eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
672 دنبال‌کننده
472 عکس
218 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح غزل ۲۵۵ حافظ ❇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیست‌برلوحِ‌دلم‌جزالفِ‌قامتِ‌دوست! صدای‌شهیدآوینی‌‌؛را‌می‌شنوید... 🌱 @hoseiniye_ye_del
دو خوانش غزل ۲۵۶ حافظ.mp3
4.75M
غزل شمارهٔ ۲۵۶     نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر ز وصل روی جوانان تمتعی بردار که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به دو جو که این متاع قلیل است و آن عطای حقیر معاشری خوش و رودی بساز می‌خواهم که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم اگر موافق تدبیر من رود تقدیر چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک که نقش خال نگارم نمی‌رود ز ضمیر بیار ساغر دُرِّ خوشاب ای ساقی حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار ولی کرشمه ساقی نمی‌کند تقصیر می دوساله و محبوب چارده ساله همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر دل رمیده ما را که پیش می‌گیرد خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر حدیث توبه در این بزمگه مگو حافظ که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۵۶ حافظ❇️
دو خوانش غزل ۲۵۷ حافظ.mp3
5.34M
غزل شمارهٔ ۲۵۷     روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر پیش شمع آتش پروانه به جان گو درگیر در لب تشنه ما بین و مدار آب دریغ بر سر کشته خویش آی و ز خاکش برگیر ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر چنگ بنواز و بساز ار نبود عود منال آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص ور نه با گوشه رو و خرقه ما در سر گیر صوف برکش ز سر و باده صافی درکش سیم در باز و به زر سیمبری در بر گیر دوست گو یار شو و هر چه جهان دشمن باش بخت گو پشت کن و روی زمین لشکر گیر رفته گیر از برم و ز آتش آب دل و چشم گونه ام زرد و لبم خشک و کنارم تر گیر میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۵۷ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۵۸ حافظ.mp3
5.08M
غزل شمارهٔ ۲۵۸     هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز روندگان طریقت ره بلا سپرند رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز غم حبیب نهان به ز جست وجوی رقیب که نیست سینه ارباب کینه محرم راز اگر چه حسن تو از عشق غیر مستغنیست من آن نیم که از این عشقبازی آیم باز چه گویمت که ز سوز درون چه می‌بینم ز اشک پرس حکایت که من نیم غماز چه فتنه بود که مشاطه قضا انگیخت که کرد نرگس شوخش سیه به سرمه ناز بدین سپاس که مجلس منور است به دوست گرت چون شمع جفایی رسد بسوز و بساز غرض کرشمه حسن است ور نه حاجت نیست جمال دولت محمود را به زلف ایاز به نیم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز فگند زمزمه عشق در حجاز و عراق نوا و بانگ غزل‌های حافظ از شیراز @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۵۸ حافظ ❇️
هدایت شده از پروانه های وصال
غیر عشق رخ دل دار غلط بود غلط هرچه کردیم جز این کار غلط بود غلط هر چه گفتیم و شنیدیم خطا بود خطا جز حدیث لب دل دار غلط بود غلط … “فیض کاشانی” 🌿🍁🍂🍁🌿
دو خوانش غزل ۲۵۹ حافظ.mp3
3.16M
غزل شمارهٔ ۲۵۹     منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز ز مشکلات طریقت عنان مپیچ ای دل که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق به قول مفتی عشقش درست نیست نماز در این مقام مجازی به جز پیاله مگیر در این سراچه بازیچه غیر عشق مباز به نیم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق نوای بانگ غزلهای حافظ از شیراز   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۵۹ حافظ❇️
دو خوانش غزل ۲۶۰ حافظ.mp3
4.35M
