eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
80 عکس
162 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
نه اینکه سوره ابوطالب است و آیه علی ست چنانکه قبل علی بوده مبتدای علی ست همین که لب به سخن باز می کند انگار هِجا هِجای نبی و صدا صدای علی ست به استناد حدیث،او‌ پدربزرگ همه است فقط به خاطر این که پدر برای علی ست به استناد به اصلاب شامخه،انگار دلیل پاکی او نیز در ازای علی ست پدر که جای خودش،جنتش شده تضمین به روز حشر هر آنکس که آشنای علی ست بریده باد زبانش کسی که مُشرک گفت؛ به آنکه حد پرستیدنش خدای علی ست رضایت پسرش در رضایت پدر است رضای حضرت حق هم که در رضای علی ست چنانکه بردن نامش گره گشای همه ست دعا به حق پدر هم گره گشای علی ست شب مَبیت به بستر،غدیر بر منبر علی به جای نبی و نبی به جای علی ست نگو بهشت که عرش است زیر نعلینش به روی دوش نبی چون که رد پای علی ست @hadithashk
سقای دشت کربلا نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش على ست سرزده یک آفتاب از دستش براى ثبت نگین عقیق عباسى على ست ساخته امشب رکاب از دستش على ست ساخته با چهارچوب حیدریش براى عکس ابالفضل،قاب از دستش سوال بوسه به صورت به سر به لب رفته گرفته است ولیکن جواب از دستش کسی که ساقى مستان گرفته در بغلش عجیب نیست بریزد شراب از دستش براى ساغر و ساقى شدن همین کافیست؛ که حیدر آمده نوشیده آب از دستش چه غنچه ایست به دست على که گل نشده به کوچه آمده بوى گلاب از دستش ۲ کمند صید ز زلفش بهار از ابرویش شروع زخم ز پلکش،شکار از ابرویش به جاى کُشتن فی الفور میکُشد کم کم اگر چه میرود این انتظار از ابرویش اگرچه ابروى زیباى او کشیده است ولى؛ کشیده است خودش نیز کار از ابرویش خدا به خیر کند کار آن کسى را که شده ست یک تنه زخمى دوبار از ابرویش فرات سر برود،پا برهنه در برود اگر که در برود اختیار از ابرویش به جنگ، معنی لایُمکن الفِرار این است؛ نکرده هیچ دلیرى فرار از ابرویش نشسته است دو زانو و درس میگیرد در اوج معرکه ها ذوالفقار از ابرویش ۳ شروع می شود این شعر کم کم از چشمش کسى که نیست دو ابروى او کم از چشمش کسى که در وسط پلک گل به وقت سحر گرفته الگوى تهذیب،شبنم از چشمش به جنگ اوست که دشمن دوبار می ترسد هم از دلیرى ابروى او هم از چشمش گذاشت بر بدن رود زخم از دستش گذاشت بر جگر آب مرهم از چشمش سپیدتر شده شعبان به خاطر رویش سیاه تر شده ماه محرم از چشمش چکیده گریه ى کاتب به صفحه هرجا که؛ نوشته مقتل ابن مقرم از چشمش  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مادر زُل میزند با چشمهای تر به مادر هی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر سرمایه اش را داد پای دین خدیجه پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر تاریخ می گوید چهل نامرد،در اصل؛ آنجا هجوم آورد یک لشکر به مادر تقسیم شد درد دو عالم بین این دو سیلی به حیدر خورد و میخ در به مادر زهرا هم آخر محسنش را خرج دین کرد مادر به دختر میرود،دختر به مادر از غنچه ای بعد از گذشت این همه سال حالا رسیده یک گل پرپر به مادر ام ابیها نیز ام المومنین شد چون می رسد این ارث از مادر به مادر ام المصائب زینب و مظلوم ارباب آقا به بابا می رود خواهر به مادر در کربلا سیراب گشت و با سه صورت با گریه اش خندید علی اصغر به مادر  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا سیدالکریم حسنی(ع) از امام مجتبی داری تو نیمی بیشتر پس اگر عبدالعظیم،عبدالکریمی بیشتر ای سفیر حضرت هادی برای جامعه برده ای از «جامعه» سهم عظیمی بیشتر در نماز این حرم فهمیده ام از راه ها هم صراطی هم صراط المستقیمی بیشتر