شرمنده کردی بار دیگر این گدا را
شکر خدا دیدم دوباره کربلا را
من مانده ام بیدار یا خوابم حسین جان
یعنی تو مهمان کرده ای این بی نوا را ؟!
جز کربلا جایی به این نوکر نسازد
جز کربلا اصلا بگو دارم کجا را
جان خودت ، جانم به لبهایم بیاید
از من اگر گیرند این دارالشفا را
من از خودم شرمنده گشتم تا که دیدم
موکب به موکب نوکران بی ریا را
من مانده ام دیده چه در این زندگانی
آن که ندیده این زمین با صفا را
هر اربعین بر تشنگانت می چشانی
یک قطره از آن رحمت بی انتها را
تو شاهدی هر جا که رفتم یاد کردم
جامانده ها ، جامانده ها ، جا مانده ها را
#اربعین
#مشایه
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk
عقل مات است از مقاماتش
صبر یعنی نزول آیاتش
جان بقربان احتراماتش
عرش تا فرش از عنایاتش..
همه مستند مست جام حسین
اهل ذکرند ذکر نام حسین
کیست بانی روضه ها زینب
کیست زهرای کربلا زینب
کاروان را گره گشا زینب
نوحه ی گریه دار ما زینب
عمّه پیر و قدکمان زینب
غصه ی صاحب الزمان زینب
ما گدایان سر بزیر تواییم
جان عباس ما فقیر تواییم
همه جاروکش مسیر تواییم
تو امیری و ما اسیر تواییم
این اسیران خویش را دریاب
السلام ای مفتح الابواب
ما چهل روز گریه آوردیم
تا حسین تو را صدا کردیم
مثل برگ خزان اگر زردیم
دور افتادگان پر دردیم
کاش میشد که کربلا باشیم
در حرم زائر شما باشیم
ای که از راه شام برگشتی
وه چه با احترام برگشتی
عالمی را تو کربلا کردی
چه حسینیه ای به پا کردی
زائرانی که خسته آمده اند
همگی دلشکسته آمده اند
با نسیم عزا زمین خوردند
از روی ناقه ها زمین خوردند
مثل گلبرگ لاله افتادند
یاد طفلی سه ساله افتادند
آه با این نگاه راه برو
تا دم قتلگاه راه برو
دیگر ای رنج برده روضه بخوان
با دلی زخم خورده روضه بخوان
یاد کن بالجراح خورد زمین
از روی ذوالجناح خورد زمین
یاد کن ناله ی حزینش را
روی این خاکها جبینش را
نعل مرکب به پهلویش که گرفت
تیغ بر کتف و بازویش که گرفت
می گرفتی عزای آقا را
می شنیدی صدای زهرا را
با لب تشنه یاد سقّا بود
بی علی اکبرش چه تنها بود
نفسش که زیاد و کم میشد
یا به چپ یا به راست خم میشد
با همان حال ، آه برمیگشت
به سوی خیمه گاه برمیگشت
تا نگاهی به بانوان نخورد
عزّت این حرم تکان نخورد
راستی از غمی تمام بگو
کمی از ماجرای شام بگو
عزّت این حرم تکان که نخورد؟!
راه بانو به این و آن که نخورد؟!
#اربعین
#حبیب_اولیایی_فر
@hadithashk
خواهرت از سفر اومد عزیزم
شب هجرون به سر اومد عزیزم
اینجا بود صدای پهلوت در اومد
اگه گریهمون در اومد عزیزم
میون اونهمه جنجال یادمه
اینجا بود که رفتی از حال یادمه
ذوالجناحت برامون خبر آوورد
که زمین خوردی توو گودال یادمه
یادته چقدر برات ناله زدم
برا ضعف دست و پات ناله زدم
نیزه خوردی جای آب توو قتلگاه
تا رسید بهم صدات ناله زدم
من با این دل حزین چیکار کنم
حال و روزم و ببین چیکار کنم
لحظه ی جداییمون گریه داره
حالا بعد اربعین چیکار کنم
من عجب غم علمداری دیدم
روز بدتر از شب تاری دیدم
منی که سایه م و همسایه ندید
آخرش چه کوچه بازاری دیدم
داره انگار بوی مادرم میاد
بوی موی علی اکبرم میاد
پاشو عمّه جان ازم حالی بپرس
قدّ خم ببین به پیکرم میاد؟
رو دلم غم یه دنیا رو ببین
روضه دختر و بابا رو ببین
این سفر رقیه ت و ازم گرفت
نمک زیارت ما رو ببین
خمیده خمیده از راه اومدم
آخ که با غمای جانکاه اومدم
