدهم
عشق بر حیدر بود خیرالعمل
تا ابد هم دل نخواهم کند ازین
دُرّ نایابی که دارم از ازل
تا نبینم روی ماه مرتضی
من نخواهم داد جان دست اجل
بی علی هر کار خیری هم کنی
گوییا که چک کشیدی بی محل
خسته از دنیا که باشم میروم
تا مرا مولا بگیرد در بغل
شیعه بودن افتخار انبیاست
من محب او که هستم لااقل!
تا تو را دارم نگردم بیمناک
یا امیرالمومنین روحی فداک
شعر وقتی وصف یار فاطمه است
واژه ها در اختیار فاطمه است
من چه گویم از علی بی فاطمه؟
از علی که بیقرار فاطمه است
فاطمه دار و ندار مرتضی
مرتضی دار و ندار فاطمه است
گفت «لولا فاطمه» یعنی بدان
کل خلقت بر مدار فاطمه است
هر که رو در روی ظالم ایستاد
تا قیامت در کنار فاطمه است
روز محشر هر که دنبال کسی است
چشم ما در انتظار فاطمه است
بار عشق مرتضی برداشتن
کار هر کس نیست، کار فاطمه است
عشق زهرا! لیس معشوقی سواک
یا امیرالمومنین روحی فداک
#شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین
#داود_رحیمی
@hadithashk
شکر خدا غیر از علی دلبر نداریم
ما جز نجف میخانه ای دیگر نداریم
شد رو سیه هر کس که رو بر جز علی زد
پس خوش به حال ما که جز حیدر نداریم
دست زمانه هر چه آرد بر سر ما
دست از علی و بچه هایش بر نداریم
ای اهل عالم تا که جان در پیکر ماست
جانان به غیر از جان پیغمبر نداریم
کوری چشم نحس ها بین عددها
از سیزده اصلا مبارک تر نداریم
شکر خدا که های و هوی ماست حیدر
مانند کعبه آبروی ماست حیدر
باید که باشد در دو عالم بی برابر
پیغمبری که چون علی دارد برادر
اینها که در مدح علی گفتند و گفتیم
حتی نباشد ذره ای از مدح قنبر
مدح علی مرتضی دارد شنیدن
یا از خدا یا فاطمه یا که پیمبر
هر کس که در این چند روز عمر دارد
مولا به جز حیدر ، حرامش شیر مادر
لعنت به هر دین و مرام و مسلکی که
دارد امیرالمومنینی غیر حیدر
شاهی که نامش زینت عرش اله است
با انبیا حتی قیاسش اشتباه است
از قبل این خلقت فقط حق با علی بود
مثل خدا پیدای نا پیدا علی بود
در آن زمانی که نه دنیا بود و نه دین
دنیا و دین حضرت زهرا علی بود
با خط زهرا سر در ِ جنت نوشتند
اینجاست تنها جای هر کس با علی بود
در هر نفس ذکر همه صاحب نفس ها
هو یا علی ، هو یا علی هو یا علی بود
ای کاش در دنیا به جای مولوی ها
گوش همه بر امر مولانا علی بود
مولای قنبر ممکن ِ لا ممکنات است
تنها علی تنها علی راه نجات است
بر منکران حیدر کرار لعنت
بر هر که با مولا ندارد کار لعنت
بر هر کسی که با فلانی و فلانی
در طول این تاریخ گشته یار لعنت
بر هر که با قتل و دروغ و زور و تزویر
شد جانشین احمد مختار لعنت
بر آن مسلمان که نباشد با دل و جان
از دشمنان مرتضی بیزار لعنت
تا که خدا باشد خدا بر هر که دارد
با شیعه حیدر سر ِ آزار لعنت
ما بچه های حضرت دلدل سواریم
چشم انتظار انتقام دوالفقاریم
ما زیر دین رحمت نهج البلاغه
جان ها فدای نعمت نهج البلاغه
ای شیعه در دنیا به دنبال چه هستی
وقتی که داری ثروت نهج البلاغه
داریم دریا باز دنبال سرابیم
عالم بُوَد در حسرت نهج البلاغه
جز دین فروشی چاره ای دیگر ندارد
هر کس نداند قیمت نهج البلاغه
جان علی هر چه در این عالم کشیدیم
