حسین من
روز در مشت شب گرفتار است
رحم خوابیده ، ظلم بیدار است
کوفه دین را فروخته ، عوضش
سکه ی جهل را خریدار است
غیرت این روز ها ندارد رگ
معرفت مدتی است بیمار است
آسمان بخیل بی باران
لشکر شمر را هوادار است
مثل سرباز های دور و برت
زخم بر پیکر تو بسیار است
خنجر از چه چنین غضب دارد؟
مگر از حنجرت طلبکار است؟
هر کسی آمده پی چیزی
قتلگاه است یا که بازار است؟
چشم های تو تار می بینند
اشک های رباب اگر تار است
مادرت آمده است دیدارت
بین مقتل چه جای دیدار است؟
آه از ضربه ی دوازدهم
نکند تازه اول کار است؟
شهریار سنجری
#حسینیه_حدیث_اشک #شعر_حدیث_اشک #شعر_دهه_اول_محرم #شعر_روضه #شعر_شب_عاشورا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بیا در این شب آخر که بشنوم سخنت
بیا در این شب آخر که بشنوم سخنت
سخن بگوی برادر به شمع انجمنت
بگو در این شب آخر چه بر سرت آید
بگو چه می شود آقا به نازنین بدنت
ترک ترک شده لعل لبت عزیز دلم
خدا کند نخورد سنگ بر لب و دهنت
کنار پیکر تو سینه می زند طفلت
خدا کند که نخندد کسی به سینه زنت
خدا کند تنت از زخم ها ورم نکند
خدا کند نشود نیزه جابجا به تنت
خدا کند نکشی زجر در ته گودال
و عاقبت نکشد طول دست و پا زدنت
خدا کند نشود نرم استخوان هایت
خدا کند نشود کهنه بوریا کفنت
تمام ترس من این است عده ای بی دین
کنند هلهله فردا به زیر و رو شدنت
محمود اسدی
#حسینیه_حدیث_اشک #شعر_حدیث_اشک #شعر_دهه_اول_محرم #شعر_روضه #شعر_شب_عاشورا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شب آخر شده
شب آخر شده و فرصت ما در گذر است
زینبت سخت بهم ریخته و خون جگر است
بیشتر در برم ای یار مناجات بخوان
چشم بر هم بزنی سوره ی فجرم، سحر است
روی شاداب و رخ ماهِ برافروخته ات
همه از شوق رسیدن به وصال پدر است
شده که وقت دعا باشد و یادت نکنم؟!
یادت ای مونس قلبم، همه جا در نظر است
چندمین بوته ی خار است که امشب کندی؟!
حق بده که دل من مضطرب و شعله ور است
جدمان گفته چه سخت است غم روز دهم
خواهرت از همه ی واقعه ها باخبر است
نه غمت هست چو یحیی و نه چون اسماعیل
غم قربان شدنت، سخت تر و سخت تر است
ظهر فردا که شود از غم سقای حرم
دست من روی سر و دست تو روی کمر است
با غم سینه و با تیر سه شعبه چه کنم؟!
آن که هر شعبه ی آن شاخه ای از میخ در است
نکند حنجرت از پشتِ سرت ذبح شود
نکند بوسهی من زیر گلو دردسر است
عصر فردا بدنت زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوعِ به لبم بی ثمر است
می نویسند تواریخ پس از رفتن تو
خواهرت با عمر سعد و سنان همسفر است
محمد جواد شیرازی
#حسینیه_حدیث_اشک #شعر_حدیث_اشک #شعر_دهه_اول_محرم #شعر_روضه #شعر_شب_عاشورا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پریشانم مکن
دلبر گیسو پریشانم! پریشانم مکن
زیر حجم سنگباران، بوسه بارانم مکن
چشم تارم خیمه زد بر گودی زیر گلوت
در میان خیمه و گودال، حیرانم مکن
غیرتی های حرم رفتند، تو ماندی فقط
جان زهرا مادرت، درگیر بحرانم مکن
از قفا دیدم ترا، پشت سرت خوردم زمین
شمر خنجر می کشد، برگرد! ویرانم مکن
من اسیر آن لباس پاره ام از صبح زود
با لباس پاره همراه اسیرانم مکن
معجرم را سفت بستم، پس تو دلواپس مباش
از روی نی آمدن با خود، پشیمانم مکن
رضا دین پرور
#حسینیه_حدیث_اشک #رضا_دین_پرور #شعر_حدیث_اشک #شعر_دهه_اول_محرم #شعر_روضه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
تکیه زد تا که شاه بر نیزه
تکیه زد تا که شاه بر نیزه
بدنش ماند و چند سر نیزه
هر چه ارباب بی رمق تر شد
از سنان خورد بیشتر نیزه
بود در دست یک نفر سنگ و
بود در دست صد نفر نیزه
این چنین با شتاب در بدنش
پی چه می رود مگر نیزه؟
هر زمان رفته بین جسم حسین
غرق خون گشته تا کمر نیزه
خواهرش بوسه بر لبش می زد
در دهانش نبود اگر نیزه
شهریار سنجری
#حسینیه_حدیث_اشک #شعر_حدیث_اشک #شعر_دهه_اول_محرم #شعر_روضه #شعر_شب_عاشورا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آه است جایِ ماه و خون است جایِ باران
در طاقِ عرش وقتی پیراهن حسین است!