غزل شمارهٔ ۲۶۰     ای سرو ناز حسن که خوش می‌روی به ناز عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز فرخنده باد طلعت نازت که در ازل ببریده‌اند بر قد سروت قبای ناز آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست چون عود گو بر آتش سوزان بسوز و ساز از طعنه رقیب نگردد عیار من چون زر اگر برند مرا در دهان گاز پروانه را ز شمع بود سوز دل ولی بی شمع عارض تو دلم را بود گداز صوفی که بی تو توبه ز می کرده بود دوش بشکست عهد چون در میخانه دید باز دل کز طواف کعبه کویت وقوف یافت از شوق آن حریم ندارد سر حجاز هر دم به خون دیده چه حاجت وضو که نیست بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز چون باده باز بر سر خم رفت کف زنان حافظ که دوش از لب ساغر شنید راز @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۶۰ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۶۱ حافظ.mp3
2.7M
غزل شمارهٔ ۲۶۱     درآ که در دل خسته توان درآید باز بیا که در تن مرده روان گرآید باز بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست که فتح باب وصالت مگر گشاید باز غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت ز خیل شادی روم رخت زداید باز به پیش آینه دل هر آن چه می‌دارم بجز خیال جمالت نمی‌نماید باز بدان مثل که شب آبستن است دور از تو ستاره می‌شمرم تا که شب چه زاید باز بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ به بوی گلبن وصل تو می‌سراید باز   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۶۱ حافظ ❇️
دو خوانش غزل ۲۶۲ حافظ.mp3
2.56M
غزل شمارهٔ ۲۶۲     حال خونین دلان که گوید باز وز فلک خون خم که جوید باز شرمش از چشم می پرستان باد نرگس مست اگر بروید باز جز فلاطون خم نشین شراب سر حکمت به ما که گوید باز هر که چون لاله کاسه گردان بود زین جفا رخ به خون بشوید باز نگشاید دلم چو غنچه اگر ساغر لاله گون نبوید باز بس که در پرده چنگ گفت سخن ببرش موی تا نموید باز گرد بیت الحرام خم حافظ گر نمیرد به سر بپوید باز @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۶۲ حافظ
زهـرا تـویـی یگـانــۀ داور فقـط تـویی راز فـراتــر از همـه بـــاور فقـط تـویی ای پـایـۀ نمـاز تــو مـعــراج مصطفـی شـأن نـزول ســورۀ کـوثـر فقـط تـویی آن بـانـویی که دست وی از روی احتـرام بـوسیده بـود شخـص پیمبر فقط تـویی پیغمـبـــر و امـیــر پــدرهــای امتـنـد امّـا قسـم بـر این دو کـه مادر فقط تویی خود عترت و کتاب دو سنگین امانت است امّـا بـه وزن هـر دو بــرابــر فقـط تـویی آن زن کـه روی مـرکبـی از عـزّ ذوالجـلال رو می‌کند به عـرصـۀ محشـر فقـط تویی هـم وارث مـکــارم اخــلاق مصـطـفـی هم صـاحب منـاقب حیـدر فقـط تـویی هم در زمـانه محشـر کبـری تـویی فقط هم در زمیـن قیـامـت اکبـر فقـط تویی آن گـوهر یگـانـه کـه دامـان عصمتش پــرورده است زینـب اطهـر فقـط تویی منظومۀ شـریف امـامت بـه نـام توست خورشید و مـاه و یـازده اختر فقط تویی گفتی کـه کیست پـارۀ جسم رسول، گفت- سقف و ستون و مسجد و منبر: فقط تویی! گفتی که کیست مادرِ مصحف، کتاب نور؟ گفتند عـرش و کـرسی و دفتر: فقط تویی گفتی دگر ز گنج نبـوت چـه بـاقی است؟ بانگ خـدا رسید که دیگـر فقـط تویی آن زاده‌ای کـه قـابـلـۀ مـادرش شـدند حـوا و مـریم آسیـه هـاجر فقـط تویی گــر هفـت آسمــان خـدا را ورق زننـد زهـرا تـویی و زهـرۀ ازهــر فقـط تویی هـرگز چنین غـروب نکـرده است آفتاب پهلوشکستـه گـوشـۀ بستـر فقط تویی فلک نجـات امـت احمد ذبیـح توست چون ناخدا و کشتی و لنگـر فقط تویی عرش خدای، آن که ز تـابوت خویشتن شـام وفــات بـود سبکتـر فقـط تویی عرش است بطن فـاطمه، نور خدا در او قاتل گمـان نمود پسِ در فقـط تویی؟ " @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعرخوانی میلادع-Mp3Cutter.mp3
1.31M
"چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد دلم برای تو با هر بهانه می لرزد هنوز کوچه به کوچه، حکایت از مردی ست که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد چه رفته است به دیوار و در که تا امروز به نام تو در و دیوار خانه می لرزد چه دیده در که پیاپی به سینه می کوبد؟ چه کرده شعله که با هر زبانه می لرزد؟ هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار به خانه چند دلِ کودکانه می لرزد دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست که در جواب، زمین و زمانه می لرزد ز من شکیب مجو، کوه صبر اگر باشم همین که نام تو آرند شانه می لرزد" @hafez_adabiyat