زیر خاک گذاشتمش با پیرهنش
به یاد خرابه با آه اومدم
غم زیاده ازم از یه غم نپرس
بعضی چیزارو زیاد و کم نپرس
دل شاه لافتی را خون نکن
از توی کاخ یزید ازم نپرس
#اربعین
#حبیب_اولیایی_فر
@hadithashk
دمت كجاست مسيحا، منم، مسيحا من
مباد زندگي بي توأم ، مبادا من
سر مزار خودم زار میزنم یا تو؟
((تویی که در دل این خاک خفته ای یا من؟))
به ابر، اشك و به صبر استقامتم آموخت
شکوهِ كوه منم شکوه های دریا ، من
تو در حماسهء خون جز خدا نمی دیدی
و آنکه در نظرش این غم است زیبا ، من
از آن شبی که رقیه به دامنم جان داد
خجالت است برایم که مانده صد دامن
سپر شدم که عزیز تو کعب نی نخورد
تنی سیاه نشد مثل کعبه الا من
چه کرد بی کسی زینب و حرم با تو
چه کرد همسفر ناکسان شدن با من
به نعل تازه زند اتهام پنجهء شمر
چه شد لباس تو، مبهوت از اين معما من
تنت به خاک و سرت در تنور ،پس حق داشت
نمی شناخت تو را هر که دید، حتی من
حصير كهنه چرا ،چادرم مگر كه نبود
بجای که بغلت کرده است- آیا من؟
ظهور منتقم تو چه نذرها دیده است
هر آنكه تحفه ای آورد ،اربعين را من
#اربعین
#علی_ناظمی
@hadithashk
من آیه ی تطهیر را بر خاک دیدم
بر روی آیه پنجه ی ناپاک دیدم
دیدی گریبان دلم را چاک کردم؟
چون بر لب قرآن ناطق چاک دیدم
#اربعین
#اصغر_چرمی
@hadithashk
هجران عاشقانهء ما مستدام شد
فجر سپید طالع ما رو به شام شد
آن بانویی که مرجع حوّا و مریم است
با زادهء زیادِ لعین همکلام شد
از برکت قدوم عزیزانت ای عزیز
بازار شهر شام پر از ازدحام شد
وقتی سر مطهر تو بین سفره بود
برمن طعام و آب گوارا حرام شد
دیدار ماه روی تو بالای نیزه ها
بر زخم های پلک ترم التیام شد
با حکم قتل نفس زکیه به کربلاء
اسلام را نصیب و جزا والسلام شد
این داستان ما که هزار و چهل شب است
امروز نزد خاک شریفت تمام شد
#اربعین
#حضرت_زینب_س
#محمد_حسین_نیک_زاد
بزارید گریه کنم ، دلم گرفته بی حساب
شاید آروم بگیرم ، بعدِ یه دنیا اضطراب
دلخوشیِ زندگیم رقیه ی تو بود حسین
گوشه ی خرابه خواهرت شده خونه خراب
بعد دیدن تنت رو خاک گرم کربلا
خاطرات غارت خیمه منو میده عذاب
از همون لحظه که اصغرت رو لب تشنه زدن
هیشکی آب نمیخوره جلوی چشمای رباب
جگرم میسوزه و مُردنم آرزوم شده
از همون دم که دیدم سرت رو تو طشت شراب
هرجا رفتم این روزا، همه منو نشون دادن
انگاری که خنده کردن به اسیر داره ثواب
مَحرمام که جون دادن ، حرمت من شکسته شد
آخه هیچ کسی دیگه برام نمیگیره رکاب
پشت نیزه ی سرت ، بر سرمون داد میزدن
دست بچه ها و زینبت رو بستن با طناب
بعد عباسِ علمدار و علیِ اکبرم
منو بردن توی کوچه و بازارا بی نقاب
حرفامو باهات زدم میرم که وقت رفتنه
این جدایی از تو ، قلب زینب و کرده کباب
#اربعین
#مرتضی_عابدینی
@hadithashk
برخیز آمدم ز سفر نور دیده ام
آقا سلام ، زینب قامت خمیده ام
شرح سفر بخوان تو ز رنگ پریده ام
دیگر مپرس آنچه که در شام دیده ام
ای جان فدای زمزمه ی آخرین تو
از ره رسیده قافله ی اربعین تو
ای داغدار داغ تو گردون حسین من
باشد جراحتت ز حد افزون حسین من
ای قلب من چو روی تو پرخون حسین من
«ای کشته ی فتاده به هامون» حسین من
بر زخم های سینه ی زینب تو مرهمی
با خستگانِ راه ، بگو خیر مقدمی
با دست بسته راه به هر فتنه بسته ام
سرو است قامتم اگر از پا نشسته ام
کی تازیانه می کند از عشق خسته ام ؟
گفتی شبیه مثل مادر پهلو شکسته ام
زخمی دلم ز کوچه ی نحس یهودی است