بی حرم جدّ تو بود و بارگاهت اینچنین بوی غربت می دهد از هر حریمی بیشتر بعد معصومه میان واجب التعظیم ها اُسوه ی احسن برای زندگیمی بیشتر روضه ای برپاست از سوی ملائک بی گمان در حریمت آمده هرجا نسیمی بیشتر کربلایی هرشب جمعه به عشق مجتبی در بقیعش جمعه شب ها را مقیمی بیشتر روضه ی ارباب را با جان خود حس کرده ای برده ای از گندم ری چون شمیمی بیشتر  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جانم و التماس به ابعاد طول و عرض کند که تو اجازه دهی یک دو جمله عرض کند به غیر خیره شدن توی چشم سبز ضریح به هرچه بنگرد اینجا نگاه هرز کند به عشق حُب وطن خادم تو دور ضریح بدون اسلحه خود را فدای مرز کند کسی که رد شده است از «ارم» دراین دنیا چگونه باغ جنان را بهشت فرض کند به دور روح خودش شال جسم پیچیده مباد در حرم از سوز عشق لرز کند همیشه پیرزنی هست تا طلایش را برای «گنبذ» تو عاشقانه «نذر» کند و غیر من بدهی را کدام مقروضی هنوز صاف نکرده دوباره قرض کند  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عاشق برای عاشقی گیر بهانه‌ست در نقشه‌ی من اسم مشهد بهبهان‌ است دنیای خود را زیرو رو کردم به دقّت دیدم خراسان پایتخت این جهان است عالَم شده مشهد که یک نصف از جهانش در کوچه‌ی سرشور نامش اصفهان است حس زیارت در زیادی و کمی نیست مانند حس شعر گفتن ناگهان است یعنی که باید بشنوی اصلاً در اینجا روی ضریح از این نظر صدها دهان است رو از تو برگرداندم اما از تو گفتم زیر زبان، شخصیت هر کس نهان است یک با سه وقتی می‌شود اینجا برابر؛ هر کس که آمد فاتح این امتحان است حاجت گرفتن تا مِلاک عده‌ای شد زائر سکوت تو جواب ابلهان است @hadithashk
روشنی بخش جهان ماه باشی، روز وشب در آسمان باشی اگر لحظه لحظه، روشنی بخش جهان باشی اگر روضه‌ات یکجور دیگر می‌شود، در حجره‌ات خود ولیِ عهد سلطان زمان باشی اگر روضه‌ات حتما علیِ اکبری هم می‌شود موقع رفتن از این دنیا جوان باشی اگر بر مشامت می‌رسد از کوچه بوی دود و یاس درجوانی‌ات خصوصا قد کمان باشی اگر زهر ده تا اسب خواهد گشت و خواهی شد حسین شمر وقتی رفت و در دست سنان باشی اگر تازه بعدش روضه در ناحیه‌ی انگشتر است درمسیر چشم‌های ساربان باشی اگر روضه دارد می‌رود ازکربلا سمت دمشق با سر ماهت دلیل کاروان باشی اگر مادرت شد «خیزران» و بیشتر حق با شماست اشک ریز روضه‌های خیزران باشی اگر  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مانده‌ست جبرائیل ابوذر را نگه دارد یا مالک و سلمان و قنبر را نگه دارد وقتی پیمبر با ولیِّ خود به بالا رفت باید دو دستی باد، منبر را نگه دارد باید کسی مثل پیمبر در زمین هم نه در آسمان دستان حیدر را نگه دارد دست نبی دست ولی را می برد یعنی نام علی نام پیمبر را نگه دارد عید غدیر خم پس از حج معنی‌اش این است باید که حاجی دور آخر را نگه دارد یعنی بگردد دور تو حاجی پس از حجش تا حد عیدُاللّهِ اکبر را نگه دارد نامت جنون خیز است حق دارد مؤذن هم وقت اذان با دست خود سر را نگه دارد خوشبخت هرکس داشت بیعت باعلی اما خوشبخت‌تر آن کس که حیدر را نگه دارد مثل همیشه در نبود حضرت زهرا باید که مولا سهم کوثر را نگه دارد ای کاش آن بادی که بالا داشت منبر را لطفی کند این مرتبه در را نگه دارد این شعر دارد می‌رود درمقتل آن‌جا که مانده چگونه شمر خنجر را نگه دارد @hadithashk
