eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
78 عکس
162 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
غایب ای مقصد تمام دعاهای ما بیا تنها دلیل دیده ی دریای ما بیا جز تو کسی مراد شب قدر ما که نیست ای آرزوی هر شب احیای ما بیا قرآن به سر گرفته ای و گریه میکنی هرشب برای محشر و دنیای ما بیا امروزهایمان همگی بی تو رفته اند ای غایب همیشه! به فردای ما بیا ما هجر دیده ایم به فریادمان برس ما زخم خورده ایم مداوای ما! بیا این چشم ها که لایق دیدار نیستند یک شب ز روی لطف به رویای ما بیا امشب اگر که زائر ایوان طلا شدی روضه بخوان به صحن نجف جای ما بیا محمدعلی بیابانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
فراق یار یک بار اگر که با تو شبم سر شود بس است یا خاک پای حضرتت این سر شود بس است احیا گرفته ام که تو احیا کنی مرا قدرم اگر که با تو مقدر شود بس است خیری ندیده ام من از عمری که بی تو رفت عمرم اگر به دیدنت آخر شود بس است اندازه چکیدن یک قطره اشک هم محض فراق، چشمم اگر تر شود بس است نه من که روزه های همه روزگار با یک روز، روزه ی تو برابر شود بس است امشب مرا بخاطر جدت علی ببخش آقا که راضی از دل نوکر شود بس است محمدعلی بیابانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
غریب ترین ای حجره ات غریب ترین جای این جهان در قتلگاهت.... آه... کسی نیست روضه خوان جز مادری جوان که ز جان آه می کشد هنگام دست و پا زدنت با قدی کمان بغداد شد مدینه و مردی که باز هم در خانه اش ز کینه همخانه داد جان جعده است ام فضل و تو هم مجتبی ولی آن پست تر از این و تو مظلوم تر از آن انقدر بی کسی که به دستور همسرت مشتی کنیز مست که رقاص و شادمان...  با سوز ناله های تو بر طبل می زنند تا نشنوند داد دلت را در آن میان انقدر بی کسی که تنت را کشان کشان دادند روی بام به دستان آسمان اما برای اینکه نسوزد تنت ببین از مشهد آمدند تمام کبوتران آه از تنی که زیر شررهای آفتاب پوشیده بود پیکرش از نیزه و سنان محمدعلی بیابانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
جای سلسله (س) سلام کرد و نشان داد جای سلسله را چه بی مقدمه آغاز می کند گله را نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را نگاش چونکه به رگ های نامرتب خورد نکرد شکوه و پوشاند زخم آبله را ز استلام لب و خیزران شکایت داشت از اینکه چوب، رعایت نکرد فاصله را کشید زجر، هم از دست زجر هم پایش شبی که گم شد و گم کرده بود قافله را سبب چه بود که هنگامه ورود به شام نمی شنید صدای بلند هلهله را و در ازای دو تا بوسه داد جانش را ندیده چشم کسی اینچنین معامله را محمدعلی بیابانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ابتا یا حسین(ع) (س) وقتی که آمدی به برم نو ر دیده ام گفتم که بازهم نکند خواب دیده ام بابا منم شکوفه سیب سه ساله ات حالا ببین چه سرخ و سیاه و رسیده ام خیلی میان راه اذیت شدم ولی رنج سفر به شوق وصالت کشیده ام اینرا بدان که بین تو و تازیانه ها عشق تو را به قیمت جانم خریده ام در بین این مسیر پر از غصه بارها از آسمان ناقه چو باران چکیده ام پایم سرم تمام تنم درد می کند از بس که زجر در دل صحرا کشیده ام کم سو شده دو چشم من از ضربه های او حتی به زور صوت رسا را شنیده ام چادر ز عمه قرض گرفتم که زیر آن پنهان کنم ز روی تو گوش دریده ام بشنو تمام خواهش این پیر کودکت من را ببر که جان تو دیگر بریده ام محمدعلی بیابانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دختر