هر رج هزار زخم و هر نخ هزار خنجر
اما عمیق، زخمِ پاره-تن حسین است!
ظاهر، جوان لیلا... بیهوش، اِرباً اِربا
باطن ولی به والله جانکندنِ حسین است
عضوی غبارِ صحرا عضوی به سُمِّ اسبان
رأسَش بُریده امّا بر دامن حسین است!
پاشیده بود از هم؛ زد صرخه رو به لشکر
بردار پایِ خود را اینجا تنِ حسین است!!
نبضِ رگش مکرر: «آه اِی علیِّ اکبر» ...
آن دم که خنجرِ شمر بر گردن حسین است!
-مُتحیّر
لطفا با حال مناسب خوانده شود.
#محرم_۱۴۰۴
#شعر_روضه
#متحیر
@hadithashk
بابای خوبم
گرچه در این خرابه دگر احترام نیست
شکر خدا ولی خبر از ازدحام نیست
بوی غذا تمام محل را گرفته است
اما برای اهل نبوت طعام نیست
رنگ از رخم پریده، حسابی کلافه ام
از درد استخوان، نفسم بادوام نیست
از هر طرف که پا شده ام خورده ام زمین
در جسم زیر و رو شده ام انسجام نیست
شب تا سحر به یاد لبت گریه کرده ام
کام تو چوب خورد و حیاتم به کام نیست
گفتم سلام... کاش یکی یادشان دهد
سیلی و تازیانه جواب سلام نیست
من دختر مطهره ی آل عصمتم
شأنم که درک کردن بزم حرام نیست
طوری لگد زدند نمازم نشسته است
دیگر توان برای قعود و قیام نیست
تقصیر لکنت است، گذر کن ز دخترت
مانند قبل با تو اگر همکلام نیست
آماده ی سفر شده ام چون رقیه را
طاقت برایِ ماندن در بین شام نیست
شاعر؟؟؟
#شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بابای رقیه(س)
رسیده به آرزوی سفرش ...
با هزار حرف نگفته دخترت
از رو ناقه افتاده ، مهم اینه
از چشای تو نیفته دخترت
دخترا منتظرن بابا بیاد
درداشونو ، تو بغل بهش بگن
سر تو اومد ولی بغل نداشت
کاری کرد که حرفا تو دل بمونن
گفت : به دیدن کسی که هیچکسو
مثل بابا دوس نداره اومدی
قربون اومدن نصفه شبی ت
چرا با رگای پاره اومدی ...
مگه من نگفته بودم که میای
با خودت بغل بیار ، سر زدنی ...
اومدم که بپرم تو بغلت
دیدم اندازه ی آغوش منی ...
آخ ببخشید این چه حرفی بود زدم
تو به اندازه ی کافی خسته ای ...
ببوسم زخم گلوتو خوب بشه ...
صد برابر همه ، شکسته ای
نمک بچه ، شیرین زبونیشه ....
با نمک بودن به بچه ت نیومد
لکنتش نزاشت باهات حرف بزنه
همه ی حرفاشو با یه بوسه زد
رو لبای پاره جون داد که بگه
کم بابا هم پناه دختره ...
دخترو تازیونه نمی کشه
لب بابا، قتلگاه دختره ....
زن ها و دخترای شامی فقط
دنبال بهونه ی خنده بودن
خندیدن ...دخترتو که دق دادن
سر قبرش همه شرمنده بودن
ناصر دودانگه
#شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جان(ع)
پیگیر ماست روز قیامت محبتش
نوری که میشوند همه محو شوکتش
با سنگ دل نخورْد محک گوهر حسین
آنجا عیان شود به همه قدر و قیمتش
تا به ابد زیارت او را طلب کند
هر کس که کام او بشود وا به تربتش
مست است و هیچکس نکند شک به مستی اش
بر هر کسی رسیده نسیمی ز رایتش
جنت مبارک همه خوبان بهشت ما
دیدار اوست دیدنِ قامتْ قیامتش
غلمان و حور هر چه که باشد چه فایده
وقتی نشسته است دلم پای صحبتش
خسران زده است هر که توسل نکرده است
پاسخ نداده است به او و به بیعتش
شبهای جمعه هست خدا زائر حسین
هستیم زائران خدا با زیارتش
شبهای جمعه زخم تنش خوب میشود
شبهای جمعه فاطمه آید عیادتش
پیگیر روضه های حسینیم روز و شب
پیگیر ماست روز قیامت محبتش
بهمن ترکمانی
#بهمن_ترکمانی #شعر_روضه #شعر_مدح_اهل_بیت #شعر_مناجات_سیداشهدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آرام جانم
سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند
لطف تو هر طِیبی را عاقبت حُر می کند
رزق چشمم کربلا را دیدن است ، اما فراق
نان چشمان مرا هربار آجر می کند
یک سلام از پشت بام خانه دادم ، فطرست
جای خالی مرا در کربلا پُر می کند
در زیارت بُعد منزل نیست، پس هر عاشقی