کربلا گرچه اثرهای خودش را دارد دوری‌اش نیز ثمر‌های خودش را دارد تپش قلب و دل سوخته و حال خراب آتش عشق شررهای خودش را دارد ناخوشی شب دوری به من آموخته است خوشی وصل ضرر‌‌های خودش را دارد دیر مُحرم شدن و محو مناظر بودن جاده‌ی امن خطرهای خودش را دارد سدره و قبله اگر بسته شد از باب خیال رو به من صحن تو درهای خودش را دارد دست، پابست ضریح است و دلم دور حرم هرکه در وصل نظر‌های خودش را دارد با شکستن بکند جلب نظر دور ضریح دل به هرحال هنرهای خودش را دارد مسلم و عون و حبیب و وهب و جون،حسین؛ آفتاب است و قمرهای خودش را دارد حسن از تشت جگر گوشه فرستاده به دشت سوی ازرق که پسرهای خودش را دارد آمد اما چو ابالفضل اگر کم سن بود عشق،اما و اگر های خودش را دارد @hadithashk
مقتل نوشته مقتل نوشته نوجوان رفت و جوان برگشت قاسم به میدان زد،علی اکبر از آن برگشت مانند خیلی‌ها پس از نابودی ازرق از جنگ با این یل پشیمان شد، سنان برگشت تیری که در راه گلویش بود وقتی دید؛ ابروی قاسم را به آغوش کمان برگشت تا خویش را ثابت کند پیش عمو صدبار؛ تا لب رسید اما به جسمش زود جان برگشت بود آسمانی صاف، رفت و با هزاران زخم، وقت صلات ظهر مثل کهکشان برگشت در موقع سر را جدا کردن از او دیدم غیر از سر نجمه سر یک کاروان برگشت شد از درون برعکس اکبر اربا اربا که؛ با روکشی از پوست مشتی استخوان برگشت شرمنده بودن از حسن شد باعث اینکه؛ ارباب از تشییع جسمش قدکمان برگشت مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آنگونه که حاجی‌ست در احرام پیاده من هم شده‌ام سوی تو اعزام پیاده طوفانم و می‌آیم و در حلقه‌ی عشّاق بر خویش سوارم ولی از نام پیاده بر عرش سوارش بکنی روز قیامت؛ هرکس طرفت آمده یک گام پیاده ای خاص ترین عام، می‌آیند دوباره خاصان طرفت در ملاء عام پیاده ای کاش بگویند که در راه حرم مُرد یک شاعر ایرانی ناکام، پیاده زینب شده از ناقه پیاده که بیایند بر تسلیتش لشکر خُدام پیاده زینب شده از ناقه پیاده که به هر حال باران شود از ابر سرانجام پیاده امروز ز ناقه اگر افتاد به سرعت یک روز ز ناقه شده آرام پیاده زانوی قدح بوده و بازوی پیاله هرجا که شرابی شده از جام پیاده از کرب و بلا رفته پیاده طرف شام تا کرب و بلا آمده از شام پیاده شامی که در آن از پس هفده سرِ بر نی خورشید شده بر سر هر بام پیاده ناموس خدا زینب کبری به زمین خورد تا بین خلایق شود اسلام پیاده @hadithashk
یا علی ابن موسی الرضا (ع) به بوی مست شب‌بوها و مریم‌ها توجه کن همین که اشک میریزی به شبنم‌ها توجه کن همین که می‌رسی از صحن گوهرشاد، شادی کن به شادی‌های پنهان گشته در غم‌ها توجه کن یکی از یاد تو رفته که در یک فرد میبینیش همینطوری که می‌آیی به آدم‌ها توجه کن کنارت هرکسی یک جور و با یک ذکر می‌آید به یا زهرا و یا حیدر به این دم‌ها توجه کن به هر علت دو قطره اشک روی گونه چون آمد در این وادی زیاد از حد به این کم‌ها توجه کن همیشه قطره‌ای گُم باش، پیش حضرت دریا همیشه نزد عالِم‌ها به عالم‌ها توجه کن   حرم رفتی به شادی‌ها به زاری‌ها توجه کن به نوع نشئگی‌ها و خماری‌ها توجه کن حرم انگار مردم را تماماً مهربان کرده به نوع عشق ورزی‌ها به یاری‌ها توجه کن ببین دلواپسی معنا ندارد در ورودی‌ها به طرز اغلب چشم انتظاری‌ها توجه کن یکی هستی و خود را چون که صدها تکه میبینی به این تکثیر در آیینه کاری‌ها توجه کن به سیل زائران وقتی که می‌جوشند و می‌آیند به این دلدادن،این بی اختیاری‌ها توجه کن به اینکه با چه طیفی میروی پابوس دقت کن به نوع چینش این همجواری‌ها توجه کن همیشه مضربی از هشت در آمار میبینی به هشت مُستَتِر در سر شماری‌ها توجه کن مچاله باش نزد مرقدش تا قیمتی باشی به این آداب اهدای هزاری‌ها توجه کن اگر دقت کنی از گوشه‌اش بالی زده بیرون به رخت خادمان در کفشداری‌ها توجه کن توجه کن توجه کن کنار حضرت سلطان به هر درد و غمی غیر از نداری‌ها توجه کن  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