زهرايم (س) بیقراری هایت از چشمان تارم دور نیست چشم های اهل معنا در حقیقت کور نیست سعی در کتمان اسرار جراحاتت مکن حنجرت را هم بپوشانی لبت مستور نیست دختر زهرایم و پای تو سیلی می خورم مرد میدانم حریفم دست های زور نیست یوسفم! افتادی از نیزه ولی با سنگ نه هیچ چشمی مثل چشم سنگزنها شور نیست نامسلمان حال ما را دید و خوشحالی نکرد در غم ما جز مسلمانان کسی مسرور نیست تا نگاه مرد رومی خواهرم را آب کرد گفتم عمه این نگاه شوم بی منظور نیست خانه ام خاکی لباسم پاره مویم سوخته عذر میخواهم بساط میزبانت جور نیست محمدعلی بیابانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ارغوان باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم جایی که فرزندت در آنجا روضه خوان باشد دریایی از رنج و غریبی موج خواهد زد نام حسن در روضه هرجا درمیان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست سقف مزارت هم زمانی آسمان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست وضعت میان خانه چون زندانیان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست خون دلت از کنج لب هایت روان باشد آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد سخت است تشنه باشی و لب های لرزانت حتی برای آب خوردن ناتوان باشد هنگام برخورد لبت با کاسه ی آب است وقت گریز روضه های خیزران باشد محمدعلی بیابانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
يا زينب نشستم عشق را معنا کنم دل گفت یا زینب نشستم دیده را دریا کنم دل گفت یا زینب نشستم یادی از زهرا کنم دل گفت یا زینب قیامت خواستم برپا کنم دل گفت یا زینب زنی عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را و معصومانه بر دوشش کشد بار امامت را همینکه لحظه ی از او نوشتن شد قلم لرزید از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزید به خود گفتم به سویش گام بردارم قدم لرزید حریمی محترم کز حرمتش صدها حرم لرزید خداوندا حریمی اینچنین را کیست سلطانش هزاران جان فدای او هزاران تن به قربانش نخوانش زینت بابا بگو جان علی زینب نگو دختر بخوانش مرد میدان علی زینب سر و سامان مولا روح و ریحان علی زینب علی دستان الله است و دستان علی زینب علی را آنچنان در پوست و در خون خود دارد که گویا جسم زینب یک علی در کالبد دارد سلام ای روز میلادت هم اشک چشم ها جاری سلام آموزگار عشق در آیین دلداری تلاطم داشت بین چشم هایت شوق دیداری و این یعنی حسینت را تو خیلی دوست میداری هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را که می خواند طپش های دلت نام برادر را کجا وصف کسی همچون تو در قاموس من باشد که مداح مقامات تو باید پنج تن باشد نگهبانان اجلالت حسین است و حسن باشد کدامین زن شبیه تو چنین مردانه زن باشد کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری اگر حال پریشان، دست بسته، قد خم داری همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست الا ای عقل مبهوتت الا ای عشق حیرانت چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد... دلم را می برد گویا دم دروازهٔ ساع ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بهار آمده امشب نام تو دوان کرده به پایت قدمم را یاد تو روان کرده دوباره قلمم را با چشم کرم کاش که بسیار ببینی ناچیزی این عرض ارادات کمم را هرچند که از برکت میلاد تو شادم پنهان نتوانم کنم انگار غمم را گفتند که یار آمده، بایست که امشب پیدا کنم و سجده بر آرم صنمم را با اینکه