eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
669 دنبال‌کننده
471 عکس
218 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🍃 🤛سوره فتح طوفان خروش و خشم ما در راه است سوگند به آه، عمرتان کوتاه است ما سوره‌ی فتحیم که برمی‌گردیم این تازه فقط اول بسم‌الله است عرفان پور
ترسم که اشک درغم ماپرده درشود.mp3
4.17M
غزل شمارهٔ ۲۲۶     ترسم که اشک بر غم ما پرده‌در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا پرده در شود از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آن که گدا معتبر شود بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست سرها بر آستانه او خاک در شود حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست دم درکش ار نه باد صبا با خبر شود @hafez_adabiyat
Alireza_Ghorbani-Abooatta_Daramad-SONG95IR.mp3
5.45M
آواز ابوعطا ترسم که اشک در غم ما پرده در شود علیرضا قربانی @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۹۱ حافظ.mp3
3.95M
غزل شمارهٔ ۲۹۱     ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش از بس که دست می‌گزم و آه می‌کشم آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می‌سرود گل پهن کرده گوش ز شاخ درخت خویش کای دل صبور باش که آن یار تندخو بسیار تندروی نشیند ز بخت خویش خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد بگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش وقت است کز فراق تو و سوز اندرون آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش حافظ اگر مراد میسر شدی مدام جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۹۱ حافظ❇️
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست.mp3
3.87M
آن سیه‌چرده که شیرینیِ عالم با اوست چشمِ میگون لبِ خندان دلِ خرم با اوست گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست رویِ خوب است و کمالِ هنر و دامنِ پاک لاجرم همتِ پاکان دو عالم با اوست خال مُشکین که بدان عارض گندمگون است سِرِّ آن دانه که شد رهزنِ آدم با اوست دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست با که این نکته توان گفت که آن سنگین‌ دل کُشت ما را و دمِ عیسیِ مریم با اوست حافظ از معتقدان است گرامی دارش زان که بخشایشِ بس روحِ مکرم با اوست @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۹۲ حافظ.mp3
4.05M
غزل شمارهٔ ۲۹۲     قسم به حشمت جاه و جلال شاه شجاع که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع شراب خانگیم بس می مغانه بیار حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع خدای را به می‌ام شست و شوی خرقه کنید که من نمی‌شنوم بوی خیر از این اوضاع ببین که رقص کنان می‌رود به ناله چنگ کسی که اذن نفرمودی استماع سماع به عاشقان نظری کن به شکر این نعمت که من غلام مطیعم تو پادشاه مطاع به فیض جرعه جام تو تشنه‌ایم ولی نمی‌کنیم دلیری نمی‌دهیم صُداع هنر نمی خرد ایام و غیر از اینم نیست کجا روم به تجارت بدین کساد متاع جبین و چهره حافظ خدا جدا مکناد ز خاک بارگه کبریای شاه شجاع @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۹۲ حافظ❇️
خوشتر زعیش وصحبت باغ وبهارچیست.mp3
5M
ِغزل شماره ۶۵ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست، گو سببِ انتظار چیست؟ هر وقتِ خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجامِ کار چیست پیوندِ عمر بسته به موییست هوش دار غمخوارِ خویش باش، غم روزگار چیست؟ معنیِ آبِ زندگی و روضهٔ ارم جز طَرفِ جویبار و میِ خوشگوار چیست؟ مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند ما دل به عشوهٔ که دهیم اختیار چیست؟ راز درونِ پرده چه داند فلک، خموش ای مدعی نزاعِ تو با پرده دار چیست؟ سهو و خطایِ بنده گَرَش اعتبار نیست معنیِ عفو و رحمتِ آمُرزگار چیست؟ زاهد شرابِ کوثر و حافظ پیاله خواست تا در میانه خواستهٔ کردگار چیست @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب حمله چقدر شیرین بود گنبد آهنین‌تان این بود؟ تازه آن گنبد آهنینی که پشت سرش انگلیس و پاریس و برلین بود..... عجب شعری خوند محمد رسولی👌
دو خوانش غزل ۲۹۳ حافظ.mp3
4.01M
غزل شمارهٔ ۲۹۳     بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع برکشد آینه از جیب افق چرخ و در آن بنماید رخ گیتی به هزاران انواع در زوایای طربخانه جمشید فلک ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع چنگ در غلغله آید که کجا شد منکر جام در قهقهه آید که کجا شد مناع وضع دوران بنگر ساغر عشرت بر گیر که به هر حال همین است که بینی اوضاع طره شاهد دنیی همه بند است و فریب عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع عمر خسرو طلب ار نفع جهان می‌خواهی که وجودیست عطابخش کریمی نفاع مظهر لطف ازل روشنی چشم امل جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۹۳ حافظ❇️
آن شب قدری که گوینداهل خلوت امشب است.mp3
5.02M