سر تا به پا تمام تن من کبودی است
مردانه داد بر سر بیداد می زدم
با خطبه نیش بر دل جلاد می زدم
دیدی اگر که ناله و فریاد می زدم
او چوب بر لبان تو من داد می زدم
ای ماه پاره زینت طشت طلا شدی
داغی دوباره بر دل بریان ما شدی
ماموریت دقیق شد انجام ، السلام
کار عدو رسید به اتمام ، السلام
ای سرجدا مجاهد اسلام السلام
برگشته زینب از سفر شام السلام
طفل رباب آن گل بی خار در کجاست
آزاد گشته آب ، علمدار در کجاست
حالا که آمدم ز اسیری برادرم
با من نگو شکسته و پیری ، برادرم
داریم در خرابه سفیری برادرم
از دخترت سراغ نگیری برادرم
پر زد کنار رأس تو روحش ز تن حسین
شد چادر سکینه برایش کفن حسین
#اربعین
#امیررضا_فرجوند
@hadithashk
از کجای ماجرا برات بگم
از کدوم دشمن بی حیات بگم
اگه قول میدی که طاقت بیاری
یه کم از حال مخدرات بگم
میگم اما همه جاشو نمیگم
بازار و شلوغیاشو نمیگم
یکی از دخترا خیلی ساکته
ترسیده ولی چراشو نمیگم
خدا میدونه چقد پسته یزید
خسته شد چوب و نشد خسته یزید
بمیرم واسه لبت قاری من
الهی که بشکنه دست یزید
من چهل روز پیش و یادم نمیره
داغ قوم و خویش و یادم نمیره
چه شبی بود شب شام غریبون
خیمه و آتیش و یادم نمیره
نه سری برات گذاشتن نه تنی
نه کفن داشتی و نه پیرهنی
به زیر بارش تازیونه ها
رفتیم از کنار تو چه رفتنی
سر تو رفت و روی نیزه نشست
سر من با چوب سر نیزه شکست
دستی که سر تورو بریده بود
با طناب دستای خواهرت رو بست
وقت سر بریدنت من نبودم
بوریا شد کفنت من نبودم
این چجور خواهری کردنه آخه
وقت تدفین تنت من نبودم
شب دفن مادر و یادته که
سکوت و چشم تر و یادته
بابامون خیلی خجالت زده بود
شرمش از پیمبر و یادته که
حالا اونی که تو حسرته منم
اون که لبریز ندامته منم
نیاوردم با خودم رقیه رو
اونی که غرق خجالته منم
قلب من خونه غم شده حسین
قد خواهر تو خم شده حسین
یه امامزاده توی خرابه موند
حالا ویرونه حرم شده حسین
دلشو به آسمون داد مثه تو
به همه عشقو نشون داد مثه تو
تو فقط الگوی زندگیش بودی
آخرم گرسنه جون داد مثه تو
زخمای تنش عمیق و کاری بود
رفتنش رفتن گریه داری بود
بسکه روی بدنش کبودی داشت
زن غساله ازش فراری بود
#اربعین
#علی_ذوالقدر
@hadithashk
بالانشین نیزه ها چله دگر سرآمده
چله نشین ماتمت جانب پیکر آمده
خیز ز جا برادرم سید و میر و سرورم
جلوه نما تو در برم خواهر مضطر آمده
گر چه خمیده قامتم، همچو علیست صولتم
فاتح کوفه و دمشق دختر حیدر آمده
طائر پر شکسته ام اسیر دست بسته ام
ببین چقدر خسته ام که طاقتم سرآمده
رنج بسی کشیده ام زخم زبان شنیده ام
ز داغ ها که دیده ام آه جگر بر آمده
سرم به چوب محمل وراس تو روی نیزه ها
اشارتی ز دل بُوَد که سوی دلبر آمده
ترا به جان مادرت مپرس حال دخترت
کزین عزا به قلب من داغ مکرر آمده
شد اربعین ماتمت در این عزای اعظمت
به پای روضه ی غمت دوباره مادر آمده
#اربعین
#جواد_کریم_زاده
@hadithashk
دستِ اجل ما را چه زود از هم جدا کرد !؟
داغت برادر با دلِ خواهر چه ها کرد؟
ماندم چرا در قتلگاهت زنده ماندم !؟ از زنده ماندن تا ابد شرمنده ماندم
راهِ سنان را بر حرم ، بستم برادر دستِ رُبابت را خودم بستم برادر
در دستِ خولی تازیانه تاب می خورد ما تشنه بودیم و کنیزش آب می خورد!
ما تشنه و .... قوم جفا سیراب بودند حتی وحوش کربلا سیراب بودند!
بعد از تو ، سمت رود یا برکه نرفتم دیدی چهل منزل کجاها که نرفتم !