قسم خورده ام از باده ننوشم واجب شده تا بشکنم امشب قسمم را گل در بر و می در کف و معشوق به کام است در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است ای آمدنت مژده میلاد سحرها خورشیدی و نور است پیامت به قمرها ای جان جهان جان دو عالم به فدایت باید که بیفتند به پاهای تو سرها قنداقه ات از عرش زمین آمد و دیدند انقدر ملک آمده بسته است گذرها قرآن خدایی تو و در حال نزولی پس شب شب قدر است به فتوای خبرها دیگر گره ی کار کسی بسته نماند باز است به شکرانه ی نامت همه درها دنیای خزان دیده! بهار آمده امشب عطر قدم حضرت یار آمده امشب در حال و هوای شب بارانی هر سال گرم است سر من به چراغانی هر سال در کوچه خیابان دلم ریسه کشیدم دعوت کنمت تا که به مهمانی هرسال با شبنم اشکم سر راهت گل نرگس گل کاشته ام من به گلستانی هر سال پاداش غزل های من این است بیایی یک مرتبه در جشن غزلخوانی هر سال هم خنده به لب دارم و هم اشک به چشمم حالا منم و بی سر و سامانی هرسال می خندم و با دیده ای از عاطفه جاری می خوانمت ای حضرت باران بهاری آزاد کن این روح زبان بسته ی تن را تا بال ببخشی غزل خسته ی من را بگذار که باز از تو بگوییم و بخوانیم بگذار به وصف تو برانیم سخن را بارانی و بر راه تو چشمان کویر است زینت بده با سرو قد خویش چمن را ای سامره دلتنگ مناجات شب تو مرهم شوی ای کاش دل تنگ وطن را خون از غم هجر تو دل سنگ عقیق است ای نصر من الله! تو دریاب یمن را ای نصر من الله! که فتح تو قریب است برگرد که در غیبت تو شیعه غریب است چندیست که قلب همگان بی ضربان است با تو نفس باد صبا مشک فشان است در حنجره ات داد علی اکبر لیلاست برگرد موذن! که دگر وقت اذان است بنگر به تمنای وصال تو یگانه اشک غمت از هر مژه چون سیل، روان است ای خسرو خوبان تو به فکر همه هستی هرچند گدای تو فقط در پی نان است زخم است دوتا پلک تو از گریه به جدت گرچه سبب اشک تو یک قد کمان است ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من خوردیم یا غم دگران را بدون تو یا خورده ایم حسرت نان را بدون تو از بسکه بی تو ایم نفهمیده ایم که دیدیم باز هم رمضان را بدون تو یادش بخیر می گذراندیم آن قدیم با گریه خط به خط اذان را بدون تو ما را ببخش امام زمان های بی کسی طی کرده ایم اکر که زمان را بدون تو دیگر دهان به بردن نام تو باز نیست چرخانده‌ایم بسکه زبان را بدون تو ما از بهار بودن تو بی تصوریم یک عمر دیده ایم خزان را بدون تو دل با دل تو می تپد اصلا نخواستیم این قلب را و این ضربان را بدون تو در کربلا به قصد فرج پهن کرده‌ایم هر سال سفره دلمان را بدون تو شاید خدا به حق حسینش رقم زند امسال آخرین رمضان را بدون تو محمدعلي بياباني لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هر آن چه گریه بریزم به قلب شعله ورم دوباره سر شود آتش از آتش جگرم غم فراق تو و هجر این دو ماه عزا دو غصه می شود و بیشتر زند شررم نمی توانم باور کنم، خدا! دارد تمام می شود امشب محرم و صفرم بیا ببخش مرا قول می دهم دیگر که جان سالم از روضه ها به در نبرم کبوترانه ببین جلد بام گریه شدم از این به بعد کجا سر کنم کجا بپرم؟! تو چشمه چشمه خروشی منم که خاموشم تو گریه می کنی و این منم که بی خبرم مرا جدا نکن از جامه عزا آقا اگر جدا شوم از روح خویش محتضرم مقیم روز و شب کوی روضه بودم من بدون روضه درین روزگار در به درم خدا کند که زمان زودتر گذر کند و برای فاطمیه جامه عزا بخرم بیا و امشب از مشهد الرضا آقا به کربلا برسانم مرا ببر به حرم @hadithashk