eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
162 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
فریاد وا حسین در خیمه ها صدای خدایا بلند شد زینب برای پرسش آیا؛ بلند شد فریاد وا حسین؛ ز اعماق سینه اش تا گشت با خبر ز قضایا بلند شد پرسید غرق ناله که آقا چه می شود؟‌ تکلیف زینبت شب فردا چه می شود؟‌ سجاده باز کرده ای و ناله می کُنی باران شدی و توبه ی صد ساله می کُنی گاهی خروج می کنی از خیمه گاه خود خیره نگاه جانب آن چاله می کُنی انگار این عمل؛ عمل دل به خواه توست این تکّه از زمین نکند؛‌ قتله گاه توست امشب فضای خیمه پُر از عطر سیب توست زینب اسیر گریه؛ ز حال عجیب توست حرفی بزن عزیز دل من که خواهرت مضطر ترینِ ناله امن یجیب توست اشکت به من اجازه آوازه می دهد دل شوره ام خبر ز غمی تازه می دهد یک لحظه کن نظر به من زار و مضطرت آری منم که زل زده ام در برابرت از بس که محو ذات خداوند اقدسی اصلاً‌ محل نمی دهی امشب به خواهرت از جان من عروج مکن روح پیکرم حرفی مزن ز رفتن خود؛ ای برادرم خون منِ ز خود شده را کم به شیشه کن زخم فراق؛ ‌کم به دل خسته ریشه کن یا حرفی از جُدا شدن از خود مگو وَ یا با من مگو عزیز دلم صبر پیشه کن امشب دلـم اسیــر مــلال اسـت یـــا حسین من بی تو؛‌ عین فرض محال است یا حسین گریان ترین دیده دریایی توام امشب اسیر غصّه فردایی توام گفتی ز بس که یک شبه تغییر می کنی من نیز ناتوان ز شناسایی توام گفتی به ناله غرق تمنا بکن مرا زینب بیا و خوب تماشا بکن مرا گفتی تمام پیکر تو زخم می شود از پای تا دم سر تو زخم می شود اذنم دهی به صورت خود لطمه می زنم با من مگو که حنجر تو زخم می شود گفتی سری به روی تنت نیست بعد از این جز تکه بوریا کفنت نیست بعد از این  سعید توفیقی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین من دچارتم توام دچار منی معلومه خیلی بی قرار منی معلومه از نگات به قلب صحرا یه امشبو فقط کنار منی برای چی انقده بی قراری براچی آروم و قرار نداری میشینی و پا میشی تو بیابون از رو زمین چی داری برمیداری؟ دلت میاد به دخترت بخندن؟ به سر و وضع خواهرت بخندن؟ من که دلم نمیاد اینا فردا با نیزه دور پیکرت بخندن! پس اگه راه داره بیا تا بریم قسم میدم به جون زهرا بریم نگو کجا مسیر انتخاب نکن هرجایی شد! فقط از اینجا بریم یه خواهرم کی حالمو میدونه؟ کی میدونه بهار من خزونه بیا بریم لابد یچی میدونم نزا بگم تنت رو خاک میمونه عیبی نداره امشبم میگذره فک کنم حرفی نزنم بهتره یه حرف بزن یه کاری کن عزیزم تو حاضری زینب اسیری بره؟ چشم منو از گریه ها جدا کن یه فکری هم به حال دخترا کن شب شب آخره بشین تو خیمه اکبرتو یه دل سیر نگا کن همین نگات منو کرده بیچاره از آسمون داره آتیش میباره دیدی کیا آبو رو خیمه بستن؟ بشکنه دستی که نمک نداره جلوی ما به اسباشون آب میدن دیدن غریبیم دوباره خندیدن فردا همین موقع یه حسی میگه النگوی رقیه رو دزدیدن میلاد افکار لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وداع گرچه کم هستند خیلی، یار اما مانده است هر کسی که انتخابش کرده زهرا مانده است بین طومارش زهیر و عابس و جون و حبیب.. حر که نامش هست اینجا، پس کجا جا مانده است؟ خیمه را تاریک کرد و خواست راحت‌تر رود هر غریبه که میان آشناها مانده است تا که از هم باز کرد انگشتها را، چشمهاش چون بهشتی شد که مابین دو دنیا مانده است خار می‌چیند چرا هی از زمین این وقت شب؟! در پریشانی بریر از کار آقا مانده است فکر پای دخترش بود و فرار و خارها.. آن زمان که از هجوم شمرها وا مانده است امشب از شرم لب اطفال، عباس آب شد شرمگین از شرم او عمری‌ست دریا مانده است با وجود وعده دادن های شمر بی وجود مثل کوهی پشت مشک‌ خیمه سقا مانده است خواهرش با گریه سمت خیمه‌اش راهی شده آخرین توصیه‌ی اُم‌ابیها مانده است.. بین خیمه زیر لب «یا دهر..» می‌خواند حسین گوئیا دیده‌ست عریان بین صحرا مانده است دست پشت دست میکوبد برای لحظه‌ای ..که عقیله دستِ‌تنها عصرِ فردا مانده است دور او جمعند امشب جان نثارانش ولی آه از آن ساعت که در‌ گودال تنها مانده است گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیز فاطمه(س) عزیز فاطمه،ای کاش بی صدا نشوی خدا کند که به صحرا،چو خاکها نشوی میان گریه و زاری دعا کنم امشب برای لحظه ای از خواهرت جدا نشوی اگر سرت ز بدن شد جدا ولی ای کاش خدا کند که به گودی جدا جدا نشوی به گریه فاطمه زد گیسوی تو شانه و گفت خدا کند که به سر پنجه آشنا نشوی خدا کند که به صورت نیفتی از مرکب خدا کند به نوک نیزه جابجا نشوی خدا کند که تنت را روی زمین نکشند خدا کند که لگد کوب اسبها نشوی اگر که ماند تنت زیر دست و پا،اما خدا کند گل پاشیده،نخ نما نشوی به غیر خانه ی ما،شائقا تمامی عمر خدا کند که به جای دگر گدا نشوی محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ولی الله داغدارِ توام ای خونِ خدا؛ یا جدّاه سوختم از غم ِ تو صبح و مسا؛ یا جدّاه نه محرم! که همه عمر عزادارِ توام هست بر شانهٔ من شال عزا؛ یا جدّاه من هم از منتظرانم به خدا خوردم زخم غیرِ یک عده قلیل و شهدا؛ یا جدّاه... یار کم دارم و بیتاب شده منتقمت فرَجم را بطلب حینِ دعا؛ یا جدّاه گوشهٔ خیمهٔ تنهاییِ خود میسوزم از غریبیِ تو در کرب و بلا؛ یا جدّاه نیزه ها نقشه برای بدنت ریخته اند در وجودم شده آشوب به پا؛ یا جدّاه آب را بسته و این وضعِ پذیرایی نیست تیرباران شده جسم تو چرا؟! یا جدّاه... تا که بر سینهٔ تو حرمله(لع) زد تیرِ سه پر گریه کردم! زدم از سینه صدا: یا جدّاه... `زینتِ دوش نبی(ص)روی زمین جای تو نیست” پیکرِ دَرهم ِ تو کشت مرا؛ یا جدّاه شمرِ ملعون چه بلایی به سرت آورده ریخت بر صورتِ تو خونِ قفا؛ یا جدّاه مادرت دید به سرنیزه سرت را بردند پیکرت ماند به گودال رها؛ یا جدّاه یک نفر کاش کمی داشت حیا...وقت غروب- بر تنت کاش می انداخت عبا؛ یا جدّاه پیرمردی وسطِ معرکه خیرات آورد سخت میزد به تنت سنگ و عصا؛ یا جدّاه عمه-جان زینبِ(س)من طاقتِ دشنام نداشت رفت و شد با چه غمی از تو جدا؛ یا جدّاه رفت و با قهقههٔ قاتل تو جان میداد وای از شام بلا، شام بلا؛ یا جدّاه داغدیده وسطِ هلهله دق خواهد کرد پایکوبی شده برپا همه جا؛ یا جدّاه... سرِ بازار پُر از مردِ تماشاچی بود وای...نامحرم و ناموس ِ خدا؛ یا جدّاه!  مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سالار زینب(س) میروی پشت سرت این دل من جا مانده قدری آهسته که فرمایش زهرا مانده بس‌که سرگرم تماشای تو بودم دیدی؟ همه دشت به من گرم تماشا مانده خوب شد نیست اباالفضل، وگرنه میدید خواهرش در وسط معرکه تنها مانده بوسه‌ی زیر گلویت عوض مادر بود نوبت بوسه‌ی من بر روی رگ ها مانده  محمدحسن بیات‌ لو لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خواهر دوید سمت برادر ولی دریغ حیدر رسیده بود ، پیمبر رسیده بود همراه این دو ، سوره ی کوثر رسیده بود خواهر دوید سمت برادر ولی دریغ آن لحظه ای رسید که لشکر رسیده بود از خاتم حسین ، تعاریف بی شمار به گوش ساربان ستمگر رسیده بود کار عصا و نیزه و شمشیر شد تمام نوبت به شمر و سینه و خنجر رسیده بود خنجر نمی برید گلوی حسین را به بوسه گاه