باشد فقط از غربت نهج البلاغه
شرمنده ایم از این که روی منبر ما
خالی است جای صحبت نهج البلاغه
آن قدر گل پرپر شده در خاک ایران
گردیم تا ما ملت نهج البلاغه
راه رهایی نهضت نهج البلاغه است
رمز فرج خط به خط نهج البلاغه است
#شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk
قلم لال است اما مینویسم داستانش را
من و مدح علی؟!حتی نمیبردم گمانش را
گروهی باعلی مشغول و جمعی باعلی عاشق
مسلمان جایخود دارد چه سازم هندوانش را
علی را بی خدا اصلاً - خدا را بی علی هرگز
نه میخواهم چنینش را - نه میخواهم چنانش را
نه تنها مجلس خود را بنا بر گفتهی احمد
مزین کرده با نام علی شیعه اذانش را
بهقربان وجودی که وجودم از وجود اوست
چنان میخواهمش آری که هر موجود جانش را
خدا فرموده قبل از خلقت عالم علی بودهاست
و من اصلاً نمیفهمم مکانش را زمانش را
بگویم فاشحیدر کیست ممسوس خداوند است
زبانم تند میراند که میگیرم عنانش را
همیشه از خودم میپرسم و هربار میمانم
چگونه شکر باید کرد لطف بیکرانش را
ضریحش که بهجایخود دلم آنقدرها تنگ است
کسیکه یاعلیگفته است میبوسم دهانش را
زمان خطبهخوانی اوسخنران نه سخندانست
که منبر میبرد حظ شیوهی فنّ بیانش را
خدا خود را اگر مومنصداکردهاست میخواهد
که اینگونه کند مدح امیر مومنانش را
قسیم نار والجنه-علی-تنها علی بودهاست
کسی که با یتیمان میکند تقسیم نانش را
بهقدر نان جو از ملک این دنیا نمیخواهد
نخواهد بست زنجیری به دنیا؛ بازوانشرا
خداآغاز خلقت یاعلی گفتاست پس حتماً
به پایان میبرد با "یاعلی" کار جهانش را
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_ولادت
#محمدحسن_بیات_لو
@hadithashk
به نام عشق به نام خدا به نام علی
شروع می کنم این شعر را به نام علی
هزار مرتبه ممنون مادر و پدرم
که کرده اند مرا آشنا به نام علی
برو به طوس، برو كاظمين و سامرا
برو مدينه برو کربلا به نام علی
نهاده اند سرم تاج جاه و عزت را
قدم گذاشته ام هر کجا به نام علی
به زیر پرتو این نام، هرچه نام، گم است
همينكه مي تابد آفتاب نام علی
تو را خدای تو از بسکه دوست داشت علی
خودش علی شد و نام تو را گذاشت علی
زمان رو شدن گنج های راز شده
که روشن از دل ویرانه ی حجاز شده
چه بوده است مگر راز سر به مهر خدا
که بر ظهورش لب های کعبه باز شده
ببین تواضع معبودهای سنگی را
حقیقت آمده، در سجده هر مجاز شده
و بی نیازی مخصوص آسمان ها بود
علي رسيد و زمین نیز بی نیاز شده
و ان یکاد نخوانید که برای علی
زمین پر است از آیات در فراز شده
رسید حضرت قرآن و از درون میخواند
برای احمد از آیات مومنون میخواند
بگو تو را که چه بنویسم ای نمود خدا
اگر قلم نزنم در حد و حدود خدا
کسی به چشم خدا را ندید و تو دیدی
تویی که غرق شدی غرق در وجود خدا
زمان خلقت نور تو را که می داند؟
تو نیز بوده ای از آن زمان که بوده خدا
روانه است به سمت علی و آل علی
همیشه تیر سلام خدا درود خدا
فضائل تو اگرچه زیاد، باز کم است
یقین فراتر از این ها تو را ستوده خدا
به حق عشق، به حق علی و آل علی
خدا نصیب کند باز هم وصال علی
خدا نصیب کند باز هم سفر به نجف
ببر دوباره مرا باز هم ببر به نجف
نجف؟! کدام نجف؟! آن دیار که انگار
گشوده است خدا از بهشت، در به نجف
به نیت همه ی مادران مدینه برو
بیا به نیت پابوسی پدر به نجف
هزار بار نظر سمت کعبه بردن را
معاوضه نکنم با یکی نظر به نجف
اگر بناست که در کربلا بمیرم، کاش
که قبل از آن برسد جسم محتضر به نجف
هزار مرتبه ما را به کربلا ببری
نرفته ایم به زیبایی نجف سفری
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_ولادت
#محمد_علی_بیاباني
@hadithashk
روح همه پدران درگذشته شاد
#الفاتحه
او بود که «الله الصمد» یادم داد
او مهر و وفاء بی عدد یادم داد
روح «پدرم» همیشه غرق رحمت…
او گفتنِ «یاعلی مدد» یادم داد
سیدمجتبی_شجاع
@hadithashk
این زن که در نوشتنش اینقدر مطلب است
شرح کتاب حیدر و زهراست؛ زینب است
زینب همان کسی که شریک امام بود
هرچه بجز حسین برایش حرام بود
در جان عشق خون خدا را ادامه داد
بعد از حسین کرب و بلا را ادامه داد
عباس انکه قامت خود هیچ خم نکرد
یک بار هم برابر او قد علم نکرد
وقتی صدای خطبه ی زینب برامده
گفتند کوفیان ؛ نکند حیدر آمده!
کاخ ستم خراب شده یا علی مدد..
دشمن ز شرم اب شده یا علی مدد…
با دست بسته است، ولی دست بسته نیست
زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
هرچند سربه زیر، ولی سرفراز بود
زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
اورا اسیر قافله خواندن، خجسته نیست
رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم
داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
هیهات، بند معجرش از هم گسسته نیست
#مجید_تال
#شعر_شهادت_حضرت_زینب
@hadithashk
هستی ات را امتحانی پُر بلا از تو گرفت
سایهٔ روی سرت را کربلا از تو گرفت
تا که در صبرِ مصائب شهرهٔ عالم شوی
آمد و دست قضا فوراً عصا از تو گرفت
زهدِ بی خاصیت و کفر و نفاق آری ولی-
عشق مادرزادی ات را کینه ها از تو گرفت
دوره اش کردند تیر و تیغهٔ شمشیرها
نور چشمت را هجومی بیهوا از تو گرفت
جرعه جرعه نیزه خورد و از قفا سیراب شد
خنجری کهنه حسینِ(ع) تشنه را از تو گرفت
شمر(لع) در گودال فکر بیکسی هایت نبود؟!
تکیه گاهت را، پناهت را چرا از تو گرفت؟!
زیر سنگ و چوب، روی دست های قتلگاه
در میان خاک و خون.؛ جان را خدا از تو گرفت
غارتش کردند و بی شک خواب شبهای تو را
پیکری که چیده شد بر بوریا از تو گرفت!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شهادت_حضرت_زینب
@hadithashk
کربلا در خاطراتم خون و خنجر ماند و بس
یک دلِ آشفته و صد داغِ دلبر ماند و بس
آنچه از دشتِ بلا در خاطراتم پُر شده
اشکِ خونِ دیده ی ساقیِ لشکر ماند و بس
از کنارِ قتلگه وقتی عبورم داده اند
دیده ام دشتی پُر از گلهای پَرپَر ماند و بس
تا که آن شب خونِ زلفت را ز اشکم شسته ام
تازه فهمیدم برایم از تو یک سر ماند و بس
با خودم گهواره ی شش ماهه ات را می برم
چون در آن عطرِ غمِ لالای اصغر ماند و بس
عصرِ عاشورا مرا وقتی که جولان داده اند
در نگاهم شرحی از تصویرِ محشر ماند و بس
وقتِ رفتن سوی کوفه آخرین آهِ نگاه
گو فقط سوزی خزان از باغِ کوثر ماند و بس!
# هستی_محرابی
#شعر_شهادت_حضرت_زینب
@hadithashk