هر منزلی رفتم اگر ، ناچار رفتم
چشم علی روشن ! سرِ بازار رفتم
شمس و قمر را روی نیزه تار دیدم دیدم ... ولی با زحمت بسیار دیدم
در روح و جسمم زخم ها از کوفه دارم چندین مُجلد مَقتل مکشوفه دارم
دنبال نفیِ حقِ صاحب خانه بودند
انگار با نام علی بیگانه بودند !!!
بی تابی ام را ، قاضی الحاجات بخشید شاگرد دیروزم به من خیرات بخشید
لب تشنه ماندن بر لبِ دریا ، بماند
از هم محلی ، کم محلی ها بماند
آزارهای آشنایان غصه ام نیست
زخم زبان از این و از آن غصه ام نیست
یک اربعین همراه شد این درد با ما کاخ عبیداله بد تا کرد با ما !
سربسته گفتم روضه را ... بگذر برادر حق می دهم نشناسی ام دیگر برادر
صبری حریف محنت عاشق نباشد
این زینبت ، آن زینب سابق نباشد
از بین مُشتی گرگ خون آشام رفتم
با محمل بی پرده ای تا شام رفتم
دیگر نپرس از خواهر آشفته حالت دیدی چه آمد بر سر اهل و عیالت
بالای نی غم های بی اندازه دیدی جمعی پریشان را سرِ دروازه دیدی
بالای نی دیدی شب بی انتها را دف های بالا رفته ی بدکاره ها را
ای کاش از بی رحمی دنیا نپرسی
از کوچه ی تنگ یهودی ها نپرسی
دلشوره ها از آن هیاهو می گرفتم
با آستین پاره ای رو می گرفتم
ای کاش از باران پاییزی نپرسی
از نازدانه دخترت چیزی نپرسی
شرمنده ام ! بعد از رقیه زیست زینب
اصلاً امانت دار خوبی نیست زینب !
داغش ، دل ما را چه بد سوزاند در شام
آن دختر شیرین زبان جاماند در شام
تحقیق در ذُریه ی پاکش نکردند
آرامگاه مسلمین خاکش نکردند
#اربعین
#وحید_قاسمی
@hadithashk
به نام شَهَنشاهِ بی سر : حسین
نوشتیم بالای دفتر حسین
هم اول حسین و هم آخر حسین
سپردیم دل را به دلبر ؛ حسین!
اَمیری حسینُ وَ نِعْمَ الاَمیر
دم اربعین دست ما را بگیر
جهان شد هواخواه کربُبَلا
چراغان شده راه کرببلا
چه زیباست درگاه کرببلا
سلامٌ عَلیٰ شاه کرببلا
اگر زهر هستم ، عسل کن مرا
میان شلوغی ، بغل کن مرا
قفس را شکستند آزادهها
به دلبر رسیدند دلداده ها
چه حال خوشی دارد این جادهها
بنوشان به عُشّاق از آن باده ها
همین استکان ، جام صَهبای توست
شراباً طَهورای ما ، چای توست
به دیدار تو صف به صف می رویم
چنان تیر سمت هدف می رویم
پُر از شور و شوق و شعف ، می رویم
به دنبال شاه نجف می رویم
بهشت است دنیا ، کنار علی
مسلمانی ماست کار علی
سرآغاز عشق تو بی خاتمه است
کنار تو دل عاری از واهمه است
دم دیگ نذری تو همهمه است
نگو موکب ، این منزلِ فاطمه است
گدایی هر خانه را پس زدیم
سر سفره ی مادرت آمدیم
زمین سوخته ، آسمان در تب است
عَوالِم از این داغ ، جان بر لب است
زنی خسته دنبال یک مرکب است
گمانم که این روضه خوان ، زینب است
چُنان داد زد : آه! همراهِ من!
کجا رفته انگشترت ، شاه من!
نشد قبل ذبح تو ، داخل شوم
نشد تا حریف اراذل شوم
نشد مانعِ تیغ قاتل شوم
نشد بین شمر و تو ، حائِل شوم
سنانِ حرامی مرا پیر کرد
نوکِ نیزه در حلقِ تو گیر کرد
مرا کُشت تنهایی قافله
پَرَم زخم خورده است از سلسله
نشد لحظه ای ختم ، این غائله
ربابت چهها دید از حرمله
دوباره دلم را تکان داد و رفت
به ما مشک پاره نشان داد و رفت
تو رفتی ، خوشی رفت ، ختم کلام
نبودی ببینی چه شد بین شام
بَدَم آمد از کوچه و ازدحام
کشاندند ما را به بزم حرام
سرِ راهِ اطفال ، بنبست بود
غـیـورم! کنارم پُر از مست بود
#اربعین
#بردیا_محمدی
@hadithashk