غزل شمارهٔ ۳۱ آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت امشب است یا رب این تأثیرِ دولت در کدامین کوکب است؟ تا به گیسویِ تو دستِ ناسزایان کم رسد هر دلی از حلقه‌ای در ذکرِ یارب یارب است کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف صد هزارش گردنِ جان زیرِ طوقِ غَبغَب است شهسوارِ من که مه آیینه دارِ روی اوست تاجِ خورشیدِ بلندش خاکِ نعلِ مَرکَب است عکسِ خِوی بر عارضَش بین کآفتابِ گرم رو در هوایِ آن عَرَق تا هست هر روزش تب است من نخواهم کرد تَرکِ لعلِ یار و جام می زاهدان معذور داریدم که اینَم مذهب است اندر آن ساعت که بر پشتِ صبا بندند زین با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است آن که ناوَک بر دلِ من زیرِ چشمی می‌زند قوتِ جانِ حافظش در خندهٔ زیر لب است آبِ حیوانش ز منقارِ بلاغت می‌چکد زاغِ کِلکِ من به نام ایزد چه عالی مشرب است @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۹۴ حافظ.mp3
4.85M
غزل شمارهٔ ۲۹۴     در وفای عشق تو مشهور جانانم چو شمع شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد همچنان در آتش مهر تو خندانم چو شمع گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع سرفرازم کن شبی از وصل خود ای گردنکشان تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع   @hafez_adabiyat
شرح غزل حافظ❇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ادبخانه
18.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۸ 📘شرح بلاغی بیتی از مولوی «به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد»📙 دکتر حسین محمدی مبارز https://www.aparat.com/v/WtOpI @adabkhane💌
Cheshmeye Eslam.mp3
3.51M
به منبر می‌ رود دریا ، به سویش گام بردارید هلا ! اسلام را از چشمه ی اسلام بردارید . مبادا از قلم ‌ها جا بیفتد واژه ‌ای اینک که بر منبر قدح کج کرده ساقی ، جام بردارید . ” سَلونی ” را هدر کردند روزی مردمان ، امروز بپرسیدش ! از اسرار جهان ابهام بردارید . الا ای شاعران ! چشمان او آرایه ی وحی است برای ما از آن باران کمی الهام بردارید . نسیم صبح صادق می ‌وزد از گیسوی صادق از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید . به فرزندان ، به اهل خانه جز ایشان که می‌گوید غلام خسته ‌ام خفته ، قدم آرام بردارید . اگر فرمان او باشد ، نباید پلک بر هم زد به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید . تیمم باطل است آنجا که دریایی چو او داری به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید . به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی ‌ست کفن باید به جای جامه ی احرام بردارید . اگر در گوش نوزادی اذان می ‌خواند ، می‌ فرمود که با آب فرات و تربت از او کام بردارید . میان شعله‌ ها آیات ابراهیم می ‌سوزد میان گریه ختم سوره ی انعام بردارید . خدا را با نگاه حضرت صادق عبادت کن و در معراج اندیشه ضریحش را زیارت کن . . . @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعرخوانی احمد علوی.mp3
1.28M
ای رتبه‌ات فراتراز ادراک و از عقول آیینه‌ی بصیرت چشمت جهان شمول حلم توبی نهایت و علم تو لایزول یا کاشف الحقایق و یا جامع الاصول کوچکترم از آنکه بخواهم بخوانمت یا برترین سروده‌ی عالم بدانمت علم اصول و علم قرائت ازآن توست تفسیر و فقه پله‌ای از نردبان توست علم نجوم در رصد کهکشان توست راز علوم کل جهان برزبان توست شیخ الائمه هستی و دریای بی‌کران ای باقرالعلوم‌ترین صادق جهان مردان سرزمین تو عاشق نبوده‌اند در باب عشق با تو موافق نبوده‌اند چون آشنا به کُنه حقایق نبوده‌اند در پیشگاه درس تو صادق نبوده‌اند تو در علوم عقلی و نقلی سرآمدی تا روز حشر صادق آل محمدی حکام جور خلوتتان را به هم زدند گردونه‌ی زمین و زمان را به هم زدند سرچشمه‌های اشک روان را به هم زدند با کشتن تو نظم جهان را به هم زدند ای جای پای غربت تو در دل بقیع هرکس که گشت دور تو گردید مستطیع @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۹۵ حافظ.mp3
3.6M
غزل شمارهٔ ۲۹۵     سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ که تا چو بلبل بیدل کنم علاج دماغ به جلوه گل سوری نگاه می‌کردم که بود در شب تیره به روشنی چو چراغ چنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور که داشت از دل بلبل هزار گونه فراغ گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم نهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن دهان گشاده شقایق چو مردم ایغاغ یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ نشاط و عیش جوانی چو گل غنیمت دان که حافظا نبود بر رسول غیر بلاغ   @hafez_adabiyat
شرح غزل ۲۹۵❇️
ماشبی دست برآریم ودعایی بکنیم.mp3
4.94M
غزل شمارهٔ ۳۷۷     ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم دل بیمار شد از دست رفیقان مددی تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم در ره نفس کزو سینه ما بتکده شد تیر آهی بگشادیم و قضایی بکنیم مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نی کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم سایه طایر کم حوصله کاری نکند طلب از سایه میمون همایی بکنیم دلم از پرده بشد حافظ خوش لهجه کجاست تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم   @hafez_adabiyat