حضرت مادر رسیده بود حق داشت زینبی که به صبرش ملقب است با قتل صبر ، صبرش اگر سر رسیده بود هنگام ظهر کشتن آقا شروع شد اما غروب ، کار به آخر رسیده بود  شهریار سنجری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا ساعتی مانده که از پشت به نیزه بزنند... دهنش باز کنند تیر به حلقش بزنند ساعتی مانده که با راس پسر بازی کنند پیش چشم پدرش بر دهنش پا بزنند مکن ای صبح طلوع وِرد لبِ زینب شد پشت هر ناله‌ی او ، ناله‌ی مهموم بزنند گرد و خاکی به روی حضرت گودال نشست با لگد یا که عصا بر لب و دندان بزنند فرشید حقی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین من روز در مشت شب گرفتار است رحم خوابیده ، ظلم بیدار است کوفه دین را فروخته ، عوضش سکه ی جهل را خریدار است غیرت این روز ها ندارد رگ معرفت مدتی است بیمار است آسمان بخیل بی باران لشکر شمر را هوادار است مثل سرباز های دور و برت زخم بر پیکر تو بسیار است خنجر از چه چنین غضب دارد؟ مگر از حنجرت طلبکار است؟ هر کسی آمده پی چیزی قتلگاه است یا که بازار است؟ چشم های تو تار می بینند اشک های رباب اگر تار است مادرت آمده است دیدارت بین مقتل چه جای دیدار است؟ آه از ضربه ی دوازدهم نکند تازه اول کار است؟  شهریار سنجری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بیا در این شب آخر که بشنوم سخنت بیا در این شب آخر که بشنوم سخنت سخن بگوی برادر به شمع انجمنت بگو در این شب آخر چه بر سرت آید بگو چه می شود آقا به نازنین بدنت ترک ترک شده لعل لبت عزیز دلم خدا کند نخورد سنگ بر لب و دهنت کنار پیکر تو سینه می زند طفلت خدا کند که نخندد کسی به سینه زنت خدا کند تنت از زخم ها ورم نکند خدا کند نشود نیزه جابجا به تنت خدا کند نکشی زجر در ته گودال و عاقبت نکشد طول دست و پا زدنت خدا کند نشود نرم استخوان هایت خدا کند نشود کهنه بوریا کفنت تمام ترس من این است عده ای بی دین کنند هلهله فردا به زیر و رو شدنت  محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شب آخر شده شب آخر شده و فرصت ما در گذر است زینبت سخت بهم ریخته و خون جگر است بیشتر در برم ای یار مناجات بخوان چشم بر هم بزنی سوره ی فجرم، سحر است روی شاداب و رخ ماهِ برافروخته ات همه از شوق رسیدن به وصال پدر است شده که وقت دعا باشد و یادت نکنم؟! یادت ای مونس قلبم، همه جا در نظر است چندمین بوته ی خار است که امشب کندی؟! حق بده که دل من مضطرب و شعله ور است جدمان گفته چه سخت است غم روز دهم خواهرت از همه ی واقعه ها باخبر است نه غمت هست چو یحیی و نه چون اسماعیل غم قربان شدنت، سخت تر و سخت تر است ظهر فردا که شود از غم سقای حرم دست من روی سر و دست تو روی کمر است با غم سینه و با تیر سه شعبه چه کنم؟! آن که هر شعبه ی آن شاخه ای از میخ در است نکند حنجرت از پشتِ سرت ذبح شود نکند بوسه‌ی من زیر گلو دردسر است عصر فردا بدنت زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوعِ به لبم بی ثمر است می نویسند تواریخ پس از رفتن تو خواهرت با عمر سعد و سنان همسفر است  محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
تکیه زد تا که شاه بر نیزه تکیه زد تا که شاه بر نیزه بدنش ماند و چند سر نیزه هر چه ارباب بی رمق تر شد از سنان خورد بیشتر نیزه بود در دست یک نفر سنگ و بود در دست صد نفر نیزه این چنین با شتاب در بدنش پی چه می رود مگر نیزه؟ هر زمان رفته بین جسم حسین غرق خون گشته تا کمر نیزه خواهرش بوسه بر لبش می زد در دهانش نبود اگر نیزه  شهریار سنجری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