پشت بام خانه را مرقد تصور می کند
آسمان روضه گرفت و ابر گریه میکند
رعد سینه می زند ، زهرا تشکر می کند
مهر تربت را که بوسیدم دلم آرام شد
سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند
احمد ایرانی نسب
#احمد_ایرانی_نسب #اربعین #شعر_روضه #شعر_مدح #شعر_مناجات_سید_الشهدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وقت وداع بود
وقت وداع بود و شروع غمِ حرم
رفتی کنار زینب و گفتی که خواهرم:
دیدم در این میانه من امروز هی فراق
هی زخم روی زخم و فقط داغ پُشتِ داغ
شد هر یکی پس از دگری بر غَمَم گواه
آه از تمام حادثه ها ، آه ثُمَّ آه
آه از غمی که تازه شود با غمی دگر
جز همدلی نباشدمان مرهمی دگر
هنگامِ رزمِ توست خودت یک قیام باش
من می روم مراقبِ اهل خیام باش
زینب به اشک بدرقه ات کرد و آه شد
رفتی سپس تمام جهان قتلگاه شد
آری تَرک تَرک لبِ تو حرفِ تازه داشت
گویا دهانِ کوه شکوهِ گدازه داشت
از فَرطِ تشنگی همه جا بود غرقِ دود
چشمانِ خیسِ تو نگران سوی خیمه بود
ای تکیه گاهِ عالم امکان ، در آن میان
بر نیزه ای شکسته زدی تکیه نیمه جان
گودالِ تنگ بود و نفس های آخَرَت
زد هرکه هرچه داشت در آن دَم به پیکرت
خنجر کشید و ذبحِ تو را بود در کمین
پایین ز اسب آمد و بالا زد آستین
با چکمه بر دهانِ تو گل های تازه کاشت
قرآن ورق ورق شد و شیرازه ای نداشت
بر سینه ات نشست و سَرِ صبر و حوصله
مابین “حا “ و “سین” تو انداخت فاصله
این کارِ شمر خواهرتان را مریض کرد
با جامه ی تو خنجرِ خود را تمیز کرد
شد ناله ای ز علقمه در کُلِ دشت پخش
عباسم و نشد که بمانم مرا ببخش
قلبِ مرا شکست و قرار از دلم ربود
نعلی که تازه بود و لباسی که کهنه بود
تا جانماز را بکشانند آب ها
بستند بر تو آب ، مقدس مآب ها
جانم فدای بی کَسی ات که به اسم دین
از تو حسین تر شده بودند مشرکین
بر نینوای تو سُمِ مَرکب نواختند
گفتند کافری و به جسم تو تاختند
گفتند از حسین زمین پاکِ پاک شد
جسمِ تو خاک بر دهنم خاکِ خاک شد
بَس خاکِ کربلای تو دریای غربت است
سوغاتِ آن دیار کفن نیست تربت است
در زیرِ آفتاب تَنت سایه بان نداشت
آن جسمِ پاره پاره دگر استخوان نداشت
پیداست قصّه از رخ آشفته ی رُباب
بعد از حسین خانه ی شادی شود خراب
رد می شُد از کنار تو با گریه کاروان
زینب به ناله گفت عزیزم حسین جان
چون چاره نیست میروَم و میگُذارمت
ای پاره پاره تن به خدا میسپارمَت
از این بلا نبود بلایی شدیدتر
زینب همان دقیقه شد از تو شهیدتر
در وصفِ عصرِ روزِ دهم مانده عالمی
تنها کشیده فرشچیان از یَمی نَمی
پیراهنَت مباد ردایِ حَریص ها
جسمت مباد مطلبِ عریان نویس ها
هنگامِ روضه های تو ما هیچ ما نگاه
آه از تمام دلهره ها ، ...
#حضرت_زینب_س
#شعر_آیینی #شعر_روضه #عزیزم_حسین_ع #محسن_کاویانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نسیم خوش خبر از بوی پیروهن چه خبر
ز پیکری که زمین مانده بی کفن چه خبر
ببر سلام مرا از خرابه تا گودال
خبر بیار برایم از آن تن پامال
بگو برایم از آن قتله گاه خون آلود
تن عزیز رقیه هنوز تنها بود؟
برو بجای رقیه ببوس بابا را
بگو که بی تو رقیه نخواست دنیا را
هزار و نهصد و پنجاه زخم را یکبار
اگر که نیست برای تو زحمتی بشمار
بگو که خواب ندیدم بگو که رویا نیست
بگو که روی تنش جای نعل پیدا نیست
بگو که نیزه شکسته نبود دور و برش
و نیزه ای که سنان زد نخورده بر کمرش
ز ساربان و عقیق پدر خبر داری؟
یکی نبود بگوید مگر طلبکاری
ذبیح تشنه من را بگو که آبش داد
نگو که با لبهء خنجری عذابش داد
بگو که مردم ده بوریا نیاوردند
تن شهید مرا هم بگو کفن کردند
#عزیزم_حسین_ع
#شعر_